eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞 ↶#نیمه_پنهان↷ #قسمت_هجدهم 8⃣1⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃بعضي ها وقتي حرف م
📚 💞 ↶ ⃣1⃣ 🔻راوی: همسرشهید 🍃اين را فهميده بودم كه از ابراز مستقيم محبت خوشش نمي آيد . از اين كه بگويد دوستت دارم و اين حرف ها . دوست هم نداشت اين حرف ها را بشنود . مثلاً من شماره ي تلفن پايگاه انرژي اتمي را داشتم . 🍃بعضي وقت ها هم دلم مي خواست كه زنگ بزنم. ولي چه طور بگويم . يك كم مي ترسيدم شايد . يك بار هم گفت " دليلي نداره ، كلي آدم ديگر هم آن جا هستند كه امكان استفاده از تلفن برايشان نيست . " درست است كه ديگر با هم زن و شوهر شده بوديم ، ولي من ، هنوز رودربايستي داشتم . 🍃حتی روم نمي شد توي صورتش نگاه كنم . يك بار از مدرسه كه برگشتم خانه ، ديدم لباسهايش را شسته ، آويزان كرده و چون لباس ديگري نداشته چادر من را پيچيده دورش ، دارد نماز مي خواند . اين قدر خجالت كشيدم و خود را سر زنش كردم كه چرا خانه نبودم تا لباسهايش را بشويم . نمازش كه تمام شد احساس من را فهميد . 🍃 گفت " آدم بايد همه جورش را ببيند . " هيچ وقت واضح با هم حرف نمي زديم . راجع به هيچ چيز حتا خودمان . بهانه ي حرف هايمان جبهه و جنگ بود . حالا نه در اين مورد ، كلاً آدمي نبود كه حرف زدنش از عمل كردنش بيش تر باشد . حتا راجع به جبهه هم اين جور نبود كه مدام در خانه حرف جبهه و جنگ باشد . مسائل مربوط به كارش را اصلاً نمي گفت . 🍃از پشت تلفن ، هميشه اين حالت بود كه نتوانم حرف هايم را بزنم حتا روم نمي شد بپرسم كي مي آيي . وقتي هم نبود همين طور . يك بار به من گفت " روزها توي خانه حوصله ات سر مي رود راديو گوش كن . " آن موقع راديو نداشتيم . از روز بعد يك جعبه ي آهني روي طاقچه مي ديدم . ولي باز ش نمي كردم . مي گفتم حتماً بي سيمش داخل آن است . نمي خواستم بهش دست بزنم . چهار پنچ روز فقط نگاهش كردم. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞 ↶ ⃣2⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃. يك بار كه آمد ، پرسيد " راديو را توانستي راه بيندازي ؟ " گفتم " كدام راديو ؟ " گفت " هماني كه توي آن جعبه ، سر طاقچه بود . " نمي تواستم بگويم احساس مي كردم آن جعبه جزو حريم اوست و نبايد بهش دست بزنم . همه كارها و حرف هايش را دربست قبول مي كردم . هنوز از جزئيات كارش چيزي نمي دانستم و از اين و آن شنيده بودم كه نيروهاي قم و اراك و چند جاي ديگر با هم يك جا شده اند و تيپ علي ابي طالب را تشكيل داده اند . آقا مهدي هم فرمان ده تيپ شده بود . ديگر به پاييز اهواز خورده بوديم و گرماي هوا زياد اذيت نمي كرد . 🍃 با اتوبوس كه مي رفتم مدرسه و بر مي گشتم ، كنار خيابان رزمنده ها را با چفيه هايشان مي ديدم كه جلوي باجه ي تلفن صف كشيده اند تا به خانواده شان زنگ بزنند . از همه جاي ايران آمده بودند . برگشتني براي اين كه زود به خانه نرسم ، وسط هاي راه از اتوبوس پياده مي شدم و بقيه راه را پياده مي آمدم . از جلوي بيمارستان جندي شاپور رد مي شدم . آمبولانس آمبولانس مجروح مي آوردند ، من هم همين جوري مات و مبهوت مي ايستادم و نگاهشان مي كردم . 🍃حيران در برابر رازي كه اين آدم ها با خود داشتند ، چيزي كه مي توانستند برايش جان بدهند . ديدن جنگ از نزديك يعني همين ، يعني اين كه ببيني آدمها واقعاً زخمي و شهيد مي شوند . شب كه آقا مهدي بر مي گشت خانه مي خواستم همه ي چيزهايي را كه آن روز ديده بودم برايش تعريف كنم . ولي فرصت نمي كرد تا آخرش را بشنود عمليات والفجر مقدماتي بود گمانم . تلفن زد . تلفني حرف زدنمان جالب بود پيش تر تلگراف بود تا تلفن . كم و كوتاه . شايد فكر مي كرديم همه چيز بايد به مختصرترين شكلش انجام بگيرد ، گفت " يك كم مشكل پيدا كرديم . من فردا بر مي گردم ، مي آيم خانه . 🍃" حدس زدم عملياتشان موفق نبوده است . اين قدر نبودنش در خانه برايم طبيعي شده بود و جا افتاده بود كه گفتم " نه لزومي ندارد برگردي . " از او اصرار "كه دارم فردا مي آيم " و از من انكار كه " نه ، چه كاري داري كه بيايي ." يك چز ديگر هم مي خواستم بگويم . رويم نمي شد . خواست قطع كند . گفت " كاري نداري ؟ " گفتم " مي خواستم يك چيزي را بهت بگويم ." گفت " خودم مي دانم " فردا كه از مدرسه آمدم خانه پوتينهايش را جلوي در ديدم . گوشه ي اتاق خوابيده بود ، يك پتو انداخته بود زيرش. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
17-halo havaei dare in gomnami.mp3
18.28M
🌾نه یه #چفیه نه یه سربند 🌴نه نشونی از یه فرزند 🌾ازش هیچ چیزی نمونده❌ 🌴به جز ازیه #عکس_لبخند تقدیم به تمام #شهدای_گمنام 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★خسته😞 از روزمرگي هايم ❣ به رؤيای خواب می مانم ★می نويسم✍ ❣ رفیق باز هم بی جواب😔 می مانم 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼 چه خوب شد به #زمین آمدی و چه #خوبتر اینکه همه آرزوی من💗 شدی... ای همه آرزوی من😍 #سلام #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5983346762855744374.mp3
4.79M
📲 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 نگاه با محبت عجل الله تعالی 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یادم هست یک روز صبح #مجید_پازوکی گفت: دیشب #خواب دیدم زیر همین جاده های که ما از #طلائیه به سمت #جز
💌نامه ای به خدا 💌 📝آیا کسی که از کاروان شهدا🌷 #جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد⁉️ کسی که در دریای معنویت جنگ #مردود شده ، دیگر روی عرض اندام دارد که بیاید و #خاطره بگوید؟😔 📝ای #امام_زمان عزیز، تو را قسم به خون❣ دوستان #شهید، از ما بگذر🙏 که تقصیر کردیم. 📝ای #پدر_بزرگ ملت، مرا ببخش که کمکاری کردم و شایسته #سربازی تو نبودم😢 والسلام- غلام ونوکر بچه های فاطمه(س)، #مجید_پازوکی #شهید_مجید_پازوکی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💌نامه ای به خدا 💌 📝آیا کسی که از کاروان شهدا🌷 #جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد⁉️ کسی که در دریای مع
1⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 💠 شما نگذاشتید من بروم 🔰فاصله ما و ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند💥 کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین💣 باز می کردیم برای پیش روی بچه ها. 🔰هر چه رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک می افتاد دست تخریب چی👤 دل و جرائتی💪 می خواست، این بار دواطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد. 🔰موقع برگشت تیر خورد💥 همه فکر می کردیم شده. هفت، هشت تیر خورد به . بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس🚑 شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز است.   🔰 تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش🛌 باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی کردند. 🔰همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح🕌 نذر و نیاز. فردا علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند😦 بعد از آن بارها به می گفت: ” 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🌸🍁🌺🍁🌼🍁🌹🍁 ❣سالروز تشکیل #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(دوم اردیبهشت/۱۳۵۸) به فرمان حضرت امام خمینی(ره) ❣برتمامی #سبز_پوشان سبزقامت #سپاه پاسداران وملت انقلابی ایران🇮🇷 مبارک باد💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بعضے هـا #لبخند شان چنان است ڪہ فریاد مے زند نداشتنِ تعلقشان را ... و مے لرزاند ، بند بندِ وجودِ #اب
💎امروز جوانان در قامت #مدافعان_حرم پرچم‌دارانی🇮🇷 هستند که به راحتی نمی توان❌ در موردشان #قضاوت کرد زیرا آنها لباس تقابل با #جاهلیت مدرن داعشیان👹 را به خوبی به تن کرده اند 💎و در برون مرزها در حریم #اسلام شمشیر🗡 می زنند؛ این حضور چیزی فراتر از عشق❤️ و #عقل زمینی افراد است. 💎 گفتن از مردی که حس #عمل به وظیفه، برایش از هر اقدامی مهم تر👌 بود اغراق آمیز نیست🚫 و در این رابطه می توان گفت، #جواد سرباز اسلام نبود بلکه #سردار اسلام به شمار می رفت و در اقتدار و عمل💪 به تنهایی یک لشگر برای بر هم زدن کفر بود که آرزو داشت خبر #نابودی جهانی اش را بشنود. #شهید_جواد_محمدی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷بعد از اینکه بچه‌ها #یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴📆 تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا #دائم ماموریت‌های مختلف می‌رف
♦️این اواخر یک بعد از ظهر #حسین_آقا به من گفت: شما چرا دعا می‌کنی من #شهید نشوم⁉️ تو هنوز شهادت را درک نکرده‌ای😔 دعا کن من شهید شوم🌷 که آن دنیا #شفاعت شما را بکنم. ♦️من گفتم: مگر می‌شود یک زن برای #شهادت_شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، #نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. می‌گفتم: من حاضرم #یکسال تو را نبینم فقط زنگ بزنی☎️ بگویی من سالمم. من هم بگویم من #سایه_سر دارم. ♦️حسین آقا گفت: می‌دانی اجر #شهید_گمنام چقدر است؟ زدم روی پایم و  گفتم: تو را به خدا نگو😢 حالا می‌خواهی شهید بشوی شهید شو اما شهید گمنام نشو دیگر❌ بچه ها بیدار شدند و صحبتمان #هیچ_وقت دنبال نشد. #شهید_حسین_مشتاقی #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #قسمت_هجدهم: آثار لذت های غربی خیلی خیلی مهم! ✅👆🔸 استاد پناهیا
❣﷽❣ 📡 : زندگی شیرین یا حقوقی؟؟؟ ✅👆🔸 استاد پناهیان: یه کسی که خانواده تشکیل میده و بلده چجور از خانواده لذت ببره «منفعل نیست» 👏👏👏 خوشم اومد↔️ خوشم نیومد ؛ نیست! فعاله....✔️🏃🏃🏃 برای اینکه خوشش بیاد یه سری فعالیت ها انجام میده! (ببخشید شما چه فعالیت هایی انجام دادید؟ یا فقط نشستید تا لذت خودش بیاد؟؟؟ یکم فکر کن انصافا) 👈تا به اون محبت بالا برسه 💞💏💞 برای اینکه آدم خوشش بیاد و لذت ببره از زندگی و عاشق خانومش بشه.... 👇 👌باید یه سری فعالیت هایی انجام بده شما یه چیزی شنیدی که.... 👈میگن عشق خبر نمیکنه 👈نه خیر !!!؛عشق رو باید رفت دنبالش آورد!✅ بله .....حالا ممکنه اول زندگی آدم ناغافل ... عاشق بشه ! و زندگی تشکیل بده ! و ازدواج کنه 👌 خب اون دندان شیریه.... همه ی زندگی رو نمیشه اینجوری پشت سر گذاشت که! انسان است و👈فعال بودن؛نه منفعل بودن انسان است و 👈برنامه داشتن انسان است و👈اکتساب کردن ما دنبال «زندگی شیرین» هستیم 😋😘 نه «زندگی حقوقی » زندگی که از نظر حقوقی جرمی توش انجام نگیره چقدر سخته !!!! این چه زندگیه تلخ وبی مزه اییه که تو داری؟؟؟؟ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۴۲.mp3
3.19M
39 ✍بایــد باور کنیـــم؛ کـــه؛ کلــید ظهور، فقط بدستان ماست! فقــط و فقــط بدستان ما... 💢تا ما برای ظهور، حضور پیدا نکنیم... زمان فرج، نخواهد رســـید👆👆 🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید عابدی آن چنان از نظر سیما و چهره به #ابراهیم_هادی شباهت داشته که وقتی وارد مجلس #ختم این شهید م
فرازی از #وصیتنامه📜 🔸بدانید که نه تنها من بلکه #تمام_شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و امام #مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و #امام_امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها👤 بگذارند، نخواهیم گذشت⛔️ 🔹عزیزان و عاشقان❤️ روح اللّه امام و جمهوری اسلامی #امانتی است در دست ما قدر این تحفه الهی را بدانید تا به #عذاب الهی دچار نشویم🚫 این انقلاب و این پیروزی ها✌️ با حرف بدست نیامده، برای لحظه لحظه آن #جوانان غیورمان خون داده اند و #جان داده اند تا به اینجا رسیده ایم "پا روی این خون ها نگذارید" 🔸اُمت #حزب_الله دلخوش باشید که این دلقک هایی👺 که در گوشه و کنار مملکت دست به خرابی ها می زنند #نمی_توانند این خون ها را پایمال کنند و نمی توانند مقابل چرخ عظیم #انقلاب بایستند؛ زیرا که این مملکت به فرموده امام: #مملکت_امام_زمان {عج} است 🌷مزار شهید🌷 در گلزار شهدای بهشت زهرا{س} تهران قطعه ۲۷، ردیف ۱۱۷، شماره ۹ #شهید_داوود_عابدی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_بیستم0⃣2⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃. يك بار كه آمد ،
📚 💞 ↶ 1⃣2⃣ 🔻راوی:همسر شهید 🍃نصف پتو شده بود تشكش ، نصفش هم لحاف . سلام كردم . خواب نبود . گفتم " شكست خورديد ؟" گفت " سپاه اسلام هيچ وقت شكست نمي خورد ، ولي خب ، مي دوني ، مجبور شديم يك كم جمع و جور كنيم . " ذوق زده بودم . جواب آزمايشم توي كيفم بود . مي خواستم زودتر خبر پدرشدنش را بگويم . من ومن كردم . گفتم " يك چيزي هم مي خواستم بگويم " ذوقم را كور كرد . گفت " مي دونم چه مي خواهي بگويي . " 🍃كلاً بنا بر اين نبود كه هميشه همديگر را ببينيم . اصلاً برا خودم حرام مي دانستم كه او را ببينم ، چون مي دانستم بودنش در جبهه بيشتر به نفع اسلام است . براي خودم هم اين سؤال پيش نمي آمد كه " خب اين كه حالا شوهر من است ، چرا فقط دو روز در هفته مي بينمش ؟" من آدمي معمولي بودم . مهدي خودش اين را در من ديده بود . 🍃حد واندازه ام را مي دانستم و او هم مي دانست . بعد از آن دوره ، روزها و شب هايي كه او كمتر و دير تر به خانه مي آمد ، احساس مي كردم كه با آدمي طرفم كه توانم براي شناختنش كافي نيست . مرد در انتهاي راه بود . سال هاي شناسايي تمام شده بودند . ولي او هم مثل همه ي نيروهاي شناسايي ديگر بود كه وقتي فرمانده مي شدند هم ، دوربين از دستشان نمي افتاد. ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💞 ↶ 2⃣2⃣ 🔻 راوی:همسر شهید 🍃. از بس با همه ي آن هايي كه از اين شهر و آن شهر اعزام شده بودند گرم مي گرفت ؛ اراكي ها فكر مي كردند اراكي است ، قمي ها فكر مي كردند قمي . تيپ علي بن ابي طالب شده بود زن و بچه اش . اولِ ازدواج به زنش گفته بود " من قبل از تو سه تا تعلق ديگر دارم ، سپاه ، جبهه ، شهادت ." من که آدم بي احساسي نبودم . فاصله ي بينمان اذيتم مي كرد ، ولي اين جوري برايم جا افتاده بود . 🍃فكركردم زن خوب بايد آن چيزي باشد و آن كاري را بكند که شوهرش مي خواهد . وقتي او ابراز علاقه نمي كرد ، طبيعي بود که من هم ابراز علاقه نكنم . يا طبيعي است که تازه عروس دلش لباس بخواهد ، اين چيزو آن چيز بخواهد ، ولي من در ذهنم هم چنين چيزي نمي گذشت که به او بگويم " حالا که آمدي پاشو برويم فلان چيز را بخريم . " خودش که اهل چيز خريدن نبود ، نه براي من نه براي خودش . يك بار من و خواهرش پيراهن و شلوار برايش خريديم . توي خانه لباس ها را پوشيد رفت . وقتي برگشت دوباره همان لباس سپاه تنش بود . 🍃گفت " يكي از دوستانم مي خواست داماد شود ، لباس نو نداشت . دادم به او . " گفت " شما ها فكر مي كنيد من خيلي به اين چيزها وابسته ام ؟ " سليقه اش دستم آمده بود . اين که از چه لباس خوشش مي آيد يانمي آيد . به قول خودش لباس اج وجق دوست نداشت . لباس ساده و تميز ، كمي هم شيك ، رنگ هاي آبي آسماني و سبز . از قرمز بدش مي آمد . ...✒️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
fadaeian-haftegi951226 (5)-2.mp3
10.13M
🎧🎤🎧 تو #زینبیه قیامته پس کی نصیبم #شهادته😭😭 .. 🎤🎤 #سید_رضا_نریمانی 🌺التماس دعای شهادت🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چه لذتی💖 داره... چه لذتی داره این #مهر تو صفحه آخر شناسنامت📖 بخوره!!! و #شهادت بشه آغاز جاودانگی...❤ الهی...نصیب...همگی.. #شهـــــادت🌷 #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْأَمْرِ... 🌱سلام بر #تو 🌼ای مولایی که صاحب #تمام عوالمـ🌎 هستی 🌱و امرت امر #خدا 🌼و دولتت دولت خداست👌 #اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرَج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#صبح یعنی طلـ☀️ـوع دوباره ی #تو در جانـ💗 من! امروز هم سرشار از #دوست_داشتن توام 😍 مثل دیروز مثل #فردا... #شهید_بابک_نوری_هریس #شهید_عارف_کایدخورده #سلام_صبحتون_شهدایی🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5987819962704593618.mp3
1.85M
📲 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نمی بینیم؟ 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh