5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند...
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آن شبی که آرمان تنها میان هفتاد نفر ایستاده بود، خونینشهر نام دیگر اکباتان بود...
#آرمان_عزیز
#هفته_دفاع_مقدس
#شهید_آرمان_علی_وردی
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یک چنین روزی، چهارم آبان، وقتی کلاست در حوزه آیتالله مجتهدی(ره) تمام شد، با عجله کتاب و وسایلت را داخل کولهات ریختی. شاید همین موقعها، بعد از ظهر.
انقدر عجله داشتی که برای همکلاسیها سوال شد.
-آرمــان کجا میری؟
گفتی قرار است در شهرک اکباتان آمادهباش باشید(آه... اکباتان...). دوستانت شوخی و جدی گفتند نرو، بنشین درست را بخوان. گفته بودی: آدم نباید سیبزمینی باشه!
سر شوخیشان باز شد، گفتند: آرمــان میری شهید میشی ها!
خندیدی و گفتی: این وصلهها به ما نمیچسبه...
(اتفاقا خوب چسبید، کلمه شهید پشت نام قشنگت)
دوستانت گفتند: بیا باهم عکس بگیریم شهید شدی میذاریم پروفایلمون!
ولی عجله داشتی. هرطور شده از دستشان در رفتی. مثل رود که شوق دیدن دریا دارد، سرازیر شدی به سمت اکباتان. میخواستی یک شعبه کوچک از کربلا را به اکباتان بیاوری...
#یک_ایران_آرمان
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🕊🍃
کسانیبه امامزمانشان خواهند رسید
که اهلِسرعت باشند؛
و اِلّا تاریخِکربلا نشان داده ،که قافلهٔ حسین معطلِ کسی نمیماند ..!
شهیدآوینی ✍🏻
#شهید_آرمان_علی_وردی🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠 روز مادر...
روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟
گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. و گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمیدادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!
نمیخوای من بهشت برم؟
#شهید_آرمان_علی_وردی
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_زهرا(س)🎊💝🎊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠 روز مادر...
روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟
گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. و گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمیدادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!
نمیخوای من بهشت برم؟
#شهید_آرمان_علی_وردی
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_زهرا(س)🎊💝🎊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فرقی نداره ایرانی باشی یا لبنانی ..
جهاد باشی یا آرمان ..
مهم اینه برای آرمان هات جهاد کنی . . .
و سرانجام قصه دنیات بشه شهادت:)
#شهیدجهادعمادمغنیه
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹کسانیبه امامزمانشان خواهند رسید
که اهلِسرعت باشند؛
و اِلّا تاریخِکربلا نشان داده ،که قافلهٔ حسین معطلِ کسی نمیماند ..!
شهیدآوینی ✍🏻
#شهید_آرمان_علی_وردی
#یادشباصلوات.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شبها همیشه قبل خواب گوشی رو میگرفت دستش تا پیامهاش رو چک کنه.
هر وقتی لطیفه جالبی میخوند اول خودش ریز میخندید بعد هم برای من تعریف میکرد و اینبار با صدای بلندتر باهم میخندیدیم. میگفت:
دلم نمیاد تنها بخندم... اینجوری حالش بیشتره.
خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیش رو میکرد که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه.
هر وقت میدیدمش روحیه میگرفتم...
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آرمان، روزی از جایی عبور می کرده که به یکی از برادران اهل تسنن توهین می شود، آرمان با وجود اینکه شیعه بود، وارد عمل می شود. رفقایش به او می گویند که شما را می زنند...اما این شهید می گوید: او به اهل سنت توهین کرده است در حالی که آقا فرموده ما برادر هستیم. آن ها را متقاعد هم می کند که دیگر توهین نکنند.
#شهید_آرمان_علی_وردی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهید آرمان علی وردی: دعا کنید شهیـد بشم...
📌یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچهها همهتون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم.
🔸فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچهها گفت: خب انشاءالله که نماز و روزههاتون قبول باشه؛ شما دلهاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون میخوام برام یه دعا کنید.
🔹همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟
آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم...
همهمون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛
اصلا انگار نمیدونستیم داریم چه دعایی میکنیم؛
شاید بعضیها معناش رو هم نمیدونستند...
راوی:یکی از رفقای شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یکی از صفات بارزی که آرمان داشت این بود که هرگز این اجازه را به خودش نمیداد که به کسی توهین بکند.
این موضوع در حدی بود که اگر جلوی آرمان حرف زشتب زده میشد، صورتش به شدت سرخ میشد و خجالت میکشید.
شاید اگر اغتشاشگران از این موضوع باخبر بودند، دیگر از آرمان درخواست نمیکردند به حضرت آقا اهانت کند؛ آرمان حتی بخ آنها نیز توهین نمیکرد؛ چه برسد به حضرت آقا.
#شهید_آرمان_علی_وردی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh