🌷🌷🌷🌷🌷 تصاویر شهدای ایرانی که امروز در حمله رژیم صهیونسیتی امروز به شهادت رسیدند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Meysam Motiee - Sooye Shahre Ma Shahidi Avardand (320).mp3
15.15M
🎙مداحی
از شامِ بلا ، شهید آوردند🖤
🔸حاج میثم مطیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یاد خدا ۱۲.mp3
11.39M
مجموعه #یاد_خدا ۱۲
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
✘ در زمانهای خاص، مثل شبهای قدر، لیله الرغائب، عرفه و ...
و یا
در مکانهای خاص مثل حرم، راهپیمایی اربعین، مسجد و ....
اگر قلبمون قفل بود و حال معنوی خوبی برای درک اون مکان یا زمان نداشتیم، چکار کنیم؟
@ostad_shojae | montaze.ir
@shahidNazarzadeh
ویژه برنامه میلاد امام جواد(ع)
زمان:
یکشنبه شب (۱ بهمن ماه)
ساعت شروع مراسم ۱۸:۴۵
مکان :
حجاب ۳۷ ، بیت شهید نظرزاده
♨️همراه با تقدیر و تشکر خادمان از حاجیه خانم نظرزاده، همسر شهید نظرزاده♨️
شماره کارت💳 جهت واریز کمک های نقدی👇👇
5859831238179666👤به نام: مهرشاد ابراهیمی •••هِیئَت مُحِبانٖ جَوْادُ الاَئِمِهٰ(ع)•• @mohebanejavad
#رمان_ادموند
#پارت_دوازدهم🌿
از آن جایی که عاشق را نمیتوان به رعایت جوانب احتیاط مجاب کرد و رفتارش هدایت شده از سرچشمه احساسی در حال جوشش است مانند آتشفشان فعال شدهای که هر لحظه ممکن است منفجر شود و هرگز نمیتوان جوش و خروش آن را با هیچ یک از کارهای پیشگیرانه مانع شد، عاشق هم با الگوبرداری از چنین رفتارهای غیرمحتاطانهای برای آرام کردن آشفتگیهای ذهنش و دلشوره های وجودش دائم در پی راهی است که به معشوق نزدیکتر شود و در کنار او باشد.
ادموند هم با اینکه قول داده بود در محیط دانشگاه و کار از ملاقاتهای پی در پی و گفتگو درباره پروژهای که قراراست انجام دهند، دوری و اجتناب کند ولی دلش آرام و قرار نداشت و دلیل آن را خودش هم نمیدانست. از غیبت آرتور استفاده و بهانهای برای خود پیدا کرد و به سمت دانشکده ویلکینز راهی شد. تا آنجا را با گامهای بلند و سریع پیمود اما وقتی به درب دانشکده رسید از کارش پشیمان شد، گویی عقلش تازه فرمان قلبش را در دست گرفته و به او نهیب میزد که نباید اینجا میآمدی.
بین عقل و احساسش جنگ سختی در گرفته بود که با شنیدن صدای آشنایی ایستاد. ملیکا پشت سرش بود، با دست پاچگی لبخندی زد و در دل خود را سرزنش میکرد که چرا چنین بی احتیاطی انجام داده است.
- انتظار نداشتم شما رو اینجا ببینم جناب پارکر!
- بله میدونم نباید میومدم اما دیدم چند روز گذشت و از شما خبری نشد برای همین..
ویلیام فرد ناآگاهی نبود، همیشه اخبار سراسر دنیا را از شبکههای مختلف تصویری یا از طریق اینترنت رصد میکرد و اجازه نمیداد که یک رسانه یا فقط آنهایی که بازیچه دست غرب و دولتهای دستنشانده علیه مردم دنیا هستند، بر ذهنش تسلط یابند؛ بنابراین بهخوبی درک میکرد که پرونده ویک فیلد یعنی چه و پسرش در این پرونده دنبال چه چیزی است؛ اما سعی کرد خونسردیاش را حفظ کند و حداقل جلوی همسرش رفتار عجولانهای از خود نشان ندهد.
ادموند بعد از اینکه وسایل پدر و مادرش را جابجا کرد، سریع برگشت و اتاق را مرتب و کاغذهایی را که بر روی آنها مشغول مطالعه بود، جمع کرد. پدر نگاه غضبناکی به ادموند انداخت ولی او ترجیح داد به روی خود نیاورد که پدرش در مورد کاری که دارد انجام میدهد چه حدسهایی زده است! بعد از شام مادرش خیلی زود به خواب رفت، ویلیام و ادموند تنها شدند. پدر خیلی با خودش جنگید که به پسرش چیزی نگوید اما درنهایت دلش طاقت نیاورد و به او گفت: ادموند چرا این کار را میکنی؟ چرا دوست داری همیشه دنبال کارهای خطرناک و دردسرساز بری؟ چرا رفتی دنبال پرونده این پسره، عادل شارما؟
- پدر جان، خطرناک چیه؟! چرا فکر میکنید من دنبال دردسر هستم؟ برعکس من دنبال حقیقت میگردم و تا پیداش نکنم نمیتونم آروم بشینم.
- اما پسر چرا متوجه نیستی؟! این پرونده تا همینجا هم کلی سر و صدا به پا کرده! الآن هم که دنبال مختومه کردن و بدنامی اون پسر بیچاره هستند! تو چرا خودت رو وارد ماجرایی کردی که انتهاش معلومه.
📚تالیف #آمنه_پازوکی
🌱با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن شود..
#رمان_مهدوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_ادموند
#پارت_سیزدهم🌿
ویلیام باحالت دلسوزانهای و لبریز از محبت خالصانه یک پدر نسبت به فرزندش دستش را روی صورت پسرش گذاشت و به او نگاه کرد، ادموند هم دستش را روی دست مهربان پدر گذاشت و گفت: پدر عزیزم، من میدونم که شما و مادر بخصوص با وجود اون بیماری مزمن خیلی رنج کشیدید تا من بزرگ شدم و به سرانجام رسیدم و میدونم که الآن هم خیلی نگران آینده من هستید اما به من اعتماد کنید. خواهش میکنم، من حتی اگر قراره زندگی کوتاهی داشته باشم ترجیح میدم در پی حق و حقیقت باشم تا اینکه سالها زندگی کنم اما مانند یک مجسمه بیخاصیت عمرم رو در راه لذتهای مادی به پایان برسونم و بعد از مردنم هیچ اسمی ازم باقی نمونه، مگر بهواسطه نام نیک پدربزرگ و اجدادم! پس خودم چی؟!
- ادموند خواهش میکنم بیشتر از این با این حرفهات قلبم رو آزرده نکن.
- چشم پدر جان ولی خواهش میکنم شما هم به انتخاب من احترام بذارید و اعتماد کنید.
صحبتهای پدر و پسرش تا نیمههای شب طول کشید و بعد از آن هر دو به رختخواب رفتند، بخصوص ادموند که فردا باید سر وقت در محل کارش حاضر میشد.
ویلیام و ماری به لندن آمدند تا آزمایشهای دورهای و معاینات پزشکی منظم ماری را انجام دهند و همچنین اوضاع و احوال ادموند را بعدازآن اتفاقات پیشآمده پیگیری کنند؛ اما اکنون دلشورههای پدر بیشتر شده و میدانست که ادموند بهزودی دست به کار خطرناکی خواهد کشید
بعد از اینکه ملیکا دور شد و ادموند با نگاهش او را بدرقه کرد، دوباره روی سکو نشست. حوصله رفتن به خانه را نداشت. انگار انتظار طولانی قلبش را به درد آورده و محبتش را سرد کرده بود. پدر و مادرش روز جمعه به وینچ فیلد برگشته و پدر باز هم از سر نگرانی به ادموند توصیه کرده بود که مراقب رفتارش باشد و به عواقب کارهایش بیشتر فکر کند. پدر فیلیپ به ادموند نزدیک شد و چند لحظه کنارش ایستاد اما او متوجه حضورش نشد؛ بنابراین پدر دستش را روی سر ادموند گذاشت و با مهربانی موهای او را نوازش کرد تا شاید عصبانیت و غمی که در دل داشت با این محبت کوچک کمی برطرف شود.
پدر فیلیپ ادموند را مانند پسر خودش دوست داشت چون او در کل انسانی بود که کسی نمیتوانست نسبت به او بیتوجه باشد اما از آنجایی که همیشه مهربان و صبور در مقابل دیگران حاضر میشد، دیدن خشم و عصبانیت او کاملاً غیرمنتظره به نظر میرسید. پدر کنارش نشست و به او گفت: پسرم، حالت بهتره؟ تونستی به خودت مسلط بشی؟ اون دختر بیچاره مقصر نبود! شاید این رفتار نشأت گرفته از اتفاقات و حوادثی باشه که تو این مدت برات افتاده!
- نه پدر اینطور نیست! من دقیقاً از دست خود ملیکا عصبانی هستم. این درست نیست که نسبت به احساسات دیگران اینطور بیتوجه باشی و با اونا مثل زیردستت برخورد کنی. حقش بود حداقل یه ایمیل میزد و منو از حال خودش باخبر میکرد یعنی این واقعاً انتظار زیادیه که من ازش داشتم؟!
📚تالیف #آمنه_پازوکی
🌱با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن شود..
#رمان_مهدوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خستہنشدےازڪانالاےتڪرارے؟🙁
اینجایھ #ڪانالِساده نیست🇮🇷
.
دلنوشتهای بہ روزِ و #ناب 🎧
•سیاسے
•مذهبے
•طوفانے
•انتقادے و..
🤫😱🔥
•چرا #حجاب؟
بررسےِمسائل روز....
حرف هاےدرگوشے از:⇩
قرآن و نهج البلاغه و دلنوشتها♥.•
🎬🎧••
《 https://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c 》
مسائلِروزرواینجاباتحلیلاستاداوستاشو
تدریسِ دروس #حوزوے
سلام🌷
این فقط یک تبلیغ نیست🔴
بلکه یک پیشنهاد فوری هست که دیگه از این پیشنهادا نداریم🌱
یه کانال پیدا کردم با کلی مطالب انقلابی و مذهبی🤩
تازه در مورد حجاب یک صحبت هایی میکنن که اصلا هیجای ایتا پیدا نمی شه😍
🌳دنبال تدریس دروس حوزوی میگردی؟
🌳دوس داری زبان عربی به صورت ساده یادبگیری؟
خب همه و همه در این کانال هست محشره هرچی بگم کم گفتم☺️
این لینک کانال سریع عضو شین❤️
http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c
.
#شھیددهههفتادی🌱💕
ایشان یکی از جوان ترین شهدای کشورمان است..
شهیدی که تک فرزند خانواده بود..✨
و شخصیت آرام و عادی داشت!
وی در کارهایش ثابت قدم بود و اهدافش را با قطعیت دنبال میکرد!🍃
برای آشنایی با این شهید بزرگوار به کانال زیر مراجعه کنید..👇
https://eitaa.com/Mohammadhadi_Aminiii78
https://eitaa.com/Mohammadhadi_Aminiii78
کانال با حضور خانواده و دوستان شهید🌸
کپیبنرممنوع✋️
♦️#سلام_امام_زمانم
🔹️ای صاحب ما ، مهدی جان ️
🔹در ابعاد این دلواپسی ها ، دلخوشیم که شما بر بی کسی های ما ناظرید ، برایمان دعا می کنید و در پناه امن حضورتان ، حفظمان می نمایید ...
🔹شکر خدا که شما را داریم ...
السلام علیک یاولی الله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 20 - چشم پوشی از لغزش جوانمردان
وَ قَالَ عليهالسلام أَقِيلُوا ذَوِي اَلْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلاَّ وَ يَدُ اَللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمىلغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت. میگفت: «من یکبار در حضور حاجقاسم برای عدهای حرف میزدم. گفتم: من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ اینطور بودهاند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همینطور بود.»
*
روی کمدش این جمله از امام خامنهای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود: «در جمهوری اسلامی هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است».
*
بخشی از نامه شهید به همسرش: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.»
***
برگرفته از: کتاب «تو شهید نمیشوی» ، خاطرات و زندگینامه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی
#راهش_پررهرو✨❤🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از ر گلمحمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅چطور بعضیها رفیق میشن با خدا،
• اونقدر صمیمی که خدا همه درها رو به روشون باز میکنه؟
منم میخوام بتونم !
منم میخوام رفیق ویژهی خدا بشم!
✘ میشه؟
🔰#استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
شهداء القدس
🕊شهید حجت الله امیدوار (حاج صادق)
🕊شهید علی آقا زاده
🕊شهید سعید کریمی
🕊شهید محمد امین صمدی
🕊شهید حسین محمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چقدر چشمانت زیباست
گویی با ما سخن میگوید
سخن از اینکه پشت ولایت فقیه رو خالی نکنید
سخن از اینکه از شهادت نترسید بلکه شهادت مردن نیست زندگانی است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#پیامکی_از_بهشت💌
✍ رفیق! دستت راهمیشه بسوی اهل بیت بگیر، حتی اگر احساس بی نیازی داشتی حتی اگر مشکلی نداشتی همیشه وصل باش. مخصوصا به مادرت حضرت زهرا(سلام الله). فرزند که نباید بیخیال مادرش باشه
#برادر_شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تصویری از شهید یوسف امیر زاده معروف به حاج صادق که در حملات امروز رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسید
#شهادتمبارکت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 معرفی سردار سرلشگر پاسدار شهید #محمدجعفر_سعیدی《مروارید سهیل》
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷 #شهید_محمود_شهبازی
در جلسات قرآنی که داخل سپاه برگزار می شد می گفت: شما به صرف تلاوت قرآن اکتفا نکنید. در آخر هر جلسه تعدادی از آیات را برای ما معنا می کرد. بعد آن ها را با احادیث صحیح معصومان تطبیق می داد. بعد هم از کتب تفسیر، مختصری هم از تفسیر آیات برای حضار می گفت. طوری که پیچیدگی های ظاهری کلام وحی شفاف شود. و بعد دیگران را به انجام این روش توصیه می کرد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh