eitaa logo
شهیده نسرین افضل
535 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. »
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊 میگفت: یه کاری کن من برم سپاه! بش گفتم: امید جان شما ماشالله برقکاری و فنی ت خوبه چرا میخای بری؟؟؟ گفت: آخه تو این لباس زودتر میشه به آرزوی شهادت رسید...
از حاج قاسم پرسیدند: بهترین دعا چیست؟ گفت: شهادت‌... گفتند: خب عاقبت بخیری که بهتر است حاج قاسم گفت: ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود •شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی• 🇮🇷 شادی روح شهدا 🌹 امام شهدا صلوات و فاتحه ای نثار کنیم. 🍁🍂
مست بود و مست رفت و مست مُرد حاجی از همسنگرش رو دست خورد پشت خطی‌ها همه حاجی شدند نام او بر کوچه‌ای بن‌بست خورد ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد.
یه‌عزیزی‌میگفت: از‌'خدا‌'نترسید،آدم‌از‌چیزی‌بترسه دیگه‌نمیتونه‌عاشقش‌بشه از‌‌'دور‌شدن‌از‌خدا‌'بترسید تا‌نزدیکش‌بشید،تا‌عاشقش‌بشید(:
°•☆ ابراهیم میگفت : طوری‌زندگۍورفاقت‌کن‌که‌احترامت‌روداشته‌‌باشند بۍدلیل‌ازکسی‌چیزی‌نخواه ؛ عزّت‌نفس‌داشته‌‌باش!✨
ماشین سازمان در اختیارش بود!🕶 من هم سوار می‌شدم و با هم می‌آمدیم طرف تهران.🚘 عقب نشسته بود و با لپ‌تاپش کار می‌کرد. رادیو را روشن کردم.📻 از پشت زد به شانه‌ام. «آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.» از این تذکرها که می‌داد، به شوخی بهش می‌گفتم: «مصطفی با این کارها شهید نمی‌شوی!😁» می‌گفت: «اتفاقاً اگر مراقب این چیزها باشی، یک چیزی می‌شوی.»🌱 شهیدمصطفی_احمدی_روشــن
⚘💚⚘ 🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد. 🌷سردار مدافع حرم «حاج‌مهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت. 🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌ حججی👉 بعد از شهادت حججی تا مدت‌ها، پیکر مطهرش در دست داعشی‌ها بود تا اینکه قرار شد حزب‌الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب‌الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب‌الله را آزاد کند. به من گفتند: «می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟» می‌دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهم‌تر بود. قبول کردم. با یکی از بچه‌های سوری به‌نام حاج سعید از مقر حزب‌الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را می‌پایید. پیکری متلاشی و تکه‌تکه را نشانمان داد و گفت: «این همان جسدی است که دنبالش هستید!» میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: «من چه‌جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!» بی‌اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحه‌اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: «پست‌فطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست‌هاش؟!» حاج‌سعید حرف‌هایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، می‌گفت: «این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.» دوباره فریاد زدم: «کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را این‌جور قطعه قطعه کنید؟!» داعشی به زبان آمد و گفت: «تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچک‌ترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می‌زد!» هرچه می‌کردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: «ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.» اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت: «فقط همین‌جا.» نمی‌دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش می‌خواست فریبمان بدهد. در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم: «بی‌بی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.» یک‌باره چشمم افتاد به تکه‌استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به‌هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج‌سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حز‌الله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بی‌خبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب‌الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب‌الله، پیکر محسن را تحویل گرفته‌اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی‌بی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد و گفت: «پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمده‌اند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.» من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می‌دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت: «از محسن خبر آوردی.» نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ گفتم: «حاج‌آقا، پیکر محسن مقر حزب‌الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.» گفت: «قَسَمَت می‌دم به بی‌بی که بگو.» التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش را انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت: «من محسنم رو به این بی‌بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضی‌ام.» وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: «حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی‌اکبر علیه‌السلام اربا اربا کردن.» هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: «بی‌بی، این هدیه رو قبول کن.» 😭 ▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی. مدیون شهدا هستیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسم رب الشهداء 🌹پست ویژه شهیدانه 💐 شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۵ ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ هرآنچه از خدا می خواهید با واسطه ، از شهدا در نماز اول وقت طلب کنید...🤲💐 🌹شهید محمود کاوه رفیق شهید،شهیدت میکند🕊 شادی روح شهداء صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐🌸💐
خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم وحسینی قربانی ات..🖐🏾 🥀 صبحتون شهدایی 🌷 شهیده نسرین افضل 🌷
*سه درس ولایت پذیری از سه شهید* *🌹شهیـد‌ حاج‌ قاسم‌ سلیمانی:* *«اگـر کسی صدای رهبـر‌ خود را نشنود به طور یقین صدای امام‌زمانِ‌ (عج)خود را هم نمی‌شنود؛و امروز خط قرمز بایدتوجه تمام واطاعت از ولی خود،رهبریِ‌نظام‌ باشد.»* *🌹شهید مصطفی صدرزاده :* ✔️ *سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد.* *🌹شهید حسین معز غلامی :* ✔️ *در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید...* 🕊
🌱شهیدبهشتی: من تلخیِ برخورد صادقانه را، به شیرینی برخورد منافقانه، ترجیح میدهم.. @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در لحظه‌ی شهادت؛ لبخند‌ زیبایی بر ‌لبانش‌بود! بعدها پیغام داد و گفت: این بالاترین افتخار بود که من؛ در آغوش امام زمان (عج) جان دادم؛ 🌹محمد رضا تورجی‌زاده @shahidnasrinafzall
✍ای شهید: چـه دعـای قشنگـی داری... ﴿خدایا،مارو برای خودت خرج کن،مارو برای خودت تربیت کن،مارو برای حسینت فداکن،مارو بخر.﴾ ﴿برشـی از کتاب‌ به روایت همسر شهید... ... @shahidnasrinafzall
خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم وحسینی قربانی ات..🖐🏾 🥀 @shahidnasrinafzall
▪️اگر دستم به دامان امام حسین(ع) برسد نام تک تک تان را خواهم برد .. | شهید مصطفی صدرزاده❣| حسینی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌ @shahidnasrinafzall
چقدر شهیدِ دهه هشتادی داریم.. بیا قبول کنیم اگر دل هامون دل بود ما هم رفته بودیم :)))💔 بیا قبول کنیم که حتما برای شهید شدن نیاز به جنگ و جبهه و میدون نیست💔 @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همت‌افتاد... باکری‌افتاد... تاکه‌این‌انقلاب‌برپاماند...🙂💚✨ @farhangisamedun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 🍀 معنای واقعی زندگی از زبان آقا سید مرتضی آوینی 🎙 صدای ملکوتی سید شهیدان اهل قلم و خالق "مستند روایت فتح" ، 🥀مهندس شهید سید مرتضی آوینی ⚘ @shahidnasrinafzall
ما را تو با گرفتنِ جان امتحان نکن از جانِ خود عزیزتر داشتیم ، رفت .. صبحتون شهدایی🌹 🌹@shahidnasrinafzall
دنبال شُهرَتیم و پِی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه گمنام میخرد . . ـ ـ ـ ـــــ❁ــــــ ـ ـ ـ @shahidnasrinafzall
⁦⁦ 🌷🌷🌷 بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف‌های منحرف بی تفاوت نباشید، فرزندانتان را آگاه کنید و تشویق به فعالیت در راه الله کنید. شهید احمد کشوری 🥀🥀 @shahidnasrinafzall
تنهایی با‌گمنام‌هارا‌بیشتر‌از‌ در‌جمع‌شلوغی‌ماندن‌مشهور‌ها‌ دوست‌دارم'!♥️ @shahidnasrinafzall
🕊 🌷 نامش را فراموش كردم، اما پسری سيزده ساله بود كه پدرش راننده بود و در يك سانحه از دنيا رفت. ابراهيم خيلی مراقب اين پسر بود. برايش خرج می كرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر كرد. بعد متوجه شد كه اين ها مستأجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده. روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويی ما رو حفظ كن. تموم اجاره های عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت می كند. او خوشحال بود و ابراهيم هم ساكت. اما من می دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده و هزينه ها را پرداخت كرده! او می دانست خدای خوبش می فرماید: فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ و اما (به شکرانه این همه نعمت كه خدا به تو داده) یتیم را خوار و رانده و تحقیر مکن. (ضحی/۹) 📚: خدای خوب ابراهيم @shahidnasrinafzall