#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت بیست و دوم
{ کار فرهنگی }
همسر شهید:
همان روز خانمی به من گفت: «دیشب خواب آقای صدرزاده را دیدم که گفت: به همسرم بگو کار فرهنگی کند!» گفتم شاید منظورش از کار فرهنگی در این روز روشنگری من باشد. اول احساس کردم که نمی توانم روی پاهایم بایستم. اطرافیانم منتظر بودند که اگر من افتادم مرا بگیرند. اما آن لحظه لحظهی ایستادگی بود نه افتادن. میبایست رسالتی زینبی انجام میدادم تا مشت محکمی به دهان همهی یاوه گویان بزنم. کاغذ را نگاه کردم، با این که خودم نوشته بودم و از روی آن خوانده بودم؛ ولی انگار این صحبتهای من نبود و حرفهای جدیدی بود! بعد با صدای قرّاء گفتم: «اگر چه شهادت مصطفای عزیزم بر محمدعلی، فاطمه، پدر و مادر گرامیشان، من و تمام دوستانش سخت است ولی... آیا مگر ما از حضرت زینب سلام الله علیها بالاتريم. مگر ما روضهها نمی گوییم که کاش در کربلا بودیم تا جوانانمان را به یاری امام حسین علیه السلام میفرستاديم مگر نه این است که رهبرمان حضرتامام خامنهای (مد ظله العالی) حسین علیه السلام زمان است و مگر نه این است که داعش فرزندان نحس آمریکا و صهیونیسم او یزیدها و شمرهای زمان هستند. مگر قرآن نمی فرماید: «فْاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الأَبصَارِ» پس بهتر این است که مدافعان حرم نگذارند دوباره زینب کبری سلام الله علیها اسیر شود. «فَاعْتَبِرُوا» یعنی؛ مصطفی فدای رهبر. نه تنها مصطفی، بلکه محمدعلی فدای رهبر، فاطمه فدای رهبر، خودم فدای رهبر؛ تمام دار و ندار، هستی، مال و زندگیم فدای رهبر. خود آقا مصطفی در وصیت نامهاش فرموده: فقط گوش به فرمان رهبر باشید. «فَاعْتَبِرُوا» یعنی مصطفی، فدای اسلام، «فَاعْتَبِرُوا» یعنی بی تفاوت نباشیم. یعنی اسلام مرز ندارد. «فَاعْتَبِرُوا» یعنی مصطفی ثابت کرد کل یوم عاشوراء «فَاعْتَبِرُوا» یعنی مصطفی ثابت کرد باب شهادت باز است. اگر شهدای مدافع نمی رفتند و زبانم لال دوباره زینب کبری سلام الله علیها اسیر میشد. چگونه میتوانستیم در صحرای محشر در مقابل حضرت زهرا سلام الله علیها سرمان را بالا بگيريم. ولی حالا تا حد توان روسفید شدیم. مصطفی عزیز را هدیه کردیم به حضرت زینب سلام الله علیها هدیه کردیم به اسلام عزیز؛ به مکتب و مذهب و به رهبر عزیزتر از جانمان و مگر سرنوشت مقلدان امام خمینی رحمة الله علیه چیزی جز شهادت است. راضی هستیم به رضای خداوند مهربان. در پایان از خداوند متعال فرج بقیهاله العظم. سلامتی رهبر عزیزمان را میخواهیم و از روح مطهر مصطفای عزیز و از همه شهدا خواهانيم که ما را در راه ولایت فقیه و پیروی از سید علی خامنهای (مد ظله العالی) ثابتقدم بدارد و ما را قدردان خون شهدا قراد دهد. والسلام علیکم و رحمت الله برکاته.» یک فیلمبردار از من پرسید: «چراگریه نمیکنید؟» گفتم: گریه نمیکنم چون هنوز یک محمدعلی دارم که فدا کنم. اگر محمد علی نداشتم که فدا کنم آن وقت گریه میکنم. این را هم میگویم برای تمام تکفیریها، تمام کفار، تمام منافقین؛ که ما هستیم مصطفی هست، محمدعلی دارد، محمدعلی هم برود، خودم میروم فاطمه هم میرود...
مطمئن باشید همه را فدای سر حضرت زینب سلام الله علیها میکنم، همه فدای سر حضرت زینب سلام الله علیها، سختیها فدای سر حضرت زینب سلام الله علیها...
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 🌿(:
نظری کُن ای توانگر ، که به دیدنت فقیرم :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
لوح | سلام بر شهیدان گمنام
صبح امروز، تصویری از حضور رهبر انقلاب بر مزار شهدای گمنام قطعه ۴۰ بهشت زهرا سلامالله علیها
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری ❤️(:
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
لوح | سلام بر شهیدان گمنام صبح امروز، تصویری از حضور رهبر انقلاب بر مزار شهدای گمنام قطعه ۴۰ بهشت
فکر کن یه روز بریم گلزار کنار شهدای گمنام راه بریم و یهو پامون بره جا پای رهبرمون (((((:💔
{ خدایا جان بی ارزش ما رو بگیر و به عمر رهبرمون اضافه کن }
الهههههییییییییی امیییییییییییین
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت بیست و سوم
{ نحوه شهادت }
مادر شهید:
بعد از شهادت مصطفی همرزمان او برای دیدن ما آمدند و من از آنها خواستم که هر آنچه اتفاق برای مصطفی افتاده بدون توجه به اینکه من مادر هستم بگویند بی سیم چی مصطفی گفت در روز دوم ماه محرم در همان عملیات محرم خمپاره ای کنارش خورد و من که گمان کردم شهید شده در بیسیم اعلام کردم سید ابراهیم شهید شد که صدای من را شنیده بود ولی دستش را تکان داد و گفت نه الان زود است انشاالله تاسوعا:)💔
واقعاً مصطفی به این یقین رسیده بود که باید فدایی حضرت عباس شود او ادامه داد
حلب جای خنکی است ما با لباس گرم رفته بودیم ولی روز تاسوعا به حدی هوا گرم شده بود گویی وسط تابستان است انقدر گرم ک سید ابراهیم لباس رویش را درآورده بود و دور کمر بسته بود این گرما برای ما خیلی عجیب بود او برای آخرین بار سعی کرد آنها را هدایت کند ایستاده بود و با صدای بلند و رجز خوانی می کرد آنقدر زیبا رجز می خواند که همه گوش می کردند و حتی تیراندازی هم نمیکردند مطالب قریب به مضمون دردهایش این بود که ما همه مسلمانیم کتاب ما یکی است پیامبر ما یکی است ما دشمن مشترک داریم بیاید با دشمن مشترک مان بجنگیم وقتی بی اهمیتی آنها را دید فریاد ما فرزندان حضرت زهرا(س)و حضرت علی(ع)هستیم ولی آنها توهین کردند و سید ابراهیم که از هدایت آنها ناامید شد با صدای بلند پاسخ توهین آنها را داد تک تیراندازی که او را نشانه رفته بود به گمان این که جلیقه ضد گلوله دارد از پهلو ب سمت قلبش شلیک کرد و قامت و سرو گونه سید ابراهیم نقش بر زمین شد.
آنها گفتند وقتی که شهید شد قمقمه پر از آب بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان کربلا میانداخت او لب ب آب نزده بود تا بعد شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد با شنیدن تشنه کامی مصطفی ناراحت شدم اما وقتی فکر کردم که این آرزوی خودش بوده و به این آرزو نائل شده.
وقتی ساعت دقیق شهادتش را پرسیدم جواب دادند ۱۰ دقیقه یک روز قبل از اذان ظهر روزه تاسوعا یعنی دقیقا همان روز و همان لحظهای که ۲۴ سال پیش که او را نزد عمویم عباس کرده بودم.
من نذرم را ادا کردم و برای این که نگویند مادر سنگدلی هستم نمیگویم خوشحالم میگویم خدا را شاکرم، ما را لایق ادای این نظر دانست و مصطفی را با قیمت خوب از من خرید و هر دوی ما به آرزوی خود رسیدیم من فرزندم را فدای اهلبیت کردم و مصطفی به شهادت رسید.🥀
امیدوارم هیچ کس داغ جوانش را نبیند خیلی داغ سنگینی است اما همین که می دانم الان مصطفی در جوار امام حسین(ع)و اهل بیت است و همین که میدانم عاقبت او به بهترین نحو ممکن ختم به خیر شده آرامش میگیرم سنگینی داغش را برایم قابل تحمل میکند مصطفی یک بار به من گفت مادر دعا کن که مرا زودتر از ارباب از میدان بیرون نیاورند دوست دارم جنازهام تا سه روز همانجا بماند و به این آرزویش هم رسید چند وقت بعد از شهادتش فیلم کوتاهی از تولد فرزند مرتضی پسرم را دیدیم و برای اولین بار متوجه مکالمه کوتاه وی بین مصطفی و مرتضی شدیم که تا آن موقع هرچی این فیلم را دیده بود این مکالمه کوتاه توجه ما را جلب نکرده بود به شوخی گفت مصطفی حالا که از سمت مشهد میروی سوریه اگر شهید شدی آنجا خاکت نکنند مصطفی خیلی جدی و سریع گفت نه من شهریار می خوابم زیر قبر شهید اسماعیل شقاقی یعنی درست همان جایی که الان دفن شده است!
وقتی دلتنگ میشوم با او صحبت می کنم و خیلی صریح جوابم را می دهد گاهی در خوابگاه در بیداری من حضورش را کاملاً احساس می کنم آخرین بار سر مزارش رفته بودم پایین پایش نشستم و به شوخی گفتم مصطفی میدانست از وقتی که با بزرگان نشست و برخاست می کنی با مادرت کاری نداری شب خوابش را دیدم که بغلم کرد و گفت مادر من همیشه شب ها می آیم و پایین پایت میخوابم پدرش شبها دارو می خورد و می خوابد یکبار با ناراحتی گفت مصطفی به خواب من نمی آید من دلداریش دادم و گفتم شما خوابش می بینی اما چون دارو مصرف می کنی متوجه نمی شوید یک بار جلوی عکس مصطفی ایستاده بودم گفتم که پسرم بابا رو دریاب مواظبش باش شب همین که خوابم برد او را در خواب دیدم که در حال ماساژ دادن پدرش بود و گفت مادر من هر شب بابا را ماساژ می دهم!
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 🌿🌸
ای دمِ صُبح
چه داری خبر از
مَقدم دوست ..
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
+ برادر شهید
_ عکس بالا در کودکی پاشون شکسته
عکس پایین جانبازی در سوریه
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
امام آمد (:❤️
راستش نشستن مهر و ابهت یه نفر رو دل آدم چہ قدر عجیب و غیر منطقیہ !
از این جهت غیر منطقیہ کہ تو تمام سالای زندگی من امام وجود داشتہ و اسمش هر سال حد اقل تو همین دهه فجر رو زبونا بوده ...
ولی بعد این همه مدت محبت و ابهت یہ مرد واقعی تو این روزا نشسته رو دلم ...
به نظرم فاصله قبول داشتن با قبول داشتن و عاشق طرف بودن خیلی زیاده (:
شاید به اندازه عاشقانه مُردن برا یہ نفر ...
نمی دونم ولی هر چی هست ، از وقتی محبت امام به دلم افتاده خودمو بیشتر دوست دارم (:❤️
حرم امام رضا یکی از رفقا به یادمون بودن (:
+ میگم که ما چه قدر خوشبختیم که دوستامون این قدر به یادمونن تو جاهای خوب ...💔 (:
#ارسالی
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت بیست و چهارم
| قسمت آخر |
{ بعد از شهادت }
همسر شهید:
بعد از دو ماه عکسی که در لحظه رفت از مصطفی گرفته بودیم را به فاطمه نشان دادم و گفتم این روز خاکسپاری است.
فاطمه گریه کرد که چرا به من نشان ندادید. من میخواستم این چهره ی بابا را ببینم. الان به شرایط موجود عادت کرده است. یک بار که قرار بود کسی را برای انجام کاری قانع کند ، وقتی از او در مورد آن کار پرسیدم ؛ گفت: هر چه می گویم قبول نمیکند.
گفتم: پس حالا چه کار میکنی؟
گفت: دیگر سپردم به بابا! خودش انجام می دهد!
و من از این حرفش فهمیدم که شهادت آقا مصطفی کاملا برایش هضم شده است.
اگر کسی از او در مورد پدرش بپرسد، جواب میدهد: که هر جا که باشم بابا همراه من است.
ما الان حضور او را در زندگی کاملا احساس میکنیم و آن قدر این حضور به ما آرامش می دهد که دلتنگی ما را کمتر می کند.
قبلا زنده بودن شهدا را در حد حرف می دانستم، اما الان با تمام وجود به زنده بودن مصطفی یقین دارم.
یک بار در مراسمی از خانمی که تفسیر قرآن می کرد ، پرسیدم: آیا الان که مصطفی شهید شده،
باز هم نسبت به ما مسئولیت دارد و در قبال ما بازخواست می شود؟
جواب داد : نه! او دیگر از دنیا رفته و پرونده اش بسته شده و هیچ بازخواستی در مورد شما ندارد.
برای من که هنوز با مصطفی زندگی میکردم این جواب خیلی ناراحت کننده بود. با این که دوست ندارم برای شهادت آقا مصطفی گریه کنم،آن شب هرکاری می کردم نمیتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم.
از مراسم آمدم و طبق معمول که از کنار گلزار شهدا رد می شدم، صلوات فرستادم.
اما گفتم: این صلوات برای همه ی شهدا بجز مصطفی!
بچه ها را از خانه مادرم برداشتم و در زیر بارش برف علی رغم اصرار مادرم راهی خانه خودمان شدم.
رفتم جلوی عکسش و گفتم: من تا بحال فکر میکردم دارم با شما زندگی می کنم.من نمی توانم در خانه ای که مرد ندارد زندگی کنم. همین امشب باید تکلیف مرا روشن کنی، اگر نسبت به من و بچه ها مسئولیتی نداری و پرونده ات در دنیا بسته شده ، بگو تا من بدانم.
چون میدانستم شاید محدودیتی داشته باشد که به خواب خودم بیاید ، گفتم: به خواب هر که میتوانی بیا و تکلیف مرا روشن کن.
صبح به گوشی نگاه کردم ولی خبری نبود.
موقع اذان ظهر مجدد گوشی را نگاه کردم و متوجه پیام برادرم شدم.
نوشته بود یکی از دوستان آقا مصطفی دیشب خوابش را دیده ولی چون صبح زود به من گفت ، صبر کردم تا از خواب بیدار شوید.
سریع به برادرم زنگ زدم و زود قطع کرده و با دوست آقامصطفی تماس گرفتم.
گفتم: میخواهم همه ی خواب را برایم تعریف کنید.
او هم تعریف کرد: مصطفی در خواب به من گفت : من مسئولیتم نسبت به خانواده ام سنگین تر شده و بیشتر مراقب آن ها هستم. با بچه هایم بازی می کنم و آنها را سرگرم می کنم...بعد رفت وضو گرفت تا نماز بخواند.
من گفتم: شما که همیشه در مسجد نماز میخواندید! حالا چرا در خانه نماز میخوانید؟ آقا مصطفی گفت: من خیلی وقت است که نمازهایم را در خانه می خوانم!
بعد از شنیدن این خواب با خوشحالی رفتم سر مزار آقا مصطفی و از او تشکر کردم که هنوز حواسش به ما هست.
اگر صد بار دیگر به عقب برگردم باز هم با مصطفی ازدواج می کنم و این مسیر را طی می کنم. چون من با مصطفی به خیلی چیزها رسیدم.
حضور مصطفی در سوریه مرا به حضرت زینب _سلام الله علیها_ خیلی نزدیک کرد.
تنها همدم من در دوری از مصطفی حضرت زینب _سلام الله علیها_ بود.
احساس می کردم که بی بی کنار من است. هر چند راضی به شهادتش نبودم و همیشه برای سلامتیش دعا می کردم، ولی خدا را شاکرم که فدایی حضرت زینب _سلام الله علیها_ شد و الان که ساعت ها را با هم مقایسه می کنم معلوم می شود در همان چند دقیقه ای که خدا به دلم انداخت تا به رضایش راضی باشم، مصطفی شهید شد!!
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
حرم امام رضا یکی از رفقا به یادمون بودن (: + میگم که ما چه قدر خوشبختیم که دوستامون این قدر به یادمو
•[🌧]
این خاصیت باران است
که همه چیز را «تر» میکند!
عاشق بیچتر را عاشقتر..
شاعر بیتاب را شاعرتر..
و منِ بیتو را تنهاتر :))
این بارون امروز قم فقط یه حرم امام رضا کم داشت ((((:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مصطفای_قلب_ها 😎☝️🏻
حالا دیگه سر دو راهی ای ...
وقتی داری آرپیچی رو میذاری داری می چرخونی زنت بچه ات همه میان تو ذهنت ....!
همه می خوان مانع بشن که تو بلند نشی و این کار رو نکنی ...
همین بریدن از دنیا به صورت کرار باعث میشه آدم به خدا نزدیک تر بشه (:
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
ما در سرزمینی زندگی می کنیم که بزرگانمان متواضعانه دست کسانی را می بوسند که در کشور خودشان هم غریب اند .
{ بوسیدن دست طلبه آفریقایی در مراسم عمامه گذاری در شهر قم توسط آیت الله صافی گلپایگانی (رحمتاللهعلیه) }
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#مصطفای_قلب_ها 😎☝️🏻 حالا دیگه سر دو راهی ای ... وقتی داری آرپیچی رو میذاری داری می چرخونی زنت بچه ا
رسانه شهدا باشید
با لینک بدون لینک ...
هر جوری می تونید کلیپای طلایی مثل این کلیپ رو پخش کنید(:💔
#دلتنگی_شهدایی 💔(:
گفتم که نغمه سر دهم از شور عاشقی
غم، عقده در گلو شد و راه نفس گرفت:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_مرتضی_عطایی 💚
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیکر پاک آیت الله صافی گلپایگانی 💔(:
#قم
به یاد اعضای کانال بودم ...
حضور مداحان عزیز آقای پویانفر و آقای علیمی در مراسم امروز قم .
هدایت شده از حرم حضرت فاطمه معصومه س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعمال شب اول ماهِ رجب
۱. پیامبر این دعا را می خواندند:
{اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ}
۲. غسل
پیامبر اکرم می فرمایند : هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل کند، از گناهان خود پاک میشود مانند روزى که از مادر متولد شده است.
۳. زیارت امام حسین (:💔 {داغِدل}
۴. نماز مخصوص شب اول ماهِ رجب:
اولی) بعد از نماز مغرب:
20 رکعت، یعنی 10 تا نماز دو رکعتی (مثل نماز صبح)
دومی) بعد از نماز عشا:
در رکعت اول حمد، یک مرتبه سوره «انشراح» و سه مرتبه سوره توحید.
در رکعت دوم حمد، یک مرتبه سوره «انشراح»، یک مرتبه سوره توحید و ناس و فلق خوانده شود.
بعد از نماز، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا خداوند گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولد شده است.
#همین!
#شیطونگولتنزنهرفیق...
#هرکدومروتونستیانجامبده
#نذاریازدستتبرهها
شهید مصطفی صدرزاده
اعمال شب اول ماهِ رجب ۱. پیامبر این دعا را می خواندند: {اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَع
اگه کسی نمی تونه همه رو انجام بده اشکالی نداره ها
چون همش مستحبه ...
ولی رفقا اونایی که می تونید رو انجام بدید ((((:
به یاد داداش مصطفی هم باشیم .
به نیابت از شهید بخونیم پس 😃☝️🏻
عزیزانی که می خوان صبح ها زود بیدار شن . 👇🏻
این برنامه با اسم نماز شبی ها دو تا گروه داره برا پیدا کردن همیار و بیدار شدن و نماز شب خوندن .
گروه خواهران و برادران جدا هست .
همیار که پیدا کردید صبح بهتوت زنگ میزنه و بیدارتون می کنه
بقیه اطلاعات داخل لینک 👇🏻
🖌 برای ثبتنام روی لینک زیر کلیک نمایید👇
🌐 https://onlinehawzah.com/night-pray/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مصطفای_قلب_ها ♥️🌸
به مناسبت شب اول ماه رجب 😁
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#مناسبت
@shahidmostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو
تویی که ریشه دواندی میان جان و دلم
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
+۳۶ ساعت نخوابیدن
تصویر مربوط به چند ساعت قبل از شهادت (ظهرتاسوعا)
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
آواره و غمگین و دلخسته .mp3
2.02M
#مناجات 🎧💔(:
آواره و غمگین و دلخستہ ...
میگن زمان توبه کردن هم ،
خوبه که تو ماهِ رجب باشه (((:
مهدیرسولی
✿| @ShahidMostafaSadrzadeh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🚨فوری
🔻از ساعتی قبل هشتگ پویش #پرچم_افتخار 🇮🇷 سایت KHAMENEI.IR توسط اینستاگرام مسدود شد.
🔻پویش #پرچم_افتخار که بر محور اهتزاز پرچم ایران شکل گرفت و از چند روز قبل و در آستانه چهل وسومین سالگرد پیروزی انقلاب از سوی KHAMENEI.IR فعالیت خود را آغاز کرد، با استقبال کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شده بود.
👈🏻 روش جایگزین برای شرکت در پویش پرچم افتخار، تقدیم به شهید اقتدار:
📸 از نصب پرچم ایران 🇮🇷 در سر در خانهها، مدارس، مغازهها و محلکار خود، یا معابر عمومی عکس بگیرید و با تقدیم آن به یک شهید انقلاب اسلامی، به یکی از سه روش زیر اقدام کنید:
۱. صفحه اینستاگرام همگام را بر روی عکس تگ کنید.
۲. آدرس صفحه اینستاگرام همگام را در متن مطلب خود درج کنید.
۳. پست خود را به صفحه اینستاگرام همگام ارسال کنید.
📲 نشانی حساب اینستاگرام همگام👇
inatagram.com/hamgam_pouyesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ 😃📽
یہ پیغام ...؟!
بہ کی ...؟
ماه رجب بود در رحمت خدا خیلی باز بود (:💛
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
✿| @ShahidMostafaSadrzadeh