حاج خانم ادامه میدهد: پدر مصطفی از ابتدا برای رفتن به سوریه راضی بود اما من نه! اصلاً راضی نبودم. مصطفی برای رفتن به خدا و من خیلی التماس کرد. یک روز دیدم پدرش را صدا کرد و با هم رفتند توی اتاق. من نگاه کردم و دیدم حاج آقا میگوید: مادرت را راضی کن! اینجا بود که من متوجه شدم خبری است! داد وهوار کردم که میخواهی بروی سوریه؟ سید مصطفی برگه رضایت نامه اعزامش را پاره کرد. خیالم راحت شد اما خبر نداشتم که برگه دیگری هم دارد. به پدرش گفتم که اگر طوریش بشود؟
ایشان هم گفت: بچه تو عزیزتر از علی اکبر امام حسین نیست. به خدا بسپارش و راضی باش به رضای خدا! اما من راضی نبودم. سید مصطفی بهم میگفت: مامان من هر کاری میکنم! هر جا میرم نمیشه، مامان راضی شو! گفتم: راضی هستم! گفت: نه شما راضی نیستی! اگر راضی بشوی، خدا هم راضی میشود. وقتی خانه بود همیشه توی اتاق خودش نماز میخواند، اما این روزها همیشه منتظر میماند که نماز من تمام بشود و بعد دقیقاً میآمد و جایی که من نماز میخواندم، نمازش را میخواند. بهش میگفتم این کارها یعنی چی؟ میگفت: مامان راضی شو! به خدای احد و واحد تا راضی نشی، خدا راضی نمیشه! میگفت: مامان از بهترین چیزهایی که توی این دنیا داری دل بکن! اگر بتونی دل بکنی به معرفت الهی دست پیدا میکنی! یک روز دیدم هراسان از خواب پرید، بهش گفتم چی شده؟
گفت: مامان تا میتوانی خاطره جمع کن! گفتم یعنی چی؟ گفت: همین دیگه! تا میتوانی خاطره جمع کن! مامان می دونی روز عاشورا کسانی که رفتند سربلند شدند! گفتم یعنی چی؟ گفت: همان روز که امام حسین صدای هل من ناصر ینصرنی را سر داد، هر کس رفت سرفراز شد و هر کس نرفت...
*جوانم مثل حضرت علی اصغر شهید شد
بهش گفتم یعنی تو صدای هل ناصر شنیدی؟! گفت: دوست داری چی از من بشنوی؟ فقط میتوانم بهت بگویم اگر نرم، فردای قیامت خودت باید جواب امام حسین را بدهی! آخرین بار گفت: مامان بگذر! تا نگذری خدا هم نمیگذرد! گفتم: نمی تونم! تو یه دونه هستی! من چطوری از یه دونه بچه ام بگذرم؟ گفت: ماما ن مادر وهب هم همون یه دونه رو داشت! گفتم: هر چی بگویی من نمیتوانم! گفت: مامان یه چیزی بگم و دیگه تموم بشه، اگه از ته دلت راضی بشی و حضرت زینب نامه من را امضا کنه، بهت قول میدم به محض اینکه پام به بهشت رسید، بهشت رو فقط برای خودت آماده کنم. مامان دنیا و آخرت را برای تو آماده میکنم.
حاج خانم با همان صدای رسایش میگوید: اینجا دیگر هیچ چیزی نتوانستم بگویم! و ناخودآگاه گفتم: خدایا راضی هستم به رضای تو! یکی دو روز بعد سید مصطفی راهی شد. وقتی رفت دلم گفت که این آخرین دیدار است. در را باز کرد اما نه مثل همیشه! من سر نماز بودم ولی صبر نکرد نماز تمام بشود و فقط بلند گفت: خداحافظ! نمازم که تمام شد، از پنجره نگاه کردم اما کسی توی کوچه نبود، انگار خیلی وقت بود که سید مصطفی رفته بود. انگار برده بودنش! خبر شهادتش که رسید حالم خیلی بد شد. سردردهای شدید گرفتم.
دوستانش که آمدند پرسیدم چطور شهید شد؟ گفتند مثل علی اصغر امام حسین شهید شد. خدا را شاهد میگیرم که انگار آب سرد بر سر من ریختند و با این همه علاقه به مصطفی اما یک قطره اشک هم نریختم. خودم هم تعجب کرده بودم. بقیه هم فکر میکردند که شوکه شدهام و نمیتوانم گریه کنم اما من را آرامشی فرا گرفته بود که انگار کسی با من نجوا میکرد که بچه تو عزیزتر از بچه امام حسین نیست!! کسی با من زمزمه میکرد: حضرت زینب ۱۸ شهید داد! حس میکردم حضرت زینب در مجلس سید مصطفی حضور دارد و میگفتم من در مقابل ایشان برای بچه خودم گریه کنم؟!
به اینجای صحبت که میرسیم آقای کویتی پور میگوید: روایت است که وقتی شهید را به خاک میسپاری، حضرت زهرا سلام الله علیه گرد و غبار صبوری را بر سر مادر و پدر شهید میریزد. شاید خیلیها این حرف را باور نکنند و حتی مسخره کنند...
هنوز جمله آقای کویتی پور تمام نشده که مادر سید مصطفی میگوید: مشکلی نیست! هر کس میخواهد مسخره کند! خودشان میدانند با خدای خودشان! اما همان لحظه که سید مصطفی را به خاک سپردند گفتم: امام زمان حتماً اینجا حضور دارد و از امام زمان خواستم هنگام ظهورشان سید مصطفی هم همراه ایشان رجعت کند و میخواهم در رکاب امام زمان بجنگد و باز شهید بشود. چون شنیدم که شهدا دوست دارند بارها و بارها شهید بشوند.
مادر سید ادامه میدهد: ما رفته بودیم بهشت زهرا و تعدادی از مردم یمن برای فاتحه خوانی به قطعه شهدا آمده بودند. من سر مزار سید مصطفی نشسته بودم. آمدند فاتحهای خواندند و رفتند. یک دفعه دیدم مترجمشان صدایشان کرد و گفت برگردید! مترجم سید مصطفی را به آنها معرفی کرد. دیدم همه شان دور سنگ سید مصطفی جمع شدند و گریه میکنند! از مترجم پرسیدم که چه چیزی به آنها گفتی؟ گفت: بهشان گفتم برگردید! این شهید از قبیله بنی هاشم است! این سید موسوی است!
در پایان این دیدار صمیمانه آقای کویتی پور چند بیت در خانه این شهید خواند و عکس یادگاری با پدر و مادر این شهید انداخته شد.
*زهرا زمانی
تله دیپلماتیک بایدن برای فشار هوشمند علیه ایران
🔹به نظر میرسد گامهای بایدن به جای آنکه حاوی آثار عملیاتی و ملموس برای طرف ایرانی باشد نوعی تله دیپلماتیک برای اجرای راهبرد «فشار هوشمندانه» است که بایدن قبلاً گفته قصد دارد آن را جایگزین فشار حداکثری کند.
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جهان پهلوان تختی مثل سعید مولایی وطن فروشی نکرد که برود و تابعیت مغولستان بگیرد!
💢 داریوش سجادی، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا در شبکه اینترنشنال سعودی که البته باعث قطع پی در پی سخنان وی توسط مجری شد گفت:
🔺 "ایران دولت اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و این ربطی به جمهوری اسلامی ندارد؛ در سال ۱۳۴۹ که تیم فوتبال اسرائیل با ایران بازی کرد که منجر به پیروزی ایران شد اما همان پیروزی اسباب یک تظاهرات سیاسی در تهران و شعارهای مرگ بر موشه دایان و حمله به دفتر هواپیمایی منجر شد؛ این کدورت دیرینه بین ملت ایران و رژیم صهیونیستی حاکم بوده و ربطی به جمهوری اسلامی ندارد"
@shahidmostafamousavi
این عکس ، ﺁﺩﻡ را خجالتزده میکند ، یکی از حزن انگیزترین ودر عین حال حماسیترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است؛ 300 تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در میآیند، آنهاچند روز وصرفا با تکیه برایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و باعطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعتهای آخرمقاومت بچهها در کانال، بیسیمچی گردان حنظله حاج همت را خواست، حاجی آمد پای بیسیم و گوشی رابه دست گرفت. صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام میشود، بعثیها عنقریب میآیند تاما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم. حاج همت که قادر به محاصرهی تیپهای تازه نفس دشمن نبود، همان طور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت: بیسیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بیسیمچی را شنیدم که میگفت: سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید:همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم
بدانیم و بفهمیم که مدیون چه مردانی هستیم.
@shahidmostafamousavi
من چند خاطره از شهدا دارم
یعنی عنایتشون
چند سال پیش فکر کنم سال ۹۶ بود
بعد از این که از راهیان نور برگشته بودیم
چون با کتاب ابراهیم هادی
اونجا آشنا شدم وخریدم
دوست داشتم خدمتی به شهدا بکنم
از شهدا هم خواستم کمکم کنند
بافکر کردن نتیجه گرفتم باکمک
خانم بسیج چند تا برگه آچهار و چندتا هم بزرگترش سفارش دادم مطلب خوب از کتاب نوشته بودم
و باعکس ابراهیم هادی
مطلبش را چاپ کردیم
بردم بسیج خانم بسیجی تشکر کرد
چندتا هم برای خودم برداشتم
که چند جا نصبش کنم
تا آخر کار دوتا از برگه هاش باقی ماند
که هرروز فکرش میکردم ببرم مسجد
یا جای دیگه
ولی هیچ وقت جور نشد
تا اینکه دخترم برای تمیز کردن خانه اومد خونمون وبنرها رو هم یک جایی گذاشت
این رو هم بگم و بعد از اون تا ایام فاطمیه اصلا
من نمدونستم دخترم بنرها روکجا گذاشته
هردفعه که دخترم میومد
خونمون یادم میرفت ازش بپرسم چون چون چند جا انتخاب
کرده بودم
ولی نمدونستم چرا جور نمیشد ازش بپرسم حتی تلفن هم جورنمیشد بزنم ازش بپرسم کجاگذاشتی
تا اینکه ایام فاطمیه شروع شد
یک شب در مراسم یه لحظه به فکرم افتاد که این جا جلوی در مسجد با عکس شهدا آذین بندی کردند
من هم میپرسم که
عکس ابراهیم هادی دارم بیارم ؟ از یکی خانم خادم پرسیدم اوهم گفت از مسئول مراسم بپرسم ؟
که گفته بود بیارم
خیلی خوشحال شدم اون شب دیگه مثل
زمانهای قبل یادم نرفت
تا اومدم منزل گوشیم رو برداشتم زنگ دخترم زدم
خیلی عجیب بود همان طور که داشتم ازش میپرسیدم که عکسهای شهید اونروز که اومدی خونه رو تمیز کنی کجا گذاشتی
همین طور که داشتم راه میرفتم
هنوز جواب از دخترم کامل نگرفته بودم که چشمم افتاد پیش کتابهای روی طاقچه
دوتای بنرها لوله شده بغل کتابها بود
۱۰ الی ۱۵ روز که من رفت و آمدم توی همان اتاق بود روی همان طاقچه کتاب برمیداشتم
برای خوندن
اصلا ندیده بودم
واقعا که شهدا خودشون انتخاب میکنند
که کجا بروند
ابراهیم جلوی چشم من پنهان شده بود
او میخواست توی مراسم مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) برود
اوخودش انتخاب کرده بود
خدارو شکر یکی از عکسهاطرف آقایون و یکی هم طرف خانمها نصب کردند
شهدا زنده اند
و خودشون هم انتخاب میکنند
خدایا کمکمون کن که روزی شرمنده شهدا وخانواه هاشون نباشیم
آمین یا رب العالمین
@shahidmostafamousavi
🎥پروفسور راس هریسون استاد دانشگاه جرج تاون:
🔹با واکنش های ایران، عربستان و امارات فهمیدند دشمنی با این کشور بی هزینه نخواهد ماند و دکترین کارتر تمام شده است...!
🔹در صورت وقوع هر جنگی، امارات و عربستان از قربانیان اصلی خواهند بود پس راهی جز اندیشیدن به همکاری با ایران ندارند!
@shahidmostafamousavi
🔴آماده باش عربستان برای مقابله با آمریکا
‼️ویکیلیکس سعودی: کاخ پادشاهی و مقامات سعودی در حالت آمادهباش برای مقابله با اقدامات آمریکا علیه بنسلمان به سر میبرند.
👈تاریخ ثابت کرده که آمریکا برای نوکرانش تاریخ انقضاء داره، حتی اگه #گاو_شیرده مطیعی باشی!
درس عبرتی باشه برای غربزده های داخلی!
@shahidmostafamousavi
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa