#بابایی!
"پنجشنبه ها"
تو رو بیشتر کنار خودم💕
#حس میکنم
عطر تَنت میپیچه💫 همه جا
#پنجشنبه_ها
قلبم تندتر میزنه💓
برای بغل گرفتن مزارت😔
حنانه و فاطمه خانم دختران #شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
#دلتنگ_بابا💔
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویـدئویی از شـهید مـدافع حـرم #شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
در حال نوشتن #وصیتنامه😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠من یک روز شهید میشوم 🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هش
💠اگر حسین شهید نمیشد جای تعجب بود!
💟 با لبخند مادرانه میگفت بچهی چهارم بود و بهش کوپن ندادن. بهش گفتم ببین حسییین من با هزینه آزاد بزرگت کردم😊
💟پسر آرومی بود
همه اذیت کردنش این بود که میگفت میخواد بره سوریه،
تا مخالفت و اشکم رو میدید سریع میرفت بستنی میخرید تا از دلم در بیاره
💟از کارهای اردوی جهادیش خبر نداشتم، دستاشو که میدیدم میگفتم، مامان میری کاربنایی میکنی؟؟
بعد از شهادتش لباسای خاکی و اردو جهادیش رو توی یه پلاستیک مشکی زیر تختش دیدم
💟شبی که قرار بود بره سپاه خواب راحتی داشت رفتم بالای سرش توی دلم قربون صدقش میرفتم
این خواب راحت رو بعد از شهادتش دیدم، توی دیدار آخر،
حس میکردم پلکای حسینم دارن تکون میخورن
و ای کاش...
💟 روزهای چهارشنبه تسبیح به دست منتظر شنیدن صدای قفل در بودم
(نگاهم به در بود ینی همین موقعها... چشمای خیس مادر)
حسینم حتی یک لحظه از جلوی چشمام حتی کمی اونورتر نمیره
💟برام کتاب مادران شهدا رو خریده بود که بخونم که راضی بشم بره سوریه😊 ولی من توان خوندنش رو نداشتم.
💟خواب دیدم
خوابی که قرار بود منو برای شهادت پسرم آماده کنه
پسر بزرگم گفت مامان برو به اون خانم برای شهادت پسرش روحیه بده
نمیدونم چهرشو ندیدم، حس کردم، خودمم بهش گفتم خدابهتون صبر زینبی بده نگاهم بهش بود ولی ندیدم که کیه
💟حسینم رو نزاشتم بره سوریه که شهید بشه خبر نداشتم که شهادت خودش دنبال پسرم میاد
پ ن: تو خوب باش شهادت خودش میاد سراغت
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_ترور_رژه_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۱۳۸ استاد پرهیزگار .MP3
875.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انعام✨
#قرائت_صفحه_صدوسی_وهشتم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بنای ازدواجم💍 با مصطفی #عشق او به ولایت بود. دوست داشتم دستم را بگیرد☺️ و از این #ظلمات و روزمرگی ب
💠زندگی من
💖به مصطفی می گفتم: «من نمی گویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمان ها چیزی ندارند، بدبخت اند.»
💖مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: «چرا ما این همه عقده داريم؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند، نشان دهیم خوبيم؟ این آداب و رسوم ماست. نگاه کنید این زمین چقدر تمیز است؛ مرتب و قشنگ. این طوری زحمت شما هم کم می شود، گردوخاک كفش هم نمی آید روی فرش.»
💖او می گفت: «این ها برای چه؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم و اسلام. به همین سادگی.»
وقتی مادرم گفت: «شما پول ندارید من برایتان
وسایل خانه می آورم»، مصطفی رنجید؛ گفت: «مسئله پولش نیست. مسئله زندگی من است كه نمی خواهم عوض شود.»
راوی: همسرشهید
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#وزیر_دفاع_سابق
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📌به روایت همسر ✍پسر پدرم 🌺آقا محسن در جلسه خواستگاری گفتند که من سر سفره #شهدا نشستهام و در مسیر
✍ #یاد_خوبان
🌷در بحث حلـال و حرام و رعایت مسائل شرعی خیلی مقید بود.
در هر شرایط و مکانی با رعایت ادب و احترام امر به معروف میکرد.پشت گوشی همراهش این برچسب را زده بود:
(گناه یعنی خداحافظ حسین!)💔
🌷در ایام خاص مثل محرم ٬فاطمیه٬و نیمه شعبان جلوی مغازه ایستگاه صلواتی برپا می کرد.
در گلزار شهدا زیاد به قطعه جاویدالاثرها سر میزد.
🌷به خوردن چای نوشابه و دلستر علاقه نداشت.بیشتر دمنوش می خورد، همیشه خنده رو بود و می خنداند.
به همت مادرش از کودکی به خواندن زیارت عاشورا و حدیث کساء علاقه مند شده بود...
#شهید_محسن_حججی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 149 #ولایت 8 #استاد_پناهیان 🔻 شرط قبولی اعمال ✅ نماز عبادتی هست که اگه قبول بشه
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 150
#ولایت 9
#استاد_پناهیان🔻
🔷 البته پذیرش ولایت در موارد مختلف مصادیق دیگه ای هم پیدا میکنه.
🔸 مثلاً اگه مشغول تعقیبات نماز باشی و پدر یا مادرت یه کاری ازت بخوان،
اینجا باید پا روی نفست بذاری و بری پاسخشون رو بدی.😊💖
✅ در واقع ما باید #ولایت_پدر رو هم در همون حدی که هست بپذیریم،
👈 به طوری که بر کارای مستحب فرزند #اولویت پیدا میکنه.
🌺 توی داستان اویس قَرنی هم همین نکته وجود داره ؛
و ایشون به خاطر گوش کردن به حرف "مادر مشرک" خودش دیدار با پیامبر رو از دست داد و زودتر برگشت
💎 اما به مقامات بالایی رسید...✨🌟✨
✔️✅ در واقع خدا براش مهمه دستورش رو #طبق_امر_ولایت گوش میدی یا نه...
⭕️ بقیش همگی حاشیه هست....
🔷 به محض اینکه یه نفر بخواد مذهبی بشه و "اهل مبارزه با نفس و تقوا" بشه،
✅ خداوند متعال امتحاناتی رو ازش میگیره که «طی اون ها باید مقابل اولیای الهی #تواضع کنه».
💖 این موضوع لطف خدا هست.
👌 «خداوند متعال دوست نداره کسی بخواد اَلکی مذهبی بشه».
✔️ اگه کسی میخواد مذهبی بشه باید درست و حسابی مذهبی و #دیندار بشه تا بتونه به "لذّت های حقیقی" برسه.💞❣
⭕️ فقط یه نکتۀ تلخ دیگه هم اینجا وجود داره که «اگه یه انسان مذهبی در #امتحان_ولایت رد بشه و زمین بخوره، ضد ولایتی ویژه ای میشه...!!!»⚠️
🚫👈 حتی اگه بهترین آدم هم بوده باشه تبدیل به بدترین و پست ترین انسان ها میشه.....
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5868648557409469941.mp3
5.22M
⏯پادكست
🎧با موضوع #سبک_زندگی_منتظران
7⃣
🎤استاد #ملایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ام وهب ها بسیارند... 🔻واکنش #مادر 🌷شهید حسین هریری🌷 وقتی خبر شهادت شهید مدافع حرم را به خانواده ب
💟میروم تا #انتقام_سیلی مادر بگیرم
💢این جمله را #حسین به همراه عکسی از خودش📸 زمانیکه در پرواز ایران به #سوریه بود در فضای مجازی منتشر کرد. این جمله عجیب بوی #خداحافظی میداد. از آن خداحافظی های بی برگشت🚷
💢طوری که خودش گفته بود اینبار #پشت_سرم آب نریزید❌ و دیگران را خبر نکنید. ساعاتی قبل از #شهادتش، زمانی که همرزمش از او پرسید کجا میروی؟ چنین پاسخ داد:
👈پیش به سوی #شهادت
بغل مادر💞 حضرت زهرای مرضیه (س)
💢باشد که ماهم به #حال_او دچار شویم که چه حالیست این عاشقانه #مادری♥️
#حسین_جان!
⇜اکنون که در آغوش مادری
بگو از #مادر چه خبر؟
از پهلوی شکسته اش😭
از جگر گوشه هایش⁉️
راستی از #علی(ع) خبر داری؟
یا که باید سراغش را از نخلستان🌴 و چاه گرفت؟
این #شبها بر تو چه میگذرد؟
کمی برایمان بگو...😭😭
#شهید_حسین_هریری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰همیشه میگفت: خوشا به حال کسانی که #مفقودالاثر و مفقود الجسد⚰ هستند. هر #شب_جمعه حضرت زهرا(سلام الله علیها) خودش به دیدن آن ها میرود، بالای سرشان مینشیند، خوشا به حالشان که خانم♥️ را می بینند.
🔰آن وقت مادرها همه اش بی تابی💗 می کنند که چرا #شهیدمان را نیاوردند. بگو آخه مادر جان تو بروی بالای سر پسرت بهتر است یا خانم #فاطمه_زهرا (س)⁉️ میگفتم: خب معلومه حضرت زهرا(س). میگفت: پس هیچ وقت فکر نکنی اگه من #مفقودالاثر شدم چرا نیامدم، اجازه بده بی بی دو عالم بیاید بالای سرم😌
🔰همیشه حواسش به رزمندگان👥 گردان و حتی خانواده هایشان بود. گاهی وقتی از طرف #لشکر هدیه ای🎁 به او میدادند آن را به خانواده رزمندگان یا #شهدای گردان هدیه میکرد.
🔰یک بار که یک #فرش به او هدیه داده بودند، خبردار شد که یکی از بچه های گردان صاحب فرزند👶 شده و در خانه اش فرش ندارد❌ آن فرش را به عنوان #هدیه تولد به خانواده اش هدیه داد. با اینکه خودش به آن فرش احتیاج داشت.
پ ن: پیکر پاکش پس از شانزده سال گمنامی در سال 81 کشف و در زادگاهش، اهواز دفن شد.
راوی: مادر شهید
#شهید_اسماعیل_فرجوانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣2⃣ #قسمت_بیست_ودوم 📖کار
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
3⃣2⃣ #قسمت_بیست_وسوم
📖بعد از #عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد، صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد🥺 عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند. وقتی می خندید یا اخم میکرد، ابرویش تکان نمیخورد و پوستش چروک نمیشد.
📖کنار هم نشسته بودیم👥 ایوب استینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد؛ "توی کتفم، نزدیک عصب یک #ترکش است. دکتر ها میگویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس ک رفت زیر تیغ جراحی...."😅
📖به دستش نگاه میکردم. گفت: بدت نمیاید میبینیش⁉️ بازویش را گرفتم و #بوسیدم
-باور نمیکنی ایوب، هر جایت ک مجروح تر است برای من قشنگ تر است.
بلند خندید😂 دستش را گرفت جلویم
+"راست میگویی؟ پس یا الله ماچ کن"
سریع باش...
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
4⃣2⃣ #قسمت_بیست_وچهارم
📖چند روز بعد کارهای اعزامش🚌 درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت #انگلستان. من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم شاهرود. مراسم بزرگی آنجا برگزار میشد، زیارت عاشورا📕 میخواندند که خوابم برد.
📖توی خواب #امام_حسین را دیدم. امام گفتند: "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد". توی خواب شروع کردم به گریه و زاری😭 با التماس گفتم: اقا من برای رضای شما ازدواج کردم، برای رضای شما این مشکلات را تحمل میکنم، الان هم شوهرم نیست، تلفن بزنم چه بگویم⁉️ بگویم بچه ات #ناقص است؟
📖امام آمد نزدیک، روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"😊 بیدار شدم. یقین کردم رویایم #صادقه بوده؛بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد، حتما هم خوب میشود چون امام گفته است. رفتم مخابرات و زنگ زدم📞 به ایوب.
📖تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه😭 بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد. دوباره شماره را گرفتم. برایش خوابم را تعریف نکردم❌ فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم. با صدای بغض الود گفت: "میدانم شهلا، بچه #پسر است، اسمش را میگذاریم #محمد.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
28-delamo daste tů dadam.mp3
8.02M
🎵 شور #شهدایی
✨دلمو دست تو دادم یا حسین
✨وقتی دلتنگ شب جمعه میشم
✨شهدا میان بیادم یا حسین
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
#بسیارزیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
وقتی #شهادت هست
⇜مُردن بی وفایی ست😔
دلـ❤️ رهروِ راه #شهیدانِ خدایی ست
#شبهای_جمعه
هر که باشد با شهیدان🌷
در هر کجا باشد یقیناً👌
#کربلایی ست
#شهدای_مدافع_حرم🕊❤️
#یادشان_باصلوات
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
همیشه #جمعه_ها
تو را👤 کنارخود کم داریم
#چشمان تر از بارش شبنم داریم
#برگرد بیا که تا نفس تازه کنیم
هر روز به تو♥️ نیاز مبرم داریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - وقایع زمان ظهور - حجت الاسلام شیرافکن.mp3
2.92M
♨️وقایع زمان ظهور #امام_زمان(عج)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #شیرافکن
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠گچ سالم، دست خونی
🌷حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد.
🌷با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.»
🌷سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.»
#حاج_احمد_متوسلیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh