ڪسانے به امامِ زمانشان
خواهند رسید،
که اهل سرعت باشند...!
و اِلّا تاریخ ڪربلا نشان داده
که قافله حسینے
معطل کسے نمے ماند...
.شهید_سیدمرتضےآوینے.
چقدر زندگیمون حسینیه؟!
چقدر از اسلام و مظلوم دفاع کردیم؟!
#امام_زمان #محرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍قسمتی از سخنرانی سردار شهید حمید عربنژاد...
💢وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلاح فی أمَّةِ جَدِّی أرِیدُ أَن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکر...
⭕️امام حسین علیه السلام من فقط برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
🔹تا به حال شده سؤال کنید از این جوانان که چه برداشتی از قیام امام حسین علیه السلام دارند یا امام حسین علیه السلام را طوری قلمداد می کنید که از کوه آب می خواست؟
🔸چرا نمی گوییم هدف امام حسین علیه السلام از این کار چه بوده است؟
🔹روضه می خوانیم ولی مشخص نمی کنیم هدف چه بوده است چندین سال است که دائم این مسائل هستند و تکرار می شوند و مردم هنوز واقعیت تاریخ را نمی دانند.
⭕️مگر می شود بر سر و سینه بزنیم و گریه کنیم ولی کارمان به مسلمانان جهان نباشد؟
🔸گریه بکنید بر امام حسین علیه السلام و راه امام حسین را نیز بروید.
🌹شادی روح مطهر و ملکوتی شهدا به ویژه شهید حمید عربنژاد تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات...
#شهید_حمید_عربنژاد.🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ بدانید برای چه خلق شدهاید و برای چه زندگی میکنید و پایان کار شما کجاست؟!
و این را بدانید به خدا قسم شما فقط برای یک لقمه نان به دست آوردن خلق نشدهاید...
بهای شما رضوانالله است، به قطعه نانی و یا تکه زمینی خود را تباه نکنید.
شما از آن خدایید...
خود را تا دیر نشده به او برسانید، فرصت کم است!
#شهید_مهدی_تراب_اقدمی...🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°●💚🌿●°
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر
تعطیل شده بود.
حاج قاسم مرا دید و پرسید:
پس زیارت عاشورا چه شده‼️
گفتم به علت نبود مداح خوش صدا
تعطیل است. حرفم را برید و گفت:
این هم شد دلیل.
در جبهه اسلام ، عَلَم زیارت عاشورا
نباید بر زمین بماند.
از آن به بعد ، هر وقت می آمد و می دید
که لنگ مداحیم ، خودش میکروفون را
بر می داشت و شروع می کرد
السلام علیک یا ابا عبد الله🖐🏻
به نقل از همرزمِ
#شهید_قاسم_میرحسینی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشه میگفت:
بانوی دو عالم مزار نداره؛
اگه شهید شدیم باید خجالت بکشیم
مزار داشته باشیم...
شهید شد و پیکرش برنگشت... 😔
#شهید_میثم_نظری 🕊🌱
#یادشهداکمترازشهادتنیست
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهید حججی خیلی خسیس بود!
🎙️حجت الاسلام #دانشمند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📞 "حاجی جان
سلام ما را به امام مان برسان
و از قول ما به او بگو
همان طور که گفته بودی،
حسین وار جنگیدیم و
حسین وار به شهادت رسیدیم.."
این را که گفت تماسش قطع شد..!
حاج همت یک لحظه مبهوت
به بلندگوی مرکز پیام نگاه کرد!
و بعد سراسیمه از قرارگاه بیرون رفت،
دنبالش رفتم دیدم در آن دمِ غروبی
رو به خورشید ایستاده
و های های گریه میکنه...
#شهید_همت
#شهدای_کانال_کمیل
#روحشان_شاد_باذکر_یاحسین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_هشتاد_و_هشت_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم برای همین مهم تر از همه قضیه ی سالم برگشتن نیرو بود. فرمانده ی تیپ چند تا راهنمایی کرد.
عملاً
هم
کارهایی صورت دادیم، حتی گرایمان را رو
حساب
برگشتن
تنظیم کردیم.
از شناسایی که برگشتیم نزدیک غروب بود بچه ها رفتند به توجیه نیروها من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان.
دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند؛ یکیشان به خاطر شناسایی محدود، راه را گم کرده بود؛ یکی هم پای
فرمانده اش رفته بود روی مین، هر دو گردان را بی سیم زدند که بکشندعقب.
حالا چشم امید همه به گردان ما بود و چشم امید به لطف و عنایت اهل بیت عصمت و طهارت (عليهم السلام). شاید اغراق نباشد اگر بگویم بیشتر از همه خود عبدالحسین حال توسل پیدا کرده بود . وقت راه افتادن چند دقیقه ای برای پیدا کردن پیشانی بند معطل کرد. یعنی پیشانی بند زیاد بود، او ولی نمی دانم دنبال چه می گشت. با عجله رفتم پهلوش گفتم:«چکار می کنی حاجی؟ یکی بردار بریم دیگه»
حتی یکی از پیشانی بندها را برداشتم دادم دستش نگرفت گفت:«دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی
توش باشه!»
حال و هوای خاصی داشت خواستم توپرش نزده باشم خودم هم کمکش کردم بالاخره یکی پیدا کردیم که روش با خط سبز رنگ و زیبایی نوشته بود یا فاطمه الزهرا (س) ادرکینی
اشک تو چشم هاش حلقه زد.همان را بوسید و بست به پیشانی، تو فاصله ی چند دقیقه آماده شدیم، با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. حقا که انقلابی شده بود ما بینمان ،ذکر ائمه (علیهم السلام) از لبهامان جدا نمی شد...
آن شب تنها گردانی که رسید پای کار، گردان ما بود؛ سیصد،چهارصد
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_هشتاد_و_نه_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
تا نیروی بسیجی دقيقاً پشت سرهم آرام و بی صدا قدم بر می داشتیم به سوی دشمن، تو همان دشت صاف
و وسيع.
سی چهل متر مانده بود برسیم به موانع یکهو دشمن منور زد، آن هم درست بالای سرما تاریکی دشت به هم ریخت و آنها انگار نوک ستون را دیدند یکدفعه سرو صداشان بلند شد. پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها آرامش و سکوت منطقه را زد به هم
صحنه ی نابرابری درست شد؛ آنها توی یک دژ ،محکم پشت موانع و پشت خاکریز ،بودند، ما تو یک دشت صاف. همه خیز رفته بودیم روی زمین، تنها امتیازی که داشتیم نرمی خاک آن منطقه بود جوری که بچه ها خیلی زود توی خاک فرو رفتند.
دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت. آرپی چی یازده، گلوله ی تانک، دولول ،چهارلول و هر اسلحه ای که داشت کار انداخته بود عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم اوضاع را درست و دقیق سنجیده بود " ۱ در این صورت هیچ بعید نبود که دشمن ما را با یک گروه چند نفره ی شناسایی اشتباه بگیرد و فکر کند که کلک همه را کنده است اتفاقاً همین طور هم شد.
حدود یک ربع تا بیست دقیقه ریختن آتش شدید بود. رفته رفته حجمش کم شد و رفته رفته قطع شد.
خودم هم که زنده مانده بودم باورم نمی شد دشمن اگر بوی عملیات به مشامش می رسید به این راحتی ها دست
بردار نبود.یقین کرده بودند.
پاورقی
۱ - همیشه تو سخت ترین شرایط با وجود این که حرص و جوش زیادی می زد برای حفظ جان بچه ها، ولی هیچ
وقت تسلطش را به اوضاع از دست نمی داد و تو همان حال و احوال بهترین راه را انتخاب می کرد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_نود_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
که ما یک گروه شناسایی هستیم به فکرشان هم نمی رسید که سیصد، چهارصد تا نیرو، تا نزدیکشان نفوذ کرده باشند.
من درست کنار عبدالحسین دراز کشیده بودم گفت: «یک خبر از گردان بگیر ببین وضعیت چطوره.»
سینه خیز رفتم تا آخرستون، سیزده چهارده تا شهید داده بودیم ۱ ". بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند. همه هم با خودشان کلنجار می رفتند که صدای ناله شان بلند نشود حتی یکی دستش را گذاشته بود لای دندان هاش و فشار می داد که صداش در نیاید سریع چفیه اش را از دور گردنش باز کردم دستش را به هر زحمتی که بود از لای دندان هاش کشیدم بیرون و چفیه را کردم تو دهانش "۲".
ما بین بچه ها چشمم افتاد به حسین جوانان "۳" صحیح و سالم بود بردمش عقب ستون،آهسته به اش گفتم: «هوا رو داشته باش که یکوقت صدای ناله کسی در نیاد.»
پرسید: «نمی دونی حاجی برونسی می خواد چکار کنه؟»
با تعجب گفتم :«این که دیگه پرسیدن نداره؛ بر می گردیم.»
«پس عملیات چی میشه؟»
«مرد حسابی! با این وضع و اوضاع عملیات یعنی خودکشی»
منتظر سؤال دیگری نماندم دوباره به حالت سینه خیز رفتم.
پاورقی
۱_ با آن حجم آتش که دشمن داشت و با توجه به موقعیت ما این تعداد شهید خودش یک معجزه به حساب می آمد.
۲- فردای آن شب که برگشته بودیم عقب دیدم از شدت فشار رد فرو رفتگی دندانها تو پوست و گوشت دستش
مانده است.
۳_از فرمانده محورهای لشکر ۵ نصر و هم یکی از دستیارهای شهید برونسی که بعدها مثل فرمانده اش به فوج
آسمانیان پیوست.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امامزمانم♥️
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم
حس میکنم انگار که نزدیک ظهوریم
ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت
مردان جهادند همه منتظرانت...
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 210 - شاخصه هاى پرهيزكارى
وَ قَالَ عليهالسلام اِتَّقُوا اَللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً وَ كَمَّشَ فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ اَلْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ اَلْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ اَلْمَرْجِعِ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترسيد، ترسيدن انسان وارستهاى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده، و در بهره بردن از فرصتها كوشيده، و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده، و در دنياى زودگذر، و پايان زندگى و عاقبت كار، بدرستى انديشيده است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
○بعضی انسانها به زمین آمده اند
تا زمین قابل تماشا شود...
○آمده اند که تاریخ؛
شکوه شرافت و آزادگی شان را به نظاره بنشیند...
○آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند
اصلا زمین،
از آمدن بعضی انسانها به خود می بالد...
و #حاج_قاسم عزیز ما یکی از همین انسانها بود..
#سردار_شهیدم
#صبحتون_شهدایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهیدسیدمرتضیآوینی:
شرطِ ورود در جمعِ شهدا
اخلاص است!
و اگر این شرط را داری
چه تفاوتی میکند
نامت چیست و شغلت؟!
#شهیدانه 🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸حضور رهبر انقلاب اسلامی بر مزار شهید مدافع حرم، وحید زمانینیا از محافظان همراه شهید حاج قاسم سلیمانی که در حمله ارتش تروریستی آمریکا در تاریخ ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در مسیر فرودگاه بغداد به شهادت رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹شهید حمید شاه حسینی
🕊شهدای شمرون افضل من شهدای تهرون
قبل از عملیات ام الرصاص میتونستی تشخیص بدی که حمید هم آماده رفتنه.
وقتی حرف از شهادت می شد، میگفت ما بادمجون بمیم. مار رو چه به شهادت و بعد برای اینکه فضا و بحث رو عوض کنه می گفت: "شهدای شمرون افضل من شهدای تهرون ".
دیپلم که گرفت خانوادهاش مقدمات ادامه تحصیل در آمریکا رو براش فراهم کردند اما او با این چیزها آروم نمیشد. عزمش رو جزم کرده بود برای دفاع از انقلاب. جزو اولین داوطلبان حضور دربسیج بود. 18 بهار از عمرش گذشته بود که جنگ شروع شد. او هم مثل دیگر جوونهای این مملکت عزم جبهه کرد.
تمامی امکانات تمتع از دنیا براش فراهم بود و سنگرهای جبهه رو ترجیح داد به ناز و نعمت زندگی در شمرون(شمیران).
خدا نعمت رو به او تمام کرده بود. هوش و استعداد بالا، هیکل درشت و موزون و قدرت بدنی بالا و اضافه بر اینها چهره زیبا و دوست داشتنی. او همه این نعمتها رو برای صاحب نعمت خرج کرد.
والیبالیست حرفهای بود.
شهید#حمید_شاه_حسینی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️ در عزاداريها حال خوشي داشت. خيليها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصي پيدا ميكردند.
💔 ابراهيم هر جايي که بــود آنجا را كربلا ميكرد! گريه ها و ناله هاي ابراهيم شــور عجيبي ايجاد ميكرد. نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين(علیهالسلام) بود.
🔻بچه هاي هيئتي هرگــز آن روز را فراموش نميكنند. ابراهيم ذكر حضرت زينب(سلاماللهعلیها) را ميگفت.
💥 او شور عجيبي به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد! آن روز حالتي در بچه ها پيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هستم به خاطر سوز دروني و نَفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود.
🌹شهید #ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شخصی که سینه می زد و چشمچرانی هم می کرد...😳
این فیلم رو نشون بدین به کسانیکه
میگن امام حسین سر لخت رو هم میپذیره تو هیئت!!!!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh