eitaa logo
شهید و شهدا
246 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
172 فایل
شهید مدافع حرم جاوید الاثر اقا مهدی قاسمی ( کانال شهید::تجمیع بهترین مطالب کانال های جبهه مقاومت و پایداری...)
مشاهده در ایتا
دانلود
💥قابل توجه تمامی مسئولین کشوری، حزب‌اللهی، غیرحزب‌اللهی، اصولگرا، اصلاح‌طلب, معتدل و ....👇 ⭕️ امام خامنه‌ای: 🔹آقایان! مگر مردم کورند؟😎 نمی‌شود ما در مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل نگاه کنند؛ مردمی که خیلی شان از اولیات زندگی محرومند/ چون آنها فقط ریش شان تراشیده بود، ولی ما ریش مان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟/ مخارج دولت برای تغییر دکوراسیون و ماشین جدید جرم و خطاست/ آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند... 🔹اگر ما دنبال مسایل رفتیم، به فکر خودمان افتادیم، دنبال و مان رفتیم، در کردن هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم (مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند!) و خرج کردیم، مگر باقی می‌ماند؟... مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترین‌هایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمی‌بینند که ما چگونه زندگی می‌کنیم؟😰 🔴  قابل توجه مسئولین اجرائی کشور👈 چرا مردم دیگرشما را, "امین" خودنمی داند: ↙️ _ چون:"هزاران" آقازاده در غرب زندگی می‌کنند.... ایران بزرگ‌ترین واردکننده پورشه (ماشین آقازاده‌ها) در خاورمیانه‌ است...😩مردم وقتی می‌بینند در طی این سال‌ها هزاران دستگاه مازراتی و پورشه و بنز با ارز دولتی وارد شده، اما برای خرید لودر, گریدر, هلی‌کوپتر امداد و نجات و کارهای عمرانی بودجه نیست، از خود می‌پرسد,چه اتفاقی در این چند سال افتاده است...وبه شما مسئولین "شک" می کنند.😷 «مقاومت» در برابر «سلطه و استکبار جهانی» با ساختاری عمیقا فاسد ناممکن است. مردم وقتی می‌بینند برادران اعضای ستاد مبارزه بامفاسد اقتصادی، پرونده"فساداقتصادی" دارند، از خود می‌پرسند,"با دستمال آلوده" نمی توان عینک را پاک کرد"...😎 هر کس فقط یکبار از خیابان اندرزگو، یا فرعی‌ های بالای نیاوران رد شود و کاخ‌ها و قصرهای آنجا که نظیرش حتی در بورلی هیلز دیده نمی‌شود را با «امکانات توسعه»ای چابهار و ایلام و کردستان و خوزستان و... مقایسه کند، به همین‌جایی می‌رسد که می‌بینید!🎩 💢 مردم وقتی می‌بینند در اکثر جاها مشتی ته‌ ریش‌ دارِ یقه‌, آخوندیِ زیر۳۰سال، در مقام «مدیرعامل» و «رئیس هیات مدیره» و «رئیس» و «معاون» و... مدام درحال انجام معاملات میلیاردی برای شرکت‌های صوری‌شان هستند، حال آنکه عرضه مرتب کردن تخت‌ خواب‌شان را هم ندارند، به همین‌جا می‌رسند... 🔑مردم وقتی فرزندان لایق‌شان را می‌بینند که کنار میدان‌ها پلاکارد «استخدام نیرو برای اسنپ» به دست گرفته‌اند و ظلم و پارتی بازی را می بینیند, به شما دیگه اطمینان که ندارند👈 شما را یک مشت دروغگو و ریاکار میدانند...😢 آهای ای مسئولین جرا از خودتان شروع نمی کنند... چرا باید بچه های مسئولین(فرقی هم نمیکند) باید درخارج تحصیل کنند و در همانجا اقامت بگیرنند وبقیه در "حسرت یک شغل" باشند.😵 🌹اگر شما می خواهید مردم برسر میثاق و آرمان های شان بمانندو مانند گذشته, مقاومت کنند, ( که در این چهل سال پیروزی انقلاب, همه جوره پای انقلاب ایستاده اند وهرگز خسته و ناامید نشدند.)😇مسئولین محترم: با مردم صادق باشید و دست از دروغ ,تزویر , ریا, تجمل گرایی و... دست بکشید و برای اولین کار دست منسوبین خود را از سر ملت و بیت المال قطع کنید و در گام بعدی همانند امام و مقام معظم رهبری "ساده زندگی کنید" ودست از "دوروئی ونفاق و... بردارید"و با مردم صادق باشید..."😰 همان رئیس جمهور... وزیر...وکیل... نماینده... شهردار... همه مسولین، در رده های بالا و میانی👈چرا فکر می کنید تغییر و مدل سرمایه داری زندگی کردن، به شما شخصیت میده!؟ نان انقلاب رو می خورید ولی اصلا بویی از انقلاب نبردید... هرچی میرسه توی سختی میرسه, نه لای پر قو ...آیا عدالت شعار بود و شعار ماند...😎🎩 📣نکند در محشر، محمدرضا جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم دست تان را بریدید👇 🌹شهید آیت الله مدنی در نطقی در جمع خبرگان ملّت در سال های اول انقلاب با اشاره به ماجرای یوسف و زلیخا در قرآن حکیم به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان! سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند: " آقایان!👈 نکند در محشر و قیامت، محمد رضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم وقتی به دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید!
✨عصر کنوني، عصر ارتباطات و اطلاعات و سخنراني و کنفرانس و پايان نامه و بيان مطالب در قالب هاي گوناگون مي باشد. گاهي اينقدر گرفتار نوشتار و گفتار مي شويم که از رفتار و عمل باز مي مانيم. و چه بسا اعمال مان خلاف گفتارمان باشد. 💫ولي مهم ترين ويژگي منتظران مهدي، اينست که رفتارشان، گفتارشان را تاييد ميکند. ⭐️ در روايتي تکان دهنده از امام کاظم نقل شده که مي فرمايند: «اگر شيعيانم را زير و رو کنم، جز ادعا، چيز ديگري ندارند! و اگر آنان را آزمايش کنم سر از ارتداد (کُفر) در آورند! اگر ايشان را تصفيه نمايم از هزار نفر جز يک نفر خالص و بي غش نباشد! و اگر غربالشان کنم؛ با من جز خواص و نزديکانم نمانند! فراوانند افرادي که بر پشتي ها تکيه مي زنند و مي گويند: “ما شيعه علي هستيم” شيعه علي کسي ست که کردار و رفتارش [بر شيعه بودن] گواهي بدهد» 📚کافي؛ ج8 ص228 🌺امام زمان علیه السلام در آینه کلام معصومین علیهم السلام 🌹رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم): «طوبى للصابرین فى غیبته، طوبى للمقیمین على محبته». 🌹خوشا به حال صبر کنندگان در ایام غیبتش، خوشا به حال پایداران بر دوستى و محبتش. 🌹 امیرالمؤمنین (علیه السلام):« انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج ... والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه فى سبیل الله». 🌹انتظار فرج بکشید و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا محبوبترین اعمال نزد خداى عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهیدانى هستند که در راه خدا، در خون خود مى غلتند. 📚بحارالانوار، ج 52، ص 123. 🌹حضرت زهرا (س) می‌فرمایند: قال لی رسول اللّه (ص) أبشری یا فاطمه، المهدیّ منک. 🌹رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: ای فاطمه، تو را بشارت باد به اینکه حضرت مهدی (عج) از نسل توست. 📚 منتخب الاثر صفحه 192 ⭕تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگویند* *🔻درباره - زمان ظهور امام عصر علیه السلام - ما هيچ حق نداريم به اينكه وقت ، معين كنيم، حساب بكنيم چند سال ديگر، ده سال ديگر،* *🔻از اين حساب ابجدهايى كه هر روز مى‏ كنند.* *يك دفعه مى ‏آيند آيه «انَّ الْارْضَ لِلَّهِ يورِثُها مَنْ يَشاءُ» و يك وقت آيه «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ» را حساب مى‏ كنند كه مثلًا در فلان سال حضرت ظهور مى‏ كند.* *از اينها بترسيد و تكذيب بكنيد كه: «كَذِبَ الْوَقّاتونَ» (یعنی : تعیین کنندگان وقت ظهور ، دروغگو یند).* *🔻هيچ كس هم در دنيا، نه ما و شما و نه هيچ مصلح ديگرى نمى ‏تواند ادعا بكند كه من مى‏ خواهم آن كار را - اصلاح و عدالت جهانی بمعنای واقعی - انجام بدهم. او بالاتر از اين است.* *🔻- نکته دیگر* *آنکه : ظهور و قیام وجود مقدس* *حضرت حجت علیه السلام- جنبه جهانى دارد نه اينكه* *مخصوص به عالم شيعه باشد،؛* *ایشان مربوط به همه عالَم‏ اند.* *آنهايى كه شنيده ‏ايد در منبرها مى‏ گويند بيايد يك مشت شيعه را نجات دهد، دروغ است.* *او مصلح كلّ عالم است.* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد* *مطهرى(ده گفتار) ؛ ج‏25 ؛* *ص500-499- با تلخیص و ویرایش جزئی -* 🚩قسمتی از وصیت نامه :👇 💥 خدايا! تو شاهدی چندين بار به عناوين مختلف، خطر منافقين انقلاب😈 را گوشتزد کرده ام... 🎩 به مسئولين بارها گفته‌ام که خطر اينان به مراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است، چرا که علاوه بر همه شيوه‌های منافقانه‌ی منافقين، سالوسانه در صف حزب اللهيان قرار گرفته و کم‌کم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوق شان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده‌اند، به گونه‌ای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصب‌ها و حفظ و ابقاءها دست به تخريب می‌زنند و اعمال قدرت می‌کنند .😇(یکی از دلایلی که منافق داخلی و خارجی, کینه از شهید لاجوردی داشته و دارند به این دلیل است که منافقان داخلی را شناسائی کرده بود وداشت کارهای آنها را رصد میکرد و درحال شناسائی آنها بود و این شهید مانند شهید آیت و دیالمه تنها شهیدانی بودند که هم منافقان داخلی و هم منافقان خلق, از ترورشان خشنود و خوشحال شدند....)  
💥تدبیر 👈 در برابر دشمن تا دندان مسلح :👇 🌟 وقتی لشگر ۱۴ امام حسین(ع) به خاک عراق نفوذ کرد و به منطقه‌ تسلط پیدا کرد، آتش عراق سنگین شد...  شهید خرازی از طریق بیسیم به ژنرال ماهر عبدالرشید (از فرماندهان معروف ارتش عراق) پیام داد: 👇 «خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم. خط سوم تو را هم گرفتم، خط چهارم تو را هم گرفتم، خط پنجم تو را هم گرفتم، سنگرهاي مجهز نونی تو را هم گرفتم. هيچ مانعی جلوی من نيست؛ امشب می‌خواهم بيايم به شهر بصره و تو را ببينم!» 🌟 ماهر عبدالرشيد هول كرد!  پرسيد: «می‌خواهی بيايی چه كار كنی يا چه بگويی؟!»... خرازی جواب داد: «يك پای تو را قطع كردم. می‌خواهم پای ديگرت را هم قطع كنم!» ... ماهر جواب داد: «بيا! من هم يك دست تو را قطع كردم، دومی را هم قطع می‌كنم!» ... خرازی گفت: «باشد! وعده ما امشب در ميدان شهر بصره»... با اين پيغام، اوضاع نيروهای عراقی به هم ريخت. ژنرال ماهر عبدالرشيد كه واقعاً از تصور سقوط شهر بصره ترسيده بود، تمام چينشی را كه قبل از آن برای عقب نشينی انجام داده بود، به هم زد! 💢 حجم آتش عراق ده‌ها برابر شد و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ريختند كه در طول تاريخ جنگ تا آن زمان و حتی بعد از آن بی سابقه بود!... وقتی حکمت این کار را از حرازی پرسیدند، گفت: «ما در اين منطقه نيرو و امكانات نداشتيم. مهمات هم نداشتيم. اين كار را كردم تا آنها تحريک شوند و منطقه را زير آتش بگيرند و دست كم به اندازه يك هفته عمليات، مهمات خود را هدر بدهند!»... بعدها براساس مطالبی كه از بيسيم شنيده شد، گفتند: «آن شب انبارهای مهمات عراقی‌ها خالی شده بود و به قدری كمبود مهمات داشتند كه تا دميدن صبح، مهمات داخل تريلرها را مستقيم به كنار توپ ها و خمپاره اندازها می‌ردند و مصرف می‌كردند.».... ⛔️این تدبیر شهید خرازی‌رو مقایسه کنید با دولتمردان کنونی که تا حالا چندین بار سر بزنگاه، گرای خالی بودن خزانه و اثر کردن تحریم‌ها رو به دشمنان میدهند.... : حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌كرد ومی‌گفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌كنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه می‌گفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست... 🌟شهید خرازی یك عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمی‌شد...  او معتقد بود: هرچه می‌كشین و هرچه كه به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد....  💫دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد كه: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.... دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌كرد كه در امور مذهبی برادران دقت كنند.... 💕 همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی‌ها، خاكی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی‌پیرایگی از ویژگی های او بود... 💥دوری از وابستگی و👆تعلقات مادی 👈شهید احمد کاظمی میگوید: شهید حسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم. گفتم: از کجا میدانی؟ 👈 مگر علم غیب داری؟ گفت: نه، ولی مطمئنم. چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد... به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسم های شهدا را می نویسد. تمام اسم ها را میخواند و می گفت وارد شوید... 💕ماه عسل وقتی امام عقدشان را خواند . مقداری پول به آنها داد تا بروند مشهد ماه عسل. پول را داده بود به حاج احمد آقا و گفته بود جنگ تموم بشه ، زیارت هم میریم. با خانمش دوتایی رفتند اهواز. قبل از شهادتش جانباز شده بود و یک دستش زودتر از خودش وارد بهشت شد. خمپاره خورد کنارشان همه سالم بودند غیر از حسین خرازی. او به تنهائی وارد بهشت شد.... 🌺مجروحیت حسین خرازی فرمانده جانباز لشگر 14 امام حسین(ع):👇 دائیش تلفن کرد گفت : حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟ گفتم : نه خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچکی برداشته است. پانسمان می کنه میاد. گفت: شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود!... گفت: چی رو پانسمان می کنه؟دستش قطع شده؟ همان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم. گفتم:"خراش کوچیک". خندید.گفت: دستش قطع شده سرم که قطع نشده...
🌹۱۰ اسفند، سالگرد شهادت شهیدی که عکسش بسیار معروف است، امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات تکمیلی کربلای ۵ و در شلمچه، جنوب کانال پرورش ماهی در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید. 🌷روزی سر مزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزب‌اللهی مانند کنار من آمد و گفت: «شما با این شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم»، او گفت: «حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم، وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف می‌زد، پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و الآن مدتی است که هر پنج‌شنبه به اینجا می آیم.» 👈 راوی:برادر شهید - بهشت زهرا/ قطعه۲۹٫ 🌹 قسمتی از وصیت نامه شهید امیر حاج امینی: سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او. بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود:👈 ” خدایا! عاشقم کن”
🌹بمناسبت نزدیک شدن به ایام👈 سالگرد فاتح عملیات خیبر, فرمانده آسمانی و محبوب بسیحی ها🌹 شهید حاج ابراهیم همت خاطراتش را با هم مرور می کنیم: 👇 💥 آن دو سه هفته یی که در دزفول ماندم، اصلاً دوست ندارم فکر کنم. از آن روز ها بدم می آید. بعدها روزهای سخت تری را  گذراندم. اما آن دو هفته..... چی بگم؟..... آنجا شاید بدترین جای زندگی ما بود. چون جایی پیدا نکرده بودیم. وسیله هم هیچی نداشتیم. رفتیم منزل یکی از دوستان ابراهیم که یادم نمی آید مسوول بسیج بود یا کمیته یا هر چی. زمان جنگ بود و هر کس هنر می کرد فقط می توانست زندگی خودش را جمع و جور کند  من آنجا کاملاً احساس مزاحمت می کردم. 💐 یک بار که ابراهیم آمد، گفتم: "من اینجا اذیت می شم..." گفت: "صبر کن ببینم می توانم این جا کاری بکنم یا نه.... " گفتم: "اگر نشد؟" گفت: "برگرد برو اصفهان. این جوری خیال من هم راحت تر ست، زیر این موشک باران است." 🌷رفتن را نه، نمی توانستم. باید پیش ابراهیم می ماندم. خودم خواسته بودم. دنبال راه حل می گشتم... "یک روز رفتم طبقه بالای همان خانه، دیدم اتاقی روی پشت بام است که مرغدانی اش کرده اند و گفتم👈 اگر تمیزش کنم بهترین جا برای زندگی ماست تا زمانی که ابراهیم فکری کند.... 📣رفتم آب ریختم کف آن مرغدانی و با چاقو تمام کثافت ها را تراشیدم. ابراهیم هم که آمد دید چه کاری کردم، رفت یک ملافه سفید از توی ماشینش برداشت آورد، با پونز زد به دیوار، که یعنی مثلا پرده است... 😰 هزار تومان پول تو جیبش داشت. رفتم باهاش دوتا بشقاب، دو تا قاشق، دو تا کاسه، یک سفره کوچک خریدم. یادم هست چراغ خوراکپزی نداشتیم. یعنی نتوانستیم، پول مان نرسید بخریم... آن مدت اصلا غذا پختنی نخوردیم... این شروع زندگی ما بود...
👈 این هم خانه من:👇 💥مادرش به ابراهیم گفت👈 یکبار که آمده بود "شهرضا" گفتم: بیا این‌ جا یک خانه برایت بخریم و همین‌جا زندگی‌ات را سر و سامان بده!.. گفت: حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!... گفتم: آخر این کار درستی است که دایم زن و بچه‌ات را از این طرف به آن طرف می‌کشی؟.... گفت: مادر جان! شما غصه مرا نخور... خانه من عقب ماشینم است. پرسیدم: یعنی چه خانه‌ات عقب ماشینت است؟... گفت: جدی می‌گویم؛ اگر باور نمی‌کنی بیا ببین! 👈 همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیر خشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر... گفت: مادر ببین 👈 "این هم خانه من"... می‌بینی که خیلی هم راحت است. گفتم: آخه این‌طوری که نمی‌شود... گفت: دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانه‌دارها!... 💥مهدی داشت دورش می چرخید. برای اولین بار داشت دورش می چرخید ... همیشه غریبی می کرد. تا ابراهیم بغلش می کرد یا میخواست باهاش بازی کند گریه می کرد... یک بار خیلی گریه کرد، طوری که مجبور شد لباس هاش را در بیاورید ببیند چی شده. فکر می کرد عقرب توی لباس بچه است. دید نه... گریه اش فقط برای این ست که می خواهد بیاید بغل من. گفت:  زیاد به خودت مغرور نشو. دختر! اگر این صدام لعنتی نبود می گفتم که بچه‌ مان مرا بیشتر دوست می داشت یا تو را... با بغض می گفت: خدا لعنتت  کنه، صدام، که کاری کردی بچه هایمان هم نمی شناسند مان... ولی آنروز صبح این طور نبود. قوری کوچکش را گرفته بود دستش، می آمد جلو ابراهیم، اداهای بچگانه در می آورد، می گفت :بابا دد... خنده هایی می کرد که قند توی دل آدم آب می شد... اما ابراهیم نمی دیدش.... محلش نمی گذاشت. توی خودش بود. آن روزها مهدی یک سال و دو سه ماهش بود و مصطفی یک ماه و نیمش...سعی کردم خودم را کنترل کنم. نتوانستم...😰 گفتم: تو خیلی بی عاطفه شده ای، ابراهیم. از دیشب تا حالا که به من محل نمیدهی، حالا هم که به این بچه‌ها.... جوابم را نداد. روش را کرد آن طرف. عصبانی شدم، گفتم: با تو هستم مرد، نه بادیوار... رفتم روبروش نشستم، خواستم حرف بزنم، که دیدم اشک تمام صورتش را خیس کرده... گفتم: حالا من هیچی، این بچه چه گناهی کرده که.... 💥بریده شدنش را دیدم. دیگر آن دلبستگی قبلی را به ما نداشت. دفعه های قبل می آمد دورمان می چرخید، قربان صدقه مان میرفت، می گفت، می خندید. ولی آن شب فقط آمده بود یک بار دیگر ما را ببیند خیالش راحت بشود برود... مارش حمله که از رادیو بلند شد گفت: "عملیات در جزیره مجنون است...ِ 👈 "به خودم گفتم: "نکند شوخی های ما از لیلی ومجنون بی حکمت نبود، که ابراهیم حالا باید برود جزیره مجنون و من بمانم این جا؟ " 💐فهرستی را یادم آمد که ابراهیم آن بار آورد نشانم داد و گفت: همه شان به جز یک نفر شهید شده اند... گفت: چهره اینها نشان می دهد که آماده رفتن هستند و توی عملیات بعدی شهید می شوند... عملیات خیبر را می گفت، در جزیره مجنون. تعدادشان سیزده نفر بود. ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت. گفتم: این چهاردهمی؟ ... گفت: نمی دانم... لبخند زد. نمی خواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و آن لبخند چیست. بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند...
💢نامه قابل تامل «شهید باکری»👆 🔸سردار شهید مهدی باکری در سال 1362 به فرماندهان و مسئولین تحت امر خود نامه‌ای می‌نویسد که موارد قابل تاملی را در این نامه بیان می‌کند... این نامه بدین شرح است: قابل توجه کلیه فرماندهان و مسئولین  واحدها سلام علیکم؛ گرچه خودتان آشنا به موارد ذیل هستید، ولی چون اکثراً در نامه‌های برادران بسیجی نوشته می‌شود لازم دانستم مجدداً متذکر شوم: 1)بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقاً هم نوع آنها باشد. 2)در داشتن وسایل چادر، پتو و غیره فرقی با بقیه نداشته باشید. 3)در داشتن مواد غذایی، کمپوت، میوه، چای و غیره همانند، بلکه کمتر از بقیه باشد. 4)در گرفتن لباس، پوشاک و کفش کمتر از بقیه داشته باشید. 5)اولین کسی باشید که در اول وقت در صف مقدم نماز و دعاها می‌باشید. 6)در مراسم بزرگداشت، ترحیم و...برای شخصیت، شهدا و غیره فعالانه شرکت کنید. 7)در توجیه مسائل به نیروها جهت روشن‌شدن نسبت به مسائل کوتاهی نکنید که عدم توجه موجب به وجود آمدن خیلی از ابهامات و مشکلات است.... فرمانده_لشکر_۳۱_عاشورا_مهدی_باکری
🌹مراداخل تابوت یکی ازشهدا بگذارید... 📣یکی دنبال جنازه می دوید. تا تابوت شهید گمنام را بگیرد. پرسیدم: برای چه می خواهی؟... گفت: مادرم گفته تابوت شهید گمنام را به خانه بیاور. پرسیدم: برای چه می خواهی ببری؟ جواب داد: مادر من 95 سالش است و فوق تخصص قرنیه چشم می باشد وبه من گفت، دنبال این شهیدان گمنام برو، و زمانی که شهیدی را دفن کردند تابوتش را برایم بیاور زیرا ما ارامنه رسم داریم, که ما را با تابوت در قبر می گذارند. مادرم گفت: اگر می شود جنازه مرا داخل تابوت یکی از شهدا بگذارید... 👈 راوی: حاج حسین یکتا 🌼داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه ‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقی ‌ها اجازه عبور نمی‌ دادند. با تلاش بسیار وپس از مدتها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آنروز تلخ ترین روز دوران تفحص من بود. ۴۶ شهداى غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌ های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌ دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی‌ ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند. پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند. در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛ انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدتهای طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره می‌ خورد به سراغ این دست می‌ آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد. راوى: شهید تفحص, علی محمودوند
💥قابل توجه تمامی مسئولین کشوری، حزب‌اللهی، غیرحزب‌اللهی، اصولگرا، اصلاح‌طلب, معتدل و ⭕️ امام خامنه‌ای: 🔹آقایان! مگر مردم کورند؟ نمی‌شود ما در مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل نگاه کنند؛ مردمی که خیلی شان از اولیات زندگی محرومند/ چون آنها فقط ریش شان تراشیده بود، ولی ما ریش مان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟/ مخارج دولت برای تغییر دکوراسیون و ماشین جدید جرم و خطاست/ آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند... 🔹اگر ما دنبال مسایل رفتیم، به فکر خودمان افتادیم، دنبال و مان رفتیم، در کردن هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم (مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند!) و خرج کردیم، مگر باقی می‌ماند؟... مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترین‌هایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمی‌بینند که ما چگونه زندگی می‌کنیم؟ 🔴  قابل توجه مسئولین اجرائی کشور👈 چرا مردم دیگرشما را, "امین" خودنمی داند: ↙️ _ چون:"هزاران" آقازاده در غرب زندگی می‌کنند.... ایران بزرگ‌ترین واردکننده پورشه (ماشین آقازاده‌ها) در خاورمیانه‌ است..مردم وقتی می‌بینند در طی این سال‌ها هزاران دستگاه مازراتی و پورشه و بنز با ارز دولتی وارد شده، اما برای خرید لودر, گریدر, هلی‌کوپتر امداد و نجات و کارهای عمرانی بودجه نیست، از خود می‌پرسد,چه اتفاقی در این چند سال افتاده است...وبه شما مسئولین "شک" می‌شود کنند. «مقاومت» در برابر «سلطه و استکبار جهانی» با ساختاری عمیقا فاسد ناممکن است. مردم وقتی می‌بینند برادران اعضای ستاد مبارزه بامفاسد اقتصادی، پرونده"فساداقتصادی" دارند، از خود می‌پرسند,"با دستمال آلوده" نمی توان عینک را پاک کرد".هر کس فقط یکبار از خیابان اندرزگو، یا فرعی‌ های بالای نیاوران رد شود و کاخ‌ها و قصرهای آنجا که نظیرش حتی در بورلی هیلز دیده نمی‌شود را با «امکانات توسعه»ای چابهار و ایلام و کردستان و خوزستان و... مقایسه کند، به همین‌جایی می‌رسد که می‌بینید! مردم وقتی می‌بینند در اکثر جاها مشتی ته‌ ریش‌ دارِ یقه‌, آخوندیِ زیر۳۰سال، در مقام «مدیرعامل» و «رئیس هیات مدیره» و «رئیس» و «معاون» و... مدام درحال انجام معاملات میلیاردی برای شرکت‌های صوری‌شان هستند، حال آنکه عرضه مرتب کردن تخت‌ خواب‌شان را هم ندارند، به همین‌جا می‌رسند... مردم وقتی فرزندان لایق‌شان را می‌بینند که کنار میدان‌ها پلاکارد «استخدام نیرو برای اسنپ» به دست گرفته‌اند و ظلم و پارتی بازی را می بینیند, به شما دیگه اطمینان که ندارند👈 شما را یک مشت دروغگو و ریاکار میدانند... آهای ای مسئولین جرا از خودتان شروع نمی کنند... چرا باید بچه های مسئولین(فرقی هم نمیکند) باید درخارج تحصیل کنند و در همانجا اقامت بگیرنند وبقیه در "حسرت یک شغل" باشند. 🌹اگر شما می خواهید مردم برسر میثاق و آرمان های شان بمانندو مانند گذشته, مقاومت کنند, ( که در این چهل سال پیروزی انقلاب, همه جوره پای انقلاب ایستاده اند وهرگز خسته و ناامید نشدند.)مسئولین محترم: با مردم صادق باشید و دست از دروغ ,تزویر , ریا, تجمل گرایی و... دست بکشید و برای اولین کار دست منسوبین خود را از سر ملت و بیت المال قطع کنید و در گام بعدی همانند امام و مقام معظم رهبری "ساده زندگی کنید" ودست از "دوروئی ونفاق و... بردارید"و با مردم صادق باشید..." همان رئیس جمهور... وزیر...وکیل... نماینده... شهردار... همه مسولین، در رده های بالا و میانی چرا فکر می کنید تغییر و مدل سرمایه داری زندگی کردن، به شما شخصیت میده!؟ نان انقلاب رو می خورید ولی اصلا بویی از انقلاب نبردید... هرچی میرسه توی سختی میرسه, نه لای پر قو ...آیا عدالت شعار بود و شعار ماند. نکند در محشر، محمدرضا جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم دست تان را بریدید 🌹شهید آیت الله مدنی در نطقی در جمع خبرگان ملّت در سال های اول انقلاب با اشاره به ماجرای یوسف و زلیخا در قرآن حکیم به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان! سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند: " آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمد رضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم وقتی به دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید!
💥قابل توجه تمامی مسئولین کشوری، حزب‌اللهی، غیرحزب‌اللهی، اصولگرا، اصلاح‌طلب, معتدل و ⭕️ امام خامنه‌ای: 🔹آقایان! مگر مردم کورند؟ نمی‌شود ما در مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل نگاه کنند؛ مردمی که خیلی شان از اولیات زندگی محرومند/ چون آنها فقط ریش شان تراشیده بود، ولی ما ریش مان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟/ مخارج دولت برای تغییر دکوراسیون و ماشین جدید جرم و خطاست/ آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند... 🔹اگر ما دنبال مسایل رفتیم، به فکر خودمان افتادیم، دنبال و مان رفتیم، در کردن هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم (مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند!) و خرج کردیم، مگر باقی می‌ماند؟... مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترین‌هایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمی‌بینند که ما چگونه زندگی می‌کنیم؟ 🔴  قابل توجه مسئولین اجرائی کشور👈 چرا مردم دیگرشما را, "امین" خودنمی داند: ↙️ _ چون:"هزاران" آقازاده در غرب زندگی می‌کنند.... ایران بزرگ‌ترین واردکننده پورشه (ماشین آقازاده‌ها) در خاورمیانه‌ است..مردم وقتی می‌بینند در طی این سال‌ها هزاران دستگاه مازراتی و پورشه و بنز با ارز دولتی وارد شده، اما برای خرید لودر, گریدر, هلی‌کوپتر امداد و نجات و کارهای عمرانی بودجه نیست، از خود می‌پرسد,چه اتفاقی در این چند سال افتاده است...وبه شما مسئولین "شک" می‌شود کنند. «مقاومت» در برابر «سلطه و استکبار جهانی» با ساختاری عمیقا فاسد ناممکن است. مردم وقتی می‌بینند برادران اعضای ستاد مبارزه بامفاسد اقتصادی، پرونده"فساداقتصادی" دارند، از خود می‌پرسند,"با دستمال آلوده" نمی توان عینک را پاک کرد".هر کس فقط یکبار از خیابان اندرزگو، یا فرعی‌ های بالای نیاوران رد شود و کاخ‌ها و قصرهای آنجا که نظیرش حتی در بورلی هیلز دیده نمی‌شود را با «امکانات توسعه»ای چابهار و ایلام و کردستان و خوزستان و... مقایسه کند، به همین‌جایی می‌رسد که می‌بینید! مردم وقتی می‌بینند در اکثر جاها مشتی ته‌ ریش‌ دارِ یقه‌, آخوندیِ زیر۳۰سال، در مقام «مدیرعامل» و «رئیس هیات مدیره» و «رئیس» و «معاون» و... مدام درحال انجام معاملات میلیاردی برای شرکت‌های صوری‌شان هستند، حال آنکه عرضه مرتب کردن تخت‌ خواب‌شان را هم ندارند، به همین‌جا می‌رسند... مردم وقتی فرزندان لایق‌شان را می‌بینند که کنار میدان‌ها پلاکارد «استخدام نیرو برای اسنپ» به دست گرفته‌اند و ظلم و پارتی بازی را می بینیند, به شما دیگه اطمینان که ندارند👈 شما را یک مشت دروغگو و ریاکار میدانند... آهای ای مسئولین جرا از خودتان شروع نمی کنند... چرا باید بچه های مسئولین(فرقی هم نمیکند) باید درخارج تحصیل کنند و در همانجا اقامت بگیرنند وبقیه در "حسرت یک شغل" باشند. 🌹اگر شما می خواهید مردم برسر میثاق و آرمان های شان بمانندو مانند گذشته, مقاومت کنند, ( که در این چهل سال پیروزی انقلاب, همه جوره پای انقلاب ایستاده اند وهرگز خسته و ناامید نشدند.)مسئولین محترم: با مردم صادق باشید و دست از دروغ ,تزویر , ریا, تجمل گرایی و... دست بکشید و برای اولین کار دست منسوبین خود را از سر ملت و بیت المال قطع کنید و در گام بعدی همانند امام و مقام معظم رهبری "ساده زندگی کنید" ودست از "دوروئی ونفاق و... بردارید"و با مردم صادق باشید..." همان رئیس جمهور... وزیر...وکیل... نماینده... شهردار... همه مسولین، در رده های بالا و میانی چرا فکر می کنید تغییر و مدل سرمایه داری زندگی کردن، به شما شخصیت میده!؟ نان انقلاب رو می خورید ولی اصلا بویی از انقلاب نبردید... هرچی میرسه توی سختی میرسه, نه لای پر قو ...آیا عدالت شعار بود و شعار ماند. نکند در محشر، محمدرضا جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم دست تان را بریدید 🌹شهید آیت الله مدنی در نطقی در جمع خبرگان ملّت در سال های اول انقلاب با اشاره به ماجرای یوسف و زلیخا در قرآن حکیم به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان! سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند: " آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمد رضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم وقتی به دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید!
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹 *8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات*
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹 *8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات*