#میگفت:
ما توی خیلی از موقعیتها
به جاهای خوب و بیمشکلش رسیدیم!
شکنجهاش رو یکی دیگه کشید...
یکی دیگه خون داد...
یکی دیگه تبعید شد...
یکی دیگه سیلی خورد...
یکی دیگه اسیر شد و درد کشید...
یکی دیگه سر داد و شد شهید...
#میگفت:
حالا چارگوشهی روح من، زوایای قلب من،
طول و عرض عمر من، دو دوتا چار تای سود و ضرر من؛
واقعا محدود هست به همین بدو بدوهای روزانه؟
به همین عنوان و اسم و رسمها؟
به همین لذتهای عادی و سایز کوتاه
یعنی اگه
سختی بکشم
توی گرما و سرما و تحویل گرفته نشدن
و دیده نشدن و بی امکاناتی و درک نشدنها و حسادتها و پیچونده شدنها
سختم میشه و حرصم میگیره
یا میگم
فدای سر اسلام؟؟؟
#میگفت:
حتی شهید معرکهی کربلا هم، اول از حضور و همراهی پای رکاب حسین بن علی لذت میبرده که به استقبال زخم و عطش میرفته،
وگرنه شمشیر خوردن و تشنگی همه جا سخته، حتی توی کربلا! فقط اون چیزی که بخاطرش شرایطو میپذیری، قشنگه. درست شبیه عاشق ها... شبیه آدمهای کاردرست، که سختی رسیدن به قله رو بیشتر از لحظهی صعود دوست دارن، چون میدونن کار سخت، همیشه با ارزش تره!
حالا فکر کن کار سختِ برای خدا چه ارزشی داره...اذیت شدن بخاطر خدا چه رنگی داره.... میشه معجونی با طعم عشق که هرکجا باشه سختیهاش هم زیبایی محضه... شبیه به تصویر دست بریدهی یک مرد عاشق در نیمه شب فرودگاهِ بغداد... #سحر_شهریاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh