#دلتنگی_شهدایی 💔
°•💕 بودنت
شور ِ زندگی ِ من است.
یاد تو،
شعور ِ بودن ِ من.
عشق تو ،
چشمه ای که جوشان است.
مهر ِ تو،
روح ِ جان و خون در تن 💕•°
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@shahidmostafaraddanipour
🦋 این گردبادهای
به حرکت درآمده
تسلیم امر رهبرند
که طوفان نمی کنند🦋
💙 #تو_آرام_جان_منی
#رهبری
@shahidmostafaraddanipour
‼️‼️ توجه توجه
آن دسته از برندگانی که کتاب الکترونیک برنده شدند
لطفا برای دریافت از طریق آدرس هدیه
اقدام نمایند.
تا هدیه به کتابخانه آنها افزوده شود.
اینکه چند روز یا چند هفته برای دریافت هدیه مهلت داریم مشخص نیست.
لطفا زودتر اقدام نمایید.
باتشکر
☘•°
•
•
🍃 #خاطره
معلـــم جدیـد بےحجاب بود .
مصطفے تا دید سرش را انداخت پایین
برجا ! بچه ها نشستند.هنوز سرش را بالا نیاورده بود،دســت به سینه محڪم چسبیده بود به نیمڪت . خــانم معلم آمد ســراغـش .دستش را انداخت زیر چــانه اش ڪه « ســرت را بالا بگیر ببینم» چشــم هـایش را بست.ســــرش را بالا آورد. تف ڪرد توے صورتش.از ڪلاس زد بیرون.تا وســـط هاے حیاط هنــوز چشم هایش را باز نڪـرده بود.
خـاطــراتے ڪوتاه از زندگے
🌷 #شهید_مصطفی_ردانی_پور
📚کتاب یادگاران
@shahidmostafaraddanipour
«بسم الله الرحمن الرحیم»
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيّينَ
أشْهَدُ أنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ،
وَأقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ،
وَأمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنَكَرِ،
وَعَبَدْتَ اللهَ
مُخْلِصاً حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ
فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ
وَعَلى أهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.❣
@shahidmostafaraddanipour
🔶قرائت روزانه زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🔶«به نیابت از تمامی شهدا »
@shahidmostafaraddanipour
°•💛السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ
سلام ما بر تو وقتى كه به امر خدا قيام و ظهور فرمائى و وقتى كه در پرده غيبت بنشينى
*سلام ما بر تو هنگامى كه قرائت و تفسير كنى *سلام ما بر تو حينى كه به نماز و قنوت پردازى *سلام ما بر تو هنگامى كه ركوع و سجود بجاى آرى *سلام ما بر تو وقتى كه حق را تهليل و تكبير گويى *سلام ما بر تو هنگامى كه به ستايش و استغفار ياد پروردگار هستی💛•°
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
@shahidmostafaraddanipour
#دلتنگی_شهدایی 💔
°•♥️ شده مشق ِ
شب و روزم
خاطرات ِ تو و
نام تو و
یاد تو و
عشقت ♥️•°
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@shahidmostafaraddanipour
🦋 یک نگاه تو
جهانی را
به صف کرده
کنند جان را فدا 🦋
💙 #تو_آرام_جان_منی
#رهبری
@shahidmostafaraddanipour
☘•°
•
🍃 #خاطره
مــریض شــده بود؛ مےخندید. مے گفتند اگـــر گـــریه ڪند خوب مے شود. نمـــازم را خـــواندم . مهـــر را گذاشتــم ڪنارم. نگـــاهش مےڪردم. حـــال نداشت.صــدایش در نمےآمد. یڪ نگــاه به مهـــر انداخت. گفــت « مرتضے، چــرا عڪس دســت روے مهـــره؟»گفتم « این یادگار دســـت حضــرت ابوالفضله ڪه تو راه خــدا داده .»گفت « جدےمیگے؟» گفتم « آره . میخواے از حضرت ابوالفضل برات بگــم؟» حالــش عـــوض شــد، اشڪش در آمــد . من مےگفتم، او گـــریه مے ڪرد. صــدایش بلنـــد شــد. زار زار گریه مےڪرد. جــــان گــرفت انگار. بلند شد لــباس هایش را پوشید . گفت « مےرم جمکران .» گفـتم « بذار باهــات بیــام » گفــت « نمے خواد . خــودم مےرم.» به راننده گفته بــود « پول ندارم. اگر پول هاے مســـافرها جمع ڪنم ، تا جمڪران من رو مےرسونے؟»
خـاطــراتے ڪوتاه از زندگے
🌷 #شهید_مصطفی_ردانی_پور
📚کتاب یادگاران
@shahidmostafaraddanipour
کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید
دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی
🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.
1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!
4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!
از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله
~🦋~
کمی از زندگی شهیدی
که سردار دلها حاج #قاسم_سلیمانی
وصیت نمودند کنار ایشان به خاک سپرده شوند.🍃
«بسم الله الرحمن الرحیم»
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَمَ النَّبِيّينَ
أشْهَدُ أنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ،
وَأقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّكاةَ،
وَأمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنَكَرِ،
وَعَبَدْتَ اللهَ
مُخْلِصاً حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ
فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ
وَعَلى أهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.❣
@shahidmostafaraddanipour
🔶قرائت روزانه زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🔶«به نیابت از تمامی شهدا »
@shahidmostafaraddanipour
°•💛السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ
سلام ما بر تو وقتى كه به امر خدا قيام و ظهور فرمائى و وقتى كه در پرده غيبت بنشينى
*سلام ما بر تو هنگامى كه قرائت و تفسير كنى *سلام ما بر تو حينى كه به نماز و قنوت پردازى *سلام ما بر تو هنگامى كه ركوع و سجود بجاى آرى *سلام ما بر تو وقتى كه حق را تهليل و تكبير گويى *سلام ما بر تو هنگامى كه به ستايش و استغفار ياد پروردگار هستی💛•°
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
@shahidmostafaraddanipour
#دلتنگی_شهدایی 💔
♥️🍃 حرف های ِ
گنگ ِ دنیا را،
نمی فهمم بیا،
خود برایم ،
شرح و تفسیری بده.
زندگی با عشق،
یا بی عشق چیست؟
تو بیا و،
عاشقی را شرح کن.
با بیانی ساده،
تعبیری بده. 🍃♥️
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@shahidmostafaraddanipour
🍃 حضرت دلبر
دلم را می فرستم
سوی تو.
زحمتی دارم
خودت لطفی نما
و بسته ی دل را
تو تحویلش بگیر🍃
💚 #تو_آرام_جان_منی
#رهبری
@shahidmostafaraddanipour