نهج البلاغه
حکمت 237 - مراتب عبادت
وَ قَالَ عليهالسلام إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ🍃🌹
و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ🍃🌹
و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطراتشهدا🌱
از کودکی تکیہ داشت ، و بچہها را دور خودش جمع میکرد نوحه هم هر شب برای آن ها میخواند ، سینه هاشونو میزدند، عزاداری هاشونو میکردند ساعت دوازده شب نشده هم میگفت برید خونہهاتون خانواده هاتون اذیت نشن
خودش هم در همون تکیہ میخوابید . . .
هشت سالش بود ، خواب امام حسین علیهالسلام رو دید ؛ با بغض اومد بہ خونہ گفتم حسین چیشده ؟
گفت مامان خواب دیدم آقا #امام_حسین علیهالسلام رو اومده تو تکیہام گفتہ حسین چہ تکیہ قشنگی زدی دستشونم کشیدن رو سرم یعنی با بغض این ها رو بہ من میگفت...
شهید#حسین_ولایتیفر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
زائران اربعین ...
یادتان باشد که ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدان هستید.
آنها که پشت پیراهن خاکی نوشتند "مسافر کربلا"
ولی هیچگاه حرم یار را ندیدند...😔🌹
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله»
امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (صلی الله علیه وآله والسلم) بود بهش میگفتند حاج آقا آقاخانی
روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل میکرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم میلرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله»
راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید
فرازی از وصیت نامه شهید:
"خدایا من شنیدم که امام حسین(علیه السلام) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(علیه السلام) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹 #سیره_شهدا
✨همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمیکرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
💬به روایت همسر شهید
🌷شهید مسلم نصر
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس دعا خیلی قشنگه ببینید واقعا🥺🥺😭😭🙏
یادم هست برای یکی از آشنایان که به خاطر دیدن عملکرد های غلطِ بعضی از آدم های به ظاهر مذهبی که دست اندرکار بودند، در نمازش کاهلی شده بود، نامه نوشت. برایش نوشت که نماز ارتباط انسان با خداست و هیچ ربطی به مسائل سیاسی و اجتماعی ندارد. در هیچ شرایطی نباید آن را ترک کرد.
#شهید_مهدی_باکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔻مادر شهید
🔸روزی که می خواست اعزام شود، نماز صبح را که خواندم دیدم محمد هم نمازش را تمام کرده است. بعد آمد جلوی من پای سجاده زانو زد. دست هایم را گرفت بوسید، صورتم را بوسید. من همین جا یک حال غریبی شدم.
گفتم:
مادر جان تو هردفعه می رفتی تهران مأموریت، هیچ وقت این طوری خداحافظی نمی کردی. گفت:
این دفعه مأموریتم طولانی تر است دلم برای شما تنگ می شود.
من دیگر چیزی نگفتم. بلند شدم قرآن آوردم و از زیر قرآن ردش کردم.
🔸بعد که محمد رفت برگشتم سر سجاده و ناخودآگاه گریه کردم. انگار همان موقع همان خداحافظی به من الهام کرده بود که این دیدار آخرمان است.
#شهیدمحمد_تاجبخش
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🥀⃟🦋
ازشناسایی آمد و خوابید..
بچهها چون میدونستن خسته اس، بیدارش نکردن
✨بیدار که شد با ناراحتی گفت:
"مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!"
آهی کشید وگفت:
"افسوس
که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔
فردایش مهدی شهید شد.🕊
#شهید_مهدی_سامع
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🖤شهید عبدالحسین کیانی
معروف به جوانمرد قصاب
مجنون و شیدای سیدالشهداء(؏) بود
و همیشه میگفت:
"غبطه میخورم که چرا سرباز
امام حسین(؏) نبودم
اما حالا که میشه
سرباز امام عصر(عج) شد،
تأخیر جایز نیست و باید برم جبهه"
#شهیدانه 🕊
#اربعین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊شهیدمحسنرعد:
وصیتِمنبهدخترانیکهعکسهایشان
رادرشبکههایمجازیمیگذارند، ایناستکهاینکارباعثمیشود
تاامامزمان(عج)خونگریهکند!
#شهیدانه 🕊
#امام_زمان 💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تلاش شيطان براى ازبين بردن ارتباط با پدر مهربان
✍محمد دولتی
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️گلایهی امام زمان علیهالسلام از زائران کربلا...
#کربلا #اربعین #امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهید امام موسی صدر:
ما بر حسین بسیار میگرییم ،
اما هرگز در گریه متوقف نمیشویم ..
گریه ما برای نو کردن اندوه ها
و کینه ها و میل به انتقام و خشم
بر باطل است ..
این ها انگیزه ما برای گریه است ..
#شهیدانه 🕊
#اربعین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهکار ناب و جدید #حسن_عطایی به مناسبت اربعین
از این مداحی بسیار زیبا در ایام #اربعین استفاده کنید 👌
#امام_حسین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
یک توسل
#قسمت_صد_و_شصت_و_چهار_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
مشکلات و مسائل عملیات توجیه می کرد، از چهره و از لحن صداش معلوم بود خیلی نگران است، جای نگرانی
داشت.
زمین عملیات پیچیدگی های خاص خودش را داشت.رو همین هم حساب احتمالش می رفت که هر کدام از فرماندهان، مسیر را گم کنند و نتوانند از پس کار بر بیایند.
وقتی نقشه را روی زمین پهن کردند،نگرانی فرمانده لشکرو بچه های دیگر بیشترشد فرماندهی لشکر داشت از قطب نما و گرا و این جور چیزها حرف می زد ما فقط یک شب فرصت داشتیم،تصمیم گیری تو آن زمان کم با آن شرایط حساس واقعاً کار شاقی بود برای فرماندهی لشکر.
تو این مابین،عبدالحسین چهره اش آرامتر ازبقیه نشان می داد حرف های فرماندهی که تمام شد معلوم بود هنوز نگران است. عبدالحسین رو کردبه اش و لبخندی زد آرام و با حوصله گفت:«آقا مرتضی!»
«جانم.»
«اجازه می دی یک موضوعی رو خدمتت بگم.»
«خواهش می کنم حاج آقا بفرمایید.»
عبدالحسین کمی آمدجلوتر،خیلی خونسرد گفت:«برای فرداشب، احتیاجی نیست که من با نقشه و قطب نما برم.» همه براشان سؤال شد که او چه می خواهد بگوید به آسمان و به شب اشاره کرد و گفت:«فقط یک باریا زهرا(س) و یک بار یا "الله" کار داره که ان شاء الله منطقه رو از دشمن بگیریم.»
این ضرب المثل را زیاد شنیده بودم سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
عينيتش را ولی آن جا دیدم،عبدالحسین
حرفش را طوری با اطمینان گفت که اصلاً آرامش خاصی به بچه ها داد.یعنی تقریباً موضوع پیچیدگی زمین و این حرفها را تمام کرد. از آن به بعد پر واضح می دیدم که بچه ها با امید بیشتری از پیروزی حرف می زدند.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
شاخکهای کج شده
#قسمت_صد_و_شصت_و_پنج_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
شب عملیات، حاج عبدالحسین توانست زودتر از بقیه و با کمترین تلفات هدف را بگیرد با وجود این که منطقه ی
عملیاتی او زمین پیچیده تری هم داشت.همان طور که گفته بود یک توسل لازم داشت.
علی اکبر محمدی پویا
اواخر سال شصت و دو بود دقیقاً یادم نیست آن روز مناسبتی داشت یا نه، ولی می دانم بچه های گردان را جمع
کردکه براشان حرف بزند
تو مقدمات صحبتش،مثل همیشه گفت «السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله عليها.»
بغض گلوش را گرفت و اشک تو چشمهاش جمع شد همیشه همین طوربود.اسم حضرت را که می برد بی اختیار اشکش جاری می شد.گویی همه وجودش عشق و ارادت بود به آن حضرت و حضرات مقدسه ی دیگر (علیهم
السلام)
موضوع صحبتش حول و حوش امدادهای غیبی می گشت، لابلای حرفهاش خاطره ی قشنگی تعریف کرد؛ خاطره ای از یکی از عملیات ها گفت:
شب عملیات آرام و بی سرو صدا داشتیم می رفتیم طرف دشمن، سر راه یکهو خوردیم به یک میدان مین،خدایی شد که فهمیدیم میدان مین است و گرنه ما گرم رفتن بودیم و هوای این طور چیزها را نداشتیم
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh