هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
🟢 معرفی آثار استاد توسط مدرسان با سابقه آثار شهید مطهری، هر کدام در ۳۰ دقیقه، برنامه زنده، ساعت ۱۵:۳۰ از صفحه اینستاگرام بنیاد شهید مطهری:
http://instagram.com/motahari.ir
۱. «ده گفتار»؛ دکتر احسان بابایی، ۱۱ اردیبهشت
۲. «نظام حقوق زن در اسلام»؛ دکتر علی غلامی، ۱۲ اردیبهشت
۳. «حماسه حسینی»؛ حجتالاسلام دکتر محمدرضا پورامینی. ۱۳ اردیبهشت
۴. «اسلام و ملیت»؛ حجتالاسلام حجت الله احمدی، ۱۴ اردیبهشت
۵. «عرفان حافظ»؛ حجتالاسلام دکتر قاسم کاکایی، ۱۵ اردیبهشت
۶. «عدل الهی»؛ سرکار خانم دکتر بانشی، ۱۶ اردیبهشت
۷. «پانزده گفتار»؛ حجتالاسلام سید محسن طباطبایی، ۱۷ اردیبهشت
۸. «سیره نبوی»؛ حجتالاسلام دکتر زهیر انصاریان، ۱۸ اردیبهشت
۹. «انسان شناسی قرآن»؛ حجتالاسلام دکتر محمدجواد رودگر، ۱۹ اردیبهشت
۱۰. فلسفه اخلاق»، دکتر محسن جوادی، ۲۰ اردیبهشت
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇
eitaa.com/motahari_ir
t.me/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
🟢 معرفی کتاب «نظام حقوق زن در اسلام»
🔻 با ارائه دکتر علی غلامی از اساتید مجرب آثار استاد
🔹 برنامه زنده، ساعت ۱۵:۳۰ از صفحه اینستاگرام بنیاد شهید مطهری:
http://instagram.com/motahari.ir
✅ از ۱۱ تا ۲۰ اردیبهشت هر روز معرفی یکی از کتابهای شهید مطهری توسط مدرسان مختلف در ۳۰ دقیقه
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇
eitaa.com/motahari_ir
t.me/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
#کلام_استاد
📛وهابیت؛ اندیشه ای ضد الهی و ضد انسانی
🔸برخلاف تصور رایج، وهابیگری تنها یک نظریه ضد امامت نیست، بلکه پیش از آنکه ضد امامت باشد ضد توحید و ضد انسان است.
🔹از آن جهت ضد توحید است که به تقسیم کار میان خالق و مخلوق قائل است(شرک در فاعلیت).
{نظریه وهابیت: اعتقاد به قدرت مافوق قوانین عادی طبیعت- از قبیل احیاء (زنده کردن) و اماته (میراندن)، روزی دادن و امثال اینها- برای یک موجود، اعم از فرشته یا انسان (مثلاً پیغمبر یا امام)، شرک است اما اعتقاد به قدرت و تأثیر در حد معمولی و متعارف شرک نیست. همچنین اعتقاد به قدرت و تأثیر انسان از دنیا رفته نیز شرک است، زیرا انسان مرده جماد است و از نظر قوانین طبیعی، جماد نه شعور دارد نه قدرت و نه اراده؛ پس اعتقاد به درک داشتن مرده و سلام کردن به او و تعظیم کردن و احترام کردن او و خواندن و ندا کردن او و چیز خواستن از او شرک است، زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعی برای غیر خداست. همچنین اعتقاد به تأثیرات مرموز و ناشناخته برای اشیاء، مسئله اعتقاد به تأثیر داشتن یک خاک بخصوص در شفای بیماری و یا تأثیر داشتن مکان مخصوص برای استجابت دعا شرک است، زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعی در یک شیء است. هرنوع توجه معنوی به غیر خداوند- یعنی توجهی که از طریق چهره و زبانِ توجهکننده و چهره و گوش ظاهری شخصِ مورد توجه نباشد بلکه توجهکننده بخواهد نوعی رابطه قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد و به او توسل جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرک و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزی نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینکه انجام مراسم عملی عبادت است برای غیر خدا و عین اعمالی است که مشرکان برای بتها انجام میدادند، مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراءالطبیعی برای شخصیت مورد توجه (پیغمبر یا امام) است}.
🔹و از آن جهت ضد انسان است که استعداد انسانی انسان را -که او را از ملائک برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة الله» است و ملائک مأمور سجده به او- درک نمیکند و او را در حد یک حیوان طبیعی تنزل میدهد. بعلاوه تفکیک میان مرده و زنده به این شکل که مردگان حتی در جهان دیگر زنده نیستند و تمام شخصیت انسان بدن اوست که به صورت جماد در میآید، یک اندیشه مادی و ضد الهی است.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚جهان بینی توحیدی، صفحه 74
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
#حضرت_حمزه
☑️ گریه بر شهید
🔹در صدر اسلام در میان شهدای زمان پیامبر(ص)، آن که از همه بیشتر درخشید و به او لقب «سیدالشهداء» یعنی سالار شهیدان در آن زمان دادند، جناب حمزة بن عبدالمطّلب عموی بزرگوار رسول اکرم(ص) بود که در احد شهید شد. آنان که به زیارت مدینه مشرف شدهاند حتماً به احد هم مشرف شدهاند و قبر حمزه را در احد زیارت کردهاند.
🔹حمزه که از مکه به مدینه مهاجرت کرده بود، کسی نداشت، خودش تنها بود. وقتی که پیامبر اکرم(ص) از احد برگشت به مدینه، دید در خانه همه شهداء گریه هست جز خانه جناب حمزه؛ حضرت فقط یک جمله فرمود: «امّا حَمْزَةُ فَلا بَواکی لَهُ» یعنی همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه که گریه کننده ندارد. تا این جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانههایشان و گفتند: پیامبر(ص) فرمود حمزه گریه کننده ندارد. زنانی که برای فرزندان خودشان یا شوهرانشان یا پدرانشان یا برادرانشان میگریستند، به احترام پیامبر(ص) و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطّلب آمدند به خانه حمزه و برای حمزه گریستند؛ و بعد از این دیگر سنت شد هرکس برای هر شهیدی که میخواست بگرید، اول میرفت خانه جناب حمزه و برای او میگریست.
🔹این جریان نشان داد که اسلام با اینکه با گریه بر میّت (میّت عادی) چندان روی خوشی نشان نداده است، مایل است که مردم بر شهید بگریند، زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.
🔹بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) که همه شهادت ها را تحت الشعاع قرار داد، لقب «سیدالشهداء» به ایشان انتقال یافت. البته به جناب حمزه هم سیدالشهداء گفته و میگوییم ولی سیدالشهدای مطلق، امام حسین(ع) است. یعنی جناب حمزه سیدالشهدای زمان خودش است و امام حسین(ع) سیدالشهدای همه زمانهاست، آنچنان که مریم عذرا «سیدة النساء» زمان خودش است و صدیقه کبری «سیدة النساء» همه زمانها.
🔹قبل از شهادت امام حسین(ع) آن شهیدی که سمبل گریه بر شهید بود و گریه بر او مظهر شرکت در حماسه شهید و هماهنگی با روح شهید و موافقت با نشاط شهید به شمار میرفت جناب حمزه بود، و بعد از شهادت امام حسین(ع) این مقام به ایشان انتقال یافت.
📚 قیام و انقلاب مهدی (عج)، صفحه 90
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
❇️عمل حضرت عبدالعظیم حسنی(عرضه عقاید خویش خدمت امام هادی) الگویی موفق برای روان پزشکی در اسلام
🔹یکی از علل بزرگی که ما تزکیه نفس پیدا نمیکنیم این است که ما روانپزشکی نداریم و این نکته بزرگی است که به آن توجه نشده. مقصود این نیست که ما علم روانپزشکی نداریم زیرا روح و بیماریهای روحی را آن طور که باید نمیشناسیم. البته تا حدودی مطلب همین طور است. ولی مقصود من این است که آن اندازه هم که داریم، به صورت تعلیم اخلاق و تعلیم اصول کلی و تدریس فرمولها داریم نه به صورت طب و علاج. آنچه ما داریم تعلیم اصول کلی است، نظیر تعلیم اصول کلی پزشکی در دانشکدهها؛ اگر بخواهد به صورت طب و علاج درآید باید هر فردی به طور خصوصی تحت معاینه و مراقبت یک روانپزشک قرار گیرد، خصوصیات احوال او را بداند و دستور خصوصی به او بدهد. اگر دنیا را پر از کتاب طب و مقالات رادیویی طبی بکنند، باز مردم احتیاج به طبیب معالج دارند. بعضیها به گفتارهای طبی رادیو ایراد دارند که مردم حق ندارند این دستورها را قبل از مراجعه به طبیب به کار ببندند. حتی بسیاری از دواها را در ورقههای تبلیغاتی با آنکه تمجید میکنند، میگویند بدون مراجعه به طبیب به کار نبندید.
🔹حق این است که مقالات رادیویی طبی خوب است از این نظر که درس عمومی و کلاس عمومی است و مخصوصاً برای بهداشت و حفظ صحت خوب است، اما هرگز این سخنرانیها و مجلههای بهداشتی جانشین طبیب معالج نخواهد بود. سخنرانیهای مذهبی رادیو و منابر و مواعظ عموماً و مقالات و کتب وعظ و نصیحت سودمند عموماً به منزله مقالات و سخنرانیهای طبی رادیو است که مفید است از لحاظ اینکه سطح افکار مردم را در طب بالا میبرد ولی از نظر علاج بیماریهای [جسم] مردم چندان مؤثر نیست. ما هنوز فرقی بین بالا بردن سطح افکار عمومی در امور دینی و مذهبی و بین طب و علاج نگذاشتهایم.
🔹طب و علاج و روانپزشکی همان است که فعلًا کم و بیش در آمریکا هست و بعضی درست محکمه و مطب دارند، و باز نمونهاش در اسلام عرضه داشتن عبدالعظیم حسنی عقاید خودش را میباشد و نظیر او که ائمه اشخاصی را به طور خصوصی تحت نظر میگرفتند. نمونه دیگر، موضوع سیر و سلوک است که در میان عرفا معمول [بود] که سالک تحت نظر و مراقبت شیخ قرار میگرفت و لهذا در مواردی ترقیاتی هم نصیب سالک میگشت. در روایت است از امام سجاد علیه السلام: هلک من لیس له حکیم یرشده. این دستور عیناً دستور این است که هرکسی به طور خصوصی روانپزشک و مرشد و راهنما داشته باشد. علیهذا روحانیین ما حداکثر معلم اخلاقاند نه طبیب روح. درست است که گفته شود: ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست.
🔹نکته دیگر این است که چون مسائل روحی ما همیشه تعلیم میشود به صورت اصول کلی، لهذا پیشرفتی حاصل نمیشود. ولی اگر روانپزشکی میداشتیم و هر بیماری میآمد نوع بیماری خود را شرح میداد و ما عملًا به معالجه میپرداختیم و قهراً در این فن به تجربه و آزمایش میپرداختیم (زیرا این علم، علم تجربتی و آزمایشی است) البته علم اخلاق و روانپزشکی پیشرفت زیاد میکرد، همان طوری که علم طب در دانشکدهها یعنی در قسمت نظری دانشکدهها جلو نمیرود، در معالجات خصوصی و در بیمارستانهای وابسته به دانشکدههاست که علم پزشکی جلو میرود؛ در این وقت است که انواع بیماریها شناخته میشود، بیماریهای نو کشف میشود، بیماریهای قدیمی بهتر تشخیص داده میشود، راه معالجه عملًا بهتر دانسته میشود. اگر به همان اندازه که فقاهت پیشرفت [کرد] و از حالت فتوا به متن حدیث به صورت اجتهادهای اصولی درآمد، علم تزکیه نفس و اخلاق هم پیشرفت میکرد و مثلًا عمل عبدالعظیم نمونهای برای معاینه بیمار قرار میگرفت، ما امروز موفقیتهای علمی و عملی زیادی به دست آورده بودیم. باید اعتراف کنیم که در اثر اینکه ما اکتفا کرده بودیم به تعلیم اصول اخلاقی، بیماریها را و بیمارها را نمیشناسیم، بیماریهای نو را تشخیص نمیدهیم و در نتیجه نمیفهمیم چه بکنیم.
📚یادداشتهای استاد مطهری، جلد 14، صفحه 293
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
#غزوه_خندق
❇️شجاعت و اخلاص امام علی(علیه السلام) در جنگ خندق
🔸در جنگ خندق، مسلمین در یک طرف و دشمن در طرف دیگر خندق بودند به طوری که دشمن نمیتوانست از آن عبور کند. چند نفر از کفار که یکی از آنها عمرو بن عبدود بود [قهرمانی که به او فارِس یلیل میگفتند، کسی که یک تنه با هزار نفر برابری میکرد] خود را به هر طریقی شده به این طرف خندق میرسانند. اسب خود را جولان میدهد و فریاد میکشد: «هَلْ مِنْ مُبارز؟»
🔸مسلمانان که سابقه این مرد را میدانستند، احدی جرأت نمیکند پا به میدان بگذارد چون میدانستند رفتن همان و کشته شدن همان. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چه کسی به میدان این مرد میرود؟ احدی از جا تکان نخورد جز جوانی بیست و چند ساله که علی علیه السلام بود، فرمود: یا رسول الله! من. فرمود: نه، بنشین. بار دیگر این مرد فریاد کشید: «هَلْ مِنْ مُبارزٍ؟» احدی جز علی علیه السلام از جا تکان نخورد. پیغمبر فرمود: علی جان فعلًا بنشین. دفعه سوم یا چهارم که مبارز طلبید، عمر بن خطّاب برای اینکه عذر مسلمانان را بخواهد گفت: یا رسولَ الله! اگر کسی جواب نمیگوید عذرش خواسته است. این شخص غولی نیست که کسی بتواند با او برابری کند. یک وقت در سفری، دزد به قافله ما حمله کرد، او یک کره شتر را به عنوان سپر روی دستش بلند کرد. با این غول که یک انسان نمیتواند بجنگد.
🔸بالأخره علی علیه السلام میآید و چنین قهرمانی را به خاک میافکند، یعنی بزرگترین قهرمانیها، و روی سینه او مینشیند. میخواست سر این قهرمان را از بدن جدا کند. از شدت عصبانیتی که داشت، آب دهان به صورت مبارک علی علیه السلام انداخت. علی علیه السلام از روی سینه او بلند میشود، مدتی قدم میزند، بعد میآید مینشیند. عمروبن عبدود میگوید: چرا رفتی و چرا آمدی؟ میفرماید: تو به صورت من آب انداختی، احساس کردم که ناراحت و عصبانی شدم. ترسیدم درحالی که دارم سر تو را از بدن جدا میکنم عصبانیت من در کارم دخالت داشته باشد و آن هوای نفس است. «من تیغ از پی حق میزنم»، نمیخواهم در کارم غیر خدا دخالتی داشته باشد. این را میگویند قهرمان، مجاهد و شجاع.
🔸علی علیه السلام در همان حال در حال سیر و سلوک الی اللّه است، همه را فراموش کرده و متوجه خداست، مراقب است که یک ذرّه غیر خدا در قلبش راه پیدا نکند، یعنی در حال سلوک عرفانی است. این است عرفان اسلام.
🔸ما مکرر این معنا را عرض کردهایم، حتی در بعضی نوشتههایم آوردهام که در مسئله «ضَرْبةُ عَلِی یوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَینِ» (یک ضربت علی در روز خندق برتر است از عبادت همه جن و انس) بعضی توجهشان فقط به اثر اجتماعی این ضربت است، یعنی این ضربت اسلام را نجات داد. شک ندارد که چنین چیزی بود. ولی آنچه از نظر معنا آن ضربت را در آن حد باارزش میکند آن کمال اخلاصی است که علی علیه السلام در وارد کردن چنین ضربتی دارد.
📚 آزادی معنوی، صفحه 169
📚مسأله شناخت، صفحه 71
📚آشنایی با قرآن، جلد 8، صفحه 146
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
#بزرگداشت_ملاصدرا
✅ حکمت صدرالمتألّهین
🔹حکمت الهی به وسیله صدرالمتألهین دگرگونیای یافت که میتوان آن را یک «جهش» نامید، جهشی در فلسفه اسلامی. این جهش مسبوق به یک سلسله دگرگونی های تدریجی بود که قبلًا به وسیله دیگران انجام یافته بود. مسلّم آن است که در گذشته حکمت مشّاء و حکمت اشراق دو روش مختلف تلقّی میشدند و عرفان هم راه جدایی داشت، همچنانکه کلام که ناظر به حقایق اسلامی است مستقل از همه اینها بود. به وسیله صدر المتألهین اختلاف مشّاء و اشراق حل شد و مکتبی به وجود آمد که نه تقیّد به گفتههای مشّاء داشت و نه به گفتههای اشراق؛ در برخی مسائل با این مکتب موافق بود و در بعضی مسائل با آن مکتب؛ و همچنین بسیاری از موارد اختلاف نظر فلسفه و عرفان حل شد و چهره بسیاری از حقایق اسلامی روشن گشت بدون آنکه از راه های کلامی متعارف آن روزگار بهره گرفته شود. این بود که فلسفه صدرالمتألهین به منزله یک چهار راه تلقی شد که در آنجا راه های چهارگانه مشّاء، اشراق، عرفان و کلام با یکدیگر تلاقی میکردند. صدرالمتألهین سلوک عقلی فلسفی را با سلوک قلبی عرفانی هماهنگ کرده و این خود نوعی ابتکار است.
✅ داستان ملاصدرا و اخباریها
🔹ملاصدرا خودش یک مرد محدّث است. شرح اصول کافى اش نشان مىدهد که ضمن اینکه فیلسوف است مرد محدّثى هم هست؛ علاوه بر این خیلى اهل زیارت و مکه رفتن و از این حرفها بوده به طورى که هفت سفر رفت مکه. یک سفر رفته بود کربلا یا نجف. اخباریین به اعتبار این که این هم یکى از محدثین است آمدند به دیدنش. از او پرسیدند شما چندهزار حدیث حفظ هستید؟ (چون آنها همه اهمیتشان این بود که این مىگفت من پنج هزار حدیث حفظم، آن مىگفت من ده هزار حدیث حفظم، دیگرى مىگفت من پانزده هزار حدیث حفظم؛ فضیلت همین بود؛ حفظ کردن) گفت من حدیثى حفظ نیستم. گفتند چطور مىشود؟! ملاصدرا گفت حالا ممکن است یک حدیثى بفرمایید استفاده کنیم. حدیثى را اینها خواندند. بعد معنى حدیث را از اینها پرسید. یک معنىاى کردند. بعد خودش یک معنى دیگرى کرد. گفت حالا اگر حدیث را اینجور معنى کنیم چطور است؟ گفتند این بهتر است. بعد فوراً حدیثى را روایت کرد با سندش، گفت: «حدیثٌ تَدْریه خَیرٌ مِنْ اَلْفٍ تَرْویه؛ یک حدیث معنایش را بفهمى از هزار حدیث روایت کنى بهتر است».
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚مقالات فلسفی، صفحه 230
📚شناخت از نظر قرآن، صفحه 45
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
✅ فاجعه اندلس
🔹تاریخ بشر نشان میدهد که هرگاه قدرتهای حاکم میخواهند جامعهای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش میکنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوترانی را برای مردم زیاد میکنند و آنها را به شهوترانی ترغیب میکنند. نمونه عبرتانگیزی از این شیوه کثیف، فاجعهای بود که در اسپانیای مسلمان- که یکی از سرچشمههای رنسانس به حساب میآمد و از پیشرفتهترین تمدنهای اروپا محسوب میشد- برای مسلمانان اتفاق افتاد.
🔹مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند. تا آنجا که توانستند وسائل لهو و لعب و شهوترانی را به سهولت در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و به این ترتیب توانستند عزم و اراده و نیرو و شجاعت و ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند و آنها را به آدمهایی زبون و ضعیف و شهوتران و شرابخواره و زنباره مبدل کنند. و پر واضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست.
🔹مسیحیان به انتقام حکومت 300- 400 ساله مسلمانان آنچنان انتقامی از آنان گرفتند که تاریخ نیز از بازگوکردن آن جنایات شرمسار است. همان مسیحیانی که برحسب تعلیمات حضرت مسیح موظفند وقتی سیلی به سمت راست صورتشان میخورد سمت چپ صورت خود را پیش بیاورند، در اندلس دریای خون از کشتگان مسلمان به راه انداختند و روی چنگیز را سفید کردند. البته شکست مسلمانان نتیجه دون همتی و فساد روح خود آنان بود و مکافات عمل نکردن به قرآن و دستورات آن.
🔹در زمان ما نیز استعمار هرجا که پا میگذارد، تکیه روی همان موضوعی میکند که قرآن دربارهاش هشدار داده است؛ یعنی میکوشد تا دلها را فاسد کند. دل که فاسد شد، دیگر نه تنها از عقل کاری نمیآید، بلکه خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان میشود. این است که میبینیم استعمارگران و استثمارکنندگان انسان از باز کردن مدرسه و دانشگاه بیم ندارند و حتی خود در تأسیس آن اقدام میکنند، اما از سوی دیگر با تمام قوا میکوشند تا قلب و روح دانشجو و دانشآموز را فاسد و تباه کنند. آنها از این حقیقت به خوبی آگاهند که قلب و روح مریض و بیمار هیچ کاری نمیتواند صورت دهد و به هر پستی و بهرهکشی و استثمار تن میدهد.
🔹قرآن به تعالی و پاکی روح جامعه اهمیت زیادی میدهد. در آیه شریفهای میفرماید: «وَ تعاوَنوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لاتَعاوَنوا عَلَی الْاثْمِ وَ الْعُدْوانِ»،با یکدیگر همکاری و تعاون و فعالیت مشترک داشته باشید در زمینه نیکیها و پاکیها؛ یعنی اولًا دنبال کار خیر و نیک باشید و گرد پلیدی و زشتی نگردید و ثانیاً کار نیکو را دسته جمعی و گروهی انجام دهید نه به صورت انفرادی و تنها.
📚 آشنایی با قرآن، جلد 1، صفحه 72
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
☑️ سخنی پیرامون شخصیت امام صادق(علیه السلام)
به مناسبت اینکه امروز روز وفات امام ششم، صادق اهلالبیت(علیهم السلام) است، سخنان من در اطراف آن شخصیت بزرگوار و نکاتی از سیرت آن حضرت خواهد بود.
🔹امام صادق (ع) در ماه ربیعالاول سال 83 هجری در زمان خلافت عبدالملک بن مروان اموی به دنیا آمد، و در ماه شوال یا ماه رجب سال 148 هجری در زمان خلافت ابوجعفر منصور عباسی از دنیا رحلت کرد. در زمان یک خلیفه سفّاک اموی بهدنیا آمد و در زمان یک خلیفه مقتدر سفّاک عباسی از دنیا رحلت کرد، و در آن بین شاهد دوره فترت خلافت و انتقال آن از دودمانی به دودمان دیگر بود.
🔹امام صادق (ع) شیخالائمه است، از همه ائمه دیگر عمر بیشتری نصیب ایشان شد، شصت و پنج ساله بود که از دنیا رحلت فرمود. عمر نسبتا طویل آن حضرت و فتوری که در دستگاه خلافت رخ داد که امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد با یکدیگر بودند، فرصتی طلایی برای امام به وجود آورد که بساط افاضه و تعلیم را بگستراند و به تعلیم و تربیت و تأسیس حوزه علمی عظیمی بپردازد، جمله «قال الصادق(ع)» شعار علم حدیث گردد، و به نشر و پخش حقایق اسلام موفق گردد. از آن زمان تا زمان ما هر کس از علما و دانشمندان اعم از شیعی مذهب و غیره که نام آن حضرت را در کتب و آثار خود ذکر کردهاند با ذکر حوزه و مدرسهای که آن حضرت تأسیس کرد و شاگردان زیادی که تربیت کرد و رونقی که به بازار علم و فرهنگ اسلامی داد توأم ذکر کردهاند؛ همانطوری که همه به مقام تقوا و معنویت و عبادت آن حضرت نیز اعتراف کردهاند.
🔹شیخ مفید از علمای شیعه میگوید آنقدر آثار علمی از آن حضرت نقل شده که در همه بلاد منتشر شده. از هیچکدام از علمای اهلبیت آنقدر که از آن حضرت نقل شد، نقل نشده. اصحاب حدیث نام کسانی را که در خدمت آن حضرت شاگردی کردهاند و از خرمن وجودش خوشه گرفتهاند ضبط کردهاند، چهار هزار نفر بودهاند و در میان اینها از همه طبقات و صاحبان عقاید و آراء و افکار گوناگون بودهاند.
🔹محمد بن عبدالکریم شهرستانی، از علمای بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب معروف الملل والنحل، درباره آن حضرت میگوید: «هُوَ ذو عِلْمٍ غَزیرٍ، وَ اَدَبٍ کامِلٍ فِی الْحِکمَةِ، وَ زُهْدٍ فِیالدُّنْیا، وَ وَرَعٍ عَنِ الشَّهَواتِ.» یعنی او، هم دارای علم و حکمت فراوان و هم دارای زهد و ورع و تقوای کامل بود. بعد میگوید مدتها در مدینه بود، شاگردان و شیعیان خود را تعلیم میکرد، و مدتی هم در عراق اقامت کرد و در همه عمر متعرض جاه و مقام و ریاست نشد و سرگرم تعلیم و تربیت بود. در آخر کلامش در بیان علت اینکه امام صادق(ع) توجهی به جاه و مقام و ریاست نداشت اینطور میگوید: «مَنْ غَرَقَ فی بَحْرِ الْمَعْرِفَةِ لَمْیقَعْ فی شَطٍّ، وَ مَنْ تَعَلّی اِلی ذِرْوَةِ الْحَقیقَةِ لَمْ یخَفْ مِنْ حَطٍّ.» یعنی آنکه در دریای معارف غوطهور است به خشکی ساحل تن در نمیدهد، و کسی که به قله اعلای حقیقت رسیده نگران پستی و انحطاط نیست.
🔹کلماتی که بزرگان اسلامی از هر فرقه و مذهب در تجلیل مقام امام صادق(ع) گفتهاند زیاد است، منظورم نقل آنها نیست، منظورم اشارهای بود به اینکه هر کس امام صادق (ع) را میشناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسهای عظیم و پرنفع و ثمر که آثارش هنوز باقی و زنده است میشناسد. حوزههای علمیه امروز شیعه، امتداد حوزه آن روز آن حضرت است.
🔹سخن در اطراف امام صادق(ع) میدان وسیعی دارد. در قسمتهای مختلف میتوان سخن گفت زیرا اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهای مختلف مخصوصا در حکمت عملی و موعظه زیاد است و شایسته عنوان کردن است؛ ثانیا در تاریخ زندگی آن حضرت قضایای جالب و آموزنده فراوان است. بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالی و پرمعنی با دهریین و ارباب ادیان و متکلمان فرق دیگر اسلامی و صاحبان آراء و عقاید مختلف، بسیار دارد که همه قابل استفاده است. گذشته از همه اینها تاریخ معاصر آن حضرت که با خود آن حضرت یا شاگردان آن حضرت مرتبط است شنیدنی و آموختنی است.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 بیست گفتار، صفحه 119
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
فرخنده میلاد کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و آغاز دهه کرامت بر شما بزرگواران مبارک باد.
هدایت شده از در محضر استاد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فرا رسیدن چهاردهم خرداد، سالروز عروج ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) تسلیت و تعزیت باد.
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ شخصیت امام خمینی(ره)
🔹من لااقل 12 سال در خدمت ایشان[حضرت امام]تحصیل کردهام؛ در سفری که به پاریس رفتم چیزهایی از روحیه این مرد کشف کردم که نه تنها بر ایمان من بلکه بر حیرت من افزود. وقتی که برگشتم رفقا پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهارتا «آمَنَ» دیدم:
🔸«آمَنَ بِهَدَفِهِ» به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند نمیتوانند او را از هدفش منحرف کنند.
🔸«آمَنَ بِسَبیلِهِ» به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد، امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر(ص) به هدفش و به راه خودش دارد.
🔸«آمَنَ بِقَوْلِهِ» من دیدم در همه رفقا و دوستانی که من سراغ دارم احدی به اندازه ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان میگویند کمی آرامتر، مردم سرد میشوند، مردم از پا در میآیند. میگوید مردم این طور نیستند که شما میگویید، من مردم را از شما بهتر میشناسم.
🔸از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ». در جلسه خصوصی ایشان [امام] به من گفت: «فلانی این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کردهایم] من دست خدا را حس میکنم.» آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس میکند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنی است: «انْ تَنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْکمْ»، تو اول یک قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنایت میکند. آیه دیگر:«انَّهُمْ فِتْیةٌ امَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًی. وَ رَبَطْنا عَلی قُلوبِهِمْ اذْ قاموا»، جوانمردانی بودند، به پروردگارشان ایمان آوردند، اعتماد و تکیه کردند، خدا هم بر بینش آنها افزود. آنها برای خدا قیام کردند، ما هم دل آنها را محکم کردیم. این را من در این مرد میبینم. برای خدا قیام کرده و خدای متعال یک قلب قوی به این مرد داده که اصلا تزلزل، ترس، بیم در این دل راه ندارد.
🔹قرآن وعده داده که برای خدا قیام کنید، برای خدا عمل کنید، برای خدا بجنبید، آنوقت عنایات خدا را احساس میکنید. در خانهات بنشینی، خدا را نمیبینی، عنایت خدا را نمیبینی. ساکت باشی خدا را نمیبینی، عنایات خدا را نمیبینی. ساکن باشی خدا را نمیبینی، عنایت خدا را نمیبینی. حرکت کن، برای خدا هم حرکت کن، آنوقت است که خدا را میبینی و عنایات خدا را لمس میکنی. آدمی که به امید خدا و برای خدا حرکت کرده و عنایات خدا را دائما به چشم دل میبیند آیا او از تهدید میترسد؟
🔹به یکی از مقامات که زمانی با من صحبت میکرد، گفتم آیا هیچ کس باور میکند که این مردی که روزها مینشیند این اعلامیههای آتشین را میدهد سحرها اقلا یک ساعت با خدای خودش راز و نیاز میکند و اشکهاست که دائما جاری است؟! هیچ کس باور نمیکند. درست نمونه علی(ع) است. فرزند علی(ع) است و علیوار و «بچه علی» وار عمل میکند: هُوَ البَکاءُ فِی الْمِحْرابِ لَیلًا/هُوَ الضَّحّاک اذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ. شاعر درباره علی(ع) گفته است: در میدان جنگ به روی دشمن لبخند میزند، در محراب عبادت در حالی که به خدای خودش توجه دارد اشک میریزد؛ و ما نمونهاش را در این مرد داریم میبینیم. کسی باور نمیکند که این فردی که در روزها اینچنین اعلامیههای آتشین میدهد شبها با خدای خودش چه عوالمی دارد! چه راز و نیازی دارد! چه اشکها میریزد!
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 50
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
❇️ندای امام خمینی(ره)؛ ندایی برگرفته از قلب فرهنگ و تاریخ ملت ایران
🔹مسلمانان یک دوره خود باختگی را پشت سر گذاشتهاند و به یک دوره بازیافتگی خود رسیدهاند. لهذا جهان سومی در حال تولد است که شرق و غرب را به مقابله برانگیخته است. خود باختگی یعنی تزلزل شخصیت، بی ایمانی به خود، گم کردن خود، از دست دادن حس احترام به ذات و احساس کرامت ذات، بی اعتمادی و بیاعتقادی به فرهنگ خود و استعداد و شایستگی خود. اما به خود آمدن یعنی بازگشتن ایمان به خود و بیدارکردن حس احترام به خود و به تاریخ خود و شناسنامه تاریخی خود، نسب تاریخی خود. خود باختگی یعنی خود را هیچ دانستن و دیگری را شخص الیق دانستن.
🔹راستی چطور شد که امام خمینی رهبر مطلق شد که حتی آنان که با ایشان از نظر ایده و هدف در قطب مخالفند چارهای از اذعان به این رهبری ندارند؛ اگر ایشان را نفی کنند، بلافاصله خودشان نفی کلی میشوند. چرا سخنان امام این همه موج میآفرید و شادی میآفرید؟ چرا اعلامیه هایش با نبودن امکانات و وسایل و با بودن اختناقها و شکنجهها و خطر مرگها به سرعت در سراسر کشور پخش میشد؟ آیا به خاطر از جان گذشتگیاش بود؟ به خاطر مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم بود؟ به خاطر صداقت و صراحت و شجاعت و افسون ناپذیری و سازش ناپذیری او بود؟ بدون شک همه اینها بود.
🔹اما مطلب اساسی چیز دیگر بود و آن اینکه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمیخاست. مردمی که چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر و صدها و هزارها زن و مرد دیگر را شنیده بودند و با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم ایشان شنیدند، علی را و حسین را در چهره او دیدند، او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود- که تحقیر شده بود و داشتند اعتقاد و اعتماد خود را از کارآیی ایمان خود و فرهنگ خود از دست میدادند- تشخیص دادند.
🔹او چه کرد؟ او به مردم ما شخصیت داد، یعنی شخصیت واقعی و هویت اسلامی آنها را به آنها بازگرداند، آنها را از حالت ازخود باختگی و استسباع خارج کرد، گفت اسلام نجات بخش شماست، جهاد اسلامی را مطرح کرد، جدا نبودن دین از سیاست را مطرح کرد، توکل و اعتماد و اطمینان به لطف خدا را مطرح کرد، وظیفه شرعی و دینی را مطرح کرد، اجر و پاداش شهیدان را مطرح کرد. مردمی که سالها شنیده و آرزو کرده بودند خطاب به حسین بن علی: یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیماً، خود را در صحنهای دیدند که حسین آن را به رسمیت میشناسد. صحنه کربلا، صفین، بدر، احد، حنین، تبوک، خیبر را در مقابل خود دیدند. این بود که غسل کردند و از سرچشمه عشق خدا وضو ساختند و چهار تکبیر زدند یکسره بر هرچه که هست.
📚یادداشتهای استاد مطهری، جلد 10، صفحه 26
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────