eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
روزگار من (۱۱) گلدون بردمو گذاشتمش رو میزم موقع انجام درسام همش چشمم به گل بود حواسم میرفت سمت بهنام اصلا از درس خوندن افتاده بودم دلم میخواست فقط بشینمو به گل نگاه کنم ساعت ها همین جور میگذشت و من با حواس پرتی هام هنوز درسمو تموم نکرده بودم فردا هم امتحان داشتیم خلاصه که فردا رسیدو سرکلاس مشغول امتحان دادن شدیم 📝📝📝📝📝 واااای این سواله چی بود جوابش 😰😰 اصلا هیچی یادم نمیاد چم شده من با نامیدی سوالارو پشت سرهم رد میکردم و بی جواب شاید فقط یه چندتاشو تونستم بنویسم اما اکثرن بی جواب موند 😔😔 زینب ازم پرسید فرزانه چطور بود امتحان ؟؟؟ با ناراحتی گفتم والا چی بگم زینب اگه بگم خوب بود دروغ گفتم واقعا افتضاح بود عه چراااا اخه فرزانه تو که درست عالیه جز شاگردای زرنگ کلاسی نگوو که باورم نمیشه خب دیگه این بارو باور کن زینب - فرزانه میخوام باهات حرف بزنم وقت داری اره بگوو میشنوم در مورد چی ؟؟؟ تا زینب اومد دهنشو باز کنه و حرف بزنه سحر مثل اجل و معلق پیداش شد و پرید وسط حرفامون بخاطر تنفری که از زینب داشت دلش نمیخواست من با زینب گرم بگیرم و سعی میکرد به هر بهونه ای ما رو از هم دور کنه سحر- فرزانه بیا بریم کارت دارت دارم اما سحر ،زینب میخواد باهام حرف بزنه!! اخه من کارم خیلی واجبه فرزانه پاشوو ... از جام بلند شدمو از زینب عذر خواهی کردم زینب جان شرمنده اشکال نداره بعدن باهم حرف بزنیم نه عزیزم چه اشکالی برو به کارت برس با سحر رفتیم تو حیاط خب سحر چی شده ؟؟ هیچی فقط خوشم نمیاد با اون دختره تنها باشی فرزانه چرا با اون میگردی ؟؟ خب مگه چشه خیلی دختر خوب و آرومیه خب بسته دیگه نمیخواد پیشه من ازش تعریف کنی خیلی خوشم میاد 😒😒😒 زینب میدونست که هرگز سحر اجازه نمیده که با فرزانه صحبت کنه تصمیم گرفت بره پیش خانم شرافتی که دبیر پرورشی و مشاور مدرسه بود. زینب با دیدن جریان دیروز خیلی نگران فرزانه شده بود و میترسید که بیشتر گمراه بشه زینب داخل اتاقه مشاوره شد سلام خانم سلام زینب جان خانم میخواستم باهاتون حرف بزنم بفرما عزیزم من گوش میکنم 😊😊😊😊 خانم راستشو بخواین ... نمیدونم از کجا شروع کنم 😥 یه دفعه زینب از جاش بلند شدو گفت خانم ببخشید مزاحمتون شدم چیزی نیست ... زینب جان راحت باش دخترم بهم اطمینان کن حرفت و بزن نه خانم چیزی نیست اینو گفت و از اتاق سریع خارج شد خانم شرافتی- زینب ...زینب زینب- اخ ... اخ ... دختر دیوونه چرا حرفتو نزدی خب شاید خانم شرافتی میتونست جلو کارای فرزانه رو بگیره اخه چرا حرفمو نزدم 😩😩😩 زینب همینجور با خودش کلنجار میرفت ... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام صبح هایم ⛅️ با تو بخیر میشود ..♡.. تو آنی که با هر تبسمت 😍 خورشید طلوع میکند..☀️.. ‍‎‌‌‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔 چرا که بی تو👤 ندارم گفت و شنید بهای تو💞 گر بود خریدارم که جنس خوب به هر چه دید خرید✅ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_35714673.mp3
2.94M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۲۳ 🎤 استاد 🔺سلسله پادکست های 🔸«دولت کریمه»🔸 🔹بخش ۱۰ 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱:)) 🖇 اگر نمی توانید پرواز کنید پس بدوید🏃‍♀💜 اگر نمی توانید بدوید🚶‍♀🌵 پس راه بروید💛 اگر نمی توانید پیاده روی کنید بخزید😀👌 و اگر نمی توانید بخزید هر کاری انجام دهید تا به جلو حرکت کنید.🏅🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨﷽✨ 🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... شاهد خداست ! و تنهــــا او میداند ڪہ جــوانی ِشان را ، وقف ِ  نجابت کشورشان ڪـــردند ... ⭐️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید بابک نوری هریس🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای پاییز، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست❤️ 🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به ، مانند نام خانوادگی اش، چهره اش زبانزد بود... 🍃شاید آن های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند😌 🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های ، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر عاشقانه و یکطرفه ای بود به . زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش. 🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره است. غافل از آنکه هم و هم تو، هردو مملو از زیبایی حضور آفریدگار بود. تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب دوباره جاماندیم و و جاماندیم... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : رشت 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش شاهرخ هست🥰✋ *وقتی شاهرخ سیبیل، حُـر انقلاب شد*🏴 *شهید شاهرخ ضرغام*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۲۸ تاریخ شهادت: ۱۷ / ۹ / ۱۳۵۹ محل تولد: تهران محل شهادت: آبادان *🌹راوی ← کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا❌چاقوکشی🔪پدر نداشت از کسی هم حساب نمی‌برد🥀مادر هم کاری نمی‌توانست بکند اشک می‌ریخت و میگفت خدایا پسرم را ببخش🥀🤲🏻 عاقبت به خیرش کن🤲🏻 پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده💚دیگران به او می‌خندیدند🥀آنقدر دعا کرد تا اینکه دعاهای مادر پیرش گرفت⭐ علاقه‌ای که به امام(ره) پیداکرد باعث شد روی سینه‌اش اسم امام را خالکوبی کند✨میگفت میخواهم مثل حُر بشوم🏴 توبه کرد.دیگر نماز، دعای کمیل دعای توسل می‌خواند آن هم با گریه🥀 همرزم← چند تانک دشمن را منهدم کرد💥 برای زدن آرپی‌جی بالای خاکریز رفت اما گلوله به سینه‌اش خورد🥀 دشمنان بالای سرش هلهله میکردند🙌 همان شب تلوزیون پیکر بی سر شاهرخ را نشان داد🥀و میگفت ما شاهرخ را کشتیم🥀۲ روز بعد حمله کردیم و به خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از پیکرش نبود🥀او از خدا خواسته بود همه گذشته‌اش را پاک کند🍂 می‌خواست چیزی از او نماند🍂 نه نام، نه نشان، نه قبر، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر✨خدا هم دعایش را مستجاب کرد و پیکرش هرگز پیدا نشد*🕊️🕋 *مفقودالاثر* *شهید ابوالفضل(شاهرخ) ضرغام* *شادی روحش صلوات*🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
4_5814659388274639602.ogg
230.4K
🔗 🌸🍃صداے پدر شهید بابڪ نورے در لحظه خاک سپارے فرزند خودپدرشهید بابڪ نورے یڪۍ از رزمندگان شجاع هریس در دوران دفاع مقدس بود 🌹وصیت شهید به پدرشون این بود ، دعا کن که بادوستان شهیدت محشور شوم. و به شکل معجزه آورے با دوستان پدرشون در یڪ ردیف به خاڪ سپرده شدند.!🙂🤞 ♥️ ‍‎‌‌‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
.°💜` خمیده راھ رفتند🚶‍♂🌿 تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم !💜😌 ‹ › 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روزگار من (۱۲) زینب بعد کلی کلنجار رفتن با خودش بازم تصمیم گرفت که بره پیش خانم شرافتی فقط از یه چیز میترسید 😰😰😰 اینکه نکنه یه وقت فرزانه دلخور بشه ازش از طرفیم نمیتونست شاهده نابود شدن دوستش بشه زینب درو باز کرد اما دبیر پرورشی تو اتاق نبود رفت جلو در دفتر دید خانم شرافتی اونجا نشسته همش با استرسی که داشت ، به خانم خیره شده بود خانم شرافتی توجهش به سمت زینب و حال اشفتش رفت، تا از جاش بلند شد بازم زینب رفت ولی این بار دیگه بدجوی مشاوره مدرسه رو به فکر انداخت زنگ اخر بود که در کلاس به صدا در اومد در باز شد و دانش اموزی وارد کلاس شد و از دبیرمون خواست که برای چند لحظه زینب به اتاق مشاوره مراجعه کنه معلم با اشاره از زینب خواست که بره زینب همین جور که از پله ها پایین میرفت هی خود خوری میکرد که چرا این کارو کردم حالا چی بهش بگم ... خدایا خودت کمکم کن وارد شدمو بعد سلام و جواب سلام گرفتن گفتم : خانم با من کاری داشتین ؟؟! اره درو ببندو بشین ... زینب انگار تو با من کاری داری و میخوای چیزی بهم بگی ولی همش از گفتنش فرار میکنی ببین عزیزم من کارم مشاوره ست و امین و راز داره بچه هام و وظیفم میدونم که در حد توانم کمکشون کنم حالا خیلی راحت یه نفس عمیق بکشو حرفت و بهم بزن زینب - سرمو انداختم پایین و انگشتامو بهم فشار میدادم بعد گفتم خانم یه کمکی ازتون میخوام راستشو بخواین یکی از دوستام که تو همین مدرسه هست و همکلاسیمه داره دچار گمراهی میشه و منم میخوام مانع این کار بشم 😢😢 مشاور- واضح تر بگوو چه جور گمراهیی دخترم ؟؟. پس جریان و از اول برای خانم تعریف کردم حتی قرارشون با پسرارو بعد تموم شدن حرفام خانم در حالی که عینکشو پاک میکرد گفت این قضیه خیلی مهمه باید از همین حالا جلوشو بگیریم اکثر دخترای همسن شماها دچار چنین مشکلاتی میشن افرین به تو که تا این حد نگران دوستتی من باهاشون صحبت میکنم خانم فقط نفهمن که من گفتم بهتون 😰😰😰😰 خیالت راحت ... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی: همه کسانی که دنبال مفسده جویی هستند، [بدانند] جمهوری اسلامی اراده برخورد دارد و هرکس پایش را از گلیمش درازتر بکند جمهوری اسلامی چنین برخوردی خواهد داشت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚سلام امام زمانم💚 ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘😍 سلامی از منتظر به زهرایی ترین یوسف 😔 سلامی از من که تنهاترینم به تو که منی دردم را می‌دانی😇 را می‌بینی دلواپسی ام را شاهدی صدایم را می‌شنوی😭 و دعایم می‌کنی...🤲 در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را می‌بینم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☆∞🦋∞☆ بارالهـا؛ یاریمان دہ ، ڪه چون آنان باشیم .. آنان ڪه خوبـــــ بودند نه براے یڪ هـفته!! بلڪه براے یڪ تاریخ ... سلام صبح زیباتون، شهدایـے🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پنجشنبه و یاد درگذشتگان بخوانیم زیارت اهل قبور 🙏 به یاد پدران و مادران سفر کرده و همه درگذشتگان، به یاد امام؛ همه شهدا و اموات، ❤️بسم الله‌الرحمن‌الرحیم❤️ ✨السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّد رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ✨ 🍃🌹هر كس اين زيارتنامه را بخواند، خداوند ثواب پنجاه سال عبادت به او مي‌دهد و گناهان پنجاه سال را از او و پدر و مادر و نزدیکانش بيامرزد🌹🍃 آخر هفته و دلتنگی برای عزیزانی که دیگر در کنار ما نیستند...😔💔 شادی روح امام و شهدا همچنین پدران و مادران آسمانی با ذکر فاتحه و صلوات🌹🙏 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
1_36034512.mp3
3.43M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۲۴ 🎤 استاد 🔺سلسله پادکست های 🔸«دولت کریمه»🔸 🔹بخش ۱۱ 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پایی که بسته شد ! تا بماند و بایستد و بجنگد ... "علی‌حسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه می‌شود نیروهای خودی در کمین و محاصره‌ی دشمن قرار گـرفته‌ اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به پایه‌‌ی دوشکا می‌بندد تا بایستد و بجنگد ، تا یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند. از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها ۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود، در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است. مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام منطقه عمومی میمک عکاس: محمد عبدالحسینی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋ *پایانِ فراقِ 5 ساله*🕊️ *شهید مهدی نظری*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۲۰ / ۳ / ۱۳۹۵ محل تولد: خوزستان محل شهادت: حلب *🌹همسرش← دو فرزند از او به یادگار مانده است🍃سه روز قبل از شهادتش گفت دو گروه شدیم که به ایران بر میگردیم💫 به آقا مهدی گفتم: مادرت از روزی که رفتی بیمار است اگر برایت امکان دارد با گروه اول برگرد🥀گفت: نگران نباش دو روز دیگر برمیگردم🍃شب دوم ماه رمضان ساعت ۱۲ شب زنگ زد و گفت برای من دعا کنید📿 کاری پیش آمده است ولی آماده باشید تا به امید خدا رسیدم برویم اندیمشک🍃طبق عادت همیشگی که هر روز به من زنگ میزد، سوم ماه رمضان تماسی نگرفت🥀با پرس و جو از فرمانده شان که همسایه مان می شد، مطلع شدم که به عملیات رفتند و اتفاقی نیفتاده است.🍂اما زمانی نگذشته بود که خبر دادند آقای نظری مجروح شده است🥀 دو هفته ای گذشت که قطعی گفتند: مهدی به شهادت رسیده است🕊️ آقا مهدی همیشه میگفت شهید شدن سعادت میخواهد اما خوشا به سعادت شهدایی که گمنام می مانند و دیگر برنمیگردند🥀او به هدفش رسید و پیکرش گمنام ماند🥀فقط آرزویم این بود همسرم برگردد🍃نزدیک به 5 سال انتظار کشیدم تا به آرامش برسیم🥀 بعد از 5 سال پیکرش تفحص و شناسایی شد💫و مهرماه 1399 سالروز شهادت امام رضا(ع)✨به وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید مهدی نظری (ابوفاضل)* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh