🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻یكی از دوستان شهید تاجبخش كه مدت 11 سال افتخار رفاقت تنگاتنگ با شهید را داشت گفت: 🔹تاكید شهید تاج
☘🌸☘🌸☘🌸
🌷دو روز بعد از رفتنش زنگ زد،
پرسیدم مامان کجایی؟ گفت #حرمم؛ تعجب کردم. پرسیدم حرم؟ مگر تو تهران نبودی؟
کی رفتی مشهد؟ گفت نه حرم امام رضا(علیه السلام) نیستم، حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) هستم.
🌷گفتم پس چرا به من نگفتی می خواهی بروی سوریه. گفت می ترسیدم تو ناراحت بشوی، طاقت نیاوری. گفتم حالا که فهمیدم چطور طاقت بیاورم؟ گفت قرآن بخوان مادر...هروقت دلت تنگ شد #قرآن_بخوان.
#شهید_محمد_تاجبخش 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#اینک_شوکران 📚
#مذهبی_ها_عاشق_ترند ❤️
💢قصه ای که الان میخوام براتون بذارم #قصه ای نیست که ازخاطره ها وذهن ها زودفراموش بشه💬 مثل قصه های دیگر، قصه ایست از #ایثارها در دفاع مقدس✌️️ ایثارهایی فراموش نشدنی.
📕کتاب " #اینک_شوکران"
📝نوشته زینب عزیزمحمدی
💢به روایت #شهلا_غیاثوند
همسر شهید ایوب بلندی🌷
وقتی زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی و رشادتهای همسرش در پرستاری از این جانباز گرامیقدر را میخوانی، ناخودآگاه به یا این شعر میافتی👇
🍂هفت #شهر_عشق را عطار گشت
🍂ما هنوز اندر خم یک کوچهایم😔
📌نمیدانم این کلیشه ای شده که به حال شهدا و #جانبازان غبطه بخوری یا نه. ولی در هر حال گفتن بعضی کلیشهها موجب تسلی و آرامش خاطر خودم میشود😌
🖇نمیتوانم به کسی که ذره ذره جسم خود را از به خاطر جنگ دست میدهد و همچنان انقلابی می ماند #غبطه نخورم...
🖇نمیتوانم به کسی که در #سخت_ترین لحظههای زندگی محبت💖 به خانواده خود را ترک نمیکند غبطه نخورم...
🖇نمیتوانم به حال کسی که لحظه لحظه👌 زندگیش نمونه تربیت و پرورش #اسلامی است غبطه نخورم...
🖇نمیتوانم به بلندای #صبر_ایوبِ جانباز و همسرش💞 غبطه نخورم...
🖇نمیتوانم به راسخ بودن و محکم💪 ایستادن #همسر_شهید در این راه غبطه نخورم...
🖇نمیتوانم به #فرزندان شهید🌷 که با وجود دیدن حملههای عصبی پدر با محبت تمام پدر را تیمار میکنند غبطه نخورم...
🌺خداوند را شکر میکنم که در کشوری🇮🇷 زندگی میکنم و نفس میکشم که نفس این عزیزان برکت دهندهی آن است و از خدا میخواهم که ما را لایق ادامه دادن #راه این شهیدان🕊 بداند
🖋 #ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#رمان 📚
#اینک_شوکران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر(شهلا غیاثوند)
#قسمت_مقدمه ⏬⏬
📖برگریزان پائیز🍂 سال ۱۳۳۹ در روز یکم #آذرماه میزبان قدوم کودکی مهربان و صمیمی در شهر تبریز شد پدر نامش را #ایوب نهاد تا اسوه صبر و استقامت باشد او تحصیلاتش را تا اخذ مدرک فوق دیپلم تربیت معلم ادامه داد سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد او بعد از پیروزی انقلاب✌️ به یاری برادران غیورش در جهادسازندگی پیوست تا اینکه وزارت آموزش و پرورش از ایشان خواست به محل خدمت خود بازگردد. ایوب در #آذرماه سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و بار دیگر در دانشگاه تهران در رشته مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد📚 و توانست مدرک کارشناسی را دریافت نماید.
📖بلندی اولین بار در روز چهارم مهرماه سال ۱۳۵۹📆 قدم بر خاک سرخ #جبهه نهاد و در عرصههای جانبازی و نبرد بارها مجروح گشت به طوریکه در جای جای بدنش قطعهای از ترکشهای💥 سربی جنگ بود در عملیات #فتحالمبین به عنوان مسئول محور به خدمت پرداخت او بعد از چهار مرتبه مجروحیت در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۶۷ در شلمچه به علت پخش گازهای شیمیایی توسط سربازان بعثی به بستر بیماری افتاد🛌
📖ایوب بارها در عملیاتهایی چون فتحالمبین، بیتالمقدس و مرصاد حماسه آفرید. بعد از اتمام جنگ در نشریه "پیام حمل و نقل" #خاطرات خود را با عنوان روزهای ماندگار به مدت یکسال به چاپ رساند📕 #بلندی بعد از سالها خدمت در آموزش وپرورش، جهادسازندگی، هلال احمر ، نیروی نامنظم، دکتر چمران🌷 در حالیکه مدیریت یک مدرسه راهنمایی را بر عهده داشت در جاده تبریز به علت اختلالات عصبی ناشی از موج🗯 گرفتگی در روز چهارم مهرماه سال ۱۳۸۰ در سن ۴۱ سالگی به جمع شاهدان روز محشر پیوست
📖پیکر پاکش⚰ را در نزدیکی مزار #برادر_شهیدش در دارالرحمه تبریز به خاک سپردند. راهش پررهروباد🕊🌷
ادامه دارد...✒️
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_28176996.mp3
4.2M
🎵 #صوت_شهدایی
💔یاد روزای قشنگ پرواز
💔بشنو درد فرزند جانباز
🎤🎤 #مجتبی_رمضانی
#بسیار_زیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#مهدی_جان
اے سوے تو عالم #نگراݩ ادرڪنے
شد #دورے تو بہ ما گراݩ ادرڪنے
طغیان ستم گذشٺ از حد #مھدی
ای ریشه ڪن #ستمگران ادرڪنی
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - عاقبت بی حرمتی به والدین - حجت الاسلام عالی.mp3
3.23M
♨️عاقبت بی حرمتی به والدین
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸هیچ وقت نگفت #ریشت را تیغ نزن، آهنگ🎶 گوش نکن، یا شلوار پاره نپوش ...❌ اگر با او میگشتی #نماز اول
🔸با دوستاش رفته بود #راهیان_نور "دیار شهدا" مناطقی که به گفته خودش #غریب بود...
🔹موقع برگشت از سفر، اتوبوس🚌 رفت ولی #رسول نرفت🚷 گفت جا موندم. بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم #تفحص مستقر شده بوده و "رسول" هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊
🔸اون یه مدت شد 10 روز! و از همان جا بود که با #شهید_محمدخانی آشنا شد. با آمدن "رسول" به منطقه شرهانی، بعد از مدت ها یک "شهید"🌷 پیدا شد.
چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن ماجرای پیدا شدن #شهید
نقل از: مادر شهید
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۱۳۹.attheme
153.2K
• #شهید_رسول_خلیلی ۲
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰سید مجتبی خیلی #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) رو دوست داشت💞 یه شب دیدم صدای #ناله از اتاقش بلند شد با
📜فرازے از وصیتنامه شهید
📍به همه شما #وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید قرآن📖 را
⇜بیشتر #بخوانید
⇜بیشتر بشناسید
⇜بیشتر عشق❤️ بورزید
⇜بیشتر #معرفت به قرآن داشته باشید
⇜بیشتر دردهایتان را با قرآن #درمان کنید
سعی کنید قرآن انیس و مونستان💞 باشد
✘نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را #زینت_قلبتان💖 کنید.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۱۲۷ استاد پرهیزگار .MP3
1.09M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه مائده✨
#قرائت_صفحه_صدوبیست_وهفتم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود، #شاهرخ نشسته بود مقابل تلویزیون، سخنرانی حضرت #امام در حال پخش بود
💠 حر انقلاب
⭕️شاید، نحوه لباسها و رفتارها تغییر کرده باشد، اما حُرهای دهه شصت تکرار میشوند. کسانی بودند و هستند که مثل حر، در لشگرِ مقابل حق بودن یا اصلا کاری به این کارها نداشتند، اما بعد از پیدا کردن خود، با شرمگینی از گذشته شان، بندهای چکمههای گذشته خود را به گردن آویزان کردند و بطرف حسینی شدن، گام برداشتند.
⭕️شاهرخ ضرغام، فرزند صدرالدین متولد ۱۳۲۸ تهران از آن لاتهایی بود که با دم مسیحایی امام خمینی (ره) زنده شد و مسیری را پیمود که در هفدهم آذرماه ۱۳۵۹ در شهر آبادان #برات_کربلا گرفت و خود را به یاران عاشورایی امام حسین (ع) رساند.
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
#سالروز_شهادت
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 حر انقلاب ⭕️شاید، نحوه لباسها و رفتارها تغییر کرده باشد، اما حُرهای دهه شصت تکرار میشوند. کسان
8⃣0⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 شهیدی که صدام برای سرش جایزه تعیین کرد.
🔰روز هفدهم آذر سال ۱۳۵۹ بود. نیرویهای اعزامی عملیات بیسروصدا و شبانه به کانال ماهشهر نزدیک شدند و تا نزدیکی صبح ۳۰۰ نفر از نیروهای رژیم بعث را به هلاکت رساندند. اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر #بنیصدر از ستون خودیها پشتیبانی نکردند. دشمن پاتک زد و در ناباوری #شاهرخ و یارانش تعداد زیادی از رزمندهها به خاک و خون کشیده شدند.
🔰شاهرخ در سنگر ماند و با آرپیجی شروع به منهدم کردن تانکهای بیشمار دشمن کرد. در همین حین با فریاد از دوستانش میخواست زخمیها را به عقب برگردانند. در همین وانفسا تیری به سینه اش اصابت کردند. یارانش دیدند که آن سرو سهی چطور به زمین افتاد. کمی که دور شدند این را هم دیدند که نیروهای بعثی بالای سر #حرّ_انقلاب آمدند و با شناسایی او شروع به #هلهله و پایکوبی کردند.
🔰شاهرخ ضرغام که اسمش را به ابوالفضل تغییر داده بود، مدتها بود که با #دلاوریهایش کابوس گردانهای بعثی شده بود. کار بهجایی رسید که صدام برای سر او #جایزه تعیین کرد. هنوز ظهر نشده بود که رادیو عراق پخش برنامههای عادیاش را متوقف کرد و گوینده اخبار با صدایی شعف آلود از کشته شدن ابوالفضل ضرغام خبر داد.
🔰سر شاهرخ را از تن جدا کرده بودند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بیسر او را نشان داد. گوینده مدام میگفت: ما سر شاهرخ، جلاد حکومت ایران را از تن جدا کردیم. بعد از آن دیگر اثری از شاهرخ ضرغام نبود. آنهمه نذر و نیاز و دعای مادر و پسر باهم یکجا اجابت شد. شاهرخ در رکاب امامش ابوالفضل شد و به شهادت رسید و همانطور که خواسته بود پیکرش #مفقود شد و شهادت دلاورانهاش همه بدیهای گذشتهاش را شست و با خود برد.
🔰خبر رشادتهای شاهرخ به جماران رسید. پیر انقلاب جملههایی تاریخی و ماندگار در رثای شهادت شاهرخ ویاران بسیجی شدهاش فرمودند: «اینان ره صدساله را یکشبه طی کردند. من دست و بازوی شمارا میبوسم و از خدا میخواهم من را با این بسیجیان محشور کند.»
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
#شهید_مفقود_الاثر
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید 👆
🔻مصاحبـه با
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
ملقب به حر انقلاب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسران_زینبی👌 ❣همسرم عزیزم، با اینکه تازه از #ماموریت تقریبا یک ماهه جنوب برگشته بودم و بعد از 4 ش
🍁پشت این چشم ها...
ابرها درگیرند!
و من...
کنار خنده هایت می مانم...
در این دقایق #دلتنگی!🍁
#فاطمه_خانم، فرزند
#شهید_محمد_بلباسی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 🌴ما یک ماشین #پاترول سفید داشتیم🚙 و هر کس که این ماشین را میدید به ما #خرده میگرفت که الان ز
✍ #برگی_از_خاطرات
🔹به شدت در مصائب و سختىهاى زندگى #توكل داشت. در زندگى پستى و بلندىهاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكستهاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مىگذاريم.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 139 #عبد_بودن 6 #استاد_پناهیان🔻 💖 اینجا میرسیم به یه مفهومِ مهم به نام "عبد" ✅
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 140
#عبد_بودن 7
#استاد_پناهیان🔻
🔞 اونی که میره دنبال هرزگی کلی پول میده ، زندگیش خراب میشه ....
لذّتش هم "لحظه ای" هست، بدبختِ دنیا و آخرت میشه...🔥🔥
✅ اما برای عبد اینطور نیست....
-- خدایا ممنونم ازت..... تو هم بهمون لذّت میدی ، یه لذّتِ دائمی! 💞
🎁 بعدش بهمون جایزه هم میدی. بعد توی بهشت به بالاترین مقامات هم میرسونی....
❤️ اینجا دیگه عبد، رنج میکشه.... همش "رنجِ شرمندگی......." 😓
💝🌍 بعد خدا دنیا رو میریزه به پاش...
به جایی میرسه که "دنیا اینو میخواد اما این دنیا رو نمیخواد...."
💎💎💎
🔷 بعدِ یه مدت، عبد به مولای خودش میگه: خدایا من دارم توی دنیا اذیّت میشم....
❣خدا میفرماید: عزیزدلم تحمل کن.....
-- عبد به خدا میگه : خدایا ممنونم که اومدی وسط......😍
🌷 خدا میفرماید: چاره ای نیست. اگه من نیام وسط پس تو رو به کی بسپارم؟
🚸 تو رو به هر کسی بسپارم عبدِ او میشی...بعد دیگه به من نمیرسی.....
💞 تو باید خودت رو "در راهِ من" فدا کنی....
تو "باید برای رسیدن به لذتی که از من میبری از خود بیخود بشی...."
* پس از امروز اسمِ تو رو میذارم عبد... قبوله؟
-- بله خدایا! حتماً قبوله.
من جونمم برات میدم....😌💖
✅🌹 پس "همیشه دنبال دستورِ من باش...."
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_25653408.mp3
3.05M
⏯پادكست
🎧با موضوع #وظایف_منتظران 7⃣
🎤استاد #جعفری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔆عكس العمل حساب شده🔆 🔅راننده كاميونها مي گفتند: اگه ما رو اعدام هم بكنين، با اين همه مهمات به خط مق
🔸یکی از بچه ها به شوخی #پتویش را پرت کرد طرفم، اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه، کم مانده بود سکته کنم😰 سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد
🔹با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند🥺 چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، #جوابش را بدهم، او یک دستمال از داخل جیبش در آورد، گذاشت رو زخم💔 سرش و بعد از سالن رفت بیرون.
🔸این برخورد از صد تا تو گوشی برایم سخت تر بود😓 در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همان طور که #می_خندید گفت: مگه چی شده⁉️ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
🔹همان طور که #خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا #کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست☺️ چنان مرا شیفته خودش کرد❤️ که بعدها اگر می گفت: #بمیر، میمردم.
#شهید_محمود_کاوه🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh