eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت عاشورای فردا به نیابت از شهید ابراهیم هادی
سائل شبی که زائر باب المراد شد تسبیح وار، گرم دمِ "یا جواد" شد در اولین قدم به مراد دلش رسید... سائل دمی که ساجد باب‌الجواد شد ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
🌸 امام جواد علیه السلام:🌸 🌿 منْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ، مَا يُفْسِدُ أَكْثَرُ مِمَّا يُصْلِح‏. 🌿 کسیکه بدون آگاهی عمل کند، بیشتر خرابکاری میکند تا اصلاح. 📚 بحارالانوار، ج ‏75، ص 364. ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
صبح را باید از چشمان تو خواند وقتی آفاق نگاهت تا دور دست ها مرا به آتش می‌کشد و تو خورشیدوار فاتحِ صبح جانم می‌شوی ... ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ‌🌿|… « ألا إنَّ اولیائَهُم، لَهُمَ الجَنَّهُ یُرزَقونَ فیها بِغَیرِ حسابٍ. » + برشے‌از‌ ..📍✨ 😍🍃 |🌿|•° °•‌|| ‌°•[ ✨😌ما قوم عجم به باده عادت داريم  بر پيرمغان «علے» ارادت داريم 😍🍃 ]•° @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استودیویی بسیار زیبا و جانسوز ویژه شهادت امام جواد علیه السلام بیاین باهم گریه کنیم بریم به شهر بیکسی 🎤 🎤 ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
🍃🌸 یک چله از برای شما ناله سر دهم تا در مُحَرمت بشوم مَحرمت حسین ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
••[♥️🌿]•• ﷽ ♦️ # امیرالمومنین ⭕ مصیبتش درباره‌ است. کسانی حقش را غصب‌ڪردند، اذیتش ڪردند، ڪشتند. این مصیبت چند سال طول‌ڪشید؟ سی سال، چهل سال، پنجاه سال. ⭕ مصیبتش درباره‌ۍ است. امت با اولاد علی بد رفتارڪردند. کشتند، فرارۍ دادند، اسیرڪردند. هرڪارۍ خواستندڪردند. ⌛ اما این هم چند سال طول‌ڪشید؟ این هم دویست سال طول ڪشید... سیصد سال طول ڪشید. بیشتر شد؟❓ نه،❌ تمام شدند امامان🌿. •• •[ سال۱۳۵۰ ،سخنرانی در کاشان]• @shahidomidakbari
رفیق شهید شهیدت میکند...🌹 ✨شهید حجت الله رحیمی✨ کانال🌱✨ @Shahidomidakbari
خدایا من پُرِ دردم.. از خودم خسته م.. چیکار کنم؟.. + مگه صدای اذونو نمیشنوی؟..🙃
وقت نمازه رفقا😉 نمازتون سرد نشه🌹 کانال🌱✨ @Shahidomidakbari
زیارت عاشورای فردا به نیابت از شهید ابومهدی مهندس
🍃🌸 سوره وٱلشّمس از گلدسته می‌ریزد به صحن لحن گرمی دارد و خورشید قاری می‌شود السَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
🌸🍃 صبح شد ای دل غمدیده من صبح بخیر صبح زیبای تو پرشادی و پر پند بخیر خنده کن ای دل غمدیده که غم ها برود بسمله گوی و همی عاقبتت باد بخیر ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
🍃🌸 پیامبر خدا (ص): در اسلام هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خداوند عزوجل محبوبتر از ازدواج باشد. 📚 بحارالانوار، ج103، ص222 ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
﷽ ‌🌿|… « مَعاشِرَ النّاسِ، قَد استَشهَدتُ‌ الله وَ بَلَّغتُڪُم رِسالَتے « و ما عَلَے الرَسُولِ إِلـاَّ البَلاغُ المُبین. » » + برشے‌از‌ ..📍✨ 😍🍃 |🌿|•° °•‌|| ‌°•[ ✨😌ما قوم عجم به باده عادت داريم  بر پيرمغان «علے» ارادت داريم 😍🍃 ]•° @shahidomidakbari
💕 ۶ رو به من گفت: "یعنی خدا از ما مےگذره"؟؟😔 بغضمو قورت دادمو گفتم: "حتما... اگه خدا بهت عنایت کنه که بشی، حتما تو رو بخشیده"... بعد گفتم: "حالا اگه واقعا حس مےکنی شهید میشی، مےخوای وصیت کنی"؟😔🤔 گفت: "نمےدونم چی بگم؟...🙄🤔 فقط یه مادر پیر دارم که من نان آورش هستم😔، اگه شهید شدم و رفتین پیش مادرم بگین ( !!! آخر هم شیر حلال تو بود که ما رو آورد تو این راه) بگین (ناراحتِ من نباشه! من خودم کردم که اینجوری، شرمندگی اون چند سال رو کنم)😥 نیم ساعت بعد که آفتاب زد از کنار دوشکا آمدم کنار بچه ها تا توجیهشان کنم که یک تیر ، نمےدانم از کجا شلیک شد و درست خورد تهرانی ... ... ڪانال @shahidomidakbari
💕 ۷ به همین راحتی!😇 همه ما ۳۰۰ نفر روی ارتفاع ، توی ۵۰-۶۰متر این ور ، اون ور می رفتیم اما این تیر، فقط و فقط قسمت تهرانی شد...😔 تهرانی که افتاد بچه ها ریختند دورش و شد😭 و هرکسی یه چیزی مےگفت . یکی‌ می گفت: «دیدی خدا چقدر رحمان و رحیمه؟؟ هرکسی واقعا توبه کنه و خوب بشه ، چه بخواد چه نخواد خدا می بردش!!!😭😔 یکی می گفت: «دیدی به خودت اومدی ، با خودت کنار اومدی که بری خدا هم بردت؟»😭😔 می گفتند و گریه می کردند.😭😭 عملیات که تمام شد آوردیمش عقب . خودمان هم بردیمش تهران. رفتیم به مادرش خبر بدیم... زنگ خانه شان را که زدیم پیرزنی شکسته آمد دم در.. رویش را سفت گرفته بود . سلام کردیم و گفتیم: « حاج خانم !مهمون نمیخوای؟»☺️ گفت: «کی از همرزم های پسرم بهتر؟!😊 کی بهتر از رفقای پسرم؟😊 قدمتون روی چشم.» سعی مےکرد بخندد و خودش را آرام نشان دهد. ما هم جرات نمےکردیم حرفی بزنیم . خودش شروع کرد و گفت : «وقتی پسرم به دنیا آمد پدرش مُرد.😔 مانده بودم توی یک شلوغ ، غریب و تنها چه کنم؟ گفتم: (خدایا! کمکم کن این بچه رو با بزرگ کنم). هرکاری هم کردم نیت و هدفم فقط همین بود و با همه جور مشکل و سختی ،کلنجار رفتم . وقتی که جوان شد وخودش راهش را انتخاب کرد، فهمیدم رفته توی کار ، با آدم های بد مےپلکید اما از من پنهان میکرد . شب و روز کارم شده بود گریه و دعا و استغاثه به درگاه خدا که خدایا چرا این بچه اینجوری شد؟😔 زمانی که خواست بره جبهه پیش خودم گفتم یعنی وقتش رسیده ؟ موقع خداحافظی توی کوچه قشنگ حس کردم شهید میشه . 😔 تا وسط کوچه که رفت صدایش کردم ، برگشت پیشانیش را بوسیدم و گفتم : من میدانم که مزد زحماتم را به زودی مےگیرم .»🤗☺️ بعد رو کرد به ما و گفت: «حالا کجا بیام تحویلش بگیرم؟ »🤔 بی هیچ حرفی بردیمش .... ڪانال @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا