#گزیده_کتاب_شهیدنوید📚
#شماره_۴۵
#چشم_و_چراغ_خانه_بود
#مدیریت_خانه_دستش_بود👌
#همه_حرفش_را_قبول_داشتیم
💐چشم و چراغ خانه بود. همه دوستش داشتیم. مِنتَی نیست آقاجان ولی ما روغن ریخته را نذر امامزاده "نکردیم." سوگلی خانه را فدای شما کردیم.
کوچک ترین پسرم بود، ولی مدیریت خانه دستش بود. همه حرفش را قبول داشتیم. رضا برادر بزرگترش وقتی به مشکل برمی خورد می رفت توی اتاق نوید و با او مشورت می کرد. خواهرش همین طور. من و مادرش همین طور.
🔸اصلاً خرید وسایل خانه را هم بدون مشورت با #نوید انجام نمی دادیم. حتی وقتی سوریه بود و وسیله ای می خواستیم بخریم عکسش را برایش می فرستادیم. برای ورودی حیاط خانه شمال که موزاییک خریدم، سوریه بود. عکس گرفتم و برایش فرستادم.
همه ی کارهای قبلی خانه را با هم انجام داده بودیم و فقط مانده بود همین موزائیک ورودی. دلم می خواست این آخری را هم باهم انتخاب کنیم. نمی دانستم که دیگر قرار نیست برگردد و روی موزائیک ها قدم بگذارد.
📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۲
#به_نقل_از_پدر_شهیدنوید
#ابوالشهید_حاج_رحیم_صفری
#نـღویدانه🌷
#شـღیدانه
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari