✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانالهای ایتا
http://eitaa.com/shahidmostafamousavi
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
امروزفضیلت زنده
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
#پایان
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانالهای ایتا
http://eitaa.com/shahidmostafamousavi
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادشهداکمترازشهادت نیست
مقام معظم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقاومت 🕊
◼️در معرکه چون ابوذر و عماریم
آری،سر گفتن حقیقت داریم...♦️
◾️تا باز علی غریب و تنها نشود
ما نیز مطیع میثم تماریم...♦️
#سلام_بر_شهـــــداء ✨
#شهدا_زنده_اند 🌹
#شهادت 🥀
#اخبار_مقاومت_اسلامی
〰〰〰〰〰〰〰
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقاومت 🕊
✨•اَزاِفتِخاراتایننَسلهَمینبَسڪِه
اِسرائیلقَرارِهبِهدَستمانابودبِشِھ...✌️🏻
#ما_مقتدریم 🌹
#الموت_الاسرائیل 👊🏻
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🍃
@shahidmostafamousavi
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۶۳)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و شصت و سوم:جنگ تموم شد، ما موندیم
🍂بعد از#پذیرش_قطعنامه ۵۹۸ توسط حضرت امام(ره) و در حالی که همه فکر می کردیم جنگ تموم شده، ارتش بعثی عراق به فرمان صدام در اقدامی ناجوانمردانه و بخاطر اینکه دست پُر توی مذاکرات آینده داشته باشه حملات گسترده ای رو در جبهه های جنوب و میانی آغاز کرد و هر روز شیپور جنگ و مارش نظامی در تلویزیون عراق نواخته می شد و خبر از پیروزیهایِ بزرگ و پی در پی می داد.
🔸️برای ما که بیش از یه سال و نیم شقاوت و درنده خویی بعثیها رو با تموم وجودمون لمس کرده بودیم چیز عجیب و غریبی نبود که صدامی که سالها علَم صلح خواهی رو بلند کرده بود حالا که ایران خواهان صلح شده بود، اینجوری دوباره شعله جنگ رو توی تمامی جبهه ها روشن کنه.
♦️با شروع عملیاتهای عراق که بنام «توکلنا علی الله» نامگذاری شده بود و تا چهار مرحله ادامه یافت ، موجی از نگرانی در چهره بچه ها دیده می شد. این عملیاتها تا یه ماه ادامه داشت و عراق موفق شده بود شهر فاو و جزایر مجنون رو بازپس بگیره و در محور زبیدات و خرمشهر هم پیشروی هایی به سمت ایران داشته باشه و مناطق وسیعی رو از جنوب مجددا تصرف کنه که با#مقاومت و پایمردی رزمنده های اسلام متوقف شد.
♦️همزمان با عملیات ارتش عراق در جنوب، منافقین هم حملاتی رو در غرب آغاز کردن که آخرین و مهمترین اونها عملیات فروغ جاویدان در منطقه اسلام آباد با پوشش و حمایت هوایی نیروی هوایی عراق بود. روز چهارم مرداد سال ۱۳۶۷سیمای منافقین خبر از عملیات بسیار بزرگ و گسترده ای در مرز قصرشیرین و تصرف شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب، کرند و اسلام آباد و پیشروی به سمت کرمانشاه داد و اعلام کرد بزودی تهران رو فتح می کنه و رژیم آخوندی رو سرنگون می کنه.
🔸️ولی بعد از یک روز کاملاً سکوت کردن و دیگه صحنه ای از عملیات نشون ندادن و خبری از عملیات منعکس نشد. چند روز سیمای منافقین در سکوت گذروند و برنامه های عادی خودشو نشون می داد. برای ما محرز شد که اینها شکست سختی خوردن و در یه حالت سردرگمی و بهت قرار دارن...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
ایتا
@shahidmostafamousavi
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
عرب عامری.بتول:
♦️آیا کسی درباره آینده چیزی به "آیت الله خامنه ای" گفته است؟
🔸نکته ی رازآلود قاسم سلیمانی که درباره ی رفتار این روزهای رهبر ایران معنا پیدا میکند
🔸رهبر ایران به چیزی فراتر از اطلاعات میدانی اشراف دارد؟
#شبنامه
#جنگ_احزاب
۱۴۰۱/۱۰/۱۱
🔺دو بار کلمه ی "جنگ احزاب" از سوی رهبر ایران استفاده شده است.
بار اول در جلسهای با حضور قاسم سلیمانی، در اوج درگیری حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی بوده است.
بار دوم هم در ناآرامیهای اخیر !
ژنرال سلیمانی درباره آن جلسه میگوید: پس از آنکه بحرانی بودن وضعیت را بطور کامل برای رهبری توضیح دادم او بر خلاف نظری که کارشناسان و نیروهای میدانی داشتند تاکید داشتند بر اینکه این نبرد به نفع #مقاومت رقم خواهد خورد و مانند جنگ احزاب خواهد شد.
نبرد احزاب از جمله نبردهایی بود که یک اتحاد حداکثری علیه مسلمانان رخ داد اما در نهایت به یک فتح تاریخی برای جبهه حق منتهی شد.
قاسم سلیمانی میگوید آن جلسه و آن جمله از رهبری آنقدر عجیب و متفاوت از حقایق میدان بود که با خودم گفتم "کاش او این را بر زبان نمی آورد"...
🔺 فرمانده شهید میگوید رهبر ایران در همان جلسه جمله ای هم در خصوص صهیونیستها و آنچه در ذهن دارند مطرح کرد که نه من و نه هیچ کسی از آن اطلاع نداشتیم به طوری که ظاهرا این اطلاعات از جایی فراتر از سرویسهای اطلاعاتی و نیروهای میدانی به او رسیده بود.
تحلیلی که به شدت جدید بوده و زمانی که آن را با سید حسن نصرالله در میان گذاشتم برای او بی اندازه راهگشا شد.
ماجرای مربوط به رخدادی بود که بین خواب و رویا برای سید حسن نصر الله رخ میدهد (که در آن حضرت زهرا(س) به او وعده ی پیروزی میدهد) که پس از همین پیشبینی آیت الله خامنه ای رخ داده است. (ماجرایی که بعدا حاج قاسم در مصاحبه با العالم به آن اشاره کرده است)
مسئله اینجاست که برخلاف تصور همگان، مسیری که رو به شکست بوده؛ مانند یک معجزه برای نیروهای مقاومت تغییر کرده و به ضربه ای تاریخی برای صهیونیستها تبدیل شده و آغازی بر استحکام #محور_مقاومت و شکل گیری "جغرافیای مقاومت" میشود...
🔺 آیا رهبر ایران در آن ماجرا به درستی از کلمه ی "جنگ احزاب" استفاده کرده است؟
بسیاری از کارشناسان غربی میگویند جغرافیایی که ایران و یارانش در منطقه بنا نهادهاند حدودا ۱۵ سال است که شکل گرفته است.
این یعنی همان زمانی که همه یقین داشتند شکست خوردهایم اما رهبر ایران از جنگ احزاب میگفته، دقیقا یک فتح بزرگ در حال رقم خوردن بوده است.
حاج قاسم درباره آن ماجرا میگوید: پس از آن صحبتهای رهبری بود که فهمیدم او چیزی فراتر از حقایق میدان، و اشرافی فراتر از دانستههای سرویسهای اطلاعاتی و عناصر میدانی دارد؛ و متاثر از آن باید آنچه میگوید را مورد توجه اطلاعاتی قرار داد.
این جمله نشان میدهد پیش بینی رهبر ایران که کاملا متفاوت از همه نگاهها بوده تا چه حد قاسم سلیمانی را تحت تاثیر قرار داده است.
رهبر ایران در خصوص ناآرامی های اخیر هم از کلمه ی "جنگ احزاب" استفاده کرد.
کلمه ای که کمی بعد وارد ادبیات چهرههای سیاسی شد، به طوری که حتی رئیس جمهور نیز در صحبت های اخیر خود از آن یاد کرد.
🔺 مسئله اینجاست که درجنگ 33 روزه و در سال 2006 هیچکس ماجرا را مانند جنگ احزاب (از این جهت که یک فتح بزرگ قرار است پشت آن باشد) نمیدید.
در سال 2006 که #مقاومت_لبنان رو به شکست بود و درصدِ پیروزی بسیار کم به نظر میرسید، گفتن از "جنگ احزاب" جرات میخواست.
ایشان گفتند و چند روز بعد ورق برگشت؛
و معادلات طور دیگری رقم خورد.
در نهایت بعد از گذشت 15 سال، امروزِ مقاومت با آن روزها، و اوضاع بحرانی دشمنانِ مقاومت هم با آن روزها هرگز قابل مقایسه نیست!
با در نظر گرفتن این رویداد مهم، حالا اظهارات رهبر ایران که کودتای شهریور 1401 را "جنگ احزاب" مینامد معنا پیدا میکند.
در سالهای بعد چه چیزی پیش روی ایران و دشمنان این کشور خواهد بود؟
چرا رهبر از جنگ احزاب سخن گفت؟
آیا فتح مکه نزدیک است؟
مرور زمان به این سوالات پاسخ روشن خواهد داد...
#آقای_تحلیلگر
#فتح_بزرگ
#قاسم_سلیمانی
#جغرافیای_مقاومت
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
#شبنامه
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۹۹)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نود و نهم:نبرد سخت و نَرم در اسارت(۱)
🍂تقابل بچههای ما با بعثیها، یه تقابل متفاوت و چند جانبه بود. اونها به جسم بچهها حمله میکردن و هیچ محدودیت و خط قرمزی برای زدن و شکنجه کردن نداشتن و طبیعی بود پیروز این میدان و تقابل بعثی بودن.
🔹️هر وقت میخواستن میزدن و ما هیچگاه امکان مقابله به مثل نداشتیم چون نه تنها یه دست بلند کردن روی یه سرباز صفر، به منزلۀ حکم قتل خود بود بلکه، به معنای زیر شکنجه و کتک قرار دادن صدها نفر دیگه بود، بنابراین نوع مقابله نه عملی بود و نه منطقی! که مثلاً یه اسیر پا بشه بزنه تو دهن یه سرباز بی ارزش عراقی و بعدش خودش زیر وحشیانهترین شکنجهها، شهید بشه و صدها نفر دیگه رو هم ببرن زیر کابل و شکنجه. اونها میزدن و ما چارهای جز#صبر نداشتیم. ولی نوعی دیگهای از تقابل بین ما و بعثیها بود که در این نبرد بچههای ما#مهاجم بودن و اونها#مدافع. این نوع تقابل از نوع نرم و فرهنگی بود.
🔸️بعثیها جز ناسزا، تحقیر و تهدید متاعی دیگه برای عرضه کردن در میدان جنگ نرم نداشتن. این متاع و سلاح برای خودشون بیشتر از ما آزار دهنده بود. چون هیچگاه مؤمن مجاهد با ناسزا و فحش تحقیر و ذلیل نمیشه؛ بلکه اعصاب فرد فحاش به هم میریزه و آزار میبینه؛ ولی در میدان نبرد جنگ نرم دست ما پر بود.
📌پشتوانه و زاغه مهمات ما در این جنگ فرهنگ غنی اهل بیت(علیهم السلام)، آرمان های بلند امام خمینی(رحمه الله علیه) و آموزه های اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) بود. در این نبرد، ما از هر نوع مهمات و سلاحی برخوردار بودیم. ما در میدان نبرد نرم و فرهنگی با کسانی میجنگیدیم که به شدت مستضعف و فقیر بودن و دستشون از سلاح و مهمات خالی بود.
⚡ما اسلحههای بسیار مدرن و پیشرفته مانند فرهنگ#ایثار،#مقاومت و#شهادت در اختیار داشتیم و اونها بیبهره بودن. ما به سلاح@ایمان،#عقیده و نظام#پاداش و جزای روز#قیامت مجهز بودیم و هر سختی که میکشیدیم رو ذخیرهای ارزشمند برای فردای قیامت میدیدیم و اونها با این مفاهیم بیگانه بودن. ما آینده رو روشن میدیدیم و با امیدواری کامل به پیروزی و نصرت الهی امیدوار بودیم و امید و دلگرمی اونها فقط و فقط حمایت مالی و تسلیحاتی غرب بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_سی_و_یکم
💚روضه خوانی غریبانه ابراهیم ص۲۰۳❤️
💚والفجرمقدماتي ص۲۰۴❤️
💚میدان پر از مین ص۲۰۵❤️
💚ابراهیم در کانال ص۲۰۶❤️
🍂ابراهيم شروع به مداحي كرد، اما نه مثل هميشه! خيلي غريبانه#روضه مي خواند و خودش#اشك مي ريخت.روضه حضرت زينب(س) را شروع كرد.
🍂بعد هم شروع به سينه زني كرد، اولين بار بود كه اين بيت زيبا را شنيدم:
⚡امان از دل زينب(س) چه خون شد دل زينب(س)
🍂بچه ها با ســينه زني جواب دادند. بعد هم از اســارت حضرت زينب(س) و شهداي كربلا روضه خواند. در پايان هم گفت: بچه ها، امشــب يا به#ديدار_يار مي رسيد يا بايد مانند عمه سادات،#اسارت را تحمل كنيد و قهرمانانه#مقاومت كنيد.عجيب بودكه تقريبًاهمه بچه هاي گردانهاي كميل كه ابراهيم برايشان روضه خواند يا شهيد شدند يا اسير
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
#سلام_بر_ابراهیم
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۳۸)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و سی و هشتم:حماسه علی ناصح فر قزوینی(۳)
🍂احمد چلداوی که مترجم صحنه فجیع شکنجه علی قزوینی بود نقل میکنه:
📌"یکی از بعثیها اومد دنبالم و بردنم توی اتاقی که علی رو شکنجه میدادن که ترجمه کنم. دیدم علی رو به چوب فلک بستن و دو نفر از بعثیها دو طرف چوب فلک رو بالا نگه داشتن و علی کرده داره با کابل میزنه و خون از کف پاهاش جاری بود و پوستش کنده شده بود. علی حتی یه بار هم ناله نکرد و با همون آرامش همیشگی به بعثیها نگاه می کرد." احمد میگه "بعثیها از من خواستن به علی بگم به امام توهین کنه و جونش رو نجات بده، من که نگران بودم مبادا علی زیر شکنجه شهید بشه بهش گفتم علی#تقیه کن و چیزی که ازت میخوان انجام بده. علی فقط بهم نگاه کرد و لبخند زد و سکوت کرد. "
💥علی با سکوتش بر عظمت امام خمینی(رحمه الله علیه) و حقانیت راه آن امام بزرگوار مهر تاییدی زد و حتی حاضر نشد تقیه کنه و به امامش کوچکترین اهانتی بکنه. احمد میگه "افسر بعثی به من گفت حالیش کن اگه توهین نکنه آنقدر شکنجه میشه تا زیر شکنجه کشته بشه"، اما علی همچنان#مقاومت کرد.
📍چند روز متوالی علی رو می زدن و شکنجه میکردن تا آخرش بعثیها بستوه اومدن. بدن کوفته شده علی رو انداختن توی یکی از آسایشگاهها و اعلام کردن این فرد ممنوع الملاقاته و هر کس باهاش تماس بگیره و حرف بزنه کتک میخوره، ولی بچه ها توجهی نکردن و شروع کردن به مداوا و مراقبت از علی و مدتها طول کشید تا خوب شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۴۳)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و چهل و سوم:توبه نصوح محمد امین
🍂یه استوار ارتشی داشتیم بنام محمد امین که اونو از اردوگاه دیگهای آورده بودن قلعه. بچهها میگفتن مدتی با بعثیها همکاری داشته و بچهها رو اذیت کرده، اما بعدا پشیمون شده و توبه کرده بود. در قضیۀ شعار علیه حضرت امام(ره) به محمد امین گیر دادن که باید به امام توهین کنه. ولی سرشون پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت. بعثیها با کابل به جونش افتادن و به شدت میزدن. محمد امین نه تنها داد و بیداد نمیکرد، بلکه به طرز عجیبی#مقاومت می کرد و حتی تشویق به زدن میکرد.
🔹️همه متعجب بودن.
بلندبلند میگفت بزنید.
این بدن باید تاوان گناهاشو پس بده.
میگفت: بزنید این بدن باید تاوان خیانتهاش رو به این بچهها پس بده.
محمد امین جزو کسانی بود که حاضر نشد حتی بصورت#تقیه هم یه کلمه به امام توهین کنه. شدیدترین کتک ها رو تحمل کرد. کابل خورد، اذیت شد ، اما به برکت و لطف توبه نصوحی که کرده بود، مشمول لطف خدا شد و توانست تمام اون شکنجهها رو تحمل کنه.
📍اون روز، تولدی دوباره برای محمد امین بود و گرچه مدتها قبل توبه کرده بود، ولی کسی باورش نمیشد توبه او_توبه_واقعی باشه، اما اون صحنه و#استقامت دیدنی و#اعتراف به گناهش زیر شکنجه از محمد امین چهرهای#محبوب و دوستداشتنی پیش بچه ها ساخت و به عنوان#توبه_نصوح در اذهان همه ما نقش بست.
💥برادران ارتشی ما همدوش با بچه های سپاه و بسیج صحنه های عجیب و باورنکردنی از ارادت و عشق به انقلاب و امام به نمایش گذاشتند و ثابت کردند ایرانی رو نمیشه به ارتشی و بسیجی و سپاهی تقسیم کرد ٬محمد امین چند سال بعد از آزادی به علت حادثه ای از دنیا پرکشید و به جوار رحمت الهی شتافت...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهد
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۶۵)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و شصت و پنجم:درسهاو برکات فرار دانشجویان
♦️حماسه فرار سه دانشجوی بسیجی، گر چه نافرجام موند، اما#برکات و درسهای بی شماری برای خود اونها و همه اسرایی که از این ماجرا باخبر شدن بجا گذاشت و باعثِ تقویت#همدلی و#انسجام بیشتر بین بچهها شد و تا مدتها یکدل و یه صدا برای سلامتی و زنده موندنشون#دعا میکردیم. همّ و غمّ همه شده بود غمخواری برای سه دانشجوی بسیجی که تموم خطرات رو به خاطر بقیه بجون خریدن و حاضر شدن به قیمت تحمل سختیهای بی شمار و حتی احتمال از دست دادن جون شیرین، لیستِ اسامی اسرای مفقود الاثر دو اردوگاه تکریت ۱۱ و ملحق ۱۸ رو به ایران برسونن.
🔸️این یه#درس_ایثار بود که در تاریخ دفاع مقدس ما ثبت شد. برکت دیگه این قضیه توجه دوباره و بیشتر از گذشته به#معنویات و راز و نیاز به درگاه الهی بود و یه موج معنوی در اردوگاه راه افتاد و دعا و قرآن و توسل که مقداری نسبت به اوایل اسارت کمرنگ شده بود دوباره جون گرفت و در واقع تجدید حیات معنوی در این مقطع شکل گرفت و تا آخرین روزهای اسارت تداوم یافت.
🔹️درس بزرگ دیگه این ماجرا این بود که حتی در سخت ترین شرایط نباید نا امید و تسلیم شد. بچهها با این کارشون به بقیه آموختن که با#امید و #توکل می شود دست به کارهای بزرگ زد. گر چه نتیجۀ نهایی حاصل نشد و بچه ها نتونستن به ایران برسن و دوباره برگردونده شدن به محیط اسارت، اما اگه مقداری تجربه بیشتر داشتن و می تونستن کمی پول فراهم کنن ،آزادی و رسیدن به ایران دور از دسترس نبود.
💥درس دیگهی این#حماسه_بزرگ، حتی برای دشمن، روحیه#مقاومت و جنگندگی اسرای ایرانی بود که هیچ گاه تسلیم شرایط نشدن و تلاش میکردن که بر شرایط فایق و پیروز بشن. فرار از چنگ دشمن با اون همه استحکامات و موانع بمعنای روحیه شکست ناپذیری اسرا بود. فرار#تیغ_دو_لبه بود. در صورت موفقیت لبۀ تیزش به دشمن بر میگشت و مفتضحش میکرد و در صورت ناکامی چه بسا فرد رو به کام مرگی دردناک و یا شکنجههای طاقت فرسا می فرستاد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯