📸 ۵ شهید مدافع حرمی که در روز ۲۰ مهر ماه آسمانی شدند...
🌷 شهید مدافع حرم #فرشاد_حسونی_زاده
🌷 شهید مدافع حرم #رسول_پورمراد
🌷 شهید مدافع حرم #حمید_مختاربند
🌷 شهید مدافع حرم #مسلم_خیزاب
🌷 شهید مدافع حرم #محمود_سالاری
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_34648700.mp3
4.48M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۲۲
🎤 استاد #شجاعی
🔺سلسله پادکست های
🔸«دولت کریمه»🔸
🔹بخش ۹
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋
*بازگشت بعد از 5 سال در روز تولد پسرش*🕊️
*شهید حسن رجایی فر*🌹
تاریخ تولد: ۴ / ۴ / ۱۳۵۴
تاریخ شهادت: ۱۷ / ۲ / ۱۳۹۵
محل تولد: بابل
محل شهادت: سوریه
*🌹پدرش← در سال 1375 ازدواج و حاصل این ازدواج سه فرزند بود🍃 نماز شب و زیارت عاشورایش ترک نمیشد،همواره به یاد فقرا بود🍃وقتی وقایع سوریه آغاز شد برای دفاع به سوریه رفت و در نخستین حضورش مجروح شد🥀و موج انفجار و ترکشی در بدن سوغاتیای بود که از سفر اولش به سوریه آورده بود🥀همیشه میگفت: دعا کنید تا وقتی که توفیق زیارت کربلا نصیبم نشد، اگر میخوام از این دنیا برم شب جمعه این اتفاق بیفته🥀چون تا الان کربلا نرفتم و میخوام حداقل بعد از مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه🍃 در نهایت به آرزویش رسید🕊️ و در شب جمعه که مورخ 17 اردیبهشت 95 بود در شب عید مبعث حضرت رسول✨ در کربلای خان طومان آسمانی شد🕊️ و کربلا نرفته کربلایی شد🍃او به شهادت رسید سپس پیکرش مفقود شد🥀پس از 5 سال فراق و دوری از پیکرهای بهجا مانده در کربلای خان طومان🥀 پیکرش تفحص و شناسایی شد✨ پیکرش در سالروز شهادت امام رضا✨و در روز تولد پسرش امیر سجاد🎊 امیر سجادی که از شش ماهگی پدرش رو ندید🥀به وطن بازگشت*🕊️🕋
*شهید حسن رجایی فر*
*شادی روحش صلوات*🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حاج حمید مختاربند🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم ربّ الزهرا(س)
🍂دفترم اینبار قرار است به وصف شهیدی با اخلاص و باایمان مزیّن شود. شهیدی از دیار انسانهای #شریف و آزاده و بزرگ شده در خانوادهای مذهبی و زحمتکش.
🍂شور و هیجان دوران نوجوانیاش را با فعالیت های #انقلابی گره زده و عاشقانه در این راه خدمت میکرد. سال ۵۸ که عراق بر کوس جنگ خواند، جانش را در دست گرفت و هم نوای کاروان عشاق راهی شد✌️
🍂جنگ تمام شد اما او هنوز در بین زمینیان سیر میکرد گویی خدا او را برای #کربلایی دیگر کنار گذاشته بود.
🍂پس از سال ها انتظار بالاخره رسالت جدیدش را یافت، نه در ایران بلکه در #سوریه؛ رسالتی که مرحمی برای روح بی قرارش بود.
🍂گفته بود : دیگر بر نمیگردم مگر اینکه برَمگردانند.
پای حرفش هم ماند! در روزهایی که جایش بین زنجیرزن های #اباعبدالله خالی بود، پیکر مطهرش را به ایران آوردند😭
🍂و مگر #شهادت جز برای آنهایی است که #شهیدانه زیستهاند و حب این دنیای فانی را در دل راه ندادهاند؟!
✍نویسنده : #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_حمید_مختار_بند
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°•بسم رب المهدی•°
☆فُزْتُ بِرَبِ الکَعْبَهْ؛ به خدای کعبه آزاد شدم☆
🍃چه قدر این جمله ی #حضرت_علی (ع) پر معناست و از اعماق #قلب یک صدا بر میخیزد. اين ها خطوطی است از #وصیت_نامه که نه، الهی نامه ی تو!
🍃نمیدانم...
زمانی که #قلم به دست گرفته و شروع به نوشتن کردی، درگیر و دار چه بودی؟! اصلا خیالی خاطرت را میازرد یا هر چه که بود تنها یاد و آرزوی وصال معشوق بود...؟! وصالی که بادی بهاری شد. هنگام وزیدنش چشم هایت را بر هم گذاشت و تو را به رهایی سپرد، رهایی از #گناه، ریا و هر آنچه که خدا نمیپسندد...
🍃تو از همان مومنان زیرکی بودی که راز و رمز معامله را از بر شده بودی؛ دانستی طرف حساب که #خدا باشد، دیگر تنها برد است و سود و خوشبختی. دانستی #دنیا بازی بیش نیست و در معرکه ی حیله ی آن گرفتار نشدی!
🍃میدانم میبینی! خیره به اعمال ما شدی و با گناهانمان همراه با #امام_زمان (عج) اشک میریزی اما این را نیز میدانم که تو میتوانی..! میتوانی تعلقات ما را کوتاه و دست های ما را بند #آخرت کنی. باشد که امروز شروعی دوباره باشد برای تولد ما روسیاهانِ بینوا...! (:
♡سالروز آغوش علمدار، مبارکِ تو باشد ای شهید♡
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_دادپور
📅تاریخ تولد : ۱۷ آبان ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ١٩ مهر ١۴٠٠
🕊محل شهادت : آبادان
🥀مزار شهید : شهدای گله محله
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#داستان روزگار من (۱۱)
گلدون بردمو گذاشتمش رو میزم موقع انجام درسام همش چشمم به گل بود حواسم میرفت سمت بهنام اصلا از درس خوندن افتاده بودم دلم میخواست فقط بشینمو به گل نگاه کنم
ساعت ها همین جور میگذشت
و من با حواس پرتی هام هنوز درسمو تموم نکرده بودم
فردا هم امتحان داشتیم
خلاصه که فردا رسیدو سرکلاس
مشغول امتحان دادن شدیم
📝📝📝📝📝
واااای این سواله چی بود جوابش 😰😰
اصلا هیچی یادم نمیاد
چم شده من
با نامیدی سوالارو پشت سرهم رد میکردم و بی جواب
شاید فقط یه چندتاشو تونستم بنویسم اما اکثرن بی جواب موند 😔😔
زینب ازم پرسید فرزانه چطور بود امتحان ؟؟؟
با ناراحتی گفتم والا چی بگم زینب
اگه بگم خوب بود دروغ گفتم واقعا افتضاح بود
عه چراااا اخه فرزانه تو که درست عالیه جز شاگردای زرنگ کلاسی نگوو که باورم نمیشه
خب دیگه این بارو باور کن
زینب - فرزانه میخوام باهات حرف بزنم وقت داری
اره بگوو میشنوم
در مورد چی ؟؟؟
تا زینب اومد دهنشو باز کنه و حرف بزنه سحر مثل اجل و معلق پیداش شد و پرید وسط حرفامون
بخاطر تنفری که از زینب داشت دلش نمیخواست من با زینب گرم بگیرم و سعی میکرد به هر بهونه ای ما رو از هم دور کنه
سحر- فرزانه بیا بریم کارت دارت دارم
اما سحر ،زینب میخواد باهام حرف بزنه!!
اخه من کارم خیلی واجبه فرزانه
پاشوو ...
از جام بلند شدمو از زینب عذر خواهی کردم زینب جان شرمنده
اشکال نداره بعدن باهم حرف بزنیم
نه عزیزم چه اشکالی برو به کارت برس
با سحر رفتیم تو حیاط
خب سحر چی شده ؟؟
هیچی فقط خوشم نمیاد با اون دختره تنها باشی فرزانه چرا با اون میگردی ؟؟
خب مگه چشه خیلی دختر خوب و آرومیه
خب بسته دیگه نمیخواد پیشه من ازش تعریف کنی خیلی خوشم میاد 😒😒😒
زینب میدونست که هرگز سحر اجازه نمیده که با فرزانه صحبت کنه تصمیم گرفت بره پیش خانم شرافتی که دبیر پرورشی و مشاور مدرسه بود.
زینب با دیدن جریان دیروز خیلی نگران فرزانه شده بود و میترسید که بیشتر گمراه بشه
زینب داخل اتاقه مشاوره شد
سلام خانم
سلام زینب جان
خانم میخواستم باهاتون حرف بزنم
بفرما عزیزم من گوش میکنم
😊😊😊😊
خانم راستشو بخواین ... نمیدونم از کجا شروع کنم
😥
یه دفعه زینب از جاش بلند شدو گفت
خانم ببخشید مزاحمتون شدم چیزی نیست ...
زینب جان راحت باش دخترم بهم اطمینان کن حرفت و بزن
نه خانم چیزی نیست
اینو گفت و از اتاق سریع خارج شد
خانم شرافتی- زینب ...زینب
زینب- اخ ... اخ ... دختر دیوونه چرا حرفتو نزدی خب شاید خانم شرافتی میتونست جلو کارای فرزانه رو بگیره
اخه چرا حرفمو نزدم
😩😩😩
زینب همینجور با خودش کلنجار میرفت ...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام صبح هایم ⛅️
با تو بخیر میشود ..♡..
تو آنی که با هر تبسمت 😍
خورشید طلوع میکند..☀️..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh