نذر یک شهید برای شهید!
شهید ابواحمد علاقه خاصی به شهید جواد محمدی داشت. زمانی که جواد به شهادت رسید ، ابو احمد مراسم دعای توسل برگزار میکرد تا اهل بیت نظر کرده و بتوانند پیکر جواد را پیدا کنند. او يك گوسفند هم نذر کرد تا پس از پیدا شدن پیکر جواد، قربانی کند. پیکر شهید محمدی ۲۵ روز بعد از شهادت پیدا شد. ابو احمد نیز گوسفندی را قربانی و گوشت آن را بین نیروها پخش کرد.
مدافع حرم شهید جاسم حمید( ابواحمد) در کنار شهید جواد محمدی
شهدای مدافع حرم🕊🌹
🌿جاسم حمید
🌿جواد محمدی
#مدیون_شهدا_هستیم
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خاطره ای از شهدا و رزمندگان دفاع مقدس
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
سلام صبحتون شهدایی
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتی از وصیتنامه شهدا
🔹میترسم که این درس خواندن من، که خرجی برایش شده و هزینهای شده، تحمیل بر بیتالمال بوده و این به گردن من باشد...
#مدیون_شهدا_هستیم
*سید حسن نصرالله: ارزش کفش قاسم سلیمانی از سر ترامپ بیشتر است...*
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
taheri-beshkan-sokoto(128).mp3
2.84M
مداحی های حماسی
بشکن سکوت و وقت قیامه
🎙حاج محمدرضا طاهری
#مدیون_شهدا_هستیم
خانه شهدا (گردان کمیل)
https://eitaa.com/joinchat/2057961483Ca5de552bc7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشه...
#مدیون_شهدا_هستیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️#استوری
ناکام اونیه که شهید نشه...💔
به کی قَسَمِت بدم؟ حسین جان...⚘️
#مدیون_شهدا_هستیم
#امام_زمان
وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیهای که از آقا گرفته با او دفن شود،
جا خوردم نمیدانستم از آقا چفیه گرفته، رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند، مانده بودم با پیکرش چه بگویم،
همیشه در ارادت به آقا خودم را بالاتر از او میدانستم، چفیه را که روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدهام
در این چند وقت، یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را مس نمیکنند و گفت ما اینجا از شیعیان عقب افتادهایم.
#شهیدمحمودرضابیضائی
#رفیقآسمونـےمن ❤️
#مدیون_شهدا_هستیم
🖊 دم دمای عروسی، که پدرم داشت لیست مهمانان را آماده می کرد، عده ای از آنها خانواده هایی بودند که خانم هایشان بدحجاب بودند. احترام پدرم را داشت و جلویش چیزی نگفت؛ اما دو روز خانه مان نیامد.
در همین دو روز زنگ زده بود به پدرم که:
«من مریم را در ۲۹ سالگی پیدا کردم. اگه این مسئله باعث بشه که شما بگین مریم را بهت نمیدم، بدونید تا آخر عمرم زن نمی گیرم؛ اما اجازه هم نمیدم خانم بدحجاب تو مراسم عقد و عروسی من بیاد و گناه تو مراسم بشه».
🔸 پدرم هم راضی شده بود. من هم راضی بودم. من دلم با مهدی بود. پنج شنبه که آمد گفت: «بیا بریم قم هم زیارتی بکنیم و هم مددی بگیریم از حضرت معصومه (س) برای بقیه کارها».
🔹 حرم که بودیم. زنگ زد به یکی از علما تا از قرآن مدد بگیریم. آیه ای درباره زوج های بهشتی آمد که آن دنیا هم کنار همدیگر خواهند بود. آنجا با همدیگر عهد بستیم که با هیچ خانواده بدحجابی رفت و آمد نکنیم.
موقع برگشت، النگویم را از دستم درآوردم و هدیه کردم به حرم حضرت معصومه (سلام الله).
راوی: مریم عظیمی؛
همسر شهید
📚 برگرفته از کتاب
«دیدار پس از غروب »
به قلم منصوره قنادیان
نشر روایت فتح
#شهید_مهدی_نوروزی...🌷🕊
#شیر_سامرا
#مدیون_شهدا_هستیم
..
دائم الذکر؛
دائم الوضو؛
دائم الاستغفار؛
دائم الاشک؛
دائم المراقبه ..
اینها ابزار شهادت است:)
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست