eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
- ناشناس.mp3
2.32M
باز پیش توئه حواسم...😔 آقای امام رضا🍃 (محمدجعفر‌متقین) ڪانال @shahidomidakbari
💔 من منتظر نشسته ام و با همه وجود معکوس میشمارت ای نازنین عدد.. ۵۵ روز تا محرم..💔 ✍ ڪانال @shahidomidakbari
💔 من که در بی خبری عمر بسر میکردم چشم هایت خبر فوری دنیایم شد.. ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #سید_پابرهنه۲ سید غلامرضا (حمید) میرافضلی سال ۱۳۳۳ در شهر رفسنجان به دنیا آمد و
💕 ۳ حمید ساکت نمےشد و تنها کسی که توانست آرامش کند، بی بی بود... بی بی ، خودش صبور و آرام بود و از شهادت رضا، راضی و همین آرامشش حمید را آرام کرد و تلنگری شد در وجود حمید.... سید حمید که فکر مےکرد بزن بهادر محله است، حیران و درمانده! شاهد شجاعت کسی بود که همیشه او را بزدل و ترسو مےدانست... تا چشم بر هم زدند انقلاب شد و بعد جنگ... حالا دیگر سید حمید با چشمانش مےدید نوجوان هایی که از او بسیار کوچکتر هستند، به جبهه مےروند... سید حمید دیگر در کنار رفقایش هم احساس تنهایی مےکرد، مےخواست به جبهه برود اما آیا در جبهه سید حمید را با آن سابقه اش قبول مےکردند؟؟؟؟ یکی از کامیون دارهایی که کمک های مردمی بار زده بود، با اکراه سید حمید را به جبهه برد... جبهه جنوب گویی از ظلمت به نور رسیده بود!!! با حیرتی آمیخته با شوق، به دنیایی رسیده بود که از کودکی به دنبال آن بود.... و سید خیلی زود تغییر کرد.... افسوس مےخورد بر عمر از دست رفته اش و همیشه خودش را سرزنش مےکرد... بعد از مدتی شب ها در بیابان، پرسه مےزد و چندی بعد برهنگی پایش همیشگی شد و به مشهور.... ... ڪانال @shahidomidakbari
یکی از رفقای هم دروه ای حسین با انتشار این عکس نوشت: "تقریبا همیشه حسین را در همین حالت می دیدیم.با درحال کار بود و یا در حالت کار. اصلا خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت.بدن ورزیده و آماده ای داشت.درست زمانی که همه خسته بودند شوخی های حسین گل می کرد و به همه روحیه می داد. استراحت حسین ماند برای بعد از شهادتش." ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
•••🥀 آیا زِ فـراق ، بی قــرارے کـــردیم ؟! در راه وصـــال ، جانثارے کردیم ؟ یڪ لحظه بپرسیم زِ خود انصافاً این هفته برای او چه کاری کردیم؟ @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سه سال پیش همین موقع‌ها بود که رهبر انقلاب از "مخاطب باید‌ها" صحبت کرد که نه به مزاج روحانی خوش و نه طرفدارانش ♦️شب همون روز طرفداران روحانی با اتحاد شبکه منافقین هشتگ "حامی روحانی ام" را در توییتر تِرند جهانی کردند!! ♦️اما زمان گذشت و همه به مخاطب بایدها رسیدند و دیگر هیچ کس هشتگ حامی روحانی ام نمیزند! ڪانال 🌸🍃 @shahidomidakbari
💖 توجه توجه 💖 سَلام رُفَقا 🙃 با تَوجُه بِه هَفتِه [کِرامَت] قَرارِه یِه مُسابِقِه کوچیکی بَرگُزار کُنیم😃 فَقَط بایَد دِلنِوِشته خودِتونو دَر مورد اِمام رضا(علیه السلام) هَمراه با یه عَکس به دِلخواه خودِتون بَرایِ ما اِرسال کُنید😊 و سه نفری کِه "سین" بیشتَری داشتِه باشن به عُنوان بَرَندِه جَوایِزی تَقدیمِشون میشهِ:)🌻🌻 وَ حالا لُطفاً هاتونو به آیدی زیر ارسال کنید..🙂 👇👇 @khadem_shahidomidakbari
💔 💟چالش سین دلنوشته ی امام رضا..💟 شرکت کننده شماره: 1 💕💕 باب‌ الرضا ڪه رفتم گفتم به خادمانت : من در همین حوالے گم کرده‌ام دلم را ... 💕💕 برای شرکت در چالش به آیدی زیر پیام بدین..👇👇 @khadem_shahidomidakbari ڪانال @shahidomidakbari
💔 💟چالش سین دلنوشته ی امام رضا..💟 شرکت کننده شماره: ۲ 💕💕 دلم برا عقب عقب اومدنای تو حرمت تنگ شده😔 آقای من! مگر زندگی بدون زیارت هم زندگیست؟! یادش به خیر اون روزایی که با بابا قرار میزاشتم جای در صحن جامع🚪😇 چقدر میترسیدم دیر برسم🙊 هر وقت میومدم هم میدیدم بابا هنوز نیومدن😌 چه قدر شیرین بود اون لحظه های دو دقیقه ای که سعی میکردم همه حرفامو با چشام بهتون بگم😊 به هرچی میخوام فک کنم میبینم همه چی تو حرم شما بود😥 دیدار حضرت آقا💞 عروسیامون.. تشییع حاج قاسم😭😔 قرارهام با رفقا🤝 تعزیه هامون... گریه هام😭خنده هام😅 همه چی... تازه دارم غم بسته بودن حرم رو حس میکنم☹️چه قدر دیر😞 بس که نوکر بی انصافیم.. میدونم نه نوکر خوبی نه همسایه خوبی🤦‍♀😭 ولی میدونم شما کریم تر از بدی های منین🌹🍃🌹🍃 به خاطر اشک زائرای خوبت دریابم.. این شبا نوکرای خوبتو انتخاب کردی و میان تو حرمت عشق بازی💓🍃💓 شما رو به اشکای آسِدرضا نریمانی😭😭😭 روضه های حاج مهدی رسولی😢😓 به هر آنچه که میدانی و من نادانم ..دریابم.. این لحظه های دوری را کوتاه کن.. 💕💕 برای شرکت در چالش به آیدی زیر پیام بدین..👇👇 @khadem_shahidomidakbari ڪانال @shahidomidakbarii
💔 براش مشکلی پیش اومد.. گفت آقا جواد! شما که به همه کمک میکنی چرا به من کمک نمیکنی؟..😔 خواب دید.. بهش گفت..: "مگر من چند بار به شما نگفتم هر وقت مشکل دارید، از خود حضرت زهرا سلام الله علیها بخواهید؟ به حضرت زهرا توسل کنید..!" ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
..👌 گفتند که حرم جای همه ست حتی گنهکار پس حرزتو بردار ای شیخ بهایی..
کانال رسمی شهید امید اکبری
💌 ماجرای حرز شیخ بهایی 💌 شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشته‌اند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام می‌شده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش می‌آید.  شیخ سفارش های لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می ‌کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن) چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار(ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبه ای نصب می‌شود و درشأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته می‌شود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی کتیبه نوشته می‌شود. به هر حال، سفر شیخ به درازا می‌کشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر می‌مانند، هنگامی که از سفر باز می گردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر می‌رسد، با تعجب بسیار می‌بیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.  شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت می‌شود و به معماران اعتراض می‌کند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض می‌کند: «ما می‌خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگ‌تر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کرده، منتظر شما بمانیم. در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را داده‌اند. شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم می‌روند و از تولیت در این مورد توضیح می‌خواهند. تولیت حرم نقل می‌کند: چند شب پی در پی آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هر کس بخواهد می‌تواند بیاید». شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری می‌شود و به سمت ضریح می‌رود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری می‌شود...
💔 مزار از شهدای حادثه تروریستی خاش زاهدان گلزار شهدای دستگرد اصفهان پ.ن: خون گلوش هنوزم گرمه ما دلمون به چی سرگرمه؟..😔 ڪانال @shahidomidakbari
بریم نماز... :)
+ آقا امید کجایی الان؟ - الان... تو بهشت.. وسط بین الحرمین💔 🍂 @shahidomidakbari
💕 🌸روز سی و چهارم چله سوره یاسین🌸 حتما با صوت بخونید..👇👇
PRHIZ036.MP3
3.59M
💕 💟 قرار امام رضایی ها.. 💟 صوت تلاوت سوره یاسین استاد پرهیزکار "هدیه به مادر مکرمه امام رضا علیه السلام حضرت نجمه خاتون.." ڪانال @shahidomidakbari
۞﴾﷽﴿۞ کنج زندانِ گناهان خودم جا مانده‌ام گفته‌اند اینجا بمان تا ضامنی پیدا شود با نگاهت اعتبار یک جهان را می‌خری قدرِ آهویی نگاهم کن که این در، وا شود ڪانال @shahidomidakbari
Hamid Alimi - Jeloye Ayne 128 (MusicTarin).mp3
8.76M
💔 حواست هست نوکرت داره پیر میشه؟ بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه...😔 ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 حواست هست نوکرت داره پیر میشه؟ بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه...😔 #حمیدرضا_علیمی ڪانال #شهید_ام
💔 در زیارت آل یاسین میخونیم "و ان الموت حق" مگه ما نمیدونیم که مرگ وجود داره؟ چرا میدونیم ولی اینقدر یادمون رفته که بعید میدونیم امروز یا فردا یا بیست روز دیگه وقت ما هم بشه.. مهمترین اتفاق زندگیمونو یادمون رفته.. امان از غفلت..😔 @shahidomidakbari
💔 💟چالش سین دلنوشته ی امام رضا..💟 شرکت کننده شماره: ۳ 💕💕 بازمسیحا نفسی آمد. آمدی و تمام عطرها به دنبالت. عطر سیب ،یاس،محمدی،وعطری از بهشت. وقتی به حرمت می روم، از دست صیاد روزگار آهو صفت می دوم و خود را به آغوشی می اندازم مهربانتر از آغوش مادر و از آنجا بوی خدا می آید،بوی علی ،بوی زهرا،حسن و بوی سیب،بوی حبیبم حسین .که آنجا فرشته صفتی به جسم خالیم روحی تازه بخشد.که کوله بار دردهایم را لحظه ای بر زمین بگذارم و نفسی تازه کنم. می آیم با کوله بارم تابگویمت که تمام دار وندارم همین است. می آیم به یادی شهیدی که دستم را گرفت همان شهیدی که لقب جهادی اش را غریب طوس گذاشت فقط به عشق شما آقا... 💕💕 برای شرکت در چالش به آیدی زیر پیام بدین..👇👇 @khadem_shahidomidakbari ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #سید_پابرهنه۳ حمید ساکت نمےشد و تنها کسی که توانست آرامش کند، بی بی بود... بی بی
💕 ۴ طبق معمول با پای برهنه در منطقه راه مےرفت. پرسیدم: "سید! چرا با پای برهنه"؟ گفت: "برای پس گرفتن این زمین، خون داده شده... این زمین احترام داره!! خون بچه ها روش ریخته شده، آدم باید با پای برهنه روش راه بره". سید شب ها که مےخواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود مےرفت بیرون سنگر و روی سنگریزه ها مےخوابید... مےگفتم: "چرا تو سنگر نمےخوابی"؟ مےگفت: "بدن من خیلی استراحت کرده! خیلی لذت برده! باید اینجا ادبش کنم"!!! سید با کمک مجاهدین عراقی با کارت جعلی رفت ... از قبل همه بچه ها هماهنگ کرده بودند که حالت طبیعےشان را حفظ کنند که لو نروند... با هر سختی به کربلا مےرسند و به حرم مےروند. سید حمید میرافضلیِ ما هم که عاشق مولایش بود، همین که وارد حرم مےشود و چشمش به ضریح سیدالشهدا مےافتد، پاهایش مےلرزد، مےافتد و بےهوش مےشود.... در آن روزها هر لحظه ممکن بود سربازان بعثی، متوجه آنها شوند... هر چه رفقایش او را به جدش قسم دادند بلند شود.... نشد... مجبور شدند یکی یکی از حرم خارج شدند و سید ماند توی حرم... حدود بیست دقیقه بعد، سید آرام از حرم خارج شد... ... سید از زبده ترین نیروهای اطلاعات و عملیات شده بود. تا جایی که شد سرانجام در عملیات سال ۶۲ در جزیره با دو تایی سـوار موتـور ،هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتند پیش سید الشهداء... درست روز شهادت مادرش زهرا سلام الله علیها ... ڪانال @shahidomidakbari