eitaa logo
شهیده نسرین افضل
553 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5هزار ویدیو
13 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. » ادمین خانم هادی دلها : @HADiDelhaO00
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی ولایت14020703000542_Test.mp3
زمان: حجم: 5.6M
روزای دفاع چه روزایی بود شب حمله‌ها چه هوایی بود .. دلای همه کربلایی بود🚩 حاج
ابراهیم میگفت: - من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شوم.. :) 🕊 نایبان ابراهیم هستیم در نبرد با اسرائیل ✌️🇮🇷تا پای جان و نوشیدن شهد شهادت🕊🌷 التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد 🍀
16.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این عزیز پسر دایی مداح گرامی آقای سلحشورهستن. قربون دل مادرشون😭😭 فقط میتونم بگم شرمنده ایم.🌷
حی علی الصلاة ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها😭 🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹 التماس دعای فرج و شهادت
‍ 🍃میگن بابا شهید شده، عمو. چیه؟ چه شکلیه؟ این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود. و ماند که چه جواب بدهد؟ چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست. نمی‌توانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست. چشمان مالامال اطرافیانش زمین خشک را کرد. آرام بسته بود، آرام خوابیده بود، آرام و زیبا. خواهر با صدایی آغشته به در گوش برادر نجوا میکند: "گلم را به «س»سپردم." خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی! به که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس شد، چگونه همدم غم زده های حسین شد، چگونه مرحم زخم هایشان شد، خیالت راحت باشد. آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه می‌خورند. شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند... راستی با هر همسر و فرزندانت چشم انتظار ، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بغض و اشک رهبر انقلاب هنگام تعریف خاطره‌ای از کتاب خاطرات خوش لفظ راهکار شهادت چیست؟ اشک.....
🌹 در سال ۱۳۴۱ در خانواده ای مومن و معتقد به اسلام در اردل دیده به جهان گشود. با آغاز دوره راهنمایی علاوه بر کتابهای درسی به مطالعه ی آثار آیت الله مطهری می پرداخت . وی قرآن را با صوت دلنشین تلاوت می کرد .از همان اوان نوجوانی از زورگویی و ستم بیزار بود با همکاری دوستانش کاریکاتورهای پر مفهومی بر ضد افراد ظالم تهیه می کرد و به آنها می فهماند که دوران ستم بر مردم پایان رسیده است.. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته اقتصاد ادامه داد همزمان با عید ۱۳۶۱ به علت نیاز شدید جبهه ها به نیرو، دوباره عازم جبهه شد. 🥀بر اثر ترکش خمپاره به سینه در عملیات بیت المقدس همزمان با عید نوروز ۱۳۶۱ زخمی و در بیمارستان تبریز بستری شدند و بعد از بهبودی دوباره به جبهه برگشت و در تاریخ ۱۸ اردیبهشت شدند.
•°• أز وَقتے فَهمیـــــدَم ، " حَضـــــرت زَهـــــٰراۜ "؛ بِہ خـــــٰواب اومَده بـــــودَن و بِہ فَرموده بودَن:" مٰا تُو رو دوســـــتْ دٰاریم " . بٰا خــُـــودم مےگم : اِ؎ ڪٰاش هَمہ مٰا ، یِک ﴿شَهیدابرٰاهیم هآد؎۔۔﴾ بودیمْ.. تا مےرَفتیـــــم ۔۔ تو لیستِ مُورد ؏َــــلٰاقہ هـــــآ؎ "حَضـــــرت زَهـــــراۜ ۔۔𑁍 😍" •°•
💐 مراسم بدرقه هفت مدافع حرم دوشنبه ۱۳ آذر از ساعت ۱۵:۳۰ تهران ، میدان امام حسین (ع) 🇮🇷
سیمای را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود. سعید عجیب چهره‌ای نورانی داشت، آنقدر که هروقت نگاهش می‌کردم بلند ذکر «ماشاءالله و لاحول و لاقوه الا بالله» را به زبان میاوردم. «اصلا انگار سیمای را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود.» «وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره‌ ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشم‌ها بود که با مرگی غیر از بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که نشود!» یک روز رفتم مزار، دیدم آقایی روی قبر سعید افتاده و دارد بلند بلند گریه می‌کند. از او پرسیدم سعید من را می‌شناسید، گفت من تا لحظه آخر کنارش بودم. آتش دشمن بی‌امان روی سرمان می‌بارید ولی سعید با آرامش خاصی داشت توی سنگر نماز می‌خواند. از نگرانی چندین مرتبه رفتم دنبالش که از سنگر بیرون بیاید ولی اصرار داشت اجازه بدهم نماز آخرش را با حال بخواند. می‌گفت این نماز، نماز آخرم است. خمپاره آمده بود و تا سینه‌اش سوخته بود، صورت و چشمش هم سوخته بود و دستش هم تقریباً قطع شده بود...😭 مادر