eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌺🌼 ماجرای معجزه آسای شهید « هادی» 🔸در یک سحرگاهی🌘 در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: 🔹«چه شده که الان می خواهی اذان بگویی⁉️» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول گفتن می شود. 🔸وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی💥 می کنند و یکی از تیرها به او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟😢» 🔹بعد او را داخل می برند و در حالی که خون❣ از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. 🔸لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم🙌 شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر💥 زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود. 🔹 او در دوران دبیرستان در ورزش ، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم❌ در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. 🔴این نشان می دهد که فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است👌 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃 بسیار به علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یک بسته کتاب هدیه داد که یکی از آنها بود. بارها کتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد. ابراهیم الگوی محسن بود. محسن حججی و برای زحمت کشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...🌹 📙برگرفته از کتاب حجت خدا. داستان هایی از زندگی شهید حججی. اثر گروه شهید هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شام نمی‌شود✘ دگر #صبح کسی که هر سحر زان خم طره بنگــ👀ـرد صبــ☀️ــح دمیدهٔ #تو_را ... #شهید_ابراه
بہ یہ ‌‌ ‌درون‌ نیاز ‌داریم ڪه سرمون فریاد بڪشه بگہ: مشڪل ما اینہ ڪه واسہ ڪار نمےڪنیم...❌❌
🌱آقا ابراهیم در ورزش باستانی استاد بود. در میل زدن و شنا و... کسی نمی توانست همپای او ورزش کند. میل های ابراهیم را کسی نمی توانست به راحتی بلند کند. این قدر سنگین بود که رفقا می‌گفتند ابراهیم داخل میل های خودش سرب ریخته. اما ابراهیم نه تنها به راحتی میل می‌زد، بلکه به راحتی میلها را به هوا می انداخت و می گرفت. 💪 او پهلوانی بود که از زور بازو در استفاده می‌کرد. شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار می آد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی‌حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب.» با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». 🏡 رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با و ، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. 🔹یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». 🌿شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💪 رفته بودم زورخانه حاج حسن، تمام ورزشکارها یکی یکی لنگ بستند و داخل گود آمدند. قبل از شروع ورزش، حاج حسن گفت: ناز نفس آقا ابراهیم صلوات. 🗣 ابراهیم هم شروع کرد این شعر را با صدای بلند خواند، در حالی که چشمانش را بسته بود و در حال و هوای خودش سیر می کرد. شبی در محفلی ذکر علی بود شنیدم عاشقی مستانه فرمود اگر دوزخ به زیر پوست داری نسوزی چون علی رادوست داری اگر مهر علی درسینه ات نیست بسوزی گر هزاران پوست داری 📖 گاهی وقت ها نیز، قبل از شروع ورزش، چند بیتی از اشعار پند آموز را می خواند که بسیار زیبا بود. این اشعار را در هیئت نیز از او شنیده بودم: حال دنیا را چو پرسـیدم من از فرزانه‌ای گفت: یا آب اسـت یا خاک است یا پروانه‌ای! گفتمـش: احوال عمـرم را بگو این عمر چیست؟ گفت: یا برق اسـت یا باد است یا افسانه‌ای! گفتمـش: اینها که می‌بـینی چرا دل بسته‌اند؟ گفت: یا خوابند یا مـستند یا دیوانه‌ای! گفتمش: احوال جانم را پس از مردن بگو گفت: یا باغ اسـت یا نار اسـت یا ویرانه‌ای 🌿 مصاحبه اخیر با یکی از دوستان شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷کـلام شــهــیـــد🕊 ✍ابراهیم می‌گفت : دنیا همین است؛ تا آدم عاشقِ دنیاست و به این دنیا چسبیده، حال و روزش همین است. اما اگر انسان سرش را به سمتِ آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگی‌اش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد. شهید🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹می‌گفت: اگر انسان‌ سرش‌ را به‌ سمت‌ آسمان‌ بالا‌ بیاورد‌ و کارهایش‌ را فقط‌ برای‌ رضای‌ خدا، انجام دهد، مطمئن‌ باشید زندگی‌اش‌ عوض‌ می‌شود و تازه‌ معنای زندگی کردن‌ را می‌فهمد... 🌹شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهـــید 🕊🌹 عظمت در چشمان کسی‌ست که نگاهش را کنترل میکند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁 🍁 🌷وقتی ابراهیم وارد محله جدیدشان می شود همه او را به خاطر ریش بلند مسخره می کنند. اما ابراهیم با برخورد و اخلاق خوبی که داشت یک یک آن ها را جذب کرد و بعد آن ها را راهی جبهه کرد.‌ 👌الان آن هایی که مسخره اش می کردند از بزرگان جنگ ما هستند ... 🌷 وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا 🌷به، بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین (سخن) باشد.» چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناروا) میان آنها فتنه و فساد مى کند. زیرا (همیشه) شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است. 📚(اسراء/۵۳) شهید🕊🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پارچه‌ی لباس پلنگی خریده بود. به یکی از خیاط‌ها داد و گفت: یک دست لباس کُردی برایم بدوز. روز بعد لباس را تحویل گرفت و پوشید. بسیار زیبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتی بعد برگشت. با لباس سربازی! پرسیدم: لباست کو؟! گفت: یکی از بچه‌های کُرد از لباس من خوشش آمد. من هم هدیه دادم به او! ساعتش را هم به یک شخص دیگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسیده بود و ابراهیم ساعت را به او بخشیده بود! این کارهای ساده باعث شد بسیاری از کردهای محلی مجذوب اخلاق ابراهیم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند. ابراهیم در عین سادگی ظاهر، به مسائل سیاسی کاملا آگاه بود. جریانات سیاسی را هم خوب تحلیل می‌کرد. شهید 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید : از این حرف که برخی می‌گفتند «فقط میریم جبهه برای شهید شدن و...» اصلأ خوشش نمی آمد! به دوستانش می‌گفت: «بگید ما تا لحظه آخر ، تا جایی که نفس داریم برای و خدمت میکنیم ، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آنوقت شهید می‌شویم . ولی تا آن لحظه‌ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم. می‌گفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید پای کارنامه ما را امضا کند و شویم.»🍃 هدیه به روح مطهر شهید 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خيلى زيباست جملش به فکر "مثل مُردن" نباش! به فکر "مثل شهدا زندگی کردن"باش. شهید 🕊🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد از ابراهیم حال و روز خودم را نمی‌فهمیدم، او تمام زندگی من بود خیلی به او وابسته بودیم، او نه تنها یک برادر بلکه مربی ما نیز بود، بارها با من در مورد حجاب صحبت می‌کرد و می‌گفت: چادر یادگار حضرت زهرا (س) است، ایمان یک زن وقتی کامل می‌شود که حجاب را کامل رعایت کند، وقتی میخواستیم از خانه بیرون برویم به ما، در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصیه می‌کرد، اما هيچ‌گاه امرونهی نمی‌کرد، ابراهیم اصول تربیتی را در نصیحت کردن رعایت می‌کرد، در مورد نماز هم بارها دیده بودم که با شوخی و خنده ما را برای نماز صبح صدا می‌زد و می‌گفت نماز فقط اول وقت و با جماعت. 🌷شهید 🌷 📎 به روایت خواهر شهید ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهـــید 🕊🌹 عظمت در چشمان کسی‌ست که نگاهش را کنترل میکند الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش گفتن آقا ابراهیم چرا جبهه رو ول نمیکنی؛ بیای دیدار ؟ گفت : ما رهبری رو برای اطاعت میخوایم نه تماشا ....! {پهلوان شهید آقا } 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خبر دارید... . . هنوز که هنوز است از فاتحانه خیبر بر نگشته... . .. خبر دارید که آن دلیرمرد خطه مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... . ..از خبری دارید... . .. بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... از جوانانی که خوراک کوسه های شدند خبری دارید... . .هنوز از صدای بچه ها می آید... . . .هنوز صدای مناجات از به گوش می رسد... . . .هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ .... .... هنوز که هنوز است می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم... . و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ابࢪاهیم بھ اطعـام دادن نیز خیلی اهمـٰیت مےداد... همیشھ دوستـان را به خانھ دعوت می کرد و غذا مےداد، در دوران مجروحیت که درخـانه بستری بود ، هر روز غذا تھیه می کرد و ڪسـٰانی ڪه به ملاقـاتش می آمدند را سر سفره دعوت می کرد و پذیرائی می نمود و از این کار هم بی نھایت لذت می بُرد... به دوستان میگفت : ما وسیلـه‌ایم ، این رزق شمـاست، رزق مؤمنين با برڪت است و... در هیئت و جلسات مذهبی هم به همین گونه بود...! شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد. لذت برای او تعریف دیگری داشت. اگر دل کسی را شاد می‌کرد، خودش بیشتر لذت می‌برد. اگر پولی دستش می‌رسید سعی می‌کرد به دیگران کمک کند. خودش به کمترین‌ها قانع بود، اما تا می‌توانست به دیگران کمک می‌کرد. شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ♦️ در عزاداريها حال خوشي داشت. خيليها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصي پيدا ميكردند. 💔 ابراهيم هر جايي که بــود آنجا را كربلا ميكرد! گريه ها و ناله هاي ابراهيم شــور عجيبي ايجاد ميكرد. نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين(علیه‌السلام) بود. 🔻بچه هاي هيئتي هرگــز آن روز را فراموش نميكنند. ابراهيم ذكر حضرت زينب(سلام‌الله‌علیها) را ميگفت. 💥 او شور عجيبي به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش كرد! آن روز حالتي در بچه ها پيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هستم به خاطر سوز دروني و نَفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود. 🌹شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ابراهیم همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت. می گفت: طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند. بی دلیل از کسی چیزی نخواه و عزت نفس داشته باش. می گفت: این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین. بیشتر به خاطر این است که کسی گذشت ندارد. دنیا ارزش این همه اهمیت دادن، ندارد... شهید🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌀کسی که دنبال عزت خدایی است، نخست باید با خدایش رفاقت کند؛ باید از خیلی چیز‌ها بگذرد، حساب و کتاب خیلی موارد را بکند و حواسش باید خیلی به زندگی و اطرافیانش باشد. خدا دست کسی را می‌گیرد که دستانش را برای بندگی باز کرده است و دست نیازمندان و گرفتاران را گرفته باشد. وارد شدن به این مسیر کار سخت و دشواری است که زمینه‌اش و است. ☘باید زندگی‌ات را وقف خدایت کنی، از خودش بخواهی تا او دستگیرت باشد درست شبیه کاری که شهید کرد. او در زندگی‌اش تنها با خدایش معامله می‌کرد. نزدیک‌ترین رفیقش پروردگارش بود و در آخر خدا، ابراهیم را در زمره عزتمند‌ترین و محبوب‌ترین بنده‌هایش قرار داد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همیشھ میگفت : زیباترین شہادت را میخواهم! یك بار پرسیدم : شہادت خودش زیباست؛ زیباترین شہادت چگونھ است؟…🥀 در جواب گفت : زیباترین شہادت این است کھ؛ جنازھ‌اے هم از انسان باقے نماند…🌱 شہید🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند ✍دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست علیه السلام ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند شهید🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh