#سلام_امام_زمانم 💛
کدامین شب، ⛓️
ستاره ی آمدنت طلوع خواهد کرد؟
میان آسمان تاریک عالم!!؟💔🥀
سلام بر منجی،✋
آخرین امید انتظار... 🧡
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیدانهـ 🌸🔗
تو
نداشتھمنـے..
وقتے
تونبـٰاشے
بھچھڪـٰارممۍآید
اینهمهآسمـٰان...🌤✨
#سردار_دلها
#ظهرتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فرزانه سیاهکالی مرادی، همسر شهید:
🌸 ساعات آخر ٍ#بدرقه، همسرم گفت:🗣
«دوری از تو برایم سخت است😔، من آنجا در کنار دوستانم و پشت #تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم❤️، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟». یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت#تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست…» این طرح را پسندید و با#خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت: «یادت باشه، یادت باشه😇» و من هم با لبخند درحالی که اشک می ریختم و آخرین لحظات بودن با#معشوقم را در ذهن حک می کردم پاسخ می دادم «یادم هست …یادم هست …» و حمیدم رفت…💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#روایت_عشق^'💜'^
🌿شھیدۍ ڪھ از بـےڪسے براۍ آب #نامھ مےنوشـټ..😳
⚘#شهید_یوسف_قربانی؛ در خانوادهای مستضعف در زنجان متولد شد😔 یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد😞. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر#حادثهای از دنیا رفت😨و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنجهایشان تنها گذاشت🤯 بعد همراه برادرش به#تهران رفت. با پیروزی#انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان#مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت👌 در همین سالها برادر یوسف در حادثهای درگذشت😢
⚘همرزم یوسف میگوید: هر روز میدیدم یوسف#گوشهای نشسته و نامه مینویسد✍. با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد، برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز...😳
⚘یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد.☺️ نامه را از جیبش در آورد، داخل آب ریخت😳. چشمانش پر از اشک شد و گفت من برای#آب نامه مینویسم. کسی را ندارم که!!!😭
⚘او سرانجام در عملیات #کربلای۵، در #شلمچه به شهادت رسید.😢
چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف!#غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان(؏ـج)💚.
#شهید_یوسف_قربانی♥️🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚متروی#تهران ایستگاهی🚉 دارد به نام جوانمرد قصاب📚
این#جوانمرد، همیشه با وضو بود.😊
می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: #الحمدلله🤲، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه👌...!!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.😍
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ#ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز#سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت🥩 می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که#نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد.😍
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.😊
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی#روزنامه، دوباره بر میگرداند به#مشتری.😔
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت#دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی#پولت💶.»
#عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!!
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از#عمرش را گذراند🗓 و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
دو صفحه📖 دیگر از کتاب یک تن و این همه مزار 😍
📌 صفحات #بیستم #بیستویکم
▪️قصه هایی از زندگی فرمانده شهید حسین ایرلو فرمانده لشکر المهدی (عج) ❤️
#کپی ⛔️
#اختصاصی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یه روزی یه#جوانی مثل شهید معماریان به مادرش میگه🗣، مادر میخوام ساکِ جبههامو تو برام ببندی😊
🔻یا اون همسر شهید#مدافع حرمی که میگفت شرط ضمن عقد من رفتن به جبهه بود...😍
👈روایت حاج حسین یکتا
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج💫 حضور ایستاده ای
و #غیبت_ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی😔
از خدا میخواهیم🤲
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما💖 را بنگریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh