eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
334 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
نفوذ و خیانت؛ دو عامل مهم افول نهضت جنگل مرتضی عبداللهی 💥پست ویژه 🔹میرزاکوچک شجاع جنگلی، توانست در دوران پرتلاش نهضت جنگل، آروزی قطع دست ایادی استکبار و استعمار از ایران و منطقه را تا حدود زیادی محقق کند و در برهه‌ای از زمان، با تشکیل طعم را به مردمان دیار بچشاند؛ ولی در مصاف همیشگی حق و باطل، سنت الهی بر آن قرار گرفته است که تا مردم نخواهند، سرنوشت هیچ قومی تغییر نخواهد یافت و به ثبات نمی‌رسد. 🔸 و از این باب، شعاع بعد از فراز و فرود بسیار، با شهادت جنگل خاموش شد و در تاریخ ایران، نام و یاد دلیرمردان آن، به یادگار ماند. 🔹اما آنچه از عوامل خاموشی نهضت جنگل مهم است که به آن توجه شود، دو مسئله حیاتی، یاران و بیگانگان در جبهه گسترده است که سرانجام توانست کمر نهضت را خم کند و رهبری آن را در طوفان سرمای حمایت یاران، یکه و تنها و غریبانه وا نهد. 🔸خیانت افراد با سابقه‌ای مانند حاج که با جان و مال خود، خدمات زیادی را به نهضت ارائه کرده و توانسته بود نیروی بسیاری را در اختیار نهضت قرار دهد و آن‌ها را پشتیبانی کند، ولی سرانجام با از جبهه باطل و در میانه راه، خود به یکی از عوامل اصلی قلع و قمع نیرو و امکانات نهضت تبدیل شد که البته خائنان به نهضت جنگل، به عواقب ناگواری مبتلا شدند. زیرا که «خداوند متعال، خائنان را دوست نمی‌دارد.» (سوره انفال، آیه۵۸) 🔸عامل مهم دوم، دشمنان در نهضت بود که افرادی مانند احسان‌الله‌خان که از خاندان‌های ایران بود، خود را به عنوان یک طرفدار بلوک شرق جا زد و توانست شکافی را در نهضت ایجاد کند و بعد نتایج جمهوری میرزا را کند و ضربه‌های جدی را به نهضت و رهبران آن وارد کند که البته بعدها خود در دام همین کیدش گرفتار شد و به دست دشمنان ایران به مجازات اعمالش رسید؛ زیرا که «کید کفار، راهی جز در افتادن در تباهی ندارد» (سوره غافر، آیه۲۵) فاعتبروا یا اولی الابصار (سوره حشر، آیه‌۲) @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🔹معرفی شهید_مدافع حرم_سید مصطفی_موسوی 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🥀نام: سید مصطفی 🥀نام خانوادگی: موسوی 🥀معروف به: جوانترین شهید مدافع حرم/نابغه مدافع/شهیدی از شهدای اربعه حلب/شهید دهه هفتادی 🥀فرزند: عین الله 🥀تاریخ ولادت: پنج شنبه ۱۸ آبان ۱۳۷۴ 🥀محل ولادت: تهران 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌷تاریخ شهادت: پنج شنبه ️۲۱ آبان۱۳۹۴ 🌷محل شهادت: العیس حلب/سوریه 🌷نحوه شهادت: شلیک توپ جنگی ۲۳و ترکش بر قسمت های گلو، قلب و پهلو، چانه و پیشانی 🌷سمت: بسیجی تکاور 🌷یگان: فاتحین تهران 🌷ورود پیکر به ایران: جمعه ۲۲ آبان 🌷تشییع پیکر: دوشنبه ۲۵ آبان 🌷مزار: قطعه ۲۶/ردیف ۷۵/شماره ۱۶ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌷سن: بیست ساله 🌷فرزند: دوم/تک پسر 🌷رشته تحصیلی: دانشجوی رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب 🌷الگوی شهید: شهیددفاع مقدس عباس بابایی 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 💠ویژگی های شهید: 🍃متدین/آرام/کم حرف/اهل عمل/مودب/درسخوان/بانظم/بخشنده/مهربان/ولایتمدار/ مقلد رهبرمعظم له/معنوی گرا/مخلص/عزتمند/عاطفی/رقابت علمی/دوری از معصیت/عمل به واجبات/محب اهل بیت(ع)/مطیع والدین/بابصیرت/اجتماعی/مبتکر/خلاق/دقیق و حساس/پاکیزه/مرتب/خندان/غیرتمند/تلاشگر/شجاع/جسور/مستقل/محکم/معتقد/احساساتی/کم توقع/با معرفت/خوش پوش/کیفیت گرا و ... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 💠علایق شهید: 🍃درس و علم و اختراع/شرکت در فعالیت های فرهنگی - مذهبی - معنوی مدرسه، بسیج، هییت و مسجد محل/اهل سفر/کمک به دیگران/اهل مطالعه/پیگیر اخبار از تلویزیون حتی به زبان های انگلیسی و عربی/پیگیر سخنان رهبری به روز/شرکت در فعالیت های علمی/عاشق شخصیت هایی چون مقام معظم رهبری مد ظله العالی، شهدا، شهید بابایی، آوینی، دکتر شریعتی، چمران/ عاشق پرواز و خلبانی، فعالیت های نظامی/عاشق مبارزه با اسراییل/عاشق شهادت✌️ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 💠جمله ای از شهید: 🍃رویای اصلی من این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تل آویو بزنم. 💠جمله معروف شهید در سوریه: 🍃من برای آمدن به اینجا برنامه ریزی کرده ام، همان طوری که برای حضورم در کرانه باختری برنامه دارم. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌷روحش شاد و یادش گرامی و راهش پررهرو🌷 @shahidmostafamousavi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حجت الاسلام و المسلمین 🔰موضوع : خودم خودم 💝حداقل برای یک نفر ارسال کنید. @shahidmostafamousavi
قرار.شبانه امام زمان عج ✨به شیعیان و دوستان مابگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب س قسم دهند که فرج مرانزدیک گرداند✨ اللهم العجل لولیک الفرج بحق زینب کبری س ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ @shahidmostafamousavi
از هر چہ هست و نیست گذشتم ولے هنوز در مرز چشمهاے تو گیرم فقط همین … http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
💠درخواست رزمنده لشکر فاطمیون از همسرش هنگام شهادتش 🔸شهید سید ابراهیم سادات در دست‌نوشته‌ای خطاب به همسرش آورده است: «وقتی با پیکرم روبرو شدی، لبخندی بزن و به من تبریک بگو». http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲🤔 در دعا حوائج کوچک نخواهید 📃روزی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند. آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی از خداوند درخواست می‌كنم تو را به آرزویت نائل نماید. ✅عرض كرد: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد كه اسباب و لوازم زندگی‌ام را بر آن حمل نمایم و چند گوسفند كه از شیر آنها استفاده كنم، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برایش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: ای كاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و از ما می‌خواست كه خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم. عرض كردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است ⁉️ آن جناب فرمود: هنگامی كه حضرت موسی خواست با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود؛ از هر كس جویای محل قبر یوسف شد اظهار بی ‌اطلاعی می‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پیرزنی است ادعا دارد من قبر یوسف را می‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند. عجوزه گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»، من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان كرده‌ام، در صورتی برای شما اظهار می‌كنم كه سه حاجت از برای من برآوری. 💡حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت: اوّل آنكه جوان شوم؛ دوّم: به ازدواج شما درآیم؛ سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم. حضرت موسی از بلند همتی این زن كه با خواسته‌ خود جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود و هر سه حاجت او برآورده شد.🎉 📚منبع: كتاب داستانها و پندها ، آیت الله محمد محمدی اشتهاردی ، جلد چهارم صفحه 57 http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا ازسرنوشت واقعی 📝 (سنجش یا چالش) 🌷آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید، طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد.چقدر سخت می گیری به این جوون،تااینجا که تشخیصش قابل تامل بوده.افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی– تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن. 🌷قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم، اما میخوام بدونم چی تو چنته داره.پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه. 🌷– نفر چهارم شدید حالت عصبی داره، سعی می کنه خودش رو کنترل کنه و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه. علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه، اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده. 🌷شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید. افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن. افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن، بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن. 🌷لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد و سرش چرخید سمت افخم. آقای افخم چند لحظه صبر کرد، حالت نگاهش عوض شد. 🌷– از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ طبیعتا برای اومده و یکی از مصاحبه گرها هم از خودش کوچک تره. فکر نمی کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می کنه؟ و واکنش خندیدن توی این حالت می تونه طبیعی باشه؟ 🌷نمی دونستم، سوالش حقیقیه؟ قصد سنجیدن من رو داره یا فقط می خواد من رو به چالش بکشه؟حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می کرد. از طرفی چهره اش طوری بود که نمی شد فهمید واقعا به چی داره فکرمیکنه. توی اون لحظات کوتاه، مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می کرد و به جواب های مختلف، متناسب با دریافت های مختلفی که داشتم فکر می کرد، که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست.– حق با این جوانه. من، نفر چهارم رو از قبل می شناسم، باهاش برخورد داشتم. ایشون نه تنها عصبیه، که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک، هیچ ابایی نداره. ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است. 🌷چرخید سمت من:– چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی؟ نمی دونستم چی بگم.شاید مطالعه زیاد داشتم،اما علم من، از خودم نبود. به چهره آدم ها که نگاه می کردم، انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند.چند دقیقه بعد،سری بعدی مصاحبه هاشروع شد. ✍ادامه دارد. °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° (چند مرده حلاجی) 🌷حدودساعت ۸شب،بررسی افرادمصاحبه شده تمام شد. دو روز دیگه هم به همین منوال بود.اصلا فکر نمی کردم بین اون افراد، جایی برای من باشه، علی الخصوص که آقای افخم اونطور با من برخورد کرده بود. هر چند علی رغم رفتارش با من، دقت نظر و علمش، به شدت من رو تحت تاثیر قرار داد. شیوه سوال کردن هاش، و برخورد آرام و دقیق با مصاحبه شونده ها… 🌷از جمع خداحافظی کردم، برگردم که آقای افخم، من رو کشید کنار: – امیدوارم از من ناراحت نشده باشی. قضاوت در مورد آدم ها اصلا کار ساده ای نیست و با سنی که داری، نمی دونستم به خاطر توانایی اینجا بودی یا … بقیه حرفش رو خورد.– به هر حال می بخشی اگر خیلی تند برخورد کردم، باید می فهمیدم چند مرده حلاجی.خندیدم? 🌷– حالا قبول شدم یا رد؟ با خنده زد روی شونه ام – فردا ببینمت ان شاء الله از افخم دور شدم در حالی که خدا رو شکر می کردم. خدا رو شکر می کردم که توی اون شرایط، در موردش قضاوت نکرده بودم. آدم محترمی که وقتی پای حق و ناحق وسط می اومد، دوست و رفیق و احدی رو نمی شناخت. محکم می ایستاد. 🌷روز آخر، اون دو نفر دیگه رفتن. من مونده بودم و آقای علیمرادی، توی مجتمع خودشون. بهم داد، پیشنهادش خیلی عالی بود.– هر چند هنوز مدرک نگرفتی ولی باهات لیسانس رو حساب می کنیم. حیفه نیرویی مثل تو روی زمین بی کار بمونه. 🌷یه نگاه به چهره افخم کردم، آرام بود اما مشخص بود چیزهایی توی سرش می گذره، که حتما باید بفهمم. نگاهم برگشت روی علیمرادی با احترام و لبخند گفتم:– همین الان جواب بدم یا فرصت فکر کردن هم دارم؟به افخم نگاهی کرد و خندید: – اگه درجا و بدون فکر قبول می کردی که تشخیص من جای شک داشت.از اونجاکه خارج می شدیم، آقای افخم اومد سمتم. 🌷– برسونمت مهران– نه متشکرم، مزاحم شمانمیشم. هواکه خوبه، پا هم تاجوانه باید ازش استفاده کرد.خندید?– سوارشو کارت دارم.حدسم درست بود. اون لحظات، به چیزی فکر می کرد که حسم می گفت:– حتما بایدازش خبرداربشی. سوارشدم، چند دقیقه بعد، موضوع پیشنهادآقای علیمرادی روکشید وسط– نظرت درموردپیشنهاد مرتضی چیه؟ قبول کنم یانه ادامه دارد..... https://t.me/jo
🚩 تحلیلگر آمریکایی: آزادی بیان، رسانه‌ و دانشگاه‌ در دموکراسی‌های فانتزی غرب تهدید می‌شود «استفن لندمن» در گفتگو با تسنیم: 🔹آمریکا و سایر کشورهای غربی تنها دموکراسی‌های فانتزی هستند. 🔹 آنها ارزش‌های دموکراتیک، اجرای قانون و حقوق مدنی و بشر را زیر پا می‌گذارند و تنها وانمود به حمایت از آن می‌کنند. 🔹آزادی در آمریکا و سایر کشورهای غربی در حال از بین رفتن است، آن هم به بهانه حفاظت از امنیت ملی. 🔹کشورهای هدف واقع شده مثل ایران، سوریه، ونزوئلا و سایر کشورها به این دلیل هدف حمله یا تروریسم اقتصادی قرار گرفته‌اند که حاضر به فروش ماهیت و ضمیر خود به آمریکا نشده‌اند. 🔹بخش قابل توجهی از اندیشکده‌ها و انجمن‌های دانشگاهی و آکادمیک در آمریکا از اولویت‌های امپریالیستی و نئولیبرال حمایت می‌کنند. در واقع، اگر غیر از این باشد، منابع مالی فدرال را دریافت نخواهند کرد. 🔹 در بین کشورهای توسعه یافته، آمریکا، انگلیس و اسرائیل بیشترین نابرابری را دارند. 🔹 رژیم‌های حاکم آنها منحصرا در خدمت پولدارها هستند. 🔹همین مساله در فرانسه، آلمان و سایر کشورهای غربی وجود دارد. https://t.me/joinchat/CW_QXkSGmuKJ8SamNubStQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴تكميلي/ سردار جلالي: اگر شبكه ملي اطلاعات راه‌اندازي شده بود لزومي نداشت در حوادث اخير اينترنت بين المللي را قطع كنيم چهار قرارگاه سايبري در اطراف ايران عليه ما فعاليت دارند، يكي پايگاه اعتدال عربستان است كه رسمي اعلام شده، يكي هم پايگاه منافقين در آلباني و دو مركز هم كه به دلايل امنيتي نميتوانيم اعلام كنيم كه همگي مبتني بر داده‌ها در توئيتر، فيسبوك و امثالهم با ساخت كاربرهاي فيك بر يك موضوع در فضاي رسانه اي كشورمان سعي مي كنند ورود كنند در غائله اخير نرم‌افزار اسرائيلي "ويز" برعكس عمل مي‌كرد و رانندگان را به سمت ترافيك و شلوغي‌ها هدايت مي‌كرد و در واقع مردم در اتوبان‌ها توسط اشرار گروگان گرفته شده بودند. https://t.me/joinchat/CW_QXkSGmuKJ8SamNubStQ
❓جوان ترین شهید مدافع حرم کیست؟ 🥀🕊«شهید سیدمصطفی موسوی» روز پنج شنبه ۱۸ آبان ۱۳۷۴ به دنیا آمد و در پنج شنبه۲۱آبان ماه۱۳۹۴وتنها ۳ روز پس ازقدم گذاشتن به سن۲۰سالگی،در سوریه، جام شهادت رانوشید.مصطفی که از نسل دهه۷۰بود،برخلاف خیلی ازهم نسل‌هایش ،خیلی زودراه وهدف خودراپیدا کردوبا معرفتی که بامطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزدخدا روزی می خورند🕊🥀 https://t.me/joinchat/CW_QXkSGmuKJ8SamNubStQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 شخصى به نام حسن بن عبداللّه ، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت . ☘️ روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت ، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا. 🔱 چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست ، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى ، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى . 💜 حسن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟ ♨️ فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش . حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم ؟ 🔆 حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى ، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم . 🔆 حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت ، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس . ❗️ اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت : فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم ، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت ، هدايت و راهنمائى كنى ؟ 💢 بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است ؛ و سپس امام حسن ، امام حسين ، امام علىّ ابن الحسين ، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). ❓حسن گفت : يا ابن رسوال اللّه ! امام امروز كيست ؟ 🔱 حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم . گفت : آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم ؟ 🌳 فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا. 🌴 حسن گويد: به خداوند قسم ، چون نزديك درخت آمدم ؛ و پيام حضرت را رساندم ، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت 📗 اصول كافى : ج 1، ص 286، ح 8، 📗 الثّاقب فى المناقب : ص 455، ح 383، 📗 خرائج : ج 2، ص 650، ح 2 📗 إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 18 http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
♥️ امام_حسن_عسکری (علیه السلام) فرمودند: 🍃 به خدا قسم؛ او (امام زمان) غیبتی خواهد داشت که در آن دوران از هلاکت نجات نمی یابد مگر آن کسی که خداوند او را به اقرار و اعتقاد به امامتش ثابت بدارد و به دعا کردن برای تعجیل فرج توفیق دهد 📖 مکیال المکارم جلد ۱ ص ۱۷۹ http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
🔴لشکر اجاره ای قربانی روحانی! این روزها مباحث زیادی درباره مالیات هنرمندان منتشر شده است و وقتی به پردرآمدترین‌شون نگاه می‌کنیم به این افراد برمی‌خوریم. آری همان ها که برای انتخاب روحانی تمام اسم و رسمشون رو قربانی کردند و البته از پرداخت مالیات هم معاف شدند. مردم عزیز ایران آیا افرادی که به خاطر خوشگلی و خوش اندامی و فن بیان و... و بدون سواد خاصی بازیگر و سلبریتی شدند، صلاحیت راهنمایی من و شمارو دارند؟! 🔸️ اینها دوباره در انتخابات 98 میخوان به میدان بیان و از لیست حامیان دولت حمایت کنند، آیا شما بازهم قرار است فریب بخورید؟! مردم عزیز ایران، بیائیم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
🔴بسم رب الشهدا والصدیقین 🔵متاسفانه صبح امروز در پی تیراندازی فردی مسلح در شهرستان شادگان استواردوم یاسر سپیدرو از واحد گشت کلانتری ۱۱، مجروح و پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. ضارب توسط مامورین دستگیر شد. 🔵شهید سپیدرو‌ اهل استان مازندران، متاهل و دارای یک فرزند دختر بود. 🔵شادی روحش صلوات http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
🌹آشنایی با شهیدی که مزارش همیشه شلوغ است : اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم؛ به لطف خداوند حاضر هستم. 🌹فرازهایی از وصیت زیبای شهید مدافع حرم : : برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است. برادران و خواهران من، (عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه) 👈اگر داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. را به امام زمان بفرستید تا رستگار شوید. 🌺🌺🌺 📝مزار شهید در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران است http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi شروش کانال sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه https://t.me/joinchat/CW_QXkSGmuKJ8SamNubStQ
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 .وهشت((خارج از گود)) 🌷حس کردم دقیق زدم وسط خال. می خواستم مطمئن بشم در همون جهت، بحث ادامه پیدا می کنه. – در عین اینکه پیشنهاد خوبیه، فکر می کنم برای من که خیلی بی تجربه ام ورود تو این زمینه کار درستی نباشه.ماشین رو کشید کنار و خاموش کرد. 🌷– من بیست ساله مرتضی رو می شناسم. فوق العاده قبولش دارم. نه همین طوری کاری می کنه نه همین طوری تصمیم می گیره. نقاط ضعف و قوت افراد رو می سنجه و اگر طرف، پتانسیل داشته باشه دستش رو می گیره. اینکه بهت چنین پیشنهادی داده، شک نکن که مطمئنه از پسش برمیای.سکوت کرد.– به نظر حرف تون اما داره.چند لحظه بهم نگاه کرد: 🌷– ولی تو به درد اونجا نمی خوری، نه اینکه پتانسیل و استعدادش رو نداشته باشی. اتفاقا اگر بخوای کار کنی جای خیلی خوبیه، ولی استعدادت مهار میشه. تو روحیه تاثیرگزاری جمعی داری. می تونی توی محیط و اطرافت تغییر ایجاد کنی و اون رو مدیریت کنی. بودن کنار مرتضی بهت جسارت و قدرت عمل میده، مخصوصا که پدرانه حواسش به همه هست. اما بازم میگم اونجا جای تو نیست.خیلی آروم به تک تک جملات و حرف هاش گوش می کردم. 🌷– قاعدتا انتخاب همیشه بین دو گزینه است. فکر می کنید کجا جای منه؟– فقط با بچه مذهبی ها می پری؟ یا سابقه فعالیت با همه قشری رو داری؟ناخودآگاه خنده ام گرفت. 🌷– رزومه ای بهش نگاه کنید؛ نه، سابقه فعالیت با همه قشر رو ندارم. مثل همین جا که عملا این اولین سابقه رسمی مصاحبه من بود. اما نبوده که فقط با بچه مذهبی و هیئتی هم صحبت باشم، نون گندم هم خوردیم. بلند خندید– اون رو که می گفتی صفر کیلومتری، این شد 🌷این یکی رو که میگی هم نبودی. حالا مرد و مردونه، صادقانه می پرسم جواب بده. وضع مالیت چطوره؟چند لحظه جدی بهش نگاه کردم. مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می کرد. شرایط و موقعیت، چیزهایی رو که ممکن بود ندونم و … اونقدر که حس کردم الان می سوزه. داشتم قدم هایی بزرگ تر ظرفیتی که فکرش رو می کردم، برمی داشتم. 🌷– بستگی داره به اینکه سوال تون واسه کار فی سبیل الله باشه یا چیزی که من اهلش نباشم. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ۱۵۹ (( جوان ترین چهره)) 🌷لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد. – پس اینطوری می پرسم، حاضری یه موقعیت عالی کاری رو، فدای کار فی سبیل الله کنی؟نگاهم جدی تر از قبل شد. 🌷– اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه، بله هستم. دستم به دهنم می رسه، به داشته هامم راضیم، ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها، فقط یه اسم رو یدک نکشه. موثر و تاثیرگزار باشیم؛ چرا که نه.من رو رسوند در خونه، یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم. 🌷– شنبه ساعت ۴ بیا اینجا، بیا کار و موقعیت رو ببین، بچه ها رو ببین، خوشت اومد، قدمت روی چشم، خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم. شنبه، ساعت ۴، پام رو که گذاشتم، آقای علمیرادی هم بود. تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد. 🌷– رو هوا زدیش؟خندید– تو که خودت هم اینجایی، به چی اعتراض می کنی؟ آقای افخم حق داشت. اون محیط و فعالیتش و آدم هاش، بیشتر با روحیه من جور بود. علی الخصوص که اونجا هم، می تونستم از مصاحبت آقای علمیرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم. 🌷بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت و انگیزه بیشتری برای توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم می داد، تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت ها، روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب می خوندم و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم. 🌷هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید.نشست تهران و یکی از اون دعوتنامه ها به اسم من، صادر شده بود. آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم. کارت ها که تقسیم شد، تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان ، اعلام کرده بود. با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک 🌷– خدایا ! رحم کن، من قد و قواره این عناوین نیستم.وارد سالن که شدم. جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن و من، هنوز ۲۳ نشده بودم. ? . ✍ادامه دارد...... http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا