eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
213 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ حداقل‌کاری‌‌که‌ امروز‌میشه‌انجام‌داد براثبات‌انتظارمون‌..' برااومدن‌مهدی‌زهرا..' اینه‌که‌یه‌امروزُگناه‌کمتر‌کنیم..!!🚶🏻‍♂ -هزینه..؛ پاگذاشتن‌رونفس‌سرکش.."🍃 ــ|🌙 -نتیجه‌عمل..؛ «لبخند‌رضایت‌مهدی‌زهرا..!!🙃🍃» می‌ارزه‌به‌لبخند‌ی‌که‌میاد‌ روچهره‌مبارک‌مولامون.."☝️🏻 امروزیه‌گناه‌کمتر‌کنیم‌ به‌جهت‌لبخند‌یوسف 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
www.masaf.ir-AkhlaghEmamZamani.mp3
15.13M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۳۵ 🎤 استاد 🔸«اخلاق امام زمانی»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید جعفر لطفی🍁🌾 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡به نام خدای قلبم♡ 🍃تصویرش که در مقابلم نقش بست، جوانی امروزی بود. به ها نمیخورد اما ته چشمانش رنگ و معصومیت گرفته بود. به قولی، از همان جوان های مومن و اهل دل که قدم بر رد پاهای (ره) گذاشت و جبهه ها را به عطر خودش معطر کرد. 🍃جعفر که خنثی کننده ی مین و مناطق بود، ابتدا نَفسش را خنثی کرد و تابلو را بر جاده ی قلبش زد. می‌دانست این راه عاقبتی خیر در پیش ندارد. می‌دانست باید مسیری را در پیش بگیرد که طغیانگر کوچکترین بهایی در آن نداشته باشد. 🍃ایران و مملو از جعفر هاست. کافیست نگاهی را آزرده کند، نهایت همه سلاح می‌شوند و هدفشان دست های هرز است. شهادت برای ما و جوانان ما، از جمله جعفر لطفی، راهی است برای رهایی و در رسیدن به مگر ترسی حریفِ قلبِ بی قرار می‌شود؟ 🍃مین هم حریف جعفر نشد. آنقدر شیفته ی او شد تا نهایت دلش نیامد دست رد به سینه اش بزند و جعفر هنگام خنثی سازی مین به رسید. گویا خدا برای او دری از به سمت باز کرد و برای همیشه اورا به همسایگی خود برگزید. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣ بهمن ١٣۵۴ 📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٧٣ 📅تاریخ انتشار : ۴ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : شهرستان اسلامشهر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀 قبل از عملیات بود. داشتیم با هم تصمیم مےگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توے بےسیم به همرزمانمون خبر بدیم ڪہ ٺڪفیریا نفهمن... . یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده هاے ٺیپ فاطمیون گفٺ: آقا اگہ من پشت بیسیم گفٺم همہ‌چےآرومہ من چقدر خوشبخٺم بدونید دهنم سرویس شده...😁 😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همه‌رفتنی‌هستند.....🌱 چه‌خوب‌که‌زیبا‌بروی..‌‌‌‌....💔 شهید احمد عطایی 📕🔑 _______________ معمولا ناهار را از بیرون برایمان سفارش می دادند. اما احمد آقا برای ناهار به خانه می رفت. کلا به همسر و فرزندانش خیلی اهمیت می داد. دو تا پسر به نام های محمد علی و محمد حسین داشت. خیلی به محمد علی علاقه مند بود می گفت از اینکه به او غذا می دهم و لبخندش را می بینم خیلی لذت می برم. حتی وقتی غذای بیرون می خورد برای خانواده اش همان را می خرید. می گفت در روایات این مسئله اخلاقی تاکید شده است. در این مدتی که پیش او کار کردم مونتاژ مهتابی، نقشه کشی و تمیزکاری را از او یاد گرفتم. خیلی با دقت کار می کرد و معتقد بود چون برای مسجد کار می کند باید زحمت بیشتری بکشد. با وجود اینکه پول نمی گرفت با جان و دل کار می کرد. شھیداحمداعطایی🌱 📿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👌همیشــه ڪه شهــادت به خـونی شدن نیست گاهی شهـــادت به شــدن است،،،،، 🥀همیشه ڪه تفحــص به معنی پیــدا ڪــردن شهیــد نیست،،، ⭕️گاهی تفحــص یعنی را پیدا کردن در میان این همه شلــوغی دنیــا 👌و پیــدا ڪردن خــود یعنی ادامـــه راه شهـــدا،،،زنــدگی به سبڪ شهــدا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد مهدی هست🥰✋ *جشن تولد خاص..*🕊️ *شهید محمد مهدی رضوان*🌹 تاریخ تولد: ۲۶ / ۴ / ۱۳۷۹ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۸ / ۱۳۹۸ محل تولد: تهران محل شهادت: هرندی. تهران *🌹مادرش← در تولد ۱۹ سالگی‌اش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه🎊 یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛‼️اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم!.🥀 گفت «سال دیگه تولدم یک تولد خیلی قشنگی می‌شه؛ می‌خوام همه را دعوت کنم»🎊من فکر کردم که می‌خواهد همه رفقای خود را دعوت کند🥀گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد می‌گیرم و همه رفقایت را دعوت کن»🎊 آن‌موقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود🥀اما بر سر مزارش تولدش را گرفتیم و خیلی خاص بود!»🥀🎊 آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند💐 اما محمدمهدی می‌گفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛🕊️۱۰ روز قبل از شهادتش، گفت که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد!‼️یا این قشنگ‌تر است که بیایند و بگویند که پسرت شهید شد🕊️پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعا‌های خود بیمه نکن!»🍃 او به آرزویش رسید🕊️ وقتی در حال گشت عملیاتی برای تأمین امنیت منطقه بود🍃توسط اراذل و اوباش به‌طور ناجوا‌نمردانه‌ای🥀با ضربه به سرش به کما رفت🥀و سه روز بعد به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید محمد مهدی رضوان* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من (۲۷) بهنام - یعنی دیگه تموم شد دوستی منو اون ؟؟؟!! سحر- اره گمونم دیگه نخواد شاهین- یه فکری!!😏😏😏 بهنام و سحر همزمان...چی؟؟ چه فکری؟؟ الان پاشید بریم یه کادو بخریم که با دیدنش نظرش عوض بشه 😌😌😌 سحر- اره ..فکر خوبیه مثلا اون عاشق بدلیجاته... پس همین کارو میکنیم ،،، پاشین بریم ... هوا تاریک شده بود و ساعت نزدیکای ۹:۳۰ بود..چرا مامانم نیومد 🙁🙁🙁 بلند شدمو از پنجره یه نگاه به کوچه انداختم چشمم به سحر افتاد که داشت از سر کوچه می یومد .ـ زود سرمو بردم تو و پنجره رو بستم رفتم توی اتاقم هنوز گلی که بهنام تو دیدار اول بهم داده بود و داشتم خواستم بندازمش سطل آشغال اما دلم نیومد یه خرده خشک شده بود بوش کردم هنوز بوی ادکلن بهنامو می داد فکرم رفت سمتش که صدای باز شدن در ورودی اومد دوییدم تو پذیرایی مامان بود تا دیدمش بدونه اینکه سلام بدم یه لحظه خشکم زد عه دخترم چی شد ...چرا اونجوری شدی ؟؟!! 😳😳😳😳😳😳 اروم گفتم هیچی ..ـخودتی مامان؟؟ مامان خندیدو گفت وااا مگه اینقدر تغییر کردم که منو نمیشناسی😂😂😂😂 خیلی تغییر کردی اخه... جدی میگی!! اره موها و ابرویه رنگ کرده و روشن ، تا حالا اینجوری رنگ نکرده بودی ... مدل ابروهات 😳😳😳😳😳 حالا بهم میاد یا نه؟؟!! بد که نشدم راستشو بگووو!!! فرزانه- نه چرا بد خیلیم خوشگل شدی و جوون ☺️☺️☺️ مامان- قبول نمیکردم اما انقدر که اعظم خانم اصرار کرد موندم تو رو در وایسی دیگه مجبور شدم ... راستی از بیرون پیتزا خریدم برای شام بخوریم تا من لباسامو عوض میکنم تو وسایلوو اماده کن باشه مامان ... موقع شام خوردنم همش چشام به مامان بود ـ مامان ـ چیه دختر حواست کجاست دوباره...بازم که خیره شدی به من... اخه هنوز تو شکم خب اخه تو از این کارا نکرده بودی تا بحال...شکه شدم 😅😅😅😅😅😅 با حرفای من مامان زد زیر خنده 😂😂😂😂😂 نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷خونه پدریم نجفه 🔶 🎙کربلایی وحید شکری آنانکه علی را خدای خود میدانند کفرش به کنار عجب خدایی دارن😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چه شود گر تو بیایی و بری غم زِ دل ما که به هر خسته دوایی و به هر بسته کلیدی 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh