🚨 شهادت ۳ مرزبان کشور در سردشت
🔹️ سردار یحیی حسین خانی فرمانده مرزبانی آذربایجان غربی از شهادت سه نفر از مرزبان غیور کشور در هنگ مرزی سردشت در درگیری با اشرار مسلح خبر داد.
🔹️ مرزبانان هنگ مرزی سردشت حین کنترل پایش نوار مرزی با اشرار مسلح درگیر شدند که چند نفر از اشرار به هلاکت رسیدند و در این درگیری مسلحانه سه نفر از مرزبانان غیور کشور نیز به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🐝🌸 #بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَــــــنِالرَّحِيـــــمِ
✌️ #أللَّھُـمَــ_عجـِّلْـــــ_لوَلیِڪْــــ_ألـْفَرَج
😍 لیست بهتـریـن ڪانال هاے ایتا را از ما بخواهید👇
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
😊حیای فاطمی غیرت علوی
🌷eitaa.com/joinchat/3112501254C512b3ace83
سلام صبح بخیر
eitaa.com/joinchat/2866675733Cf9995c304b
مذهبی های ناب
https://eitaa.com/Badr_altamam
فضائل امام علی درقران،احادیث وشواهدتاریخی
eitaa.com/joinchat/2770206770C87a96a108e
کانال رسمی جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
پناهم باش
eitaa.com/joinchat/2364538916C6ffe303138
احادیث تصویری
eitaa.com/joinchat/1899495449Cbdc8af5151
سربازان امام زمان(عج)
eitaa.com/joinchat/2176450603C1541d3c9ed
نمد سرای حدیث عشق
eitaa.com/joinchat/314441729C44c449a6d1
با مهدی عج باشیم دیر میشود...
eitaa.com/joinchat/2087518244C6d6a3bff5f
شیک پوش
eitaa.com/joinchat/2868445187Cbeb8d9ed44
نمونه گلهای کنارسالنی
eitaa.com/joinchat/298844193C5f97201e6d
فضائل امام علی درقران،احادیث وشواهدتاریخی
eitaa.com/joinchat/2770206770C87a96a108e
آموزش+ساخت=خودکفایی با"گلرخ"
eitaa.com/joinchat/1434451999Cae3dd52ecd
دنبال کانال مذهبی با پست و موضوعات متنوع میگردی شک نکن سریع بزن
eitaa.com/joinchat/2866479120C00bf33a27f
➖➖➖➖😍#پیشنهاد_عضویت👇➖➖➖➖
ڪسانی ڪه مشڪل دارند ، قرض دارند،جوانانی ڪه قصد ازدواج دارند برای باز ڪردن بخت حتما چله زیارت عاشورا بگیرند به روش آیت الله حق شناس (ره) بسیار مجرب است.
بنده خود شاهد حاجت روایی های متعددی بوده ام✅🌷
🔴 #طریقه_خوندن_زیارت_عاشورا
http://eitaa.com/joinchat/2540961811Ce7a15d575a
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
براے شرڪت در #تبادلات313 ڪلیڪ ڪنید👇
eitaa.com/joinchat/3361865764Ccac5402d73
🔴 انتظار داشتید علی لاریجانی عضو مجمع تشخیص نشود؟!
✍️ #داود_مدرسی_یان
🔹 انتصاب علی لاریجانی به مشاور رهبری و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام سوالاتی را برای مخاطبین بوجود آورده:
1️⃣ دسته ای منتقدند که مگر رهبری انتقادات به لاریجانی را نمی داند؟ مگر ضعف ها و خطاهای وی را نمی داند پس چرا او را مجدداً به مجمع منصوب کرده؟
2️⃣ دسته ای در مقابل معتقدند حالا که رهبری او را به مجمع منصوب کرده پس آن همه انتقاد غلط بوده و ما اشتباه می کردیم و باید برویم توبه کنیم! پاسخ ما به این دو دسته چیست؟
🔸 به نظر می رسد مهم ترین مسئله «عدم شناخت صحیح از دستگاه رهبری» است که باعث همچنین ابهاماتی شده.
✅ همین الان اعضای مجمع را ببینید: ناطق نوری، موحدی کرمانی، مصباحی مقدم، محمود احمدی نژاد، صفار هرندی، حدادعادل، محمدرضا عارف، حسین مظفر، مصطفی میرسلیم، محسن رضایی، ولایتی و حالا هم لاریجانی، سعید جلیلی و ... .
🔹 چیز عجیبی نیست. رهبری از همه جریانات سیاسی بعنوان مشاوره استفاده می کنند. این که از خوبی هاست. معمولاً همه مسئولین و سران قوا را بعد از دوره مسئولیت شان، به عضویت مجمع منصوب کرده اند.
🔸 بدیهی است کسی که 12 سال رئیس مجلس شورا بوده در جریانات همه طرح ها و برنامه ها و لوایح و مذاکرات مجلس و دولت و ... بوده، بعد از دوره مسئولیتش باید در جایگاه مشاوره بنشیند.
✅ اما آیا انتصاب لاریجانی در مجمع، یعنی اینکه انتقادات به وی نادرست بوده؟! این چه استدلالی است؟! یعنی تبریک وی به میرحسین موسوی فردای انتخابات 88، سکوت وی در برابر فتنه گران، ایجاد مانع بر سر راه دولت احمدی نژاد، ماجرای یکشنبه سیاه، حمایت از حسن روحانی، حمایت از برجام و fatf و 2030 و ... اینها خبط و خطاهای وی نبوده؟!
🔹 آیا کسی میتواند بگوید مجلس 12 ساله لاریجانی در وضعیت اقتصادی فعلی هیچ کاره است؟! آیا کسی می تواند ادعا کند لاریجانی و مجلسش در 7، 8 ساله اخیر یک طرح اقتصادی مؤثر برای حل مشکلات معیشتی ملت داشته است؟! آیا لاریجانی مقابل ناکارآمدی و فساد دولت روحانی و وزرایش سکوت نکرده بود؟ و ده ها سوال دیگر!
🔸جمله پایانی نظر رهبری عزیز را بخوانید: «اینکه برخی می گویند منصوبین رهبری نباید نقد شوند غلط است. اگر اینجوری باشد دیگر نباید رئیس جمهور را هم نقد کرد چون بعد از رأی مردم، با حکم رهبری منصوب می شود».
💢 اگر حرکت رهبری برای جلوگیری از معرفی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی توسط حسن روحانی باشد چه؟! فکر اینجاشو کردید؟
#سیاسی / متنکامل
➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز در گروههای مطالبه گری 👇
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_شب از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_پنجاه:
وصدای پراطمینان حسام مبنی بر خوب بودن حالش به دست برگشت. درست در چهار چوبِ باز مانده یِ در نشست. دیگر در تیررس نگاهم نبود و من از حال رفتنش را تضمین میکردم. اما برایم مهم نبود. او حتی لیاقت مردن هم نداشت. چند ثانیه سکوت و سپس صدایِ آوازه قرآنش.. پس هنوز سرپا بود و خوب دستم را خواند بود این سربازه استاد شده در مکتب خدا پرستی..
صدایش در سلول سلولم رخنه میکرد و آیاتش رشته میکردند پنبه هایِ روحم را.. دلم گریه میخواست و او هر چه بیشتر میخواند، بغضم نفسگیرتر میشد.. اما من اشک ریختن بلد نبودم..
نمیدانم چقدر گذشت که آرام شدم و هم خوابه یِ خواب..
که سکوت ناگهانیش، هوشیارم کرد..
❤️او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد. به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم. باید با یان یا عثمان حرف میزدم. تماس گرفتم اول با عثمان. یک بار.. دو بار.. سه بار.. جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد..شماره ی یان را گرفتم.. بعد از چندین بار جواب داد:( سلام دختر ایرانی..) صدایم ضعیف بود: ( بگو جریان چیه؟ تو کی هستی؟ ) لحنش عجیب شد:( من یانم.. دوست سارا..) دوست داشتم فریاد بزنم و زدم،هرچند کوتاه:( خفه شو..من هیچ دوستی ندارم.. من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم..)
( داری.. تو دانیالو داری..)
نشسته رویِتخت با پنجه ی
پایم گلِ قرمز رنگ قالی را هدف گرفتم
داشتم..دیگه ندارم.. یه آشغال مثه عثمان؛اونو ازم گرفت…
توام یه عوضی هستی مثه دوستت و همه ی هم کیشاش..اصلا نکنه توام مسلمونی؟)جدی بود:(سارا آرام باش.. هیچ چیز اونی که تو فکر میکنی نیست..از وضعیت لحظه به لحظه ات باخبرم. میدونم چه شرایطی رو از سر گذروندی. پس فعلا یه کم استراحت کن)از کوره در رفتم:( با خبری؟؟ چجوری؟؟ یان بیشتر از این دیوونم نکن.. این دوستی که تو ایران داری کیه؟ کسی که منو به اون آموزشگاه معرفی کرد کیه؟؟ کسی که پروینو آورد تو این خونه کیه؟؟ اسمش چیه؟؟ حسام؟؟ یان دارین باهام بازی میکنید.. اما چرا؟؟ )
گرمم بود!زیاد…به سمت پنجره رفتم تا بازش کنم.. چشمم که به تصویر خودم در شیشه افتاد میخکوبِ زمین شدم..
این من بودم؟؟ همان دختر مو بور با چشمان رنگی.. این مرده ی متحرک شباهتی به من نداشت..صدای الو الو گفتنهای یان را میشنیدم..اما زبانم نمیچرخید..گوشی از دستم افتاد. به سمت آینه رفتم..دیگر چیزی از آن دختر چند ماه پیش باقی نمانده بود جز چشمانی آبی رنگ. وحشت کردم… سری بی مو..چشمی بی مژه… صورتی بی ابرو…
ادامه دارد....🍂
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان آیت الله #خزعلی در سال 55 در مورد ظهور
👤 #استاد_رائفی پور
📌 #کلیپ_صوت_مهدوی
#علائم_ظهور
#آخرالزمان
➕احتمال #بَدا و بازبودن دست خدا در تغییر مقدّرات ظهور👇👇
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت ۵۱ :
❤️آُسمان ابری بود و چکیدنِ نم نمِ باران رویِ صورتم.
از فرطِ درد و تهوع، تک تک سلولهایِ بدنم خستگی را فریاد میزد و پاهایم هوسِ قدم زدن ، داشت. اینجا ایران بود. بدون رودخانه، میله های سرد، عطر قهوه و محبتهایِ عثمانِ همیشه نگران. اینجا فقط عطر چای بودو نان گرم، و حسامی که نگرانی اش خلاصه میشد در برقِ چشمان به زمین دوخته اش و محبتی که در آوازه قرآنش، گوشواره میشد به گوشهایم. دیگر از او نمیترسیدم اما احساس امنیتی هم نبود.. فقط میدانستم که حسام نمیتواند بد باشد..
به قصد بیرون رفتن، در را باز کردم که حسام مقابلم ظاهر شد. با همان صورت آرام و مهربان (جایی تشریف میبرین سارا خانوم).
ابرو گره زدم (فکر نکنم به شما مربوط باشه.. اینجا خونه ی منه.. و اینکه چرا مدام انجا پلاسید، سر درنمیارم..).
زبانی به لبهایش کشید ( هر جا خواستید تشریف ببرید من در خدمتتونم.. به صلاح نیست تنها برید.. چون مسیرها رو بلد نیستید و حالِ جسمی خوبی هم ندارید..)
برزخ شدم (صلاحمو ، خودم بهتر از تو میدونم.. از جلوی راهم برو کنار..) از جایش تکان نخورد. عصبی شدم. با دست یک ضربه به سینه اش زدم که ماننده برق کنار رفت و از حماقتِ مسلمانان در ارتباط با زنانِ به قول خودشان نامحرم خنده ام گرفت.
قدمی به خروج نزدیک شده بودم که به سرعت مانتوام را کشید. چنان قوی و پر قدرت که نتواستم مقاومت کنم و تا نزدیکِ حوضِ وسط حیات به دنبالش کشیده شدم. به محض ایستادن به سمتش برگشتم و سیلیِ محکم به صورتش زدم. صدای ساییده شدنِ دندانهایش را میشنیدم، اما چیزی نگفت و من هر چه بدو بیراه در چنته داشتم حواله اش کردم و او در سکوت فقط گوش داد.
بعد از چند ثانیه سرش را بالا آورد ( حالا آروم شدین؟ میتونیم حرف بزنیم؟ )
شک نداشتم که دیوانگی اش حتمی ست. (اگه عصبانی نمیشین باید بگم تا مدتی بدون من نباید برید بیرون از منزل.. بیرون از این خونه براتون امن نیست.. )
معده ام درد میکرد (چرا امن نیست؟؟ هان؟؟ تا کی باید صبر کنم ؟ اصلا من میخوام برگردم آلمان)
دستی به جایِ سیلی روی صورتش کشید (فعلا امکان برگشتن هم وجود نداره.. فقط باید کمی تحمل کنید.. به زودی همه چی روشن میشه.. سلامت شما خیلی واسم مهمه.. )
سری از روی عصبانیت تکان دادم و بی توجه به حسام و حرفهایش به سمت در رفتم که کیفم را محکم در مشتش گرفت و با صدایی نرم جمله ایی را زمزمه کرد ( دانیال نگرانتونه..)
ایستادم ( چرا درست حرف نمیزنی؟ داری دیوونم میکنی؟ اون قصابی که صوفی ازش تعریف میکرد چطور میتونه نگران خواهرش باشه..)
به معده ام چنگ زدم و او پروین را برای کمک به من صدا زد.
هیچ کدام از پازلها کنار هم قرار نمیگرفت. اینجا چه خبر بود..؟؟
هروز حالم بدتر از روز قبل میشد و حسام نگرانتر از همیشه سلامتیم را کنترل میکرد. و هر وقت درد امانم را میبرد؛ میانِ چهارچوبِ درِ اتاقم مینشست و برایم قرآن میخواند. خدایِ مسلمان، خودش هیچ اما کلامش مسکنی بی رقیب بود و حسام مردی که در عین تنفر حسِ خوبی به او داشتم.
و بالاخره بدیِ حالم باعث شد که به تشخیص پزشک چند روزی در بیمارستان بستری شوم.
آن چند روز به مراقبتِ لحظه به لحظه ی حسام از من گذشت. تمام وقتش را پشت در اتاق میگذراند و وقتی درد مچاله ام میکرد با صدایِ قرآنش، آرامش رابه من هدیه میداد. گاهی نگرانیش انقدر زیاد میشد که نمازش را در گوشه ایی از اتاقم میخواند و من تماشایش میکردم، با حسی پر از خنکی… خدای مسلمانان نمازش هم تله بود برایِ عادت کردن به خدایی اش ..
دیگر نه امیدی به زندگی داشتم، نه زنده ماندن..
نیمه های شب یک پرستار وارد اتاق شد. حسام بیرون از اتاقِ رویِ صندلی کنارِ در خوابش برده بود. پرستار بعد از تزریق چند دارو در سِرُم، با احتیاط جعبه ایی کوچک را به طرف من گرفت و با صدایی آرام گفت که مالِ من است، سپس با عجله اتاق را ترک کرد. جعبه را باز کردم یک گوشی کوچک در آن بود. ترسیدم. این راچه کسی فرستاده بود؟ خواستم از تخت پایین بیایم و جریان را به حسام بگویم که چراغِ گوشی، روشن شد. جواب دادم. صدایی آشنایی سلام گفت. ( سارا.. منم، صوفی.. سعی کن حرف نزنی.. ممکنه اون سگ نگهبانت بیدار شه..) حسام را میگفت؟؟ او مگر ما را میدید. (من ایرانم.. پیداش کردم.. دانیالو پیدا کردم.. اون ایرانه.. ) درباره ی برادر من حرف میزد؟ مجالِ فکر کردن نداد (سارا.. همه چی با اون چیزی که من دیدم وتو شنیدی فرق داره.. جریانش مفصله ..الان فرصت واسه توضیح دادن نیست.....
ادامه دارد.
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🍂
#نمازشب_
ببینید خیلی ساده میگم شمام خیلی ساده بخونید😊
چون در کل نماز شب مستحبه.
کلا ۱۱ رکعته.
که برای هر نیتی که به دلتون میوفته میتونید بخونید.
اولش 👈۴ تا دو رکعتی
مثل نماز صبح
نیت
دو رکعت نماز شب میخوانم قربه الی الله
که میتونید کلا نخونید چون ممکنه دیر بلند شده باشید
آخه بهترین زمانش قب
ل اذان صبح هست.
اذان اقامه هم نداره میتونید سریع شروعش کنید.
#نمازشب_ساده
بعداز چهارتا دورکعتی که خواندیم میرسیم
به دو رکعت نماز « شَفْعْ»
که باز مثل نماز صبحه فقط اگر بعد از قل هو الله سوره فلق بخونی رکعت اولش؛ و و در رکعت دوم باز بعد قل هوالله احد سوره ناس بخونی .
نخوندی هم نخوندی فقط یک سوره حمد بخونی حتی قل هو الله احد هم نخونید اشکال نداره.
مقلدین ایت الله مکارم قنوت نگیرن.
ولی مراجع دیگه میفرماین اگر بگید نگید فرقی نداره.
باز یک نفر همین نماز شفع هم نمیرسه. چکار کنه؟؟
راستی 😉اینکه رکعت اول فلق یا ناس فرقی نمیکنه. کلا مستحبه.
اگر کسی تا بحال هم مثلاً مقلد ایت الله مکارم هست و قنوت گفته هیچ اشکالی نداره. چون نمیدونسته.
قبوله ازتون. انشا الله
#نمازشب_ساده
کسی ۸ رکعت و شفع هم نرسید و نتونست این👇کارو کنه
👈 یک رکعت نماز « وَتْرْ » میخوانم قربه الی الله
یک حمد بخونی بری رکوع سجده سلام..
والسلام. قبوله .
👌اما اگر وقت داشتی بعد از حمد سه قل هو الله احد بخون
بیشتر وقت داشتی یک سوره فلق و ناس هم بخونید بعد از سه توحید
اگر نشد همان «حمد »کافیه. .
میدونید قنوتم داره. خب ذکرهایی داره که کلا بگی خوبه نگی هم عیبی نداره. کلا قنوتم نگفتی ؛ نگفتی اما خب هرچه قنوت طولانی تر ثواب و پاداشش بیشتر
حالا چیاست ذکرش؟
اول برای ۴۰ نفر دعا کنید. بگید خدایا ببخش و بیامرز پدرم مادرم همسرم آیت الله ... هر کسی..
۴۰ نفر کمتر بیشتر فرقی نداره
۷۰ بار میگی بعدش استغفرالله ربی و اتوب الیه
کمتر هم شد عیبی نداره فقط عمیق استغفار شه
با انگشتای دست باشه بهتره. آخه قراره اعضا بدن شهادت بدن به وقتش. درسته؟
پس با بند بند انگشت بگید.
۳۰۰ بار العفو گفتن داره که نباید حتما همش رو بگید. هرچقدر شد ؛ مهم اینه شما اگر مثلاً ده بار میگید خالصانه بگید .
✅تاکید میکنم مهم کیفیت و معرفت و ارتباط هست نه کمیت و دقیق گفتن این تعداد ذکر
۷ بارم خدایا این است مقامی که از آتش جهنم بهت پناه آورده..
خییییلییی قشنگن..
آخر قنوتم میگید خدایا ببخش و بیامرز منو که تو مهههربونترینی😍
به همین سادگی..
هر کدام دوست داشتید تو قنوت بگید نخواستید هیچی نگید کلا بدون قنوت بخونید. ولی خب اثرات داره ها😉
اینکه در قنوت ذکرها ترتیبشان بهم بخوره هم موردی نداره.
خدا مهربونتر از این حرفهاست. همینکه از خواب ناز زدید خریدتون. دیگه نمیگه چرا اول اونو خوندی چرا کم خوندی . 😍
فقط مداومت داشته باشید بر نماز شب. هرچند کم .
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت ۵۱ :
❤️آُسمان ابری بود و چکیدنِ نم نمِ باران رویِ صورتم.
از فرطِ درد و تهوع، تک تک سلولهایِ بدنم خستگی را فریاد میزد و پاهایم هوسِ قدم زدن ، داشت. اینجا ایران بود. بدون رودخانه، میله های سرد، عطر قهوه و محبتهایِ عثمانِ همیشه نگران. اینجا فقط عطر چای بودو نان گرم، و حسامی که نگرانی اش خلاصه میشد در برقِ چشمان به زمین دوخته اش و محبتی که در آوازه قرآنش، گوشواره میشد به گوشهایم. دیگر از او نمیترسیدم اما احساس امنیتی هم نبود.. فقط میدانستم که حسام نمیتواند بد باشد..
به قصد بیرون رفتن، در را باز کردم که حسام مقابلم ظاهر شد. با همان صورت آرام و مهربان (جایی تشریف میبرین سارا خانوم).
ابرو گره زدم (فکر نکنم به شما مربوط باشه.. اینجا خونه ی منه.. و اینکه چرا مدام انجا پلاسید، سر درنمیارم..).
زبانی به لبهایش کشید ( هر جا خواستید تشریف ببرید من در خدمتتونم.. به صلاح نیست تنها برید.. چون مسیرها رو بلد نیستید و حالِ جسمی خوبی هم ندارید..)
برزخ شدم (صلاحمو ، خودم بهتر از تو میدونم.. از جلوی راهم برو کنار..) از جایش تکان نخورد. عصبی شدم. با دست یک ضربه به سینه اش زدم که ماننده برق کنار رفت و از حماقتِ مسلمانان در ارتباط با زنانِ به قول خودشان نامحرم خنده ام گرفت.
قدمی به خروج نزدیک شده بودم که به سرعت مانتوام را کشید. چنان قوی و پر قدرت که نتواستم مقاومت کنم و تا نزدیکِ حوضِ وسط حیات به دنبالش کشیده شدم. به محض ایستادن به سمتش برگشتم و سیلیِ محکم به صورتش زدم. صدای ساییده شدنِ دندانهایش را میشنیدم، اما چیزی نگفت و من هر چه بدو بیراه در چنته داشتم حواله اش کردم و او در سکوت فقط گوش داد.
بعد از چند ثانیه سرش را بالا آورد ( حالا آروم شدین؟ میتونیم حرف بزنیم؟ )
شک نداشتم که دیوانگی اش حتمی ست. (اگه عصبانی نمیشین باید بگم تا مدتی بدون من نباید برید بیرون از منزل.. بیرون از این خونه براتون امن نیست.. )
معده ام درد میکرد (چرا امن نیست؟؟ هان؟؟ تا کی باید صبر کنم ؟ اصلا من میخوام برگردم آلمان)
دستی به جایِ سیلی روی صورتش کشید (فعلا امکان برگشتن هم وجود نداره.. فقط باید کمی تحمل کنید.. به زودی همه چی روشن میشه.. سلامت شما خیلی واسم مهمه.. )
سری از روی عصبانیت تکان دادم و بی توجه به حسام و حرفهایش به سمت در رفتم که کیفم را محکم در مشتش گرفت و با صدایی نرم جمله ایی را زمزمه کرد ( دانیال نگرانتونه..)
ایستادم ( چرا درست حرف نمیزنی؟ داری دیوونم میکنی؟ اون قصابی که صوفی ازش تعریف میکرد چطور میتونه نگران خواهرش باشه..)
به معده ام چنگ زدم و او پروین را برای کمک به من صدا زد.
هیچ کدام از پازلها کنار هم قرار نمیگرفت. اینجا چه خبر بود..؟؟
هروز حالم بدتر از روز قبل میشد و حسام نگرانتر از همیشه سلامتیم را کنترل میکرد. و هر وقت درد امانم را میبرد؛ میانِ چهارچوبِ درِ اتاقم مینشست و برایم قرآن میخواند. خدایِ مسلمان، خودش هیچ اما کلامش مسکنی بی رقیب بود و حسام مردی که در عین تنفر حسِ خوبی به او داشتم.
و بالاخره بدیِ حالم باعث شد که به تشخیص پزشک چند روزی در بیمارستان بستری شوم.
آن چند روز به مراقبتِ لحظه به لحظه ی حسام از من گذشت. تمام وقتش را پشت در اتاق میگذراند و وقتی درد مچاله ام میکرد با صدایِ قرآنش، آرامش رابه من هدیه میداد. گاهی نگرانیش انقدر زیاد میشد که نمازش را در گوشه ایی از اتاقم میخواند و من تماشایش میکردم، با حسی پر از خنکی… خدای مسلمانان نمازش هم تله بود برایِ عادت کردن به خدایی اش ..
دیگر نه امیدی به زندگی داشتم، نه زنده ماندن..
نیمه های شب یک پرستار وارد اتاق شد. حسام بیرون از اتاقِ رویِ صندلی کنارِ در خوابش برده بود. پرستار بعد از تزریق چند دارو در سِرُم، با احتیاط جعبه ایی کوچک را به طرف من گرفت و با صدایی آرام گفت که مالِ من است، سپس با عجله اتاق را ترک کرد. جعبه را باز کردم یک گوشی کوچک در آن بود. ترسیدم. این راچه کسی فرستاده بود؟ خواستم از تخت پایین بیایم و جریان را به حسام بگویم که چراغِ گوشی، روشن شد. جواب دادم. صدایی آشنایی سلام گفت. ( سارا.. منم، صوفی.. سعی کن حرف نزنی.. ممکنه اون سگ نگهبانت بیدار شه..) حسام را میگفت؟؟ او مگر ما را میدید. (من ایرانم.. پیداش کردم.. دانیالو پیدا کردم.. اون ایرانه.. ) درباره ی برادر من حرف میزد؟ مجالِ فکر کردن نداد (سارا.. همه چی با اون چیزی که من دیدم وتو شنیدی فرق داره.. جریانش مفصله ..الان فرصت واسه توضیح دادن نیست.....
ادامه دارد.
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🍂
ل اذان صبح هست.
اذان اقامه هم نداره میتونید سریع شروعش کنید.
#نمازشب_ساده
بعداز چهارتا دورکعتی که خواندیم میرسیم
به دو رکعت نماز « شَفْعْ»
که باز مثل نماز صبحه فقط اگر بعد از قل هو الله سوره فلق بخونی رکعت اولش؛ و و در رکعت دوم باز بعد قل هوالله احد سوره ناس بخونی .
نخوندی هم نخوندی فقط یک سوره حمد
بخونی حتی قل هو الله احد هم نخونید اشکال نداره.
مقلدین ایت الله مکارم قنوت نگیرن.
ولی مراجع دیگه میفرماین اگر بگید نگید فرقی نداره.
باز یک نفر همین نماز شفع هم نمیرسه. چکار کنه؟؟
راستی 😉اینکه رکعت اول فلق یا ناس فرقی نمیکنه. کلا مستحبه.
اگر کسی تا بحال هم مثلاً مقلد ایت الله مکارم هست و قنوت گفته هیچ اشکالی نداره. چون نمیدونسته.
قبوله ازتون. انشا الله
#نمازشب_ساده
کسی ۸ رکعت و شفع هم نرسید و نتونست این👇کارو کنه
👈 یک رکعت نماز « وَتْرْ » میخوانم قربه الی الله
یک حمد بخونی بری رکوع سجده سلام..
والسلام. قبوله .
👌اما اگر وقت داشتی بعد از حمد سه قل هو الله احد بخون
بیشتر وقت داشتی یک سوره فلق و ناس هم بخونید بعد از سه توحید
اگر نشد همان «حمد »کافیه. .
میدونید قنوتم داره. خب ذکرهایی داره که کلا بگی خوبه نگی هم عیبی نداره. کلا قنوتم نگفتی ؛ نگفتی اما خب هرچه قنوت طولانی تر ثواب و پاداشش بیشتر
حالا چیاست ذکرش؟
اول برای ۴۰ نفر دعا کنید. بگید خدایا ببخش و بیامرز پدرم مادرم همسرم آیت الله ... هر کسی..
۴۰ نفر کمتر بیشتر فرقی نداره
۷۰ بار میگی بعدش استغفرالله ربی و اتوب الیه
کمتر هم شد عیبی نداره فقط عمیق استغفار شه
با انگشتای دست باشه بهتره. آخه قراره اعضا بدن شهادت بدن به وقتش. درسته؟
پس با بند بند انگشت بگید.
۳۰۰ بار العفو گفتن داره که نباید حتما همش رو بگید. هرچقدر شد ؛ مهم اینه شما اگر مثلاً ده بار میگید خالصانه بگید .
✅تاکید میکنم مهم کیفیت و معرفت و ارتباط هست نه کمیت و دقیق گفتن این تعداد ذکر
۷ بارم خدایا این است مقامی که از آتش جهنم بهت پناه آورده..
خییییلییی قشنگن..
آخر قنوتم میگید خدایا ببخش و بیامرز منو که تو مهههربونترینی😍
به همین سادگی..
هر کدام دوست داشتید تو قنوت بگید نخواستید هیچی نگید کلا بدون قنوت بخونید. ولی خب اثرات داره ها😉
اینکه در قنوت ذکرها ترتیبشان بهم بخوره هم موردی نداره.
خدا مهربونتر از این حرفهاست. همینکه از خواب ناز زدید خریدتون. دیگه نمیگه چرا اول اونو خوندی چرا کم خوندی . 😍
فقط مداومت داشته باشید بر نماز شب. هرچند کم .
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ل اذان صبح هست.
اذان اقامه هم نداره میتونید سریع شروعش کنید.
#نمازشب_ساده
بعداز چهارتا دورکعتی که خواندیم میرسیم
به دو رکعت نماز « شَفْعْ»
که باز مثل نماز صبحه فقط اگر بعد از قل هو الله سوره فلق بخونی رکعت اولش؛ و و در رکعت دوم باز بعد قل هوالله احد سوره ناس بخونی .
نخوندی هم نخوندی فقط یک سوره حمد بخونی حتی قل هو الله احد هم نخونید اشکال نداره.
مقلدین ایت الله مکارم قنوت نگیرن.
ولی مراجع دیگه میفرماین اگر بگید نگید فرقی نداره.
باز یک نفر همین نماز شفع هم نمیرسه. چکار کنه؟؟
راستی 😉اینکه رکعت اول فلق یا ناس فرقی نمیکنه. کلا مستحبه.
اگر کسی تا بحال هم مثلاً مقلد ایت الله مکارم هست و قنوت گفته هیچ اشکالی نداره. چون نمیدونسته.
قبوله ازتون. انشا الله
#نمازشب_ساده
کسی ۸ رکعت و شفع هم نرسید و نتونست این👇کارو کنه
👈 یک رکعت نماز « وَتْرْ » میخوانم قربه الی الله
یک حمد بخونی بری رکوع سجده سلام..
والسلام. قبوله .
👌اما اگر وقت داشتی بعد از حمد سه قل هو الله احد بخون
بیشتر وقت داشتی یک سوره فلق و ناس هم بخونید بعد از سه توحید
اگر نشد همان «حمد »کافیه. .
میدونید قنوتم داره. خب ذکرهایی داره که کلا بگی خوبه نگی هم عیبی نداره. کلا قنوتم نگفتی ؛ نگفتی اما خب هرچه قنوت طولانی تر ثواب و پاداشش بیشتر
حالا چیاست ذکرش؟
اول برای ۴۰ نفر دعا کنید. بگید خدایا ببخش و بیامرز پدرم مادرم همسرم آیت الله ... هر کسی..
۴۰ نفر کمتر بیشتر فرقی نداره
۷۰ بار میگی بعدش استغفرالله ربی و اتوب الیه
کمتر هم شد عیبی نداره فقط عمیق استغفار شه
با انگشتای دست باشه بهتره. آخه قراره اعضا بدن شهادت بدن به وقتش. درسته؟
پس با بند بند انگشت بگید.
۳۰۰ بار العفو گفتن داره که نباید حتما همش رو بگید. هرچقدر شد ؛ مهم اینه شما اگر مثلاً ده بار میگید خالصانه بگید .
✅تاکید میکنم مهم کیفیت و معرفت و ارتباط هست نه کمیت و دقیق گفتن این تعداد ذکر
۷ بارم خدایا این است مقامی که از آتش جهنم بهت پناه آورده..
خییییلییی قشنگن..
آخر قنوتم میگید خدایا ببخش و بیامرز منو که تو مهههربونترینی😍
به همین سادگی..
هر کدام دوست داشتید تو قنوت بگید نخواستید هیچی نگید کلا بدون قنوت بخونید. ولی خب اثرات داره ها😉
اینکه در قنوت ذکرها ترتیبشان بهم بخوره هم موردی نداره.
خدا مهربونتر از این حرفهاست. همینکه از خواب ناز زدید خریدتون. دیگه نمیگه چرا اول اونو خوندی چرا کم خوندی . 😍
فقط مداومت داشته باشید بر نماز شب. هرچند کم .
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت ۵۱ :
❤️آُسمان ابری بود و چکیدنِ نم نمِ باران رویِ صورتم.
از فرطِ درد و تهوع، تک تک سلولهایِ بدنم خستگی را فریاد میزد و پاهایم هوسِ قدم زدن ، داشت. اینجا ایران بود. بدون رودخانه، میله های سرد، عطر قهوه و محبتهایِ عثمانِ همیشه نگران. اینجا فقط عطر چای بودو نان گرم، و حسامی که نگرانی اش خلاصه میشد در برقِ چشمان به زمین دوخته اش و محبتی که در آوازه قرآنش، گوشواره میشد به گوشهایم. دیگر از او نمیترسیدم اما احساس امنیتی هم نبود.. فقط میدانستم که حسام نمیتواند بد باشد..
به قصد بیرون رفتن، در را باز کردم که حسام مقابلم ظاهر شد. با همان صورت آرام و مهربان (جایی تشریف میبرین سارا خانوم).
ابرو گره زدم (فکر نکنم به شما مربوط باشه.. اینجا خونه ی منه.. و اینکه چرا مدام انجا پلاسید، سر درنمیارم..).
زبانی به لبهایش کشید ( هر جا خواستید تشریف ببرید من در خدمتتونم.. به صلاح نیست تنها برید.. چون مسیرها رو بلد نیستید و حالِ جسمی خوبی هم ندارید..)
برزخ شدم (صلاحمو ، خودم بهتر از تو میدونم.. از جلوی راهم برو کنار..) از جایش تکان نخورد. عصبی شدم. با دست یک ضربه به سینه اش زدم که ماننده برق کنار رفت و از حماقتِ مسلمانان در ارتباط با زنانِ به قول خودشان نامحرم خنده ام گرفت.
قدمی به خروج نزدیک شده بودم که به سرعت مانتوام را کشید. چنان قوی و پر قدرت که نتواستم مقاومت کنم و تا نزدیکِ حوضِ وسط حیات به دنبالش کشیده شدم. به محض ایستادن به سمتش برگشتم و سیلیِ محکم به صورتش زدم. صدای ساییده شدنِ دندانهایش را میشنیدم، اما چیزی نگفت و من هر چه بدو بیراه در چنته داشتم حواله اش کردم و او در سکوت فقط گوش داد.
بعد از چند ثانیه سرش را بالا آورد ( حالا آروم شدین؟ میتونیم حرف بزنیم؟ )
شک نداشتم که دیوانگی اش حتمی ست. (اگه عصبانی نمیشین باید بگم تا مدتی بدون من نباید برید بیرون از منزل.. بیرون از این خونه براتون امن نیست.. )
معده ام درد میکرد (چرا امن نیست؟؟ هان؟؟ تا کی باید صبر کنم ؟ اصلا من میخوام برگردم آلمان)
دستی به جایِ سیلی روی صورتش کشید (فعلا امکان برگشتن هم وجود نداره.. فقط باید کمی تحمل کنید.. به زودی همه چی روشن میشه.. سلامت شما خیلی واسم مهمه.. )
سری از روی عصبانیت تکان دادم و بی توجه به حسام و حرفهایش به سمت در رفتم که کیفم را محکم در مشتش گرفت و با صدایی نرم جمله ایی را زمزمه کرد ( دانیال نگرانتونه..)
ایستادم ( چرا درست حرف نمیزنی؟ داری دیوونم میکنی؟ اون قصابی که صوفی ازش تعریف میکرد چطور میتونه نگران خواهرش باشه..)
به معده ام چنگ زدم و او پروین را برای کمک به من صدا زد.
هیچ کدام از پازلها کنار هم قرار نمیگرفت. اینجا چه خبر بود..؟؟
هروز حالم بدتر از روز قبل میشد و حسام نگرانتر از همیشه سلامتیم را کنترل میکرد. و هر وقت درد امانم را میبرد؛ میانِ چهارچوبِ درِ اتاقم مینشست و برایم قرآن میخواند. خدایِ مسلمان، خودش هیچ اما کلامش مسکنی بی رقیب بود و حسام مردی که در عین تنفر حسِ خوبی به او داشتم.
و بالاخره بدیِ حالم باعث شد که به تشخیص پزشک چند روزی در بیمارستان بستری شوم.
آن چند روز به مراقبتِ لحظه به لحظه ی حسام از من گذشت. تمام وقتش را پشت در اتاق میگذراند و وقتی درد مچاله ام میکرد با صدایِ قرآنش، آرامش رابه من هدیه میداد. گاهی نگرانیش انقدر زیاد میشد که نمازش را در گوشه ایی از اتاقم میخواند و من تماشایش میکردم، با حسی پر از خنکی… خدای مسلمانان نمازش هم تله بود برایِ عادت کردن به خدایی اش ..
دیگر نه امیدی به زندگی داشتم، نه زنده ماندن..
نیمه های شب یک پرستار وارد اتاق شد. حسام بیرون از اتاقِ رویِ صندلی کنارِ در خوابش برده بود. پرستار بعد از تزریق چند دارو در سِرُم، با احتیاط جعبه ایی کوچک را به طرف من گرفت و با صدایی آرام گفت که مالِ من است، سپس با عجله اتاق را ترک کرد. جعبه را باز کردم یک گوشی کوچک در آن بود. ترسیدم. این راچه کسی فرستاده بود؟ خواستم از تخت پایین بیایم و جریان را به حسام بگویم که چراغِ گوشی، روشن شد. جواب دادم. صدایی آشنایی سلام گفت. ( سارا.. منم، صوفی.. سعی کن حرف نزنی.. ممکنه اون سگ نگهبانت بیدار شه..) حسام را میگفت؟؟ او مگر ما را میدید. (من ایرانم.. پیداش کردم.. دانیالو پیدا کردم.. اون ایرانه.. ) درباره ی برادر من حرف میزد؟ مجالِ فکر کردن نداد (سارا.. همه چی با اون چیزی که من دیدم وتو شنیدی فرق داره.. جریانش مفصله ..الان فرصت واسه توضیح دادن نیست.....
ادامه دارد.
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🍂
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
خاطره برادر جعفر نظری از بچه های گروه تفحص شهدا درباره سید مجید هاشمی از سختی تفحص در دوران حکومت صدام
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💠خاطره برادر جعفر نظری از بچه های گروه تفحص شهدا درباره سید مجید هاشمی
🔸روز دوازدهم مهرماه هشتاد یعنی تنهاپنج روز قبل از شهادت شهید مجیدپازوکی چهاردهمین روزی بود که با توافقی که با عراقی ها صورت گرفته بود در داخل خاک عراق وسرزمین عملیاتی والفجر مقدماتی در پاسگاه وهب مشغول کار تفحص برون مرزی شهدا بودیم با وجود تلاش بچه هاو بررسی اسناد ومدارک آرشیوی توسط شهید پازوکی هنوز موفق به کشف پیکر مطهر شهدا نشده بودیم
دوران حکومت فاسد صدام بود و بعثی ها در اجرای کار مانع تراشی میکردند و اجازه گسترش حوزه فعالیت را به ما نمی دادند و ما را در اطراف پاسگاه کرامه زمین گیر کرده بودند با این حال همواره تاکید فرمانده محترم کمیته جستجوی مفقودین سردار سید محمد باقرزاده مبنی بر ابتکار عمل با رعایت تفاهم نامه های بین ما وعراقی ها مدنظر بود و بر این اساس بدنبال فرصتی برای خروج از این نقطه و رفتن به حوالی پاسگاه وهب بودیم که بالاخره بهانه ای پیش آمد تادرمعیت سید مجید هاشمی و سید کاظم خاتونکی با لودری که راننده آن برادر مجید باجی بود به همراه دو نفر از نیروهای ارتش بعث عراق (ابوزمن وحسنین) از نیروهای همکار خودمان وهمچنین عناصر عراقی فاصله بگیریم و در حالتی اضطرار فرصت را غنیمت بشماریم تا از بالای لودر بر این سرزمین خیره شویم تا شاید آثاری از وجود پیکر مطهر شهدا را بیابیم.
نزدیک به ظهر شده بود وحدود ۶ کیلومتری راه را آمده بودیم به اصرار دوعراقی همراه باید برمی گشتیم اما همچنان امیدوار بودیم که در دشت پرحادثه وهب دست خالی برنگردیم برای رعایت اصول همکاری واعتمادسازی خواسته عراقی ها را اجابت کردیم وازآنها خواستیم که از مسیر جدیدی ویکی از جادهای شنی بطرف نیروهایمان برگردیم و آنها هم پذیرفتند آخرین تلاش های ما بود ودقت نظر را روی زمین بکار بردیم و لودر با تدبیر راننده مجرب گروه برادر ناجی که تسلط کامل به زبان عربی داشت به کندی طی طریق می نمود تا فرصت را برای افق دید ما سه نفر (سید مجید ،سیدکاظم و بنده) را فراهم نماید هنوز لودر در حرکت بود که باصلوات سید مجید هاشمی چشمانمان به نقطه ای در کنار جاده دوخته شد وهمه قلمه دستی را دیدیم که از خاک بیرون بود همگی ازجمله ابوزمن وحسنین عراقی ، از لودر پیاده شدیم تا محل را کاوش کنیم خاک سست و سبک وهب را با بیل دستی کنار زدیم و یقین حاصل شد او پیکر شهید گرانقدری از والفجر مقدماتی است نامش غلامرضا بود و در جیب بلوزش تصویری از حضرت امام (ره) قرار داشت . در بین بچه های تفحص رسم براین است که هروقت شهیدی پیدا میشودباید چند متر ویا صدها متر اطراف آن را جستجو کنیم به همین منوال با وجود سخت گیری ها ی مامورین عراقی به کار خود ادامه دادیم و دومین شهید را که بر جمجمه اش هنوز سربندی به مضمون ماهمه سرباز توییم خمینی باقی مانده بود را کشف کردیم
آن روز با خوشحالی همه بخصوص سید مجید وسید کاظم همدیگر را بغل کردیم و خدا را بخاطر دیدن پیکر مطهر سربازان خمینی ره که بعد از تلاش ۱۴ روزه هدیه و عنایت امام زمان (عج) می دانستیم شکر نمودیم .
یاد ونام سید عزیز وپیشکسوت تفحص شهدا ومجاهد خستگی ناپذیر دوران حماسه وایثار جانباز شهید "سید مجید هاشمی فر" مستدام وپر رهرو بود وبه دوستان عزیزم در گروه های تفحص در غرب وجنوب شهادت این فرزند زهراس را تبریک وتسلیت عرض مینمایم.
💐شادی روح پرفتوح شهید سید مجید هاشمی فر صلوات
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز سالروز شهادت سردار عبدالله رودکی معاون نیروی دریایی سپاه هست.
شهید ۴۵ ساله ای که نقشی بین المللی در جبهه مقاومت منطقه داشتند. حاج عبدالله نقش معاون عملیات حزب الله لبنان رو داشت.
پایه گذار عملیات های استشهادی و تربیت این نیروها کار حاج عبدالله بود.
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💚 #یاصاحب_الزمان_مددی_آقا...💚
انبیاء منتظر آمدنش می باشند
مى رسد پشت سرش حضرت عيسى حتماً
زره شير خدا بر تن و شمشير به دست
مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً
انتقام در آتش زده را می گیرد
و به آتش بکشد آن دو نفر را حتماً
العجل یاصاحب الزمان...💔
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج مرتبه #صلوات
🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج🌤
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🔳 8 شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام توسط دشمنان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر عموم شیعیان و رهروان راه ولایت تسلیت باد.
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
⚜️رسد آن روز ڪه با بیرق سبز حسنے
بشود عشق شهنشاه ڪریمان علنے🌹
⚜️اربعین از حرم و مرقد زیباے حسین
رهسپاریم بہ مدینہ چو اویس قرنے🌹
#بقیع_لنا
#هشتم_شوال🥀🍂
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع🏴
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545