eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۵۰
صفحہ ۵۰ استاد پرهیزگار .MP3
1.12M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه آل عمران✨ #قرائت_صفحه_پنجاه 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#رفتـن ِ بعضی ها 💥یا نــه! اینطـور بگویـم: 👈بعضــی رفتـن ها؛ #فـــرق می کنـد جنـسش... انگار #خـدا برای بعضی بنده هایش! آغوشـش💞 را بـاز کـرده... #شهید_بابک_نوری_هریس🌷 #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣8⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰یک روز قبل از سالگرد بابک بود، هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتوانستم🚷 خودم را به برسانم. ازاینکه کارها پیچیده شده بودن خیلی ناراحت بودم😔 باخودم میگفتم شاید دوست نداره به مهمونیش برم. 🔰شب موقع خواب دوباره یادم افتاد💭 و گفتم: خیلی بی معرفتی، دلت نمیخواد من بیام⁉️ باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی بااینکه ازت دلخورم..😔 🔰توی همین فکرا💬 بودم که خوابم برد. خواب رو دیدم، بهت زده شده بودم، زبونم بندامده بود😧 بابک خونه ی ما🏡 بود. میخندید و میگفت: چرا ناراحتی⁉️ 🔰گفتم: بابک همه فکر میکنن تو . گفت: نترس، اسیر شده بودم، ازاد شدم🕊 باهیجان بغلش💞 کرده بودم و به خانوادم میگفتم: ببینید بابک ، اسیر شده بود. بابک گفت: فردا بیا م. گفتم:چه مهمونی!؟ 🔰گفت:جشن سالگرد . گفتم: ینی چی!؟ گفت: جشن ازادیم از اسارت دنیـ🌍ـا بغضم گرفت شروع به گریه کردم😭از شدت اشک صورتم خیس شده بود، از بیدار شدم. با چشمام پراز اشک صبح خوندم. 🔰برخلاف انتظار تمام حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به مراسم بابک😍 گفتم: بابک خیلی مَردی. راوی:دوست شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #بابک_نوری_هریس 🎤باصدای سیدرضانریمانی #پیشنهاد_دانلود👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜فرازی از وصیتنامه شهید مشلب بخدا #پایان زندگی ❌جز #شهادت نمی شود❌ #شهید_احمد_مشلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مشتاقم ... برای یڪ #تغییر به دست شما آسمانے‌ها🕊 ڪه زیر و رو شود، #ناخالصے‌هاے نفسِ زمین‌گیرم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #مدیونین_شهدا 🌸 }• 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سه_شنبه_های_جمکرانی💔 🍁سه‌شنبه‌ها و دلم 🌿 #جمکرانی از احساس 🍁سه‌شنبه ها و نسیمی🍃 🌿پراز شمیم یاس 🍁چکیده اشک #فراق😢 🌿به روی گونه ام 🍁چه قیمتی شده اشکم⁉️ 🌿شبیه یک #الماس #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 این کلیپ کوتاه رو فقط به عشق #امام_زمان علیه السلام ببین و نشر بده👌 🎤 #استاد_شجاعی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌•°• 👈اگہ می‌خوای یه روزی دورِ تابوتت⚰ بگـردن ؛ #امـروز باید دور #امام‌زمانت بگـردی ! #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌بحق‌الزهرا ♥️ #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🔻 * .... * 59 💕◈•══•💖💞🌺 58 🌺 کسی که ایمان رو دوست داشته باشه، امیر مؤمنان رو هم حتما دوست خواهد داشت. 💖عاشق امیرالمؤمنین (ع) میشه...😊 🌷 دیدید وقتی عروس رو میارن توی خونۀ خودش، دورش رو میگیرن که احساس تنهایی نکنه؟ یا وقتی کسی بیمار میشه اطرافش حلقه میزنن تا تنها نباشه؟😌 ⭕️ ای وای بر ما که هیچ وقت طعم ایمان رو نچشیدیم که خداوند بزرگ بیاد اطراف ما رو بگیره...😭 💢 طرف، قرآن میخونه میبینه که خداوند متعال میفرماید: «هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم... او هر جایی که باشید همراه شماست...» 🔹اینو میخونه بعد احساس تنهایی میکنه!!! 🙄 معلومه هنوز حلاوت ایمان رو نچشیده... 🔻 آدم خلق نشده برای اینکه تنها زندگی کنه. نیاز داره به اینکه اطرافش رو بگیرن... ✅ هیچ کس واقعا نمیتونه اطراف آدم رو بگیره غیر از خدا... ☺️❤️🕋 فقط خدا میتونه دور آدم رو بگیره... 🔶 یه روزی به این خواهی رسید... خدا کنه موقع مرگمون نباشه... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_23.mp3
6.41M
#مهندسی_فکر 23 یکبار بدون #حجاب عادت؛ میوه بخورید! 🍇جواهری زیباتر از یک دانه انگور سراغ دارید؟! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#عِشق همین خنده‌های ساده توست😍 وقتی با تمام #غصه‌هایم به خنده‌های #تو نگاه می‌ڪنم از همه غمهایم💔 رها می‌شوم #شهید_عبدالصالح_زارع #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ♥️ 1⃣ 🍂اکبر آقا صاحب دکه روزنامه فروشی سر کوچه مان بود، مهم ترین و به روز ترین اتفاقات دهه ۷۰ را باید از روزنامه‌ها و چند نوبت اخبار تلویزیون پیگیری می کردیم. نه شبکه خبری بود که ۲۴ ساعته ریز ترین اتفاقات دورترین نقاط جهان را به گوش مردم برساند و نه اینترنت و فضای مجازی📲 اعلام کرده بودند نتایج کنکور صبح فردا در روزنامه چاپ می شود. 🌿آن شب تا صبح راحت نخوابیدم. این فکر💬 که نتیجه زحمات چندین ساله و درس خواندن های شبانه روزی هم فردا مشخص می‌شود رهایم نمی کرد. نمی دانستم اگر قبول نشوم یا رتبه خوبی نیاورم با چه واکنشی از خانواده‌ام مواجه می‌شوم⁉️ جواب ما در تمام سال اخیر حوزه حضور نداشتن در مهمانی ها؛ را با جمله "پسرم داره خودشو برای کنکور آماده میکنه" و پدر که تا چیزی نیاز به تعمیر داشت حواله به "آقای مهندس خانه" می‌داد را چه دهم 🍂دلم روشن بود اما اضطراب رهایم نمی کرد که نفهمیدم کی خوابم برد. صبح با صدای مادر بیدار شدم _رضا ... آقا رضا مگه نتایج کنکور امروز نمیاد؟ 🌿سراسیمه بلند شدم، ساعت هشت و نیم بود بدون معطلی لباس پوشیدم و خودم را به دکه اکبر آقا رساندم. صفحه ملت مداد به دست تا یکی دو متر ادامه داشت روزنامه🗞 تازه آمده بود و همه بین مردم پیچیده بود این حجم از استرس را تا آن روز کمتر تجربه کرده بودم 🍂شاید آخرین باری که آنقدر اضطراب داشتم به دو سال قبل برمی گشت وقتی مراقبه مراقب سر امتحانات خرداد خرداد ماه تقلب مرا گرفت😱 و پس از احضار شدن به دفتر قرار شد خانواده‌ام به مدرسه بیایند آن مسئله با گرو گذاشتن ریش پدرم پیش مدیر حل شده. اما حالا اگر قبول نمی شدند چه می شد چه کسی می خواست پیش پدرم ریش گرو بگذارد؟؟؟ نمی‌دانم شاید هم رفتاری منطقی نشان می‌دادند. 🌿در همین افکار بودم که کسی با چهره درهم کشیده روی شانه ام زد و گفت: بیا داش ما که شانس نداریم😞 تو یه نگاه بنداز ببین اسمت را پیدا می کنی روزنامه را گرفتم و تشکر کردم از جمعیت فاصله گرفتم دوست داشتم زودتر تکلیف مشخص شود اما از جستجو کردن اسم می‌ترسیدم😰 بالاخره دلم را به دریا زدم و دنبال اسم گشتم ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣ 🍂الف... احمدی ایمان احمدی بهروز احمدی دانیال با آن همه استرس تمرکز کردن سخت بود، پیش خودم گفتم فامیلی را از این زیاد تر هم داریم🙄 همینطور که پایین می اومدم و توی دلم غر می زدم ناگهان چشمم به اسم آشنایی خورد، شماره داوطلب را با شماره خودم تطبیق دادن عدد به عدد درست بود😍 خودم بودم. 🌿از دور شو سرم گیج می رفت بدون مکث به سراغ رتبه هم رفتم خوب بود. می دانستم اگر درست انتخاب کنم می تونم رشته خوبی قبول شوم. روزنامه را با خوشحالی به نفر بعدی👥 دادم و به شیرینی فروشی رفتم یک کیلو شیرینی خریدم🍱 و به سرعت خودم را به خانه رساندم 🍂همین که در را باز کردم مادرم آمد و با دیدن جعبه شیرینی مرا محکم در آغوش گرفت، چون شیرینی گرفتم فهمیده بود خبر خوشی دارم. شروع کرد به قربان صدقه رفتن و صدا زدنم. کم کم همه فامیل با خبر شدند یکی یکی تماس گرفتند و تبریک گفتند. 🌿خلاصه انتخاب رشته را با وسواس زیاد و به کمک عمو به نام انجام دادم👌 عمو به نام مشاور تحصیلی و دوست پدر بود. دایره وسیع دوستان پدرم تقریبا شامل تمام تخصص‌ها و رشته ها می شد بیشترین ارتباطات و آشنایی ها به واسطه روابط عمومی بالای پدر و شرایط کاری اش بود. چند صباحی به چشم انتظاری گذشت تا بالاخره نتایج انتخاب رشته آمد حاصل زحمات و درس خواندن های این چند سال قبول شدن در رشته عمران دانشگاه تهران بود 🍂از آن روز تا شروع ترم هر شب با فکر دانشگاه به خواب می رفتم. از این بعد از اینکه توانسته بودم رضایت خانواده ام را جلب کنم خوشحال بودم🙂 می دانستم مهندس شدنم چقدر برای پدر و مادرم مهم است. روز موعود فرا رسید و بعد از ثبت نام اولین کلاسم آغاز شد مادر با دود اسپند بدرقه ام کرد و پدرم مرا تا جلوی دانشگاه رساند بعد از یک مکث کوتاه جلوی در وارد دانشگاه شدم و این آغازی بود برای آنچه که هرگز فکرش را هم نمی‌کردم ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5827858587279426773.mp3
7.12M
🎧🎧 🎵 شور | دفعه آخری یه جور دیگه بود 🎤🎤 سید رضا #نریمانی 👈تقدیم به #همسران صبور #شهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ #درد_جدایی می گویند: خوش به حالت! از وقتی که رفتــــه حتی خم به ابرو نیاوردی ..! نمی دانند بعضی #دردها کمر خم می کنند، نه ابرو… #همسران_شهدا❣ #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا