#شهیدانھ 🕊
چه رازےست در گمنامۍ ...!
آنان کہ دلدادھ حضرت فاطمهالزهراۜ شدند
و مثل مادر غریبانه پر کشیدند و تا قیامت
بۍمزار خواهند ماند .
شھداےگمنام مھمانان ویژهے
• حضرت فاطمةالزهراۜ هستند .🌱
#السَّلامٌعلیْڪیٰافٰاطِمةالزَھرٰاسلامٌاللهعلیھٰا
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📓
#داستان روزگار من (۷۸)
منو زینب یه خرده بعده رفتن مامان اماده شدیموو رفتیم...
وارد یه مغازه شدیم ...
داشتیم لباسارو نگاه میکردیم
اکثر لباسای مغازه پوشیده نبود
فروشنده یه اقای جوونی بود که اومد سمتمون ...
ببخشید خانم چه چیزی میخواین تا کمکتون کنم...
زینب گفت : یه لباس خیلی پوشیده میخوایم ...
اینا همشون مدله بازن ...
فروشنده یه مدل لباس اورد که از قسمت جلو کاملا گرفته اما قسمت پشتی لباس باز بود...
زینب یه خرده عصبانی شد اقا گفتم که لباس کاملا پوشیده میخوام ...
خانم چرا تند میری اونی که شما میخوای لباس نیست مانتوعه ... الان همه جا این جور لباسا مده ...
کی دیگه اون لباسی که شما میگی رو میپوشه
زینب میخواست جوابشوو بده اما من مانع شدم لباسوو از دست زینب گرفتم ...
اقای محترم این پوششی که شما الان داری با افتخار تبلیغش میکنی ...درواقع داری بزرگترین لطف و در حق دشمنات میکنی ...
چی میگی خانم برو بیرون ...
زینب ـ بیا بریم ابجی اینا چه میدونن پوشش زهرایی یعنی چی ...
اینا خیلی مونده مفهومه این چیزارو بدونن..
امثال اینا به گرد پای جوونای با غیرتمونم نمیرسن...
از مغازه زدیم بیرون...
هردومونم عصبانی شده بوده اما از یه طرفم خنده مون گرفت چون اولین مغازه که رفتیم دعوامون شد 😂😂😁😁
وارد یه مغازه دیگه شدیم دوتا فروشنده خانم و اقا بودن ...
خانمه اومد جلووو ... خوش اومدین میتونم کمکتون کنم ...
ما یه لباس خیلی پوشیده برای مجلس رسمی میخوایم ...
بله بفرمایید، این سمت تمام لباسایه پوشیده ست ...
فروشنده خیلی خوش برخورد بود ...
چند دست لباس زینب پرو کرد...
اخرشم یه پیراهن بلنده یاس رنگ براش انتخاب کردم عالی بود ...
مثله یه تیکه ماه شده بود ...
بعد خرید رفتیم تویه بستنی خوری نشستیم و بستنی سفارش دادیم خیلی هوا گرم بود...
زینب ـ فرزانه جدی لباسم خوب بود...
اره عالی بود...
فرزانه ـ چه حسی داری ؟؟؟؟
زینب از هولش بستنی رو قورت داد
چرا دروغ بگم خیلی استرس دارم ...
فرزانه میترسم هول بشم سوتی بدم..
😁😁😁😁
نه بابا فکر میکنی وقتی که چشمت بهشون بیفته اروم میشی
زینب امروز پنج شنبه ست یه سر بریم مزار .... دیروز رفتم اما بازم میخوام برم بدجوری دلم هوای عباس کرده...
باشه بریم منم همین طور😔😔
فرزانه ـ ول بستنی هامون و بخوریم تا اب نشده 😊😊
نزدیک مزار عباس که شدیم یه اقایی سر قبر عباس نشسته بود چهره اش مشخص نبود ... نزدیکتر که شدیم با حضور ما سرشو برگردوند ....
محسن بود با دیدن ما از جاش بلند شدو سرش و انداخت پایین سلام داد
ماهم جواب سلامشو دادیم
زینب از خجالت گونه هاش سرخ شده بود...
محسن ـ رسیدن بخیر دختر عمو
ممنون اقا محسن . خانواده خوب هستن ؟؟
شکر . مادرتون خونه ما بودن ، بابا خیلی خوشحال شد که شما اومدین
عمو همیشه به گردن من حق پدری داشتن . بله مامانم اومد خونه شما من چون یه خرده کار داشتم نتونستم بیام ان شاالله فردا شب میبینمشون
محسن یه خرده رنگش پرید وقتی اسم فردا شب و اوردم ...
یه نگاه به قبر عباس انداخت و گفت خدا عباس و رحمتش کنه خیلی در حقم برادری کرد منم حتما لطفشو جبران میکنم ... خدانگهدار...
منم خشکم زده بود ...
زینب ـ فرزانه پسرعموت انگار ناراحت به نظر میومد...
نه احتمالا بخاطر اینکه سر مزار بود اون حالی شده اخه با عباس خیلی صمیمی بودن....
اهاان شاید...
مامان دیگه شب نیومد خونه زینب اینا، ناهارو خونه عمو بود از اونجا هم یه راست رفته بود خونه خودش...
منم از زینب اینا خواستم که برم پیشه مامان تا تنها نباشه . قرار شد فردا شب بیام ...
ادامه دارد....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#منتظࢪآنہ❤️
.
مامنتظرلحظہدیدار
بھاریم!💕🌱
آرامکنیدایندلِ
طوفانےمارا...😭
عمریستهمہ
درطلبوصلتوهستیـم
پایانبدهـاینحالِ
پریشانےمارا..😔💔
#السَّلامُعَلَيْكَيَا
حُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ✋🏻
🍂⃟꙰ صَدْ ݜُڪرْ کہ اݫ ٺبآر زهڔاٮیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸کافیست #صبـــح که #چشمانت را باز می کنی
لبخندی😊 بزنی جانم ...
🍃صبــح 🌥که جای #خودش را دارد .ظهر و عصر و شب 🌙هم بخیـر می شود ...
📎#سلام_صبـحتون_شهـدایـی🌺🌱
🌸سڼڳۯټ ڂٳڷي نىښت
🍃سڑدأڔ ڋڸۿا
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔴 #نابغهای مثل #شهیدرضایینژاد در شرایط سخت جنگ تربیت شد
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ایلام:
🔹فشار جنگ نتوانست از بُروز استعدادهای این مردم چیزی کم کند. زیر بمبارانها و در شرایط سخت یک نخبهی نابغهای مثل شهید رضایینژاد تربیت میشود. کسی که آنچنان رتبهی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایهی ترقّی است و باید او را از بین ببرند. ۱۴۰۰/۸/۳۰
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #عند_ربهم_یرزقون
این چیه؟
+عکس دخترمه
_بده ببینمش
+خودم هنوز ندیدمش
_چرا؟
+الان موقع عملیاته...
میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده،باشه بعد.
🌹 شهید مهدی زین الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_سید_مصطفی_موسوی🌷🕊 همیشه تسبیح شاه مقصود(سبز رنگه)همراه داشته
وقتی وسایلشُ بعد #شهادت تحویل خانواده میدن،مادرش میگه
این تسبیح قرمز رنگ،مال پسرم نیست!
وقتی مهره های تسبیح رو دست میگیره متوجه میشه خون خشک شده پسرش دونه های تسبیحُ قرمزکرده...
درهر پست و هرجایگاهی هستیم از دونه های این تسبیح خجالت بکشیم...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🌹🌹
حاج قاسم میگفتند :
دنبال شهادت نرو که بهش نمیرسی؛
یه کاری کن شهادت دنبال تو باشد(:💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_43179602.mp3
4.7M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۷۵
🎤 استاد #کفیل
🔸«انتظار»🔸
🔺قسمت سوم
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یاد میکنم از #شهید_مدافع_حرم_میثم_نجفی🌷🕊
که سال ۱۳۹۴/۰۹/۱۲ در حلب به شهادت رسید و تنها فرزندش -حلما- ۱۷ روز بعد از شهادتش به دنیا اومد. کسی که برای دیدن دخترش لحظهشماری میکرد، در تماس آخر با همسرش وداع کرد و بهش گفت شما رو سپردم به خانم #حضرت_زینب(سلام الله علیها)
روحش شاد و یادش گرامی🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیده_نرجس، علاقه زیادی به سردار سلیمانی داشت/ او صحبتهای #سردار_دلها را پیگیری میکرد #شهادت، بزرگترین افتخاری است که نصیب نرجس شد
#بانو_آسیه_حاجیزاده، مادر #شهیده_نرجس_خانعلیزاده🌷🕊، اولین شهید عرصه سلامت کشور: نرجس، نسبت به مسائل جامعه واقف بود. در آن زمان، خیلیها سردار سلیمانی را نمیشناختند و خود من هم فقط نام ایشان را چند بار شنیده بودم، اما نرجس همواره کارها و سخنرانیهای شهید سلیمانی را دنبال میکرد و حرفهای ایشان را دلگرمکننده میدانست.
#شهیده_نرجس ثابت کرد زندگی فقط در مادیات خلاصه نمیشود. برخی از نزدیکان به ما گفتند خواب نرجس را دیدند که با یک دسته گل، سر مزار #سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷🕊 بوده است، در حالیکه آنان اطلاعی از محبت و ارادت دخترم نسبت به سردار دلها نداشتند. وقتی این چیزها را میشنوم دلم آرام میگیرد و احساس میکنم شهادت واقعاً برازنده نرجس بود.🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#یازهرا....🌹🍃
✿❀ ﷽ ❀✿
🔔 بخشش اندک
🔶🔸 لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.
🔷🔹 از بخشش كم حيا مكن، زيرا محروم كردن، از آن هم كمتر است.
📖 #نهج_البلاغه_حکمت_67
🔴 بسيارند كسانى كه معقتدند بايد بخشش به مقدار قابل ملاحظه باشد و اگر انسان توان آن را نداشت، ترك كند؛ در حالى كه بخشش كم هم حد اقل فايده را دارد و روح سخاوت را در انسان در تمام حالات پرورش مى دهد
┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*حضرت زهرایی*🕊️
*شهید مهدی صابری*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۱ / ۱۳۶۸
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۲ / ۱۳۹۳
محل تولد: مشهد
محل شهادت: سوریه
مزار: قم
*🌹مادرش← مهدی عاشق حضرت زهرا(س) بود💫 در روضهها و مراسمها که شرکت میکرد، سر و صورتش کبود بود🥀پدرش میگفت: «افراط و تفریط نکن.»🍂اما مهدی میگفت: «موقع روضهها آنقدر درد این جریان برایم زیاد است🥀که اصلا متوجه نمیشوم که این کارها را کی انجام دادهام🥀اگر خودم را هم بکشم متوجه نمیشوم، از این غصه خالی نمیشوم.»🥀 برای حضرت زهرا خیلی محزون میشد🏴به تمام معنا عاشق حضرت زهرا بود💚همیشه و همه جا در مورد حضرت زهرا با مخالفان ایشان بحث داشت🍂من همیشه فکر میکردم که مهدی، روزی توسط دشمنان حضرت زهرا (س) کشته شود🍂یا بلایی سر او درآورند🥀اما فکر نمیکردم که برای دفاع از حرم بی بی زینب برود🕊️و به این زودی به شهادت برسد🕊️همرزم ← مهدی زخمی شده بود🥀فرمانده شهید مصطفی صدر زاده به او میگوید زود به عقب برگرد🍂اما مهدی تنها گذاشتن نیروها را خلاف مروت دانسته و از برگشتن امتناع میکند💫رفت که نیروها را جهت کمک به بالا بفرستد🕊️که در همین حین چند گلوله💥 به سینه و پهلو میخورد🥀و زهرا گونه در ایام فاطمیه🏴 ایام شهادت حضرت زهرا (س)🏴 شهید و به آرزویش میرسد*🕊️🕋
*شهید مهدی صابری*
*شادی روحش صلوات💐
📓📕📗📘📙📔📒📕
#داستان روزگار من (۷۹)
روز جمعه رسید ...
صبح از مامان خواستم که باهم یه سری به خونه خودم بزنیم ...
به کوچه که رسیدم خاطرات گذشته اومد جلوی چشمم ...
یادش بخیر بعد تموم شدن عروسی مهمونا مارو تا خونمون همراهی کردن عباس چادرم و گرفته بود که خاکی نشه مامان تو هم اسپند دود میکردی..
فامیل با صلوات پشت سرمون میومدن زینب رو سرمون نقل میپاشید ...
عجب روزی بود ....
یاد هر خاطره ای که میوفتادم اه عمیقی از ته دلم میکشیدم
درو بازکردم وارد حیاط شدیم ...
رفتم سمت باغچه ...مامان نگاه کن گلا هنوز مثل اون روزن ...
اروم دور خودم میچرخیدم مامان اون روز یادته هممون دست به دست هم داشتیم اینجارو تمیز میکردیم ...
مامان فقط گوش میدادو من حرف میزدم اصلا مهلت نمیدادم مامان جواب بده ...
با انگشتم به طرفه پنجره ها اشاره کردم 👈👈👈
وااای چقدر اون روز منو زینب خندیدیم داشتیم این پنجره رو رنگ میزدیم عباس از پشت پنجره اومد منو بترسونه از حولم قوطی رنگ و پاشیدم صورتش یه خنده ی تلخ و ظاهری کردم ....
نشستم روی پله با گریه گفتم من خیلی خوش بودم همیشه با خودم میگفتم انگار به ارزوم رسیدم اخه عباس یه مرده همه چی تموم بود
یه بارم نشد ناراحتم کنه همیشه تو ناراحتیام منو شادم میکرد اما افسوس که همه ی این روزای خوش با وزش یه باد ازم دور شدن ...😞😞😞😞
ناراحتی و غصه هام از اون شبی که عباس خبر اعزام و داد شروع شد😢😢😢
ماماااان ...
جانم دخترم ....
مامان راسته که میگن بعد هر خوشی غمی هست یا بعد هر غمی خوشی؟؟؟
اینطور میگن دخترم ولی راست و دروغشو نمیدونم چطور مگه؟؟؟
مامااان😭😭😭وقتی که من شاد بودم غم و غصه دوری عباس اومد سراغم خب من که زمان اعزامش کلی گریه کردمو ناراحتی کشیدم 😭😭
پس چرا بعد اینا شادی نیومد تو خونم
چرا عباسم برای همیشه رفت 😭
چرا دیگه رنگ خوشی رو ندیدم و تنها شدم مگه من چند سالم بود ...😭
دخترم گریه نکن من مطمئنم اون روزم میرسه که تو همیشه لبات خندون بشه ...
چیزی نمونده ... شاید همین بچه ی توی شکمت نور و چراغ زنگیته ...
فرزانه منم باباتو از دست دادم با یه بچه تنها شدم ... اما باید صبور باشیم اونیکه رفته دیگه بر نمیگرده زندگی برای ما زنده ها ادامه داره...
فرزانه جان تو با گریه هم خودتو اذیت میکنی هم بچت و پاشو دخترم بهتره بریم این خونه بدتر ناراحتت میکنه...
بهتره بریم خونه من اونجا ارومتر میشی ....
باید کارامونو انجام بدیم برای شب اماده باشیم ...
بلند شدمو یه نگاه دیگه به دورو بره خونه انداختم و رفتیم ....
شب شدو ما جلوتر رفتیم خونه زینب اینا که بهشون کمک کنیم ...
ادامه دارد....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ سخنان دلنشین سࢪداࢪ شھید حاجقاسم سلیمانے دࢪباࢪۀ زنده بودن شھید🌹💠🌷✨
#سردار_دلها
#پاےمڪتبحاجقاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆
صبح است و وصیت در راه :
وصیـتـــــ من
بہ تمام راهیان شهـادتـــــ،
حفظ حرمتـــــ ولایتـــــ فقیہ و
مبـارزه با مظاهر ڪفر
تا اقامهٔ حق و ظهـور ولے خــــــــــدا
امام زمان (عج) استـــــ...
سلام
صبحتون شهدایـے🌷
#شهید_مجید_پازوڪے
#شهید_تفحص
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#توسل_به_شهدا
فرازی از وصیت نامه شهید
#حاج_حسین_خرازی
«شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی و رهبری و ولایت امام خمینی(ره) در #عصر_غیبت_امام_زمان (عج) از مردم می خواهم #پشتیبان_ولایت_فقیه باشند. راه شهیدان ما راه حق است. اول می خواهم که شهیدان مرا بخشیده و مرا در روز جزا#شفاعت کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنان باشم
#حاج_حسین_خرازی
دعای شهدا در حقتان ان شاء الله اجابت می شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh