❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍مگر میتوان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت #ولایت_فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامهدهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.از همه آشنایان و دوستان میخواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛اگر انشاءالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!
#شهید_حاج_حسین_همدانی🌷
#خدا_جوونها_رو_دوست_داره
سردار عزیزجعفری - فرمانده کل سپاه وقت - از او خواسته بود که در شرایط بحرانی و نابسامان کشور - #فتنه۸۸ - مسئولیت سپاه تهران بزرگ را به عهده بگیرد. خودش استخاره گرفت، خوب آمد و پذیرفت. مصوبهی شورای امنیت ملی این بود که نیروهای نظامی، انتظامی و مردمی از #سلاح_گرم استفاده نکنند. حتی در اوج درگیریها باز اجازهی شلیک نداد. هرکه غیر او بود، حکم تیر میداد. جوانی با روپوش جلو آمد، سنگی برداشت و به سمت او پرتاب کرد و سنگ به سرش خورد. بلافاصله چندتا #بسیجی رفتند و او را از بین دوستانش بیرون کشیدند. جوانِ آشوبگر، به #حضرت_آقا فحش داد. یکی از بسیجیها گرفتش زیر مشت و لگد. #حاج_حسین_همدانی با صدای بلند نهیب زد که: «نزنش، نزنش.» او را کت بسته آوردند نزد حاجی.
با ترشرویی به بسیجی گفت: «مگه نگفتم ولش کن؟»
بسیجی گفت: «همین بود که با سنگ زد توی سر شما.»
حاجی گفت: «نه این نبود، بذار بره.»
طرف خجالتزده سرش رو پایین انداخت. وقتی داشت میرفت رو کرد به حاجی و گفت: «میدونستی که کار من بود، اما آزادم کردی! هیچوقت این کارت رو فراموش نمیکنم، حاجآقا.»
حاجی برگشت رو به بسیجیهای متعجب گفت: «جوونه! خدا جوونا رو دوست داره.»
#شهید_حاج_حسین_همدانی
⎾@neezam313⏌