eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
329 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.9هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
گمشده هور72 .......... .... سردار حاج علی هاشمی .... روزهای پایانی این فصل را با من بخوان این عاشقانه ست این فصل را با من بخوان باقی فسانه ست دیگه نفهمیدم چی شد، ننه میزدم توی سر و کله خودم. گفته بودند گم شدی هر چه گشته اند پیدایت نكرده اند. مگه میشه؟ تو جزیره را عین کف دستت می شناختی، آنقدر که آنجا بودی خانه نبودی. این سال ها که بی تو گذشت، بر ما خیلی سخت گذشت. تمام ترسم از این است که ننه على را از پس چروک های صورتش و موهایش که سپيد شده نشناسی. گفته بودی: نوبت سهم شما هم می رسد، اما سهم ما بعد از جنگ فقط چشم انتظاری بود و نگرانی های همیشگی که دست از سر ما بر نداشته. پدرت رفت. تمام آرزویش دیدن دوباره ی تو بود. بعد از تو دوازده سال حصير انداخت توی کوچه و نشست دم در و زل زد به آدم هایی که می آیند و می روند شاید نشانه ای از تو در آنها پیدا کند. دوازده سال زل زد به انتهای کوچه تا بیایی و ببینی که در انتظار نشسته است. پدرت رفت على از بچگی با دردسر و سختی بزرگت کردم، همان وقت ها که در یک اتاق کرایه ای زندگی میکردیم و درآمد پدرت فقط روزی پنج تومان بود. وقتی به دنيا آمدی، پاهایت کج بود. خرج دوا و درمانت زیاد می شد. دایی کمک کرد و پولش را داد تا بدهیم دکتر خشایار پایت را عمل کند. چهارده روزه بودی که پایت را شکستند و دوباره گچ گرفتند یک سال در گچ بود، سنگین شده بودی و حمام کردن و جابه جا کردنت سخت بود. پدرت بیکار شد، دنبال یک مهندس که کارخانه داشت راه افتادیم و بابا راننده ی او شد. از اهواز رفتيم تهران، و بعد مازندران از بیکاری خیلی بهتر بود. کنار دریا یک خانه گرفتیم که هر روز مار می آمد زیر رختخواب های تو و خواهرت قمر، چاره ای نبود. باید می ساختيم. مطلب زیر مروریست از زبان سردار گرجی از جریان جزیره مجنون و شهادت سردار آزاده هور، حاج علی هاشمی که تا آخرین لحظات در کنار ایشان حضور داشتند و در کتاب "زندان الرشید" روایت شده است. این مطلب در تکمیل خاطرات "گمشده هور" تقدیم می شود. ........... گمشده هور ............ برداشتی از کتاب زندان الرشید خاطرات سردار گرجی زاده صدای حاج عباس هواشمی بلند شد و گفت حاج علی خوب گوش کن من دارم سه هلی کوپتر می بینم که به سمت قرارگاه می آیند. هر دقیقه چند گلوله جنگی و شیمیایی به زمین می خورد. حالت تهوع داشتم. چفیه را خیس کردم و روی صورتم گذاشتیم. علی دو دستش را پشت کمرش گره کرده بود و در سنگر قدم می زد. بعد پیراهنش را توی شلوار کرد و فانسقه اش را محکم بست و گفت گرجی بچه ها را آماده کن به عقب برویم. احساس خوبی ندارم. حوالی ظهر بود. وضو داشتیم. به امامت علی نماز ظهر و عصر رو خوندیم. صدای زنگ تلفن درآمد. صدای غلامپور را شنیدم که با عصبانیت می گفت گرجی مگر تو آدم نیستی؟ حرف حساب سرت نمی شود؟ چطور بگویم بیایید عقب؟ بچه ها می گفتند برادر گرجی ما با دستور حاج علی عقب می رویم. ولی جان تو و جان حاج علی! خودم را کنترل کردم تا گریه نکنم. وقتی رفتند فضای قرارگاه خلوت شد. علی سرگرم انجام دادن کارهایش بود و انگار نه انگار جزیره در آتش و خون می سوخت. آرام و مطمئن بود. حاج علی پرسید، در قرارگاه چند ماشین داریم؟ گفتم دو ماشین که یکی آمبولانس است. گفت خوب است. در حین حرف زدن صدای زنگ تلفن بلند شد. گوشی رو برداشتم. صدای عصبانی غلامپور بود که می گفت شما هنوز آنجا هستید؟ بابا چرا حرف گوش نمی کنید؟ شما باید شرعا برگردید. گفتم بله حاجی داریم آماده می شویم. ... لامذهب ها بس کنید بیاید عقب. شما اعصاب مرا خرد کردید. از قرارگاه بیرون رفتیم. ناگهان صدای غرش هلی کوپتر را شنیدم. آنها در فاصله پانصد متری ما روی جاده در حال پرواز بودند. علی صدا زد همه به طرف ماشین ها. به محض اینکه راننده دنده یک را زد و حرکت کرد، در یک صد متری ما هلی کوپترهای عراقی به زمین نشستند و سه موشک به طرف ما شلیک کردند. راه بسته شده بود. علی فریاد زد بروید میان نیزارها. من با وزن زیاد نمی تونستم مثل علی سریع بدوم. من و علی حدود پانصد متر میان نیزارها همراه هم بودیم. یکی از هلی کوپترها موشکی به طرف ما شلیک کرد.با انفجار موشک من و علی، هر یک به سمتی پرتاب شدیم. به دنبال علی و بچه های دیگر گشتم. خبری از علی نبود. شروع کردم به فریاد، ولی دریغ از شنیدن صدای علی!!!! آنقدر میان نیزار علی را صدا زدم که دیگر صدایم درآمد. برای آرامش خودم گفتم "حاج علی! هر جا هستی به خدا می سپارمت".... پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا می شود امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - چهار صد میلیون یاور داشته باشد و... قرآن چه موجودی است که در مراتب مختلفه ی نزول، حکایت از شنیدنی ها و دیدنی ها می کند؛ عدیل قرآن (عترت) هم حکایت از نعمت های عالم می کند؛ ولی ما از غمخوار، هادی، حامی و ناصرهای خود قدردانی و شکرگذاری نمی کنیم و واسطه ی خیر را پی می کنیم؛ که: (فعقروها) پس ناقه را پی کردند. و ائمه - علیهم السلام - را که ولی نعمت های ما و مجاری فیض هستند نمی توانیم مشاهده کنیم. امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هم اگر بیاید با او همان معامله را می کنیم که با آبای طاهرینش کردیم. آیا می شود امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - چهارصد میلیون یاور داشته باشد و ظهور نکند؟!
#شهادت، سهمِ کسانی مےشود که عالم را، #محضر_خدا مےدانند و کسانی که عالم را محضر خدا بدانند #گناه نمےکنند و شهدا، اینگونه اند ما نیز #شهادت را سهمِ خود کنیم با گناه نکردن... #صبحتون_شهدایی #شهدای_اربعه @shahid_dehghan
#‌زائران_اربعین ؛ یادتان باشد ڪہ ستون بہ ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدانید آن ها ڪہ پشت پیراهن خاڪے نوشتند " مسافــرڪربــلا" ولے هیچ گاه #حـــــرم یار را ندیدند...
✨حزب منحله دمکرات مدعی شد؛ ✨یکی از فرماندهان بلند پایه ی سپاه از حومه کرکوک حمله به دمکرات را فرماندهی می کرد. ✨حزب منحله دمکرات کردستان مدعی شد که یکی از فرماندهان کل سپاه پاسداران شخصا حملات موشکی را هدایت کرده است. ✨گروهک تروریستی دمکرات هنوز هم‌ از شوک حملات موشکی سپاه به مقرهایشان در عمق خاک کردستان عراق خارج نشده اند. ✨ کمال کریمی عضو دفتر سیاسی حزب منحله و تروریستی دمکرات کردستان در مراسم چهلمین روز حملە موشکی و پهپادی سپاه بە مراکز سیاسی حزب دمکرات کردستان در کویسنجق، گفت: پهپادههای ایرانی کە هم زمان با حملە موشکی سپاه پاسداران بە مرکز سیاسی و اردوگاه دمکراتها بر فراز کوی سنجق دور می‌زدند، از حومە شهر کرکوک بە پرواز درآمدە بودند. کمال کریمی در محل برگزاری یادبود این حملە موشکی به تلویزیون کردستان٢٤ گفت: پهپادهایی کە همزمان با حملە موشکی و روز بعد هنگام بە خاک سپردن شهدا بر فراز کوی سنجق پرواز می‌کردند، از منطقه کرکوک آمدە بودند. کریمی در ادامه گفت: موشکهای بالستیک ایران از داخل این کشور بە سوی ما شلیک شدەاند. سە فروند موشکی کە بە نشست رهبری دمکرات اثبات کردەاند ( پ ن ادمین : این یه نکته ی مهم برای دوستان هست ، این مقام گروهک دمکرات از دفتر سیاسی مرکزی داره علنا میگه که به محل نشست ۳ موشک خورده ) از نوع موشک‌های هوشمند بودند". این عضو دفتر سیاسی حزب منحله و تروریستی دمکرات، همچنین مدعی شد: سردار محمد پاکپور از فرماندهان سپاه پاسداران هنگام حملە بە قلعه دمکرات خود از منطقه "جدیده" در حومە کرکوک این حمله را هدایت کرده است. شایان ذکر است سپاه پاسداران روز شنبه ١٧ شهریور ١٣٩٧ مرکز نشست سیاسی رهبری حزب منحله دمکرات کردستان و اردوگاه دمکرات‌ها در حومه کوی‌سجق را موشک باران کرد کە منجر بە هلاکت دهها کادر رهبری این گروهک شد.
🔸اداره کل هواشناسی ایلام به زائران اربعین هشدار داد 🔹ورود سامانه بارشی به ایلام موجب سردی هواو لغزندگی و آبگرفتگی معابر و جاده‌ها می‌شود. 🔹سامانه بارشی از روز شنبه تقویت و تا ساعاتی از روز دوشنبه ادامه دارد. 🔹همراه داشتن لباس گرم، تجهیز وسایل نقلیه خودروی به موارد ایمنی، عدم توقف در مسیر رودخانه‌ها و اتراق و استراحت در اینگونه مناطق به زائران اربعین توصیه می‌شود.
🌹🍃قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی ابراهیمی مجد🌹🍃 🌸🍃بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم. 🌿دیدار مجدد او نصیبم نگشت بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد از یاد او غافل نگردید دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است🌸🍃 شهید🌹مصطفی🌹 ابراهیمی مجد🌹 🌷تاریخ ولادت: ۱۳۳۳ 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۰ 🌷محل شهادت:منطقه عملیاتی دار خوئین 🌹برای شادی روح شهید صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا می شود امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - چهار صد میلیون یاور داشته باشد و... قرآن چه موجودی است که در مراتب مختلفه ی نزول، حکایت از شنیدنی ها و دیدنی ها می کند؛ عدیل قرآن (عترت) هم حکایت از نعمت های عالم می کند؛ ولی ما از غمخوار، هادی، حامی و ناصرهای خود قدردانی و شکرگذاری نمی کنیم و واسطه ی خیر را پی می کنیم؛ که: (فعقروها) پس ناقه را پی کردند. و ائمه - علیهم السلام - را که ولی نعمت های ما و مجاری فیض هستند نمی توانیم مشاهده کنیم. امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - هم اگر بیاید با او همان معامله را می کنیم که با آبای طاهرینش کردیم. آیا می شود امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - چهارصد میلیون یاور داشته باشد و ظهور نکند؟!
چند نفر از طرفداران جنبش جلبک‌های سبز در جشن وروردی دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود غرفه زدن...رییس دانشگاه هم رفته از غرفه‌شون بازدید کرده هر جای دنیا بری بگی براندازای یک حکومت اینقدر آزادی دارن که توی دانشگاه غرفه میزنن و رییس دانشگاه هم با اوناست و بعدش حسن عباسی که طرفدار نظام هست رو میکنن تو زندان بهت پناهندگی میدن 😐البته شایدم بردنت تیمارستان
راهپیمایی اربعین همرا ه با شهدا
سلام من جانباز انقلاب اسلامی بسیجی حسن عباسی هستم !؟؟؟
⭕️ حکم ۷ ماه حبس قطعی حسن عباسی ابلاغ شد 👤وکیل حسن عباسی: 🔹حکم ۷ ماه حبس قطعی وی ابلاغ شده است. 🔹سال ۱۳۹۵ دفتر ریاست جمهوری تحت دو عنوان «نشر اکاذیب» و «توهین به مسئولین» از حسن عباسی شکایت کرد. 🔹وی از اتهام نشر اکاذیب برائت گرفت اما در اتهام توهین مجرم شناخته شد. 🔺حسن عباسی از سخنرانان و تحلیلگران برجسته کشور است که انتقاداتی به رییس جمهور مطرح کرده است. ☑️ @masaf
#پیاده روی اربعین به نیابت شهید سید مصطفی موسوی
روزنامه فرهیختگان | شماره :2365 | تاریخ 1396/8/23 دیدار جمعی از اهالی فرهنگ با خانواده شهید مدافع حرم، «مصطفی موسوی» امضای سردار سلیمانی پای کتاب مصطفی نویسنده : زهرا جعفری روزنامه‌نگار تعداد بازدید : 34 نوشتن این گزارش از یک تلفن شروع شد. حسین قرائی تماسی گرفت که تصمیم گرفته‌ایم به همراه محمد انصاری، بازیکن پرسپولیس و شهریار زرشناس و جمعی فرهنگی به منزل شهید سیدمصطفی موسوی برویم. فردی که کم‌سن و سال‌ترین شهید مدافع حرم است و یک نخبه علمی کشور محسوب می‌شده است.     ساعت حدود پنج بود که به منزل شهید موسوی رسیدیم. محمد انصاری به همراه برادر کوچکش، محسن دریالعل، مدیر انتشارات روایت فتح و پاکبازان، نویسنده کتاب زندگینامه شهید موسوی که در مرحله ویراستاری است هم آنجا بودند. پدر و مادر شهید با روی باز پذیرای ما شدند. پدر شهید به محمد انصاری گفت: «مصطفی پرسپولیسی بود و من استقلالی، همیشه در مورد این موضوع با هم بحث می‌کردیم. مطمئنم که الان خوشحال است که شما اینجا هستید.» حسین قرائی صحبت را شروع کرد و گفت: «بعد از خواندن کتاب زندگینامه شهید موسوی به خودم گفتم، چرا نباید یک جوان عرصه انقلاب اسلامی را که آنقدر ویژگی‌های مثبت دارد، معرفی کنیم. برای همین حالا از هر موقعیتی که داشته باشم، استفاده می‌کنم تا این شهید را به همه معرفی کنم.» مادرش می‌گوید: «در مصاحبه‌هایم هم گفته‌ام که همیشه به من می‌گفت مامان راضی شو که من بروم. اما وقتی هم دنبال کارهایش بود با پدرش هماهنگ می‌کرد و چیزی به من نمی‌گفت.» عکس‌هایش به دیوار بود؛ عکس‌هایی که در همه آنها خنده‌ای به لب دارد و لباس سفید بر تن. مادرش به عکس‌ها نگاه می‌کند و با لبخندی می‌گوید: «مصطفی عاشق لباس سفید بود و همیشه هم سفید می‌پوشید اما عادت داشت یقه لباسش را باز بگذارد. برای همین مدرسه وقتی تذکر می‌دادند به مدیر مدرسه می‌گفتم: پسر من با بقیه یقه‌بازها فرق دارد.» پدرش می‌گوید: «مصطفی خیلی کتابخوان بود. پولی دستش می‌رسید کتاب می‌خرید. تا حدی که نمی‌دانستیم کتاب‌ها را کجا بگذاریم.» مادرش نایلونی را جلویش می‌گذارد و می‌گوید: «این سه کتاب را با خود به سوریه برده بود. فوق‌العاده پسر منظمی بود. کتاب‌ها را جلد می‌کرد تا جلدهایش خراب نشود. آخرین نمایشگاه کتابی که رفت حدود یک‌میلیون تومان پول کتاب داد. کتاب‌های خوانده و نخوانده را جدا می‌کرد تا بداند کدام کتاب را خوانده است. در وصیتنامه‌اش هم گفته بود که کتاب‌هایش را به یک مدرسه بدهیم.» مادر کتابی از سردار سلیمانی که به امضای خود سردار رسیده است را نشان داد. کتابی که شهید با خود به سوریه برده و همان جا به سردار سلیمانی می‌گوید برایش امضا کند اما سردار سرش را می‌بوسد و می‌گوید تو الان که با این سن کم به این عقیده رسیدی که مدافع حرم بشوی و به سوریه آمدی باید به من امضا بدهی نه من. مادرش دوباره با ذکر این خاطره اشکی در چشم‌هایش می‌نشیند و به عکس مصطفی خیره می‌شود. شهریار زرشناس که قرار بود در این جمع باشد، تلفنی با پدر شهید صحبت کرد و گفت: «ما ارادت ویژه‌ای به شهدای مدافع حرم داریم. مخصوصا این شهید بزرگوار. شرمنده‌ام که نتوانستم حضوری بیایم. بزرگواری که خانواده شهدای مدافع حرم دارند وصف‌نشدنی است.» محمد انصاری که بنا به ذات آرامش از ابتدا ساکت بود و چند روز پیش به مزار مصطفی رفته بود، به پدر و مادر شهید گفت: «آقا مصطفی نظر کرده بود و شما هم مطمئنا نظرکرده هستید. در عرصه‌ای که هستم سعی می‌کنم هر کاری از دستم بربیاید برای این شهیدان بزرگوار انجام بدهم. شهادت شهید حججی خیلی بازتاب داشت اما این مساله نباید مانعی شود تا از دیگر شهدای مدافع حرم غافل شویم. ادامه دادن راه این شهدا مهم است. باید همه‌مان این کار را انجام دهیم. در تیم پرسپولیس هم سعی می‌کنیم هر بار عکس یک شهید را پیشنهاد بدهیم که به روی پیراهن‌ها بزنند. دلم‌مان می‌خواست برای بازی بعدی عکس آقا مصطفی را روی پیراهن‌مان داشته باشیم اما نشد، ان‌شاءا... برای بازی‌های بعدی حتما این کار را انجام می‌دهیم.» پدر شهید بوسه‌ای بر سر محمد انصاری می‌زند. مادرش می‌گوید: «امسال به جای اینکه برایش مراسم بگیریم همه هزینه‌های مراسمش را به «خانه ‌ای‌بی» که برای بیماران پروانه‌ای است، دادیم.» عکس‌های مصطفی دور تا دور خانه است. هرجا که نگاه می‌کنی عکسی از مصطفی است. انگار که مادرش می‌خواهد هر جا که می‌چرخد پسرش را ببیند. پسری که همیشه به مادر می‌گفت: «مامان مطمئن باش که من از سوریه برمی‌گردم.» و مادری که می‌گوید: «پسرم به قولش وفا کرد از سوریه برگشت اما شهید برگشت.» https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTQ8qeR4pxEOw