eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
322 دنبال‌کننده
21هزار عکس
14.7هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه کشورهای جهان فقط باکرونامبارزه میکنند اماایران علاوه برکرونا بایدباموج عملیات روانی دروغین: شبکه همکاردشمن درمجازی مرکزسایبری منافقین رسانهBBC و... ائتلاف عبری، غربی، وهابی یلبریتی های خائن وطن فروشان داخلی وسوءاستفاده وسوءمدیریت حزب حاکم و... مبارزه کنیم ‎ @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی جناب سلحشور درحضور رزمندگان یگان فاتحین گردان حیدر کرار تهران ( شهید سید مصطفی موسوی شهید مسعود عسگری شهید محمدرضا دهقان امیری شهید احمد اعطایی.سردار مجید فتحی فرمانده یگان) . shahidmostafamousavi@
💯این داستان رو بخونید و دیگر به کرونا اهمیت ندهید ...!!!! روزی قرار بر اعدام قاتلی شد. وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان روانشناس سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارین.   آنها از دار زدن مرد منصرف شدند و گوش به سخنان روانشناس سپردند. روانشناس رو به حضار گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟  همه جواب دادند بله.  روانشناس ادامه داد: پس بگذارید من به روش خودم این مرد را بکشم . همه قبول کردند.  سپس روانشناس مرد را از بالای دار پایین آورد و او را روی تخته سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت: ای مرد قاتل من شاهرگ تو را خواهم زد و تو به زودی خواهی مرد. همه از این گفته روانشناس تعجب کردند روانشناس تکه ای شیشه از روی زمین برداشت و روی دست مرد کشید مرد احساس سوزش کرد. ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. سپس روانشناس قطره چکانی برداشت و روی دست مرد قطره قطره آب می‌ریخت و مدام به او میگفت: تو خون زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مرد. مرد قاتل خیال می کرد رگ دستش زده شده و به زودی می میرد، در صورتی که دستش خراش کوچک هم نداشت. مدتی گذشت و دیدند که قاتل دیگر نفس نمی کشد. او مرده بود . ولی با تیغ؟ با دار؟ خیر. او فقط و فقط با زهری به اسم تلقین مرده بود. پس از این بعد اگر یک مریضی کوچک و یا مشکلی داشتید با تلقین بزرگش نکنید، چون تلقین،  نداشته ها را به داشته ها تبدیل میکند؛ لازم به ذکر است که بر خلاف تلقین منفی تلقین مثبت هم  داریم. 🆔@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امریکا در فشار حداکثری علیه ایران وادار به عقب نشینی شد در شرایطی که مردم ایران درگیر موضوع ویروس کرونا شده اند و دیگر اخبار کمتر مورد توجه قرار میگیرد اما دیروز اتفاق مهمی در کاستن از تحریم ها رخ داد طبق اطلاعیه وزارت خزانه داری امریکا از امروز در حوزه های دارو و تجهیزات پزشکی ، در حوزه غذا و متعلقات و در حوزه کشاورزی و تجهیزات و صنایع وابسته و محصولات کشاورزی امکان گشایش اعتبارات اسنادی و رد و بدل شدن ارز بوجود امد و این امکان بین سوییس و بانک مرکزی ایران فراهم شد تا با استفاده از ارزهای داخلی و همچنین ارزهایی که ایران در سایر کشورها دارد بتواند اقدام به واردات کالا در عرصه دارو و تجهیزات پزشکی و حوزه غذا و محصولات و صنایع تبدیلی کند و به عبارت ساده تر تخریم ها در سه حوزه مهم شکسته شد گفتنی است سازمان سیای امریکا هفته گذشته در گزارشی رسمی به ترامپ از بی اثر بودن تحریم ها در تسلیم کردن ایران پرده برداشت
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi شروش کانال sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه https://t.me/joinchat/DDcazkSGmuJbBNaSDr2DMw
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 :✍ ماشاالله 💐نمی دونستم چطور باید رفتار کنم ... رفتار مسلمان ها رو با همسران شون دیده بودم اما اینو هم یاد گرفته بودم که بین بیرون و داخل از منزل فرقی هست ... 💐اون اولین خانواده من بود ... کسی که با تمام وجود می خواستم تا ابد با من باشه ... خیلی می ترسیدم ... نکنه حرفی بزنم یا کاری بکنم که محبتش رو از دست بدم ... 💐بالاخره مراسم شروع شد ... بچه ها کل مسجد و فضای سبز جلوش رو چراغونی کردن ... چند نفر هم به عنوان هدیه، گل آرایی کرده بودند ... هر کسی یه گوشه ای از کار رو گرفته بود ... 💐عروس با لباس سفیدش وارد مسجد شد ... کنارم نشست... و خوندن خطبه شروع شد ... . همه میومدن سمتم ... تبریک می گفتن و مصافحه می کردن ... هرگز احساس اون لحظاتم رو فراموش نمی کنم ... بودن در کنار افرادی که شاید هیچ کدوم خانواده من نبودند اما واقعا برادران من بودند ... 💐 حتی اگر در پس این دنیا، دنیایی نبود ... حتی اگر بهشتی وجود نداشت ... قطعا اونجا بهشت بود و من در میان بهشت زندگی می کردم ... . 💐دورم که کمی خلوت شد، حاجی بهم نزدیک شد... دست کرد توی جیبش و یه پاکت در آورد ... داد دستم و گفت: شرمنده که به اندازه سخاوتت نبود ... پیشانیم رو بوسید و گفت ... ماشاء الله ... 💐گیج می خوردم ... دست کردم توی پاکت ... دو تا بلیط هواپیما و رسید رزرو یک هفته ای هتل بود ... . .پ.ن: جهت رفع شبهه احتمالی، حاج آقا، درد دل استنلی رو با خدا شنیده بوده  ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 : ✍تو رحمت خدایی 💐اولین صبح زندگی مشترک مون ... بعد از نماز صبح، رفته بود توی آشپزخونه و داشت با وجد و ذوق خاصی صبحانه آماده می کرد ... گل های تازه ای رو که از دیشب مونده بود رو با سلیقه مرتب می کرد و توی گلدون می گذاشت ... 💐من ایستاده بودم و نگاهش می کردم ... حس داشتن خانواده ... همسری که دوستم داشت ... مهم نبود اون صبحانه چی بود، مهم نبود اون گل ها زیبا می شدن یا نه ... چه چیزی از محبت و اشتیاق اون باارزش تر بود ... . 💐بهش نگاه می کردم ... رنجی که تمام این سال ها کشیده بودم هنوز جلوی چشم هام بود ... حسنا و عشقش هدیه خدا به من بود ... بیشتر انسان هایی که زندگی هایی عادی داشتند، قدرت دیدن و درک این نعمت ها رو نداشتند اما من، خیلی خوب می فهمیدم و حس می کردم ... 💐من رو که دید با خوشحالی سمتم دوید و دستم رو گرفت ... چه به موقع پاشدی. یه صبحانه عالی درست کردم ... صندلی رو برام عقب کشید ... با اشتیاق خاصی غذاها رو جلوی من میزاشت ... با خنده گفت: فقط مواظب انگشت هات باش ... من هنوز بخیه زدن یاد نگرفتم ... 💐با اولین لقمه غذا، ناخودآگاه ... اشک از چشمم پایین اومد... بیش از 30 سال از زندگی من می گذشت ... و من برای اولین بار، طعم خالص عشق رو احساس می کردم ... 💐حسنا با تعجب و نگرانی به من نگاه می کرد ... استنلی چی شده؟ ... چه اتفاقی افتاد؟ ... من کاری کردم؟ ... سعی می کردم خودم رو کنترل کنم اما فایده نداشت ... احساس و اشک ها به اختیار من نبودن ... . 💐با چشم های خیس بهش نگاه می کردم ... به زحمت برای چند لحظه خودم رو کنترل کردم ... - حسنا، تا امروز ... هرگز... تا این حد ... لطف و رحمت خدا رو حس نکرده بودم ... تمام زندگیم ... این زندگی ... تو رحمت خدایی حسنا ... 💐دیگه نتونستم ادامه بدم ... حسنا هم گریه اش گرفته بود... بلند شد و سر من رو توی بغلش گرفت ... دیگه اختیاری برای کنترل اشک هام نداشتم ... . 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺خانواده‌ها نگران فرزندان سرباز خود نباشند/ پادگان‌ها ایزوله هستند معاون آموزش ارتش: 🔹ما برای حفظ سلامتی کارکنان پایور و وظیفه محیط پادگان ها را کاملا ایزوله کرده ایم. 🔹خانواده های سربازان اطمینان خاطر داشته باشند که فرزندانشان در پادگان ها از سلامتی کامل برخوردار خواهند بود. 🔹افراد هنگام ورود به پادگان غربالگری پزشکی می شوند و چنانچه فردی مشکوک به بیماری باشد از ورود این فرد به پادگان جلوگیری به عمل می‎آید. https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮ ✨حضرت محمد (ص) فرمودند: هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا «بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم» بگويد و با قلبش به سوى او رو كند، يكى از اين دو براى او خواهد بود: يا در دنيا به حاجتش میرسد و يا حاجتش نزد پروردگار بوده و براى او ذخيره میشود و آن براى مؤمنان ماندگارتر است.✨
مـن کـجا و بـا شهیـدان زنـدگی ؟ مـن کـجـا و قـصـه ی رزمـنـدگی ؟ مـن کــجــا و دیــدنِ وجــهِ خــدا ؟ مـن کـجا و جـمـع اعلام الـهدی ؟ با همه بیچارگی تنهــــــــا شدم ! مـن سفیـر بـهـترین یـاران شدم ! هـر وقت احسـاس غریبـی میکنم بـا شهـیـدان عـشق بـازی مـیکنم شهدا را یاد کنیم باذکر صلوات https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) یک پیرمرد ترک زبان داشتیم که خود رو لَر معرفی می‌کرد و سعی می‌کرد کسی از احوالش مطلع نشه. تو جواب سوال‌ها همیشه یک کلام می‌گفت: من بسیجی هستم. گردان که به مرخصی رفت به همراه شهید جنابان این پیرمرد رو تعقیب کردیم... تو یکی از روستاهای حاشیه ی شهر قم خونه داشت. در زدیم وقتی ما رو دید خیلی ناراحت شد که چرا منو تعقیب کردید. تو جواب گفتیم ما فرمانده تو هستیم و لشکر هم به نام علی(ع). امیرالمؤمنین(ع) دستور داده که از احوال زیردستان و رعیت خودمون آگاه باشیم. داخل منزل شدیم یه زیرزمین بسیار کوچک با دیوارهای گچی و خاکی بدون وسایل و یک پیرزن نابینا که گوشه‌ای نشسته بود. از پیرمرد درباره زندگیش، بسیجی شدنش و احوال اون پیرزن سوال کردیم. گفت: ما اهل شاهین دژ استان آذربایجان بودیم. تو دنیا یه فرزند داشتیم که اون هم فرستادیم قم تا سرباز و فدایی بشه. بعد از مدتی تو کردستان در گرفت. فرزندمون یه روز تو نامه نوشته بود که می‌خواد به کردستان بره. اومد با ما خداحافظی کرد و رفت. بعد از مدتی خبر آوردند که پسرت رو قطعه قطعه کردند. بعد از اون خبر آوردند که پسرت رو سوزوندند و خاکسترش رو هم به باد دادند، دیگه منتظر جنازه نباشید. از اون به بعد، مادرش شب و روز کارش گریه بود، تا اینکه چشماش نابینا شد. از اون پس تصمیم گرفتم هر خواهشی که این مادر دل‌شکسته داره به خاطر خدا برآورده کنم. یک روز گفت: می‌شه بریم قم، کنار حضرت معصومه (س) ساکن بشیم؟ اومدیم قم و اینجا ساکن شدیم. من هم دست‌فروشی می‌کردم. یه بار که سر سجاده مشغول عبادت و گریه بود گفت: آقا! می‌شه یه خواهش بکنم؟ گفتم: بگو! گفت: می‌خوام به بری و اسلحه فرزندم رو برداری و تو راه خدا و در پیشگاه امام زمان(عج) با دشمنان خدا بجنگی! منم اومدم ثبت‌نام کردم و اعزام شدم. همسرم رو به خدا و امام زمان(عج) سپردم. همسایه‌ها هم گاهی بهش سر می‌زنند. اون ماجرا گذشت و برگشتیم جبهه؛ شب عملیات اون پیرمرد هرچه اصرار کرد اجازه شرکت تو رو بهش ندادم. گفتم: هنوز چهره اون پیرزن معصوم و نابینا تو ذهنم هست. تو جواب گفت: اشکالی نداره! اما من می‌دونم پسرم این قدر بی‌معرفت نیست که منو اینجا بگذاره. حتما میاد و منو با خودش می‌بره. از پیش ما رفت به گردانی دیگه... موقع عملیات یادم افتاد که به مسئولین اون گردان سفارش کنم مواظبش باشند. بعد از سراغ گرفتن از احوالش، فرمانده گردان گفت: دیشب به رسیده و جنازه ش رو هم نتونستیم بیاریم. بعد از عملیات یکسره به منزلش رفتم. در زدم. همسایه‌ها اومدند و سوال کردند شما چه نسبتی با اهل این خونه دارید؟ گفتم از دوستانشون هستم. گفتند: چهار روز پیش وقتی رفتیم به اون پیرزن سر بزنیم دیدیم همون‌طور که روی سجاده مشغول عبادت بوده جون داده و به معبودش پیوسته.... رفقا! خیلی مسئولیم پیش و خونواده هاشون.... ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ . https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
🔴 جهاد ادامه دارد طرحی زیبا که نشان می دهد از مدافعان حرم تا شهدای آتش نشان و حالا پزشکان و پرستاران نشان داده اند که وقتی پای خدمت در میان باشد، جهاد ادامه دارد. https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
🔸دکتر نمکی وزیر بهداشت در نامه‌ای به حسن روحانی رییس شورای عالی امنیت ملی خواستار همکاری همه دستگاهها با این وزارتخانه شد. 🔹در نامه گلایه آمیز وزیر بهداشت آمده است: 🔸به استحضار میرسد با پیش‌بینی اینجانب از احتمال ورود ویروس کرونای جدید به کشور طی نامه ای به گمرکات کشور اعلام نمودم صادرات و خروج ماسک تا اطلاع ثانوی ممنوع اعلام شود و همکارانم را مامور کردم تا با قیمت مناسب تولیدات داخل را خریداری و جهت روز مبادا ذخیره کنند. 🔸 متاسفانه علیرغم پیگیری فراوان مقدار اندکی خریداری و بقیه تولیدات کشور وارد بازار سیاه شد. 🔸 متاسفانه پس از حدود ۱۰ روز فقط یک میلیون عدد ماسک تحویل و بقیه نمی‌دانم در کجا انباشته شده، همکاران اینجانب بدلیل اجبار شبانه‌روز در بازارهای مختلف و درنقش واسطه و دلال از قاچاقچیان با قیمت گزاف می‌خرند. 🔸سوال بنده این است که آیا در شرایطی که همکاران جان بر کف اینجانب در سخت‌ترین شرایط ممکن روز و شب در بخش‌های آلوده پروانه‌وار گرد مردم می‌گردند و خواب و آرامش و سلامتی را قربانی سلامت و راحتی مردم می‌کنند، در ایامی که احتمال آلودگی مردم بدلیل عدم وجود اقلام حفاظتی و پیشگیرانه در خطرست ، این شبکه فرصت‌طلب بی‌انصاف از کجا خاطر جمعی دارد که اینگونه جسورانه روبروی مردم و مسئولین می‌ایستد و به راحتی اعلام می‌کند که دویست میلیون ماسک را می‌تواند ۲۴ ساعته با فلان قیمت در فلان جا عرضه کند ؟ 🔸آیا رواست گروهی دل به دریای آلودگی جهت رهایی مردم بزنند و گروهی لباس و ماسک و ... بیمارانشان را در انبارها برای سودجویی صد برابری و یا قاچاق به دیگر کشورها تلنبار کنند؟ 🔸اینجانب تردید ندارم اگر عزم دستگاه‌های کشور بر حل مشکلی به این سادگی باشد نباید اینقدر شرمسار مردم و همکارانمان در سراسر کشور باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زدیم بغل وقت نماز بود ... گفتم: «حاجی قبول باشه » ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءالله » نگاهم کرد. ‌گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم ، گفت : نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم... گفتم حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین قرار داشت با پوتین، تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌ اش را گفت، صدایش ‌پیچید توی سالن... بعد هم ایستاد به نماز.... همه نگاهش ‌می‌کردند. می‌گفت : در طولِ عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مُهر به خدای خودش ‌گفت : « خدایا این‌بود کرامت تو، یه روزی توی ڪاخ ڪرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌میکشیدند، حالا منِ قاسم‌ سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.» 📚 کتاب سلیمانی عزیز ص ۱۰۹ انتشارات حماسه یاران https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
🔴بلند شدن دو فروند جنگنده روسیه از پایگاه هوایی حمیمیم خبری در راه است؟؟ 🔴ارتش سوریه ۴ خودروی نظامی ترکیه را در تقاطع ادلب ،سراقب هدف قرار داد. 🔴حمله ترکیه به فرودگاه نظامی نیرب در نزدیکی حلب 🔴مشاهده دو فروند جنگنده F-16 نیرو هوایی ترکیه نزدیکی خط مرزی با سوریه 🔴 شلیک پدافند هوایی سوریه و انهدام پهباد ترکیه بر فراز کفر عوید هدف قرار گرفتن پایگاه هوایی منغ (حلب) توسط ترکیه 🔴نفوذ هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه به فضای هوایی سوریه 🔵هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه به فضای هوایی سوریه نفوذ کرده و تعدادی از اهداف را بمباران کردند. 🔴جنگنده های ارتش روسیه از پایگاه حمیمیم لاذقیه به پرواز در آمدند. 🔵همزمان حملات موشکی به مواضع ارتش سوریه و نیروهای متحد در ادلب 🔵گفته میشود جنگنده های ارتش ترکیه به جبهه حلب و تل رفعت حمله کرده اند. 🔴اخبار جدید حاکی از شلیک نزدیک به 14 موشک کروز توسط ترکیه به سمت سوریه دارد. در عین حال اعلام شده است که جنگنده های اف 16 ترکیه به مواضع ارتش سوریه در استان ادلب حمله کردند. 🔴 آغاز حملات توپخانه ای/راکتی ارتش ترکیه TSK به مواضع نیروهای ارتش سوریه SAA از استان مرزی هاتای ‏۵۹ جنگنده F16ترکیه با حمایت دو تانکر سوخت رسان در مرزهای سوریه مشغول بمباران و عملیات هستند.
🔴مرکز مستشاری نظامی ایران در سوریه نظامیان ترکیه را دعوت به برخورد عقلانی بر اساس مصلحت ملتهای سوریه و ترکیه می کند. باز هم تاکید می‌کنیم فرزندان ملت ترکیه در ارتش آن کشور در منطقه ادلب در تیررس نیروهای نظامی ما هستند‏ از صبح روز گذشته به نیروهایمان دستور دادیم نظامیان ترکیه را در ادلب هدف قرار ندهند تا جان آنها حفظ شود.نیروهای ما نیز علی‌رغم اینکه آنها را در تیررس داشتند،از هدف قرار دادنشان خودداری کردند اما ارتش ترکیه همچنان به گلوله باران توپخانه ای مواضع و مراکز و پایگاه های ما ادامه می دهد‏و به راحتی می‌توانستیم انتقام بمباران مراکزمان را از آنها بگیریم اما در پاسخ به دستورات صادر شده از فرمانده‌هانمان خویشتن‌داری کرده ایم. از آنها دعوت می‌کنیم به فرماندهان و رهبران ترکیه برای حفظ آرامش و جلوگیری از ریخته شدن خون نظامیان ترکیه در خاک سوریه فشار وارد آورند.‏اعلام می‌کنیم علی‌رغم شرایط بسیار سخت و طاقت فرسای به‌وجود آمده همچنان در کنار دولت و مردم وارتش سوریه در میدان مبارزه با تروریسم تاآزادسازی و پاکسازی کامل خاک این کشور قرار داریم و همگان را به تفکر و درک خطرات بزرگی که ادامه دشمنی و حملات علیه سوریه به‌وجود می‌آورد،دعوت می‌کنیم 💬 المنار https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi