🍃💐🌾🍂🌺🍃💐
🌾🍂🌺🍃💐
🍃💐🌾
🍂🌺
🍃
#بسم رب الشهداوالصدیقین🌹
#شاهرخ_ضرغام_حر_انقلاب
#قسمت_سوم 🎬
توي محل همه شاهرخ را مي شناختند. خيلي قوي بود. اما براي اينکه جلوي
کســي کم نياره رفت سراغ کشــتي. البته قبل ازآن يکباربا پسرعمويم رفت
ورزشگاه. مسابقات کشتي را از نزديک ديد و خيلي خوشش آمد.
براي شروع به باشگاه حميد رفت. زيرنظرآقاي مجتبوي کار را شروع کرد.
وقتي براي مسابقات آماده ميشد به باشگاه پولادرفت. درخيابان شاپور(وحدت
اسلامي) و آنجا ثبت نام کرد.
بدنش بســيار قوي بود. هرروز هم مشــغول تمرين بود. در اولين حضور در
مسابقات کشتي فرنگي به قهرماني جوانان تهران در يکصد کيلو دست يافت.
سال پنجاه در مســابقات قهرماني کشور در فوق سنگين جوانان بسيار خوش
درخشيد و تمامي حريفان را يکي پس از ديگري از پيش رو برداشت.
بيشترمسابقه هارا باضربه فني به پيروزي ميرسيد. قدرت بدني، قد بلند،دستان
کشيده واستفاده صحيح از فنون باعث شد که به مقام قهرماني دست پيدا کند.
در مسابقات کشــتي آزاد هم شرکت کردوتوانست نايب قهرماني تهران را
کسب کند.
درهمان ســال براي انتخابي تيم ملي به اردودعوت شــد. درمسابقه انتخابي،با ابوالفضل عنبري از قهرمانان نامي آن دوران کشــتي گرفت. اين مســابقه در
وقت معمول مســاوي به پايان رســيد. اماهيئت داوران،عنبري را براي تيم ملي
انتخاب نمود.
در سالهاي بعد، شاهرخ درمسابقات بزرگسالان شرکت کرد. بهترين مقام او
در ســالهاي بعد کسب نايب قهرماني کشــتي فرنگي کشوردربه اضافه يکصد
کيلو بود.
درآن مســابقات شاهرخ بسيارزيبا کشتي گرفت. امادرمسابقه فينال ازبهرام
مشتاقي شکست خورد و به نايب قهرماني رسيد.
سالهاي اول دهه پنجاه، مسابقات کشتي جديدي بهنام "سامبو" برگزار شد. از
مدتها قبل، قوانين مسابقات ابلاغ شــده بود. در آن مسابقات درخشش شاهرخ
خيره کننده بود. جوان تهراني قهرمان سنگين وزن مسابقات شد.
ســال پنجاه وپنج آخرين سال حضوراودرمســابقات کشتي بود. شاهرخ با
تيم موتوژن تبريزدرمســابقات ليگ کشتي فرنگي شرکت کرد. درآن سال به
همراه آقاي سليماني براي سنگين وزن، به اردوي تيم ملي دعوت شدند.
بالاتراز چهارراه جمهوري، نرســيده به چهــارراه اميراکرم، کابارهاي بود به
نام"پل کارون" بيشترمواقع بعد از ورزش با شاهرخ به آنجا ميرفتيم.
هميشــه چهاريا پنج نفربه دنبال شــاهرخ بودند. هميشه هم اورفقارا مهمان
مي کرد. صاحب آنجا شخصي به نام ناصرجهود از يهوديان قديمي تهران بود.
يکروزبعد ازاينکه کارما تمام شد، ناصرجهودمن را صدا کردو خيلي آهسته
گفت: اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟!
اهل کشتيه، اما بيکاره،
ُ
گفتم: شــاهرخ رومي گي؟اين پسرورزشــکاروقهرمان
گنده لات محل خودشونه،خيليها ازش حساب ميبرن،اماآدم مهربون وخوبيه
گفت: صداش کن بياد اينجا
شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره!
آمــد کنار ميــزناصر، روبــروي اونشســت. بعد بــا صداي کلفتــي گفت:
فرمايش؟!
ناصرجهود گفت: يه پيشــنهاد برات دارم. از فردا شما هرروز ميياي کاباره
پل کارون، هر چي ميخواي به حســاب من ميخوري،روزي هفتادتومن هم
بهت ميدم، فقط کاري که انجام ميدي اينه که مواظب اينجا باشي.
#ادامه دارد ....
🍃💐🌾🍂🌺🍃💐
🌾🍂🌺🍃💐
🍃💐🌾
🍂🌺
🍃
#بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#شاهرخ_ضرغام_حر_انقلاب
#قسمت_چهارم 🎬
شاهرخ سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعني چيکار کنم؟!
ناصرادامه داد: بعضيها مييان اينجاوبعد ازاينکه ميخورن،همه چي روبه
هم ميريزن. اينها کاســبي من رو خراب ميکنن، کارگرهاي من هم زن هستن
وازپــس اونها برنمييان. من يکي مثل تو رواحتياج دارم که اين جورآدمها
رو بندازه بيرون.
شاهرخ سرش را پائين گرفت و کمي فکر کرد. بعد هم گفت: قبول
ازفرداهرروزتو کاباره پل کارون کنارميزاول نشســته بود. هيکل درشت،
موهاي فر خورده و بلند، يقه باز و دستمال يزدي او را از بقيه جدا کرده بود.
يکبــاربراي ديدنش به آنجارفتم. مشــغول صحبت و خنــده بوديم که ديدم
جوان آراســته اي وارد شد. بعد ازاينکه حســابي خورد، از حال خودش خارج
شد و داد و هوار کرد.
شاهرخ بلند شد وبا يکدست، مثل پر کاه اورا بلند کردوبه بيرون انداخت.
بعد با حسرت گفت: ميبيني، اينها َجووناي مملكت ما هستند!
٭٭٭
عصريكي ازروزها پيرمردي وارد كاباره شد. قد كوتاه، كت و شلوار شيك
قهوه اي،صورت تراشيده، كرواتو كلاه نشان ميداد كه آدم باشخصيتي است.
به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت: آقا شاهرخ؟!
شاهرخ هم بلند شد و گفت: بفرمائيد!
پيرمرد نگاهي به قد و بالاي شاهرخ كرد و گفت:
ماشــاءاالله عجب قد وهيكلي. بعد جلوترآمد وادامه داد: ببين دوست عزيز،
من هر شــب توي قمارخونه هاي اين شــهربرنامه دارم. بيشــترمواقع هم برنده
ميشــم. به شماهم خيلي احتياج دارم. بعد مكثي كردوادامه داد: با بيشترافراد
دربــارو كله گنده ها هم برنامه دارم. من يه آدم قوي ميخوام كه دنبالم باشــه.
پول خوبي هم ميدم.
شاهرخ كمي فكر كرد و گفت: من به اين پولها احتياج ندارم. برو بيرون!
پيرمرد قمارباز كه توقع اين حرف رونداشــت. با تعجب گفت: من حاضرم
نصــف پولي كه دربيارم به تو بدم. روي حرفم فكر كن! اما شــاهرخ داد زد و
گفت: برو گمشو بيرون، ديگه هم اينطرفا نيا! براي من جالب بود که شاهرخ با
پول قماربازي مشکل داشت، اما با پول مشروب فروشي نه!!
٭٭٭
سال پنجاه وشش بود. نزديک به پنج سال از کار شاهرخ در کاباره پل کارون
ميگذرد. پيکان جوانان زيبائي هم خريد. وقتي به ديدنش رفتم با خوشــحالي
گفت: ما ديگه خيلي معروف شــديم، شــهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم،
ميخواد منو ببره کاباره ميامي پيش خودش، ميدوني چقدرباهاش طي کردم؟
با تعجــب گفتم: نه، چقدر؟! بلند گفت: روزي ســيصد تومــن! البته کارش
زياده، اونجا خارجي زياد ميياد و بايد خيلي مراقب باشم.
شــب وقتي از کاباره خارج مي شديم. شــاهرخ تو حال خودش نبود. خيلي
خورده بود. از چهارراه جمهوري تا ميدان بهارستان پياده آمديم. درراه بلندبلند
داد مي زد. به شاه فحش هاي ناجوري مي داد. چند تا مامور کلانتري هم ما را
ديدند. اما ترســيدند به اونزديک شوند. شاهو خانواده سلطنت منفورترين افراد
در پيش او بودند.
#ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری
🥀دخترت رو بی هوا نزدن
خودمونیم سردار دست و پا نزدی....😓
#استوری_باکیفیت
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔
چرا که بی تو👤 ندارم
#مجال گفت و شنید
بهای #وصل تو💞
گر #جان بود خریدارم
که جنس خوب
#مُبصّر به هر چه دید خرید✅
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🦋
رفیق!
حواست بہ جوونیت باشه،
نکنہ پات بلغزه
قراره با این پاھا
تو گردان صاحبالزمان باشۍ!
#شهید_حمید_سیاهکالی🌿
سلام
صبحتون شهدایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیدانه
فرماندهبودامـا . .
براۍگرفتنغذامثلِبقیهرزمندهها
توۍصفمۍایستاد
.سرصفغذاهمجلویۍهابهاحترامش
کنارمۍرفتند،مۍخواستنداو
زودترغذایشرابگیرد،
اوهمعصبانیمیشد،رهامیکردومیرفت . .
.نوبتشهمکهمۍرسید،
آشپزهاغذاۍبهتربرایشمۍریختند
اوهممتوجهمیشدومیدادبهپشتسرش.. :)
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
فایل با کیفیت طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی🌺
☆مناسب برای #پروفایل☆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
فایل با کیفیت طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی🌺
☆مناسب برای #استوری و #بک_گراند☆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃دست میکشم بر کتیبهی #یافاطمة_الزهراء و آن را به پرده مشکی دیوار که سیاهپوش عزای مادر است سنجاق میکنم و غمها به دلم سنجاق میشود.
🍃آه میکشم، #نفسم این روزها به زور بالا میآید. برمیگردم و چشمهایم به چشمهای #معصومت گره میخورد. بغضها در گلویم پیچک میشود و اشکهایم به دادم میرسند. لبخندت مثل همیشه حاضر است تا #بیقراریها را آرام کند اما #دلم آرام نمیشود و داغش تازهتر میشود.
🍃دوسال است لبخندت و اشکهایم از هم سبقت میگیرند. #دو_سال است در روضه حضرت مادر، جای خالیات را با قاب عکست پر میکنم. گفته بودی اگر من نبودم مجلس #حضرت_مادر را برپا کنید. حال با داغ #شهادتت که صاحبخانه دلم شده، مینشینم و برای حضرت مادر اشک میریزم.
🍃 #حاج_قاسم، انگشتر و دستت هنوز مقابل چشمانم است و مرا میبرد به #کربلا، به گودال، آنجا که انگشت و انگشتر را با هم بردند. ندای یا بنیمادر #پهلو_شکسته به گوش میرسد.
🍃ناله میزنم و دلم میرود به #مدینه، به پشت در، به هیزمهای آتش گرفته و #فاطمهای که بین در و دیوار میسوخت. نفسم میگیرد. آخ بمیرم که تو هم در #آتش سوختی. همچون مادر، غریبانه سوختی و بدن ارباً اربایت یادگار ماند برای ما....
🍃سردار دلم، تلاقی زیبایی است که روز شهادتت با ایام شهادت حضرت مادر یکی شده. اشک میریزم برای #مادر_قدخمیده، برای تو و #شب_جمعهای که داغ نبودنت را بر دلم گذاشت...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵
📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨
📅تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۰
🥀مزار شهید: کرمان
🕊محل شهادت: بغداد، عراق
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_50483420.mp3
2.83M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۹۰
🎤 استاد #حسینی
🔸«چرا امام زمان؟»🔸
🔺قسمت نهم
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم الله قاصم الحبارین
🔴نشر دهید
پویش #فریاد_دلها
طنین فریاد الله اکبر در سراسر ایران
✨امشب ۱۲ دی ساعت ۲۱✨
این فریاد ؛تکبیر ملت امام حسین(علیه السلام) است
فریادی که تا همهی کاخ های ستم میرود
وبر تن همهی جابران وظالمان زمانه تندر می افکند
#عکس_باز_شود
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَج
🌷🍃🌷🍃
@ShahidNazarzadeh
#اطلاعیه
/ به مناسبت ایام عزا صدیقه کبری حضرت #زهرا سلام الله علیها
مورخ دوشنبه ۱۳ دی ماه الی ۱۷ دی ماه
سخنران|حجتالاسلام سجاد سلطانی
بانوای|کربلایی رضا شریفی
کربلایی حسین شیرمحمدی
مکان | مشهد ، قاسم آباد ، حجاب ۲۱ ، بیت شهید نظرزاده
شــروع مراسم از ساعت ۱۹
ویــــژه خواهــــران و بــــرادران ♦️
🚩هیئت محبان جواد الائمه علیهالسلام🚩
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
استوری موشن.👆👆
لطفا رسانه باشید و پخش کنید باتشکر از شما.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج منصور هست🥰✋
*ڪارگری که مدافع حرم شد*🕊️
*شهید منصور مسلمی سواری*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۳ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۸ / ۱۳۹۲
محل تولد: سوسنگرد،اهواز
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← زندگیمان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم🍃شرایط مالی مساعدی نداشتیم🥀منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار میکرد🍂وضع مالیمان خوب نبود🥀اما همیشه احساس خوشبختی میکردم💞تلوزیون که داعش را نشان میداد منصور خیلی بیتابی میکرد🥀چند روز بعد تصمیم گرفت به سوریه برود🕊️او به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد🕊️هر چند راضی نمیشدم و گفتم حلالت نمیکنم🥀اما باز هم در راه زنگ زدم گفتم حلات کردم🌙عشق عجیبی بین من و منصور بود💞 خیلیها حسرت این عشق و محبت را میخوردند با اینکه شرایط زندگیشان از ما بهتر بود،🍃در سوریه در تماس بودیم📞 مدتی از منصور خبری نشد🥀و خبر رسید که شهید شده🕊️وقتی پیکر همسرم آمد🕊️خیلی اصرار کردم او را ببینم ولی اجازه ندادند🥀 گلوله به پیشانیاش خورده بود💥ولی به نظر شهید نشده بودند🥀داعشیان محل استقرار منصور و همرزمان را به آتش میکشند🥀و چهره و دستش را میسوزانند🥀پیکر ایشان 15 روز به زیر آوار ماند🥀و وقتی به ایران برگشت🕊️چیزی از پیکرش نمانده بود🥀او مظلومانه به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید منصور مسلمی سواری*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh