🌾چند #شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و #آقامرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین(ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند🎉 یک دفعه به ما گفتند: که شما #همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند👌.
🌾خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار #خوشحال شد😃 و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که #شما شهید می شوید، من به او گفتم ⚡️اما به نظرم شما #شهید_میشوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید😔
راوی:همسرشهید
#شهید_مرتضی_زارع
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شب عروسیمون باران شدید می بارید من مطمئن بودم ڪہ خداوند با بارش باران رحمتش بہ من یادآوری می ڪرد ڪہ همسرت گل سرسبد نعمت هایی است ڪہ من از روی رحمت بہ تو عطا ڪرده ام ؛ چرا ڪہ صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانہ روی گل ها بی صداست…
❣در راه آرایشگاه بہ تالار ، زندگیمان را با #شنیدن_ڪلام_وحی آغاز ڪردیم .
📿یادم میاد چون نزدیڪ اذان مغرب بود ، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می ڪرد ڪہ فیلمبردار بہ او تذڪر داد .
ولی آقا مرتضی گفت: #نمازاولوقت
مهم تره تا فیلمبرداری.
🌺و وقتی وارد تالار شدیم آقامرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
✍راوی : همسر شهید
🌹#شـهید_مرتضی_زارع
🦋#نماز_اول_وقت
شهید زارع از دوستان صمیمی راوی کتاب سه دقیقه در قیامت بودکه خبر شهادتش را از راوی کتاب شنیده بود...
#از_شهدا_بیاموزیم ❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh