eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
332 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
195 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
سید مصطفی هر وقت به من می‌گفت: مادر«رضایت بده تا به سوریه بروم»، می‌گفتم: «اجازه بده سنت کمی بیشتر شود» که می‌گفت: «شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل بشویم، چه تضمینی می‌کنی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم.» در واقع نمی‌خواست تغییر کند و دوست داشت پاک از این دنیا برود @shahidaghseyedmostafamousavi
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین🕊 همرزمش در می‌گفت شب عاشورا ماشین اصلاح آورد و گفت بیا موهایم را از ته بزن! با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت؛ فردا . نباید مو داشته باشد! دائم ذکر حضرت زهرا(س) بر لبانش بود مداح نبوداما همیشه وسط هیئت روضه (س) می‌خواند. این ارادت قلبی او به مادرش حضرت زهرا(س) باعث شد همچون مادر پهلو شکسته‌اش با اصابت ترکش به ناحیه شهید شود. 🔹تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۰۴/۲۳ 🔸محل ولادت: رشت 🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ 🔸محل شهادت: حلب سوریه 🔹مزار: گلزار شهدای رشت 🎁..🌸🎉 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ‍ ♡بسم الله... 🍃بعضی ها آفریده می‌شوند! آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر می‌شود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد... 🍃 از همان‌هاست!! همانهایی که روحشان بی‌تاب است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...🌹 🍃شاگرد مکتب است، دانش آموخته و ملبس به لباس بود. در راه ، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه می‌کرد. 🍃با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد. 🍃عملیات وعده گاهش با معشوق بود و لحظه ،تیری را شکافت...😔 🍃جلال بالای تپه رفته بود تا بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و شد...🕊 🍃فرازی از وصیت‌نامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به و بیندیشید" به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۷ شهریور ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۴ تیر ۱۳۶۱.شلمچه 🥀مزار شهید : گل سید مصطفی هر وقت به من می‌گفت: مادر«رضایت بده تا به سوریه بروم»، می‌گفتم: «اجازه بده سنت کمی بیشتر شود» که می‌گفت: «شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل بشویم، چه تضمینی می‌کنی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم.» در واقع نمی‌خواست تغییر کند و دوست داشت پاک از این دنیا برود @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ....🌸🌸🎉🎉🌸🌸 ز دوری تو نمردم چه لاف مِهر زنم؟ ... پینوشت: دو سه ساعت بعد از ثبت این لحظات، مرغ روح از قفس آزاد شده حاج مرتضای عزیزم سبک‌بال و رها به آسمان پرواز کرد. جانان من سفر کرد با او برفت جانم😭😭😭 ✨✨💫💫💫💫🌟🌟🌟🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷✨✨✨💫💫💫🌟🌟🌸🌿🌸**✨🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅✿❀✨ *﷽*✨❀✿┅┄ 🥀🌾 🩸 کودک یازده ساله امام مجتبی(ع) که در کربلا شهید شد🩸 💎 عبدالله بن حسن بن ابی طالب فرزند کوچک امام حسن مجتبی‌(ع) یکی از نوجوانانی بود که به همراه عموی خود حضرت ابا‌عبدلله الحسین‌(ع) به کربلا آمده بود. 🩸از صبح تا عصر عاشورا، ابتدا اصحاب امام حسین‌(ع) و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام‌(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می‌آورد: "آیا یاری کننده‌ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند❓ 🩸 عبدلله که در بین کودکان و زنان، در خیمه‌گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه‌ها بیرون آمد. امام حسین‌(ع) از خواهرش زینب‌(س) خواست تا او را نگه دارد. اما آن کودک از این که بازداشت شود، سخت امتناع می‌ورزید. 🩸سپس با اصرار دست خود را از دست عمه رها کرده و به سوی میدان دوید و خود را به امام حسین‌(ع) رساند تا با بدن کوچک خود از او دفاع کند. در نهایت عبدالله فرزند امام حسن‌(ع) به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید 🩸گفتنی است؛ شب پنجم ماه محرم به حضرت عبدالله بن حسن‌(ع) کودک یازده ساله امام مجتبی (ع) و حبیب بن‌مظاهرمنسوب است. 🩸عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید. 🚩عبدالله پسر حسن بن علی و از شهیدان واقعه کربلاست. 🌀 بیشتر عالمان شیعه بر این باورند که وی هنگام مرگ به بلوغ نرسیده بوده است. (سن ایشان در روایات و منابع دینی ۸ تا ۱۱ سال عنوان شده است) ✍🏻 توضیحات بیشتر؛ ▪️حرمله بن کاهل که قاتل علی اصغر پسر حسین بن علی می‌باشد، با شمشیر به امام حسین حمله کرد. عبدالله به اوگفت :ای پسر زن بدکاره ایا می‌خواهی عمویم را بکشی؟ و او شمشیر خود را به طرف کودک فرود آورد، عبدالله دست خود را سپر قرارداد و شمشیر دست او را قطع کرده و آن را به پوست آویزان کرد، پس عبدالله فریاد می‌زد:ای مادر! حرمله بن کاهل تیری به او زد، در حالی که در دامان حسین بن علی قرار داشت به شهادت رسید. 🚩 أللَّھُمَ‌؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْفَرَج (عج) # یا_زینب_(س)
💞 📚 _اردلان اومد تو اتاقمو گفت... اسماء پاشو بریم بیروݧ با بی حوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ _صداشو کلفت کردو گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم با دادو بیداد هام نتونستم جلوشو بگیرم خوب حداقل وایسا آماده شم باشہ تو ماشیـݧ منتظرم زودباش _سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم ماشیـݧ هایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم. اسماء تو چتہ❓مثلا فردا بلہ برونتہ باید خوشحال باشے.چرا انقد پکرے❓ _نکنہ از تصمیمت پشیمونے❓هنوز دیر نشده ها❓ آهے کشیدم و گفتم چیزے نیست. نمیخواے حرف بزنے❓ کجا دارے میرے اردلان❓برگرد خونہ حوصلہ ندارم. _داشتم میرفتم کهف و الشهدا باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ صاف نشستم و گفتم نه نه _برو. کهفُ دوست داشتم آرامش خاصے داشت. نیم ساعت داخل کهف بودم خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے ماما. اردلاݧ اومد کنارم نشست: اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا _آهے کشیدم و گفتم نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدیم یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما... اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ.. بیخیال. بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب. واقعا احتیاج داشتم.. یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود... _خونہ شلوغ بود ماماݧ بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود همہ مشغول حرف زدݧوباهم بودݧ ماماݧ هم اینورو و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ _از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم روتخت ولو شدم و چشمامو بستم تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بودو مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست سجادے ݧحالا دیگہ باید بگم علے درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم غرق در افکارم بودم کہ یدفعه.... ✍ ادامه دارد .... ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانهای شگفت انگیز از آیت الله دستغیب- وظایف زنان(240P).mp4, ۱۲٫۳ MB