eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
333 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
13.4هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
" هرکجا برود جریان ساز میشود😉 حتی دوران سربازی در پادگان شاهنشاهی!" خيلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری بهش ميرساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، يكی يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه " سربازها را چه به روزه گرفتن ! " و ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند.  ❣
یک دنیا دلتنگی یک دنیا حرف در تصویری به کوچکی یک اتاق ... #ژن_خوب به پدر با نفوذ و پولدار داشتن نیست #ژن_خوب غیرتی ست به پهنای مرزهای کشورم قدر #جانباز ان را بدانیم ... #بسیج #بسیجی
؟ 📸عکس باز شود📸 ✅ویژگی های یک بسیجی واقعی در ♨️پ ن:اگه تو یکی از این موارد میلنگیم اصلاحش کنیم✋🏻 @shahidmostafamousavi
تو لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) یک پیرمرد ترک زبان داشتیم که خود رو لَر معرفی می‌کرد و سعی می‌کرد کسی از احوالش مطلع نشه. تو جواب سوال‌ها همیشه یک کلام می‌گفت: من بسیجی هستم. گردان که به مرخصی رفت به همراه شهید جنابان این پیرمرد رو تعقیب کردیم... تو یکی از روستاهای حاشیه ی شهر قم خونه داشت. در زدیم وقتی ما رو دید خیلی ناراحت شد که چرا منو تعقیب کردید. تو جواب گفتیم ما فرمانده تو هستیم و لشکر هم به نام علی(ع). امیرالمؤمنین(ع) دستور داده که از احوال زیردستان و رعیت خودمون آگاه باشیم. داخل منزل شدیم یه زیرزمین بسیار کوچک با دیوارهای گچی و خاکی بدون وسایل و یک پیرزن نابینا که گوشه‌ای نشسته بود. از پیرمرد درباره زندگیش، بسیجی شدنش و احوال اون پیرزن سوال کردیم. گفت: ما اهل شاهین دژ استان آذربایجان بودیم. تو دنیا یه فرزند داشتیم که اون هم فرستادیم قم تا سرباز و فدایی بشه. بعد از مدتی تو کردستان در گرفت. فرزندمون یه روز تو نامه نوشته بود که می‌خواد به کردستان بره. اومد با ما خداحافظی کرد و رفت. بعد از مدتی خبر آوردند که پسرت رو قطعه قطعه کردند. بعد از اون خبر آوردند که پسرت رو سوزوندند و خاکسترش رو هم به باد دادند، دیگه منتظر جنازه نباشید. از اون به بعد، مادرش شب و روز کارش گریه بود، تا اینکه چشماش نابینا شد. از اون پس تصمیم گرفتم هر خواهشی که این مادر دل‌شکسته داره به خاطر خدا برآورده کنم. یک روز گفت: می‌شه بریم قم، کنار حضرت معصومه (س) ساکن بشیم؟ اومدیم قم و اینجا ساکن شدیم. من هم دست‌فروشی می‌کردم. یه بار که سر سجاده مشغول عبادت و گریه بود گفت: آقا! می‌شه یه خواهش بکنم؟ گفتم: بگو! گفت: می‌خوام به بری و اسلحه فرزندم رو برداری و تو راه خدا و در پیشگاه امام زمان(عج) با دشمنان خدا بجنگی! منم اومدم ثبت‌نام کردم و اعزام شدم. همسرم رو به خدا و امام زمان(عج) سپردم. همسایه‌ها هم گاهی بهش سر می‌زنند. اون ماجرا گذشت و برگشتیم جبهه؛ شب عملیات اون پیرمرد هرچه اصرار کرد اجازه شرکت تو رو بهش ندادم. گفتم: هنوز چهره اون پیرزن معصوم و نابینا تو ذهنم هست. تو جواب گفت: اشکالی نداره! اما من می‌دونم پسرم این قدر بی‌معرفت نیست که منو اینجا بگذاره. حتما میاد و منو با خودش می‌بره. از پیش ما رفت به گردانی دیگه... موقع عملیات یادم افتاد که به مسئولین اون گردان سفارش کنم مواظبش باشند. بعد از سراغ گرفتن از احوالش، فرمانده گردان گفت: دیشب به رسیده و جنازه ش رو هم نتونستیم بیاریم. بعد از عملیات یکسره به منزلش رفتم. در زدم. همسایه‌ها اومدند و سوال کردند شما چه نسبتی با اهل این خونه دارید؟ گفتم از دوستانشون هستم. گفتند: چهار روز پیش وقتی رفتیم به اون پیرزن سر بزنیم دیدیم همون‌طور که روی سجاده مشغول عبادت بوده جون داده و به معبودش پیوسته.... رفقا! خیلی مسئولیم پیش و خونواده هاشون.... ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ . https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
امام خامنه ای : 🕊بسیجی اصلاً احتیاجی به محافظه کاری ندارد ، و به دنبال از دست دادن چیزی نیست ، یک کارت عضویـت در بسیج دارد ، که آن هم سند شهـادتـش است…🌹 آری برادر ما سند شهادت در دست منتظر فرمان ولی امر هستیم منتظریم تا به یک اشارت چشم فرزند زهرای مرضیه جهانی را دگرگون سازیم عاشق است عاشق عاشق عاشق سید_علی و این عشق است که اورا سرپا نگه داشته باران رحمت است کوه غیرت است بوقت دفاع سایه ابرش همه را در بر میگیرد فرقی ندارد چپ و راست او است مدافع_حرم است او بزرگ شده مکتب و است او یاد گرفته در پای دینش جان دهد و در همه عالم میدانند که @shahidmostafamousavi
تا به حال دیده اید: یک بسیجی در یک بیل جا شود؟!😭 ۱۵ مهر ۱۳۶۱ بمباران منطقه سومار همه اندام بدن یک بسیجی در یک بیل!💔 🌹 @shahidmostafamousavi
سردار عزیزجعفری - فرمانده کل سپاه وقت - از او خواسته بود که در شرایط بحرانی و نابسامان کشور - ۸۸ - مسئولیت سپاه تهران بزرگ را به عهده بگیرد. خودش استخاره گرفت، خوب آمد و پذیرفت. مصوبه‌ی شورای امنیت ملی این بود که نیروهای نظامی، انتظامی و مردمی از استفاده نکنند. حتی در اوج درگیری‌ها باز اجازه‌ی شلیک نداد. هرکه غیر او بود، حکم تیر می‌داد. جوانی با روپوش جلو آمد، سنگی برداشت و به سمت او پرتاب کرد و سنگ به سرش خورد. بلافاصله چندتا رفتند و او را از بین دوستانش بیرون کشیدند. جوانِ آشوب‌گر، به فحش داد. یکی از بسیجی‌ها گرفتش زیر مشت و لگد. با صدای بلند نهیب زد که: «نزنش، نزنش.» او را کت بسته آوردند نزد حاجی. با ترش‌رویی به بسیجی گفت: «مگه نگفتم ولش کن؟» بسیجی گفت: «همین بود که با سنگ زد توی سر شما.» حاجی گفت: «نه این نبود، بذار بره.» طرف خجالت‌زده سرش رو پایین انداخت. وقتی داشت می‌رفت رو کرد به حاجی و گفت: «می‌دونستی که کار من بود، اما آزادم کردی! هیچ‌وقت این کارت رو فراموش نمی‌کنم، حاج‌آقا.» حاجی برگشت رو به بسیجی‌های متعجب گفت: «جوونه! خدا جوونا رو دوست داره.»
@neezam313
دیشب خانمی از آپارتمان کناری ما شعار میداد مرگ بر جیره خور تف تو شرفت همسایه ، یادت رفت همین بسیجی ها تو نوروز۹۹ که درگیر شد ، آپارتمانت رو ضد عفونی کردند. عکس‌برای‌همان‌شبهاست 💬 @shahidmostafamousavi
🌹مدالهای افتخار همیشه از جنس طلا نیست... ♦️حسنعلی ضرغامپور پدر 5شهید @shahidmostafamousavi
💢 وصیت نامه حسین آزمایش_ ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ : . ▪️از شما می‌خواهم قدر این انقلاب و جنگ را بدانید؛ قدر این امام را بدانید، چون امام بود که انقلاب را رهبری کرد و انقلاب و جنگ بود که ما را مرد عمل کرد.پدر و مادرم ناراحت نباشید که چرا فقط یک پسرمان را در راه خدا دادیم ؛ ان‌شاءالله خداوند صبر بدهد تا بتواند فرزندان دیگر خود را برای جنگ با و دشمنان دیگر اسلام اهدا کنید. کانال شهید سید مصطفی موسوی @shahidmostafamousavi کانال استیکر @shahidaghseyedmostafamousavi
💯 هر کجا برود جریان ساز می شود حتی دوران سربازی در پادگان شاهنشاهی 🔰خيلی عصبانی بود سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری بهش ميرساند ولي يك هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، يكی يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه سربازها را چه به روزه گرفتن😏 و بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجی سر برسد ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد😂 پاي سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتن 🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانه‌ای جامعه سهیم باشید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🔻 @shahidmostafamousavi کانال استیکر🔻 @shahidaghseyedmostafamousavi