eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خانه ی استثنایی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 دوست داشتم بدانم بالاخره خانه درست می شود یا نه. «آخرش چی گفت؟» گفت: «خونه ات رو تکمیل کن و برنامه ی زندگی رو جور کن بعد اگر خواستی بری جبهه، برو.» ساکت شد. انگار رفت توی فکر کمی بعد گفت:« اگه از سپاه اومدن شما بگو وضع ما همین جوری خوبه، بگو این خونه رو من خودم خریدم دوست دارم همین جا باشم اصلاً هم خونه ی خوب نمی خوام» با ناراحتی گفتم:«برای چی این حرف ها رو بزنم؟!» ناراحت تر از من جواب داد:« اینا می خوان به من پول بدن که خونه رو مدل حالا بسازم من هم نمی خوام این کارو بکنم.» دوست نداشتم بالای حرف او حرفی بزنم تو طول زندگی ،شناخته بودمش؛ سعی می کرد هیچ وقت کاری خلاف رضای حق نکند. وقتی از سپاه آمدند آوردشان توی خانه یکیشان ساک دستش بود همه که نشستند، بازش کرد. چند بسته اسکناس درشت بیرون آورد گذاشت جلوی عبدالحسین طپش قلبم تند شده بود. انتظار دیدن آن همه پول را نداشتم. نمی دانستم چکار می کند. کمی خیره ی پول ها شد از نگاهش می شد فهمید که یک تصمیم جدی گرفته است، یکدفعه بسته های اسکناس را جمع کرد همه را دوباره ریخت توی ساک نگاه بچه های سپاه هم مثل نگاه من بزرگ شده بود محکم و جدی گفت: «این پول مال بیت الماله من یک سر سوزن هم راضی نیستم بچه هام بخوان با همچین پولی تو رفاه باشن» «ولی!...» «ولی نداره بچه های من با همین وضع زندگی می کنن.» «جواب آقای غزالی رو چی بدیم؟!» «بهش بگین خودم یک فکری برای خونه. بر می دارم.» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh