یاد آن جمله آن مرد در باران آمد افتادم،یادم آمد دیگر پدرم در باران،با نانی در دست و آن لبخند همیشگی اش بر لب نخواهد آمد،دلم گرفت بابای نازنینم،آخه روز پدرِ،دوست داشتم یه روز پدر رو باهات تجربه کنم، اما روزگار با ما چه کرد...۳ سال است که روز پدر رو کنار سنگ مزارت بهت تبریک میگم،پدر بهشتی ام روزت در آسمانها مبارک،پدرم با رفتنت شادی از تقویم زندگی مان پر کشید و رفت،قسم به تمام روزهای گرم و سردی که برایم زحمت کشیدی دوستت دارم،و خیالت برایم تکیه گاه است،و در تک تک ثانیه های وجودم جاری هستی،و هنوز هم همراه لحظه های دلتنگی و شادی ام هستی،دوستت دارم بابای عزیزم...
#دختران_شهدا_بابایی_تَرَند
#شهید_احسان_نصیری
https://eitaa.com/shahidnasiri110