eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻شهيد «شيرودي» درباره شهيد كشوری مي گويد : «احمد، استاد من بود. زماني كه صدام آمريكايي به ايران يورش آورد، احمد در انتظار آخرين عمل جراحي برای بيرون آوردن تركشی از سينه اش بود، اما روز بعد از شنيدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد، به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحي برود، اما او جواب داده بود: «وقتي كه اسلام در خطر است، من اين سينه را نمي خواهم.» 🗓 ۱۵ آذر ، سالروز شهادت ، شهید 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید احمد کشوری 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃خاقانی بسیار شیوا بیان میکند، که در جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند♡ 🍃بدرستی اگر نیکو سرشت نباشی نمیتوانی در قتلگاه عشق جان عزیزت را فدای جانانت کنی، اگر در عشق، صاف و نباشی نمیتوانی حتی لحظه ای گمانت را به سوی پرواز دهی .اصلا کدام روبه صفتی میتواند این مسیر را بپیماید، مگر غیر این است که مسلخ عشق با معنای حقیقیش را پیدا میکند. 🍃احمد کشوری جوان و تیز پروازی که زیرکانه و توانست مسیر عاشقی را تمیز دهد. ۲۷سال بیشتر نداشت، اما چون عارفی راه بلد مسیر را در کوتاهترین زمان‌ ممکن به انتهایش رسانید❣ 🍃میدانی، انتهای جاده ی عاشقی است و این مسیر را با تیز ترین پرواز ممکن به باند فرودگاهش رسانید. 🍃آری، حقیقتا عشق را باید زِ آموخت، ورنه ما ، چه میدانیم؟ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ تیر ۱۳۳۲ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : میمک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊 | 🔻با بیت المال میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود. رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم. مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد. معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند. خیلی تعجب کردم. رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟ گفت: نمی توانم. می ترسم بروم زیر دین مردم. 🌹 اگر پولی هم از راه جبهبه دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد. مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم. "شهید سیدحمید میرافضلی" ✍🏻 پا برهنه در وادی مقدس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔶️عملیات بیت المقدس تازه تمام شده بود که خبر رسید اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده است. از طرف سپاه چندین نفر را انتخاب کردند که برای ایجاد یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند ، من هم یکی از آن انتخاب شده ها بودم. 🔸️وقتی برادرم حسن فهمید، بهم گفت: نکنه فکر کنی چون برای جنگ با اسرائیل انتخاب شدی، کسی هستی و مهم شدی... نکنه غرور بگیردت ،اینم بدون که با نیروهای بسیجی هیچ فرقی نداری. اونجا هم که رفتی برای خدا کار کن و مراقب باش خودت رو گم نکنی... 📓 صنوبرهای سرخ/ ص ۱۰۹ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عرض سلام و احترام با اتکا به لطف و کرم خدای تبارک و تعالی با متمسک شدن خواندن سوره فاتحه که در روایات به سوره شفا نام برده شده هست همانطور ی که «صادق آل‎ عبا» علیه السلام فرمودند: «چنان‎چه بر مرده‎ای ۷۰ بار سوره حمد خواندید و زنده شد، تعجب نکنید.» (اصول کافى) ایشان فرمودند: سوره‌ «حمد» سوره‌ای است که ابتدای آن «حمد» خدا و وسط آن «اخلاص» و آخر آن، دعا است. از سلمة بن محمد نقل است که گفت: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که فرمودند: کسی که سوره حمد، او را شفا نبخشد، چیزی او را شفا نمی‌بخشد. (خواص القرآن، ص ۴۸). پس بزرگواران بیایید به جهت اینکه آمار فوتی مبتلایان به کرونا صفر شود و این شیعه خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ایران از بلاها حفظ شود در هر شبانه روزی هفتاد مرتبه خوانده شود لطفاً این را برای همه خویشاوندان و دوستان و آشنایان اشتراک گذاری کنید و مدت پایان این ختم سوره شفا را تا زمانی که صفر شدن آمار فوتی ها می باشد سپاسگزارم
🎨 | 🔻 یادمان شهدای عملیات خیبر- طلائیه 📍کاری از مرکز طراحان ستاد مرکزی راهیان نور کشور 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
| کاش می دانستم به چه می اندیشی كه چنین گاه به گاه میسرانی بر چشم غزل داغ نگاه می سرایی از لب شعر مستانه آه كاش میدانستی به چه می اندیشم كه چنین مبهوتم من فقط جرعه ای از مهر شما نوشیدم با شما ترجمه عشق خدا را دیدم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام‌ دوستان مهمون امروزمون داداش احمد هست🥰✋ *حافظ قرآن*💫 *شهید احمد مکیان*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۹ / ۱۳۷۳ تاریخ شهادت: ۱۸ / ۳ / ۱۳۹۵ محل تولد: آبادان محل شهادت: سوریه *🌹متولد 15 آذر ماه 73🎊 از روحانیون جوان خوزستانی‌ که 28 جزء قرآن را حفظ بود✨ او سال 95 توسط تکفیری ها💥به شهادت رسید🕊️مادرش ← درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود🥀و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود🥀تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده💚خوشحال و سبکبار دیدم✨ آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد🍂و به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد💛 در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد💛 از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت💚 در قسمتی از وصیت نامه‌اش نوشته: دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید🕊️پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید🍂وغریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید🍂و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید🥀واگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید“ تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “🕊️چون من از روی پر نور و باجمال شهدای گمنام خجالت میکشم🥀که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود.»🥀طبق وصیتش همان را نوشتند🥀و او را غریبانه🥀در قُم به خاک سپردند*🕊️🕋 *طلبه شهید احمد مَکیان* *شادی روحش صلوات*
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من (۶۷) مامان اصلا حواسم نبود زینب که گفت محسن رفته سوریه چجوری باهاش حرف بزنم ☹️☹️☹️☹️ خب فرزانه یه کاری کن الان یه زنگ بزن به خونه عموت اینا ازشون شماره تماس بگیر.. ولی مامان شرایط اونجا جوریه که فکرنکنم شماره تماسی داشته باشن ... حق باتوعه دخترم پس 🤔🤔🤔 چیکار کنیم ؟. رفتیم تو فکر بلکه یه راهی پیدا کنیم من بتونم با محسن حرف بزنم ... مامان ـ اهاااان فرزانه فهمیدم الان زنگ بزن هرکس گوشی رو برداشت بگو با محسن کار مهمی داری اگه شماره تماس نبود سفارش کن هر وقت بهشون زنگ زد به محسن بگن با تو تماس بگیره اینجوری بهتر نیست دخترم ... اره خیلی خوبه ... گوشی رو برداشتمو زنگ زدم بعده سلام علیک و خوش و بش، به زن عمو حرفامو زدم و سفارش کردم . زن عمو خیلی دوست داشت محسنم زود سروسامون بده اون روز بعد از ظهر که عمو از سرکار برگشت زن عمو بعد از جمع کردن سفره ناهار یه استکان چایی برای عمو ریخت و رفت نشست کنارش ... بفرمایید اقا اینم از چایی... دستت درد نکنه خانم همیشه بعد ناهار یه چایی تازه دم میچسبه ... نوش جونت... ناصر میخوام درباره ی یه موضوعی باهات حرف بزنمو مشورت بگیرم عمو همینطور که داشت چاییش و میخورد گفت: چه موضوعی ؟؟ بفرما گوش میدم ... ناصر دیگه وقتشه برای محسن استین بالا بزنیم یه دختر خوبم براش زیر نظر دارم ..😊😊😊 عمو ـ لیلا من حرفی ندارم هر طور که خودت صلاح میدونی اما نظر محسنم باید بپرسی شاید به خاطر ماموریتش قبول نکنه... اون با من اقا ناصر خودم باهاش حرف میزنم راضیش میکنم ... عمو با خنده گفت : لیلا خانم ریش و قیچی همیشه دست شما زناست خودتون بهتر میدونید تو اینجور کارا همه کاره شمایید 😄😄😄😄 حالا کی هست این دختر که براش زیر نظر داری؟؟؟ غریبه نیست اشناست اگه بدونی صد در صد چشم بسته قبولش میکنی هرچی از نجابت و کمالات این دختر بگم کم گفتم ...خانواده شم که حرف ندارن کاملا بی نقصن ... لیلا خانم نمیخوای بگی کیه ؟؟؟ اون دختر گل زینبه!! دختر احمد اقا خواهر شوهر فرزانه خودمون..😊😊😊 خانم به به!! به این انتخاب، عالیه😊 فقط مونده نظر محسن ... تقریبا ۳ـ۴ روز از این قضیه گذشت تا محسن خودش زنگ زد به زن عمو الو سلام مامان ، چطوری ؟؟. بابام خوبه ؟داداش کوچولوم چیکار میکنه؟؟ سلام عزیز دل مادر، همه خوبیم تو چطوری پسرم ؟؟ شکر خدا منم خوبم با دعاهای شما محسن جان کی قراره بیای ؟؟. راستش زنگ زدم بگم ان شاالله تا ۲ ـ ۳ روزه دیگه بر میگردم چقدر خوب پسرم زودتر بیا که کلی باهات کاردارم . باشه مامان جان اگه کاری نداری من خداخافظی کنم نه پسرم فقط مراقب خودت باش چشم مامان به بابا و همه سلام برسون ... محسن ... محسن ... صبر کن قطع نکن .... جانم چی شده مامان ؟؟. پسرم داشت یادم میرفت فرزانه چند روز پیش زنگ زده بود ازم خواست که بهت بگم باهاش تماس بگیری کار مهمی داشت . باشه مامان زنگ میزنم فعلا دیگه نمیتونم حرف بزنم فرمانده صدام میزنه خداخافظ به سلامت پسرم .... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
‍ 💞 🌱به نام خدا🌱 💔دل نوشته از طرف دختر شهید سلام بابای خوبم!✋ تازه یاد گرفته ام بگویم بابا. چقدر گفتن بابا قشنگ است ، چرا مادرم قاب عکس تو را مقابل صورتم می گیرد و خودش می گرید؟😭 دل رستای هشت ماهه ات برای صدایت تنگ شده است.دلم آغوش گرمت را می خواهد وقتی که با لبخند همیشگی ات از سر کار به خانه بر می گشتی و مرا در آغوش می کشیدی و نوازشم می کردی و من از ته دلم می خندیدم. چقدر شیرین بود و چقدر کوتاه😥 هفت روز است که دیگر نیستی و برایم هفت قرن گذشت ، همه می گویند ذوق شیرین کار های من را داشته ای !!!! الان کجایی ببینی در فراق تو چه می کشم؟؟؟😰 بابای مهربانم نمی دانی چقدر درد بی پدری سخت است. من که با هر بند انگشت تو در دستان خود ذکر می گویم پدر ، تسبیح می خواهم چکار؟😓 پدر ای باغبان زندگی که در سایه محبت آسمانی ات زندگی ام شکفته شد هفت روز است که غنچه ی وجودم بی تو پژمرده است🥀 سر از این سجده هفت روزه بر نمی داری؟؟؟مگر نشنیده ای دختران بابایی اند؟؟؟ شک ندارم که اکنون در میان همین جمعیتی ، امروز کجای این محفلی بابا؟؟؟🤔 ببین منم تک دخترت ، نگاهم کن خوب براندازم کن.دیگر حال و حوصله ی عروسک بازی ندارم ، بابا آغوش تو امن ترین جای جهان بود که تجربه دوباره اش برایم آرزو شد.😔 دلم پر می کشد برای بابا گفتن!!! پدر از آسمان چه خبر؟؟؟ مهمانی خدا تمام نشد برگردی؟؟؟ بابا به هر که هر چه داشتی بخشیدی ، حتی تیر ها هم از خون پیکرت نوشیدند. همه ی همکارانت از خوبی هایت می گویند. پس بگو چرا تو انتخاب شدی!!!🕊 شنیده ای می گویند خدا گل چین است؟ تو شنیده ای اما من دیده ام. بابای خوبم با رفتنت قلب کوچکم را ویران کردی؛برای من و مادرم دعا کن و سلام مرا به اربابمان امام حسین علیه‌السلام برسان.💚 بابای خوبم بدان که من با افتخار و غرور سرم را بالا گرفته و به خودم می بالم و راهت را ادامه می دهم ، زیرا تو راه راست و حقیقت را انتخاب کردی و برای آرامش و امنیت کشورم جانت را دادی🩸 بابای خوبم سایه ات بر سرم هر چند کوتاه بود اما به امتداد عشق بی انتهای تو به کشورم و هم میهنانم ادامه دارد✌️ 🌹بابای شهیدم، شهادتت مبارک🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻چه بسیارند عبرت ها وچه کم اند عبرت گیرنده ها 🎧 شهید مصطفی صدرزاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مۍنـــویــسم زتـوڪہ دار و نـدارم شـده اۍ بـیقرارتـــ شدم و صبـرو قــرارم شده اۍ مـن ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشۍ لیل ونهارم شده اۍ السلام علیک یا ابا صالح المهدی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طلوعیـ⛅️ دوباره است که تو را میخواند عقل و عشــ♥️ـق در رگهای جاریست عقل میگوید برو🚶‍♂ و عشق میخواند ... آنگاه ست که در آغوش معشوق💞 و معبودت جای میگیری سلام برشما شهیدان🌷 که عاشقتان شد و شما را آسمانی کرد. شهدا با نگاهتان ما را هم آسمانی کنید🙏 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی شیخ الاسلامی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❄️ در سرمایِ دی‌ماه ۶۴؛ تولدش گرمابخشِ خانواده شد.هنگام اذان چشم گشود و او را نامیدند. کشتی می‌گرفت و روحِ پهلوانی را در خود پرورش می‌داد. فراتر از این‌ها؛جوانمردی را مشق می‌کرد.جسمش را قوی و روحش را بزرگ می‌کرد آنقدر بزرگ که روزی تنها آسمان آرام‌بخش او شد🕊 ✨ بزرگتر بود و همیشه هوای برادران و خواهر کوچکش را داشت.درس‌خوان بود و موفق در این مسیر.فارغ‌التحصیلِ مهندسی برقِ دانشگاه ساری. ❄️ آرامش و ادبش، چون مغناطیسی، همه را جذب او می‌کرد و این مصطفی بود که بیش از پیش ادب می‌کرد و تواضع را در خود رشد می‌داد. ✨ به سوریه رفت، داوطلبانه و برای دفاع رفت تا به قول خودش به آنهایی که به ساحت مقدس عمه سادات بی‌احترامی کرده اند، جواب دندان شکنی دهدو به جهادِ اعلامیِ رهبرش، گوید. ❄️ آر‌پی‌جی‌ زنِ ماهری بود و خدا می‌داند با این گلوله ها، چند سنگر دشمن و چند را به هلاکت رسانده است. ؛قهرمانِ دمشق💚 ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ٢٢ دی ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ آذر ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار :چالوس گلزار شهدای یوسف آباد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محرمعلی مرادخانی💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اینبار می‌خواهم از او بنویسم، از زاده اردیبهشت! برای سرداری که از کردن خسته نمیشد. از اویی که عظمت روحش قلمم را متحیر ساخته؛ منش جوانمردانه اش مرا شرمنده خود کرده و و شجاعتش روی همه معادلات ذهنم خط قرمز بزرگی کشیده است. 🍃آشنای غریبی که راه و رفتارش نشأت گرفته از خط و جلوه گر لبخند خدا بر زمین بود. زاده بهار هزار و سیصد و چهل و پنج؛ پدرش به واسطه اینکه در محرم به دنیا آمده بود نامش را محرمعلی نهاد. 🍃محرمعلی مراد خانی، که از دوازده سالگی پا در رکاب انقلاب آماده جان‌بازی بود ، آماده . به اینجا که میرسم خسته و ناتوان می‌مانم، در دایره لغاتم کلمه ای پیدا نمیشود که جهد و تلاشش را توصیف کند. 🍃اصلا در محضر سی سال پاسداری کردن از حریم و انقلاب، کلمات خجل زده‌اند و کنار هم قرار نمی‌گیرند. حقیقتا تاریخ گواه همه چیز است! و قلم ناتوان و سرگشته... 🍃اینجا اعجاز تاریخ است که همه را حیران خود میکند ، تاریخی که در سینه‌اش های محرمعلی در کلانتری نوزده مهرآباد را حک‌ کرده و هرگز از یاد نمی‌برد فرماندهی گردان مکانیزه لشکر ۲۵، فرماندهی گردان امام رضا تیپ ۳ امامت و... 🍃افتخاراتش طوماری می‌شود که قدمت مبارزاتش را به رخ می‌کشد و این پایان نداشت مگر با آسمانی شدنش. شاید مبارزه تن به تن و جانانه اش در میدان با رفتن جسمش زیر خاک و روحش در آسمان پایان یابد. اما نام نیکش به یادگار خواهد ماند! 🍃چون هنوز رجزخوانی‌اش در قلب در گوش تاریخ مانده است و هربار محرمعلی های دیگری از این رجز جان می‌گیرند و آماده خدمت می‌شوند. و تاریخ پر است از مردانی که با شهادتشان تولدی دوباره رقم می‌زنند! ✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ اردیبهشت ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای تنکابن 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_22838212.mp3
3.62M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۶۴ 🎤 استاد 🔸«وظایف منتظران»🔸 🔺قسمت سوم 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید سید اصغر فاطمی تبار 🍂🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃هیئت ِحسین، خانه امید است برای ناامیدان از همه جا رانده. آنان که بغض هایشان را بغل کرده و به آغوش پناه آورده اند تا اشک بریزند و عقده های دل را خالی کنند. تشنه محبت اند. همان مادر که مهمانان فرزندش را خریدارانه نگاه می کند و واسطه می شود برای روسیاهان. 🍃فرزندان مادر، را از مادر به ارث برده اند. آخر یا روضه کوچه و صورت سیلی خورده شنیده اند یا از در سوخته و مادر قد خمیده خاطره دارند و یا روضه گودال و ندای یا بنی حضرت زهرا داغ شده بر دلشان 🍃اشک ریخته اند و میان هق هق ها، دست ها را مشت کرده اند. همان سینه زن های را می گویم. ، یکی از آن هاست .دلش تاب نیاورد باز هم عاشورای دیگری را ببیند.ندای از حرم عمه سادات به گوشش رسید. ضربان قلبش حسین را برایش تداعی کرد و ملکه ذهنش از سفر گفت و اینکه پایان قصه زندگی با خود اوست. کوله اش را اماده کرد و راهی شد. گذشت از دنیا و دل بستگی هایش. حتی از همسرش.. 🍃نمیدانم کار اشک های آخر روضه بود یا نجواهایش در حرم یا عشقش به حضرت مادر که در کوچه از پهلو شد و باز هم دل کوچه لرزید. 🍃آری.فرزندان هم مظلومیت را به ارث برده اند هم را.... فرزند زهرا❤️ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : خوزستان، شهرستان امیدیه، بخش جایزان 🕊محل شهادت :تپه های العیس حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh