مهدی از #شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید
بچه ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند چون میدانستند حسابی #خسته است.
اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت مگر نگفته بودم مرا برای #نماز_شب بیدار کنید؟
دلیلش را گفتند، آه سردی کشید و گفت:
#افسوس شب آخر عمرم، نماز شبم قضا شد..
فردا شب مهدی هم به خیل #شهیدان پیوست.
#شهید_مهدی_سامع🌷
#شبتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 1⃣4⃣ 💠 شب پنیر،صبح پنیر 🔹این اواخر دیگر چشممان که به پنیر می افتاد خود به خود حالمان ب
🌷 #طنز_جبهه2⃣4⃣
💠 #بى_خوابى_صدام
🔹يك شب در منطقه #طلائيه در سنگر خوابيده بوديم كه ناگهـان #آب بـا شدت زياد وارد سنگر شد.
🔸مانده بوديم كه اول وسايلمان را جمع كنيم يا اول از سنگر خارج شويم. خلاصه #پتوهايمان را زير بغـل زده و از #سـنگر بيرون پريديم.
🔹وقتى رفتيم بيرون، متوجه شـديم نيروهـاى #عراقـى آب را #پمپاژ كرده و به سوى سنگرهاى ما فرستاده اند.
🔸يكى از بچه ها كه #بدخواب شده بود، بـا لحـن غـضب آلودى گفـت: خدا لعنتت كند #صدام! تو روز و شب حاليت نيست، بابا سـاعت يـازده شب است، بگير بخواب، فردا هر غلطى خواستى بكن!
🔹بچه ها كه از خيس شدن در آن موقع شب و در آن هواى #سرد خيلـى دلخور شده بودند، با اين حرف دوستمان همه چيز را فراموش كرده و از ته دل شروع به #خنديدن كردند.
🔸او مى گفت: انگار صدام #بـى_خوابى بـه سرش زده كه نيمه شب هم ول كُن ما نيست!
🎙راوى: رزمنده عباس سالارمحمدى
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#گامهای_رفاقت_با_شهدا👇👇 ♥«دوست شهیدت کیه...؟؟؟»♥ یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش باهاش ار
💠ای شهدا 🌷 ...
💠شهدای آسمانی🕊 ....
💠چه بگوییم از دل تنگمان💗...
💠چه بگوییم از فراق💫...
💠چه کنیم از داغ هجران ...
💠فراق..هجران 😔...
تعجب آور است❗️،با اینکه تا بحال از نزدیک توفیق زیارت روی ماهتان✨ نصبیمان نشده است ..
گویی هزاران سال است شما را میشناسیم😃 ...
این نزدیکی که بر زبانمان آمد مادی💸 بود
💠مگر نه اینکه هر لحظه کنار ما هستید ...
💠مگر نه اینکه درد ودلهایمان 💔را برایتان می اوریم
شما همیشه با ما هستید✅ ...همیشه همراه ما ...مراقب ما⭕️ ...
میگویند:
👈 هر که شهیدی را دوست میگیرید💞 این نیست که تو شهید را انتخاب کرده ای❌، بلکه شهید شما را به دوستی گرفته است😍..
💠شهدای آسمانی🕊 ....
💠ما چه داشتیم⁉️ که ما را به دوستی گرفته اید ؟؟!!
💠این سوال❓ همیشگی ما است ...وبارها وبارها خود پاسخ میدهیم💌 همه وهمه از لطف شماست ...
💠شما دستمان راگرفته اید...
💠عاجزانه التماستان میکنیم😢 ...
💠مبادا رهایمان کنید♨️
آنقدررر همراهمان باشید
آنقدررر برایمان نشانه بفرستید💌 ..
💠تا ما هم بتوانیم روزی مانند شما ✨
💠به شهادت🌷 برسیم ...
💠آاااه، امان از فراق😔 ....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️می دونی قیامت با کی هستی؟😉
#کلام_پیامبر
#همنشین_شهداییم_انشاءالله
#دوست_شهید_من
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣7⃣ به یاد #شهید_حجت_الله_رحیمی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹دانشجوی 23 ساله رشته کامپیوتر💻 بود
🔸بسیجے هم بود ، یا یک چهره معصوم و حزب اللهی☺️
🔹نامش هم حجت الله رحیمی ، مداح اهل بیت👌
🔸نوروز 1390 که رفته بودند مناطق جنگی ، هم کاروانیانش می گفتند : حال خوبی نداشت😔
🔹یک شب تا صبح بیدار مانده بود تا صوت💤 های های مربوط به شلمچه را آماده کند .
🔸شده بود از مسئولین کاروان ها ، حضور اعضا را بررسی می کرد✅
🔹یک روز از همین روزها ، ساعت 8 صبح بود که دوید تا بیاید اینطرف ، اما ناگهان ، پایش به درب مقر سپاه گیر کرد و زمین خورد
🔸بروی زمین افتاده بود
🔹راننده اتوبوس🚌 که حجت الله را ندیده بود ، از روی بدن نحیفش گذشت ...😑
🔸وقتی که چند متری جلوتر رفته بود ، از صدای داد و بیداد اطرافیان اتوبوس ، فکر کرده بود اتوبوس روی کسی است
🔹برای همین ، دنده عقب گرفت تا به خیال خودش از رویش کنار برود ، اما نمی دانست دوباره رفته روی بدن حجت الله ،😣 آمد پائین تا ببینید چه خبر است
🔸دید لاستیک های ضخیم اتوبوس روی پیکر حجت الله قرار گرفته ...😰
🔹سریع سوار شد که ماشین را حرکت بدهد ، اما دیگر دیر شده بود ، خون حجت الله ، کف خیابان را گرفته بود😭
🔸حالا دیگر ، نمی شد به او فقط گفت حجت الله ، انگار چیزی کم داشت😔
🔹آخر ، دوستانش می گفتند ، وقتی لپ تابش را چک کردیم ، دیدیم در آن عکس دسته جمعی ، بالای عکس خودش نوشته ، شهید حجت الله رحیمی😭💚😔
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 شهید
نگاه هایت
گاهی #نگران است
گاهی ناراحت
شاید هم #دلگیر
اما هر چه هست
هیچگاه سایه ی چشمهایت را
از سرم برندار
نگاهم کن🕊
#شهید_حجت_الله_رحیمی🕊❤️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh