eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️《شهید جعفر خزائی》✳️ 🌱پس از آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، از طرف کارخانه به مدت ۴۵ روز به جبهه اعزام شد و پس از آن مرتباً با مرخصی‏ های بدون حقوق به جبهه می‌رفت و همیشه می‌گفت: «تا خرمشهر آزاد نشود، دست از جبهه و جنگ و دفاع برنمی‌دارم.»  تاریخ شهادت 🍂 @shahidomidakbari
اینجا که کوفه نیست، بیا! عاشقت شدیم چقـدرپَرمۍڪشد دِلـــــــ♡ـــــــمـ بہ هواے تُــو... «🌿» 🌷••السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان ••🌷 💙اللهم عجل الولیک الفرج💙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍂 @shahidomidakbari
«بسم الرّب والشــّهداء والصدیقین» امروز۲۴ خرداد چهارمین سالروز شهادت شهید مدافع امنیت حسن عشوری از شهدای شهرستان رودسر است. این شهید در سال ۱۳۶۸ در شهرستان رودسر استان گیلان متولد شد و ۲۸ سال بعد از تولد، با شهادت از دنیا رفت.🕊 شهید عشوری در سال ۱۳۹۶ در جریان درگیری با گروهک تروریستی انصارالفرقان در چابهار به درجه رفیع شهادت نائل شد.🥀 گروهک تروریستی انصارالفرقان در آن زمان قصد بر هم زدن امنیت مراسم‌های لیالی قدر در ماه مبارک رمضان را داشت که در جریان درگیری با نیرو‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران این نقشه شوم آن‌ها نقش بر آب شد. یکی از اقدامات جالب توجه شهید عشوری، درخواست‌نامه وی برای اعزام به سوریه جهت دفاع از حرم‌های مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) در سال ۱۳۹۵ بود. تاریخ شهادت 🍂 @shahidomidakbari
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 نام و نام خانوادگی :سردارشهید محمدجعفر سعیدی✨ نام پدر : علی تاریخ تولد :1334/04/03 محل تولد :در روستای «احشام قاید‌ها» از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر تاریخ شهادت :1365/10/05 محل شهادت :در محور عملیاتی کربلای ۴ جزیره سهیل عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد 🕊 محل دفن : پیکر مطهر شهید پس از ۱۰ سال مفقودیت در تاریخ ۷۵/۱۱/۱۸ به وطن بازگشت و در گلستان شهدای بندر زیبایی گناوه در جوار همرزمان شهیدش آرام گرفت وضعیت تاهل :متاهل تعداد فرزندان : ۵ فرزند پسر به نام های : ابوالحسن ، مهدی ، هادی، احسان،حسین آخرین سمت :معاون گردان حضرت ابوالفضل (ع)ناوتیپ۱۳امیرالمومنین(ع) بوشهر تاریخ استخدام در سپاه : ۱۳۵۸/۱۰/۱۰ سوابق خدمت شهید در سپاه :👇🏻 فرمانده پایگاه دریایی گناوه فرمانده گروهان تیپ المهدی(عج) فارس معاون گردان تیپ المهدی(عج) فارس جانشین فرمانده سپاه دشتی و فرمانده بسیج فرمانده گردان سپاه جزیزه خارگ جانشین فرمانده سپاه خارگ وفرمانده بسیج خارگ فرمانده گردان تیپ ۱۳ امیرالمومنین بوشهر معاون ناوتیپ ۱۳ امیرالمومنین بوشهر 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🍂 @shahidomidakbari
مشروح قطعنامه ۵۹۸ قطعنامه ۵۹۸ دارای یک مقدمه و ده ‌بند است که در جلسه ۲۵۷۰ شورای امنیت با اتفاق آرا به تصویب رسید. بند‌های قطعنامه بر اساس مواد ۳۹ و ۴۰ منشور سازمان ملل متحد به شرح زیر است؛ ۱ ـ مطالبه می‌کند که به عنوان اولین قدم به سوی یک حل و فصل از طریق مذاکره، ایران و عراق به یک آتش‌بس فوری اقدام و تمام عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا متوقف کنند و همچنین تمام نیرو‌ها را بی‌درنگ تا سرحدات شناخته شده بین‌المللی باز گردانند. ۲-از دبیر کل درخواست می‌شود گروهی از ناظران سازمان ملل متحد را برای تأیید، تحکیم، نظارت بر آتش‌بس، و عقب‌نشینی به مرز‌ها اعزام کند. به علاوه از دبیر کل درخواست می‌شود که ترتیبات ضروری را برای مشاوره با طرفین انجام دهد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم کند. ۳-شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات فعال بی درنگ اسرای جنگی را براساس کنوانسیون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹، آزاد کند و عودت داده شوند. ۴-از ایران و عراق دعوت می‌شود با دبیر کل در خصوص به اجرا درآوردن این قطعنامه و در کوشش‌های میانجیگرانه برای کسب یک حل و فصل جامع، عادلانه، شرافتمندانه، و مورد قبول طرفین در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاری کنند. ۵ ـ از تمامی دولت‌های دیگر دعوت می‌شود که حداکثر خویشتن‌داری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است به تصاعد و گسترش بیشتر مخاصمه منجر شود، دوری جویند و بدین گونه به اجرا درآوردن قطعنامه حاضر را تسهیل کنند. ۶-از دبیر کل درخواست می‌شود که ضمن مشورت با ایران و عراق، مسأله تفویض کار تحقیق در باب مسئولیت مخاصمه به هیأتی بی‌طرف را بررسی کند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد. ۷ ـ عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نیاز به کوشش در جهت نوسازی، با امداد‌های بین‌المللی در خور، زمانی که مخاصمه خاتمه پذیرد، تصدیق و در همین خصوص از دبیر کل درخواست می‌شود، هیأتی از کارشناسان را برای پژوهش در باب مسأله نوسازی تعیین کند و به شورای امنیت گزارش دهد. ۸- به علاوه از دبیر کل درخواست می‌شود با مشورت با ایران و عراق و سایر کشور‌های منطقه، طرق افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد. ۹ -از دبیر کل درخواست می‌شود که شورای امنیت را در مورد به اجرا درآوردن این قطعنامه، به طور مداوم مطلع کند. ۱۰- شورای امنیت تصمیم دارد برای در نظر گرفتن اقدامات بیشتر و تضمین اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتی تشکیل دهد 🍂 @shahidomidakbari
✨ یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.» 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🍂 @shahidomidakbari
🔘این مبارز مشروطه خواه معتقد بودند، چون بیشتر مردم مسلمان و پیرو دین اسلام هستند، باید حکومت آنان هرچند به صورت مشروطه اما از نوع حکومت مشروطه مشروعه باشد، یعنی قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی آن باید با احکام قوانین اسلامی مطابقت داشته باشد. 🔘 وقتی مخالفانش به او تهمت مخالفت با مشروطه و طرفداری استبداد شاهنشاهی می زدند، او در پاسخ فرمود: من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی دین و فرقه گمراه و گمراه گر مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. 📚موضوع مرتبط: 📆تاریخ شهادت 🍂 @shahidomidakbari
بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) ... حضرت قاسم ۱۳ساله بود که امام حسین (ع) به او اذن داد. من هم ۱۳ ساله هستم ولی اجازه نمی دهند به بروم... در خواست از وقت و اذن جهاد گرفتن او 🏴 🍂 @shahidomidakbari
بسم الله الرحمن الرحیم مرثیه منثور شب ششم قاسم ابن الحسن(ع) پس از علی اکبر اذن میدان خواست. و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم او پسرى كوچك بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود.  در نفس‌المهموم آمده: «لما نظر الحسين عليه‌السّلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان... «چون حسين او را نگريست كه آماده شده به ميدان رود در آغوشش كشيد و گريستند.... از حسين اجازه خواست و به او اجازه نمى‌ داد. آن پسر پياپى دست و پاى او را بوسيد تا به او اجازه داد و به ميدان رفت و اشكش روان بود.» قاسم به میدان رفت و رجز خواند. إن تنكروني فأنا ابن الحسن‏ سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏ هذا حسين كالأسير المرتهن‏ بين أناس لا سقوا صوب المزن‏ اگر مرا نمى‌شناسيد من فرزند حسن(ع) سبط‍‌ جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن (ص) هستم و این حسین است چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا،سيراب نباشند. رجزی بود آغشته به نفرین نوشته‌اند قاسم جنگ نمایانی کرد و دشمنان گفته‌اند: خرج إلينا غلام كأنّ‌ وجهه شقّة قمر و في يده السيف.... نوجوانى چون پارۀ ماه به سمت ما آمد و شمشيرى در دست و پيراهن و ردايى بر تن و كفش به پا داشت. خواست با شمشير بر دشمن حمله برد كه بند يكى از كفشهايش پاره شد. نوجوان درنگى كرد تا بند كفش خود را ببندد كه عمر بن سعد بن نفيل ازدى گفت: _به خدا سوگند، بر او حمله‌ ور خواهم شد، حميد بن مسلم مى‌ گويد: من به او گفتم: سبحان اللّه، مى ‌خواهى چه كنى؟ ‌ افرادى كه از هر سو وى را به محاصره در آورده‌‌اند براى كشتنش كافى‌ هستند. ابن نفيل در پاسخ، سخن خود را تكرار كرد، وقتى آن نوجوان سرش را برگرداند، با شمشير بر سر او نواخت و از روى اسب با صورت روى زمين افتاد و فرياد زد: _ يا عمّاه عمو جان! مرا درياب. فجلّى‌الحسين عليه السلام كما يُجلّي الصّقر... حسين چونان باز شكارى سر رسيد و مانند شير ژيان حمله كرد.  حمید ابن مسلم می‌گوید: چون گرد فرو نشست و ديدم حسين بالاى سر قاسم است و او پا به زمين مى‌كشد و حسين مى‌گويد: _از رحمت الهی دور باشند مردمى كه تو را كشتند و دشمن آنها روز قيامت جدّ تو است. به خدا بر عمويت ناگوار است او را بخوانى جوابت ندهد يا جوابت دهد و سودت نبخشد. به خدا در اينجا كشندگان او بسيار و ياوران او كم است. و او را به سينه گرفت و برد و پاهايش روى زمين مى‌كشيد حسين سينه بر سينه‌‌اش گذاشت. با خود گفتم: او را چه خواهد كرد؟ او را آورد كنار پسرش على بن الحسين و ديگر كشتگان خانواده‌‌اش گذاشت. سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ منبع: https://imamhussain 🏴 🍂 @shahidomidakbari
🌺 «محمد دهقان نیری» در ششم شهریور ماه ۱۳۶۰ در شهر یزد و در خانواده‌ای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت؛ وی در اول مرداد ماه ۱۳۸۱ به استخدام ناجا درآمد و در پلیس آگاهی استان یزد مشغول به کار شد. 🌷 وی افسری متدین و کارآگاهی تلاشگر بود؛ همرزمان شهید از نجابت و دیانت وی می‌گفتند و آشنایان و اقوامش همگی از خوبی ها، متانت، مردم داری او؛ و اینکه وی از دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. 🌹 وی در مرداد ۱۳۹۶ به استان سیستان و بلوچستان انتقال و در پلیس آگاهی شهرستان ایرانشهر مشغول به خدمت شد و دست تقدیر اللهی برآن شد تا در روزی که وی به دنیا آمد در حالی‌که گریان بود و دیگران خندان؛ از این دنیای فانی به سوی معبود خویش پر کشید در حالیکه دیگران گریان بودند و او خندان. محمد دهقان نیری مورخ ۱۳۹۶/۶/۶ بر اثر درگیری با اشرار مسلح در پیرانشهر به شهادت رسید.   📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: 🍂 @shahidomidakbari
مصطفے هیچ وقت تک بعدۍ نبود؛ نمۍگفت فقط درس یا فقط یکـ چیز خاص. خیلے ابعاد زیادۍ داشت. بھ همه چیز با هم توجه داشت، بهـ خاطر همین هم بود کہ هیچ وقت دل‌زده نمۍشد، آخر آدم‌هاۍ تک‌بعدۍ خسته و دل‌زده مۍشوند، اما مصطفے با این همہ ابعادۍ کھ داشتـ و من تازه الان دارم خیلے هایشان را درکـ مۍکنم و با عشقے کهـ بهـ امام زمان داشت، هرگز خستھ نمۍشد. همیشه با انگیزھ مشغول بود˘˘! ❲همسرِ‌شھید‌احمدۍروشن🌿❳ • آنکھ نور از سر انگشت زمان برچیند؛ مۍ‌گشاید‌ گره‌ۍ پنجره‌ها را با آهـ . . تاریخ ولادت 🍂 @shahidomidakbari
🇮🇷شهید مجید باوفا🇮🇷 فرزند ابراهیم متولد 1371/10/22 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1392/07/04 محل شهادت : شهرستان جکیگور مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : متوسطه درجه : سرباز وظیفه استان سکونت : خراسان رضوی شهر سکونت : مشهد نوع استخدام : سرباز تاریخ حادثه : 1392/07/04 استان حادثه : سیستان و بلوچستان تاریخ شهادت 🍂 @shahidomidakbari
🔻📒مادر شهید بهنام در بیان خاطره‌ای از این شهید می گوید: هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، 🔻او در دوازده سالگی به من می‌گفت :” می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم.” ✨✨✨✨✨✨✨ خوشا بحال شهدایی که با وجود سن کم اما همانطور امام (ره) فرمود، ره صد ساله را یک شبه طی کردند و می‌کنند... سالروزشهادت 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خلوت شب آمنه زیبا پسری زاد تنها نه پسر بر بشریت پدری زاد در فتنه بیدادگران دادگری زاد چشم همه روشن که چه قرص قمری زاد خجسته میلاد با سر سعادت 😍 حضرت ختمی مرتبت، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)❤️ و امام جعفرصادق (ع) مبارک باد❤️ 🍂 @shahidomidakbari
پرواز: 🌹تأثیر پیشانی‌بند روی جوانان مسلمان بوسنیایی/ پیراهن‌هایشان را تکّه‌تکّه کردند و گفتند: این جملات را روی لباس‌های ما هم بنویسید‼️ 🦋رهبرمعظم انقلاب: یکی از جوانانی که در بوسنی مجاهدت کرده بود، برای من نقل می‌کرد: وقتی که در زمینه‌ی اسکناس‌های جمهوری اسلامی، جوانان بوسنیایی عکس شهید «فهمیده»، پسرک فداکار سیزده ساله را دیدند، متوجّه شدند روی پیشانی‌اش چیزی بسته است. پرسیدند: این چیست؟ گفتم: این علامت بسیجی‌های ماست که در میدان جنگ و جهاد فی‌سبیل‌الله، پیشانی‌بند می‌بستند. ♦️آن وقت جوانان مسلمان بوسنیایی صف کشیدند، لباس‌ها و پیراهن‌هایشان را تکّه‌تکّه کردند و پیش ما آوردند و گفتند: این جملات را روی لباس‌های ما هم بنویسید!✌️🌹 ♦️ما نوشتیم و آن‌ها به پیشانی‌شان بستند و ندای الله‌اکبر این‌طور در قلب اروپا طنین انداخت. همه‌ی دنیا هم با آن‌ها مبارزه می‌کنند..نتیجه‌ی مجاهدتِ با ایمان به خدا همین است. ۷۴/۷/۲۲💕 🌷 ؛ شهادت شهيد فهميده| 🌷 او نوجوانی ۱۳ ساله بود که در دوران دفاع‌مقدس به‌شهادت رسید، به‌همین خاطر این روز به‌عنوان روز نوجوان و (بسیج دانش آموزی) نامگذاری شد. این روز را به همه نوجوان‌های عزیز تبریک عرض می‌نماییم. 🌹✌️🇮🇷 📚موضوع مرتبط: تاریخ شهادت 🍂 @shahidomidakbari
شهید عبدالوهاب جعفری🌹🌿 نام پدر :  محسن تاریخ تولد :  1341/4/2 محل تولد :  زنجان تاریخ شهادت :  1366/8/20 محل شهادت :  شلمچه میزان تحصیلات :  ابتدايي وضعیت تاهل :  مجرد دوم تیر ۱۳۴۱‏، در روستای قیزجه از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محسن، خواربار فروش بود و مادرش عالیه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. تعمیرکار خودرو بود و از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم آبان ۱۳۶۶، با سِمت آرپی جی زن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. 🥀 پیکر او را در مزار بالای شهرستان زنجان به خاک سپردند. برادرش محمد ولی 🌹نیز به شهادت رسیده ‏است. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت