فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆 وقتی جامعه شناس غربگرا (فرزین وحدت)، اعتراف می کند که علامه مصباح یزدی(ره) و علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، #متفکران واقعی هستند که غرب را نقد اساسی کردند.
💠 فرزین وحدت:🔰
...متفکران ایرانی نقد های خیلی اساسی کردند [غرب را]
در این برهه یه کسی مثل سید حسین نصر، نقد بسیار کوبنده ای کرده از غرب و...ولی طرفه [شگفت، عجیب، نکته ظریف] اینجاست که اینها تمامی مبانی فلسفی شون از خود غرب آمده...بنابراین...ما واقعا" منتقد غرب درست و حسابی نداریم. شاید مثلا" آقای #مصباح_یزدی رو بشه گفتش که یک متفکر واقعیه که نقد اساسی[به غرب داره] یا یکی مثل #شیخ_فضل_الله_نوری رو...
#اعتراف_غربگرایان
✳️ @ShahidRabe
💠 نظر علامه محمد تقی #مصباح_یزدی (ره) درباره شهادت #مرجع_شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره):🔰
◽️ اعدام شیخ شهید فضل الله نوری ره، نتیجه استبداد غربگرایان
◽️ از همان ابتدای نهضت [عدالتخواهی] شیخ فضلاللّه نوری(ره) پیبرد که این حرکت توسط غربگرایان از مسیر منحرف شده است.
◽️ حرکت اسلام خواهانه دچار آفت غربزدگی و نفوذ عوامل بیگانه شد و به یک حرکت غرب گرایانه تبدیل و کار به آنجا رسید که یکی از شخصیتهای بنیانگذار حرکت مشروطیت به دست غربزدهها و به بهانهٔ مخالفت با مشروطیت، به دار آویخته شد/خبرگزاری مهر، برگرفته از کتاب انقلاب اسلامی وریشه های آن
✳️ @ShahidRabe
⁉️علت هجمه آمریکا و آمریکا پرستان علیه مرحوم آیتالله علامه مصباح یزدی(ره) چه بود؟
🔸از: بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
▫️«حضرت امام خمینی(س) در نخستین پیامی که از نجف اشرف (تبعیدگاه ثانوی خود) برای حوزههای علمی فرستادند، خطاب به عالمان دینی و دانشمندان روحانی یادآور شدند:« ... شما در نظر آنها مجرم هستید ... جرم شما #دانش شماست ...» (صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1393، ج ۲، ص ۱۲۹)
▪️این نکتهای که در پیام امام آمده، حقیقتی است که در طول تاریخ بارها تکرار شده و به اثبات رسیده است، مردان دانشمند، به جرم دانش و فضل خویش به قربانگاه رفتهاند. ما چندان راه دور نمیرویم و از #گالیله و #سقراط سخن به میان نمی آوریم که از مجال بیرون است، در همین سده واپسین مردانی را میبینیم که به جرم دانش و فضیلت، به شهادت رسیدند. [مرجع شهید علامه] #شیخ_فضلالله_نوری(ره) سر به دار شد چون نکتههایی را دریافته و برتافته بود که دیگران آن را برنمیتافتند و از نظر استعمار و عوامل آن دانستن آن نکتهها جرم محسوب میشد.
▫️ #استاد_مطهری به این جرم شربت شهادت نوشید که مطالب و مسائلی را دریافته و فهمیده بود که از دید بیگانگان و بیگانهپرستان گناه نابخشودنی به شمار می آمد، از این رو، در دوران زندگی پر افتخار خویش همیشه مورد هجوم و هتاکی قرار داشت و جوسازیها و شایعهپراکنیها بر ضد او همواره ادامه داشت تا آنجا که در نامه خود به امام چنین درد دل میکند:
▪️«... گروههای چهارگانه فوق[گروههای چهارگانهای که شهید مطهری در نامه خود از آنها یاد کرده است، عبارتاند از #مارکسیستها، #منافقین، برخی #روحانیان و #شریعتیها...] با من به حساب اینکه تا اندازهای اهل فکر و نظر و بیان و قلم هستم به شدت مبارزه میکنند، شایعه برایم میسازند، جعل و افترا میبندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی میبینم که محقق اعظم، #خواجه_نصيرالدين_طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است:
به گرداگرد خود چندان که بينم بلا انگشتری و من نگینم..»( سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 3، ص 379)
▫️ آیتالله مصباح نیز به جرم اینکه خطوط انحرافی، اندیشههای التقاطی و مکاتب وارداتی را به درستی میشناخت و افشا میکرد، مورد هجوم همه جانبه قرار داشت. آیت الله مصباح از دید آنها مجرم است! جرم او دانش او میباشد. در جامعهای که دانشمندان متعهدی همانند مطهری و مصباح حضور داشته باشند، شریعتیها، سروشها، حجتیهایها، مشارکتیها، پیروان تز اسلام منهای روحانیت، اسلام سرمایهداری، اسلام تحجرگرایی، اسلام تسامح و تساهل، اسلام عمامه به سرهای بی سواد هرجایی و در یک کلام #اسلام_آمریکایی، نمیتواند پیشرفت کند و نسل جوان را فریب دهد.
▪️اگر آیت الله مصباح همانند برخی عمامه به سرهای بیسواد دنبالهرو این و آن بود، بی تردید اینگونه مورد هجوم و تاخت و تاز واقع نمیشد و جوسازی و دروغ پردازی عليه او اوج نمیگرفت، بلکه مورد احترام دگراندیشان و بیراهه پویان قرار داشت، به فرموده امام(س) به امامزاده مرده خیلی احترام میکنند، اما یک امامزاده زنده همیشه مورد حمله، اهانت و هتاکی قرار دارد. ( صحیفه امام،تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1393، ج ۲، ص373)
▫️نکته درخور توجه و تأسف اینکه عالمان آگاه و اسلام شناسان دانا و توانای ما در طول تاريخ غالبا به دست عمامه به سرها و اشخاص به ظاهر روحانی هتک و اهانت شدند و سرانجام به شهادت رسیدند. حکم اعدام [#مرجع_شهید علامه] شیخ فضل الله نوری(ره) به دست یک نفر روحانی[نمای ماسون و فاسد و منحرف] به نام زنجانی امضا شد. حکم ترور آیت الله مطهری نیز به وسیله یک روحانی بیسواد به نام «گودرزی» [رئیس گروهک تروریستی التقاطی فرقان، (پیروان مکتب شریعتیسم)] صادر شد و...
▪️استکبار جهانی به درستی دریافته است که الماس را بایستی با خرده الماس سایید و به تعبیر امام سنگ را باید با سنگ شکست.(خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 159)
(منبع: فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال پنجم، شماره 15، بهار 87، صص381-385)
#عمار_انقلاب
✳️ @ShahidRabe
⁉️ با ماهیت واقعی #صوراسرافیل و #دهخدا آشنا شوید!
🔰👇👇
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰
✍ به بهانه انتشار توهین های وقاحت آمیز، نسبت به ساحت مقدس علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، در نشریه دین ستیز صوراسرافیل(ارگان سوسیالیست ها در عصر مشروطه)/ ۱۵ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق، شماره ۱۵ [۱]
[۱] منبع: سالشمار شیخ، ک، تنهای شکیبا، ص ۵۸۱
⁉️با ماهیت واقعی گردانندگان فاسد این نشریه دین ستیز، بیشتر آشنا شوید!
💠 دکتر منصوره اتحادیه، مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر:🔰
شیخ فضل الله خیلی زود متوجه برخی نیرنگها در مشروطه شد. قانونی که از مجلس مشروطه می گذشت، برگرفته از قوانین غربی بود و شیخ به عنوان یک مجتهد [مرجع تقلید]، نمی توانست بپذیرد. او می گوید من تعدادی از مجلسیان را قبول ندارم، چون سوسیالیست هستند (منکر خدا هستند)، شیخ درست می گفت، واقعا" سوسیالیست ها در مجلس بودند، حتی روزنامه صوراسرافیل [با مدیریت جهانگیر خان و سردبیری علی اکبر دهخدا] که شیخ را مورد حمله قرار می داد، ارگان سوسیالیست ها بود. شیخ فضل الله در مقابل التقاطی که در لوای اسلام پدید آمده بود ایستاد./گفتگو با پیام فضلی نژاد، برنامه شوکران، شبکه چهار سیما، ۹۸ ش
⁉️طراحی نقشه قتل علامه شیخ فضل الله نوری(ره) در منزل ملک المتکلمین!🔰
فراماسون مهدی ملکزاده (فرزند نصرالله بهشتی بابی ازلی ماسون معروف به ملک المتکلمین) در کتاب خود به تشکیل جلسه ای در منزل پدری(با حضور پدرش)، برای طراحی نقشه قتل علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، اعتراف می کند. این جلسه با حضور تنی چند از اعضاء انجمن مخفی ماسونی از جمله جهانگیر شیرازی (صوراسرافیل) و بابی ازلی ماسون، سید جمال واعظ اصفهانی (پدر محمد علی جمالزاده لائیک) برگزار شد...!در این جلسه حاضرین تصمیم قطعی خود را برای کشتن علامه شیخ فضل الله، اعلام کردند./ک، مشروطه از آغاز تا سرانجام، ص ۴۴۰ به نقل از ک، تاریخ انقلاب مشروطه، ملکزاده، کتاب سوم صص۶۲۳-۶۲۵
1⃣ ✍ بررسی ماهیت جهانگیر شیرازی(مدیر هفته نامه صوراسرافیل، سوسیالیست و عضو انجمن های مخفی فراماسونی) و علی اکبر دخو(معروف به دهخدا، سردبیر هفته نامه صوراسرافیل، اشتهار به وابستگی به فرقه های بابی ازلی)، که قلم مسموم وی و توهین های وقاحت آمیزش نسبت به دین و اعتقادات مذهبی، باعث شد در مقطعی از ترس خشم مردم، از کشور فرار کند. کامل مطلب👇
http://ensani.ir/fa/article/46437/
2⃣ ✍ ماهیت علیاکبر دَخو، معروف به #دهخدا در چهار پرده و بررسی هفته نامه دین ستیز صوراسرافیل🔰
◽️پردهی ۱: دشمنی با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه (مشروعه) و تخریب شخصیت ایشان
◽️پردهی ۲: چرندیات ازلی
◽️پردهی ۳: دهخدا از زبان مدرسی چهاردهی
◽️پردهی ۴: نگاهی به لغتنامه دهخدا
✍ کامل مطلب به همراه منابع👇
http://jscenter.ir/slave-jews/muslim-zionism/10453
⁉️ به راستی رژیم دیکتاتوری و وابسته پهلوی، با چه انگیزه ای و برای رسیدن به چه هدفی، مأموریت نوشتن لغت نامه ایران را به هجو نویسی دین ستیز، همچون علی اکبر دخو(دهخدا) سپرد!!!؟
در میان سطور حجیم این لغت نامه چه مطالبی گنجانده شد، که نباید می شد!؟ و چه مطالبی باید گنجانده می شد، که نشد!؟...
✳️ @ShahidRabe
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰
🔴 بیش از یک قرن پیش🔰
✍ اعلام خطر از فعالیت فرقه ها و مکاتب نوظهور انحرافی،
توسط بزرگ مردی که به گفته بزرگان،
"می فهمید، می دید، می دانست و پیش بینی می کرد. جلوتر از زمانش بود و جامع علوم معقول و منقول"🔰
💠 مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف:🔰
...در این عصر ما فرقههایی پیدا شدهاند که بالمره منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرق مستحدثه را، بر حسب تفاوت اغراض، اسمهای مختلف است: آنارشیست[۱]، نیهیلیست[۲]، سوسیالیست[۳]، ناطورالیست[۴]، بابیست[۵]؛ و اینها یک نحو چالاکی و تردستی در اثاره [برانگیختن] فتنه و فساد دارند و به واسطه ورزشی که در این کارها کردهاند، هر جا که هستند، آنجا را آشفته و پریشان میکنند. سالهاست که دو دسته اخیر از اینها، در ایران پیدا شده و مثل شیطان، مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوام اضل من الانعام هستند. یکی فرقه "بابیه" است و دیگر فرقه "طبیعیه" (ماتریالیست[۶]). این دو فرقه، لفظاً مختلف است و لبّاً [= در باطن] متفق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران، دو امر عظیم است: یکی تغییر مذهب، و دیگری تبدیل حکومت[از صورت و ظاهر اسلامی به صورت و باطن صد در صد ضد اسلامی] / (ر. ک: رسائل، اعلامیهها…، ترکمان، ص ۷۴)
[۱] اقتدارگریزی، سروریستیزی یا آنارشیسم (به فرانسوی: Anarchisme) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا بهطور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، همکاری داوطلبانه را درست میداند در قالب ایجاد گروههای خودمختار! آنارشیستها بهطور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند.نهایت کار آنارشیسم، هرج و مرج است.
[۲] در فلسفه، بیمعنیاِنگاری، به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. هیچانگاری، نیستانگاری یا نیهیلیسم (برگرفته از nihil لاتین به معنای هیچ)، نامهای دیگر بیمعنیانگاری است.
بیمعنیانگاری، به هر نوع دیدگاه فلسفی گفته میشود که وجود یک بنیان عینی (ابژکتیو) برای نظام ارزشی بشر را رد میکند.این اندیشه معمولاً در ارتباط نزدیک با بدبینی عمیق و شکگرایی رادیکال است.
[۳] جامعهخواهی، جامعهگرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد.هدف سوسیالیسم نفی و لغو مالکیت خصوصی است و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و ادارهٔ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و ادارهٔ دولتی صنایع…
[۴] طبیعتگرایی یا ناطورالیسم یا ناتورالیسم (به فرانسوی: Naturalisme) گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین که معتقد بود انسان از نسل میمون است! شکل گرفت. این جنبش بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید میکرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت میشناخت
[۵] بابیت یا آیین بابی (بیانی)، بابیه، بابیست، فرقه ای ضاله است که در سال ۱۲۶۰ قمری توسط علیمحمد باب با کمک انگلیس برای خدشه به تشیع جعفری اثنی عشری در ایران پدید آمد.باب خود را پیامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود خواند.دستگیر و اعدام شد، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب به دنبال «من یظهره الله» میگشتند. تا اینکه بهاءالله، باکمک انگلیس خود را «من یظهره الله» یا همان موعود خواند.برخی بابیان به او ایمان آورده و بهائی نام گرفتند. برخی دیگر از بابیان نیز پیرو یحیی صبح ازل شدند که معتقد بود، وارث آئین واقعی باب است، به پیروان او بابی ازلی یا ازلیان گفته شد. تعدادی از ازلیان جذب محافل فراماسونی شدند و بابی ازلی ماسون، نام گرفتند.
[۶] مادّهگرایی، مادّهباوری یا ماتریالیسم (به انگلیسی: Materialism)، به دیدگاهی گفته میشود که بر این باور است که هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همهٔ چیزها از ماده تشکیل شدهاند و همهٔ پدیدهها (از جمله آگاهی) نتیجهٔ برهمکنشهای مادی است. به عبارت دیگر، ماده تنها چیز است و واقعیت عملاً همان کیفیتهای در حالِ رخ دادنِ ماده و انرژی است. شاخههای مهم آن مادهباوری مکانیکی و مادهباوری دیالکتیکی میباشند.
✳️ @ShahidRabe
🔴 از #مرجع_شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) تا شهید شیخ نمر باقر النمر(ره)
✍ به بهانه ایام 🌹شهادت مظلومانه آیت الله شیخ نمر باقر النمر رضوان الله تعالی علیه توسط رژیم سفاک آمریکایی صهیونیستی آل سعود (آل یهود) ۱۲ دی ۹۴ ش
✍ نویسنده: سیدی
09:55 - 1394/11/22
✍ از : رهروان ولایت (باز نشر: تبیان)
✍ چکیده:
شیخ نمر همچون شیخ فضل الله در مسیر مبارزه برای تحقق آرمانهای اسلام ناب بود
کامل مطلب👇
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ روحانیت شیعه مملو از جانفشانی علمای مبارز برای پیشبرد اهداف مقدس مکتب نجات بخش اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است. از شهید اول و شهیدثانی و شیخ فضل الله نوری(شهید رابع) و ...گرفته تا شیخ نمر که دو سه ماه است به فیض عظمای شهادت رسید. این علمای مبارز، به تاسی از سید و سالار شهیدان، مسیر مبارزه و شهادت را انتخاب نمودند.
شهیدان زنده اند
قرآن در باره ی شهیدان میفرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون؛[بقره/154]و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند، ولى شما نمىفهميد»
در تفسیر نمونه در باره این آیه آمده است: گروهى از مردم در آغاز اسلام بودند كه هر گاه كسى از مسلمانان در ميدان جهاد به افتخار شهادت نائل مى آمد مىگفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش، ديگران را مضطرب مىساختند، خداوند در پاسخ اين گفته هاى مسموم، پرده از روى يك حقيقت بزرگ بر مىدارد و با صراحت مىگويد: شما حق نداريد كسانى را كه در راه خدا جان مىدهند مرده بخوانيد آنها زنده اند، زنده جاويدان، و از روزيهاى معنوى در پيشگاه خدا بهره مىگيرند، با يكديگر سخن مىگويند، و از سرنوشت پربارشان كاملا خشنودند، اما شما كه در چهار ديوارى محدود عالم ماده محبوس و زندانى هستيد اين حقايق را نمىتوانيد درك كنيد. [1]
شیخ نمر با شهادت خویش، راهی را ادامه داد که قبل از ایشان، علمای دیگری مثل شیخ فضل الله نوری همین راه را رفته بودند. شیخ نمر در راه مبارزه با ظلم حکام آل سعود به شهادت رسید. شیخ فضل الله نوری هم برای خارج نشدن ایران از مسیر مشروطه ی مشروعه دست به اعتراضاتی زد و آخرش هم به شهادت نائل آمد.
اقتدا به امام حسین (علیه السلام)
عالمانی مثل شیخ نمر و شیخ فضل الله و ... که با بذل جان خویش، عملا ظلم را تخطئه نمودند؛ در راستای شعار "هیهات من الذله " ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) حرکت نمودند. آنحضرت اینگونه هدف خود را بیان می نماید: «إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛[2]من زندگی با ظالمین را جز ذلت و مرگ را (در کنار نیامدن با ظلم) جز سعادت نمی بینم».
شیخ نمربا کنار نیامدن با ظلم آل سعود، مرگی را نصیب خود ساخت که جز نیکنامی برای خود و بدنامی برای آل سعود، نتیجه ی دیگری در بر نداشت.
مبارزه ادامه دارد
خدای بزرگ در مورد مجاهدان میفرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً؛[احزاب/23]در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. [3]
هنگامی که ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) بر جنازه ی مسلم بن عوسجه حاضر شدند؛ فرمود: «رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا؛[4]خداوند تو را رحمت کند یا مسلم، (پس این آیه را خواند): پس بعضی از ایشان به شهادت رسیدند و بعضی دیگر در انتظارند و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند»
شیخ نمر با در پیش گرفتن همان مسیر علامه شیخ فضل الله نوری و دیگر علمای مبارز، به وظیفه خود که ظلم ستیزی بود؛ عمل نمود.تمام کسانی که در مسیر تحقق اسلام حقیقی گام برمی دارند و خود را برای جانفشانی دراین مسیر آماده ساخته اند؛ به مفاد آیه شریفه 23 احزاب عمل می نمایند.
نتیجه گیری
قرآن به انسانهای مادی نگر تذکرمی دهد که فکر نکنید شهیدان مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدا جایگاه والایی دارند.
شیخ نمر از مردان مجاهدی بود که وظیفه خود را در راه دفاع از اسلام حقیقی و مبارزه با ظلم آل سعود انجام داد، این روحانی مجاهد، در عهد و پیمانی که با خدا و دین داشت، تبدیل و تغییری نداد و در این راه به شهادت رسید. راهش زنده و پاینده باد.
🌹رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات
پی نوشتها
[1]تفسير نمونه ، ج1، ص 521
[2] اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص79
[3] ترجمه مکارم، ص421
[4] اللهوف على قتلى الطفوف ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص106
✳️ @ShahidRabe
✍ نماز لیلة الدفن، امشب برای علامه مصباح یزدی(ره) فراموش نشود🔰
✍ از نماز های مستحب مؤکد است که در اولین شب خاکسپاری مومنان قرائت می شود. این نماز دو رکعت است که در رکعت اول سوره مبارکه حمد و آیت الکرسی و در رکعت دوم، سوره مبارکه حمد و ۱۰مرتبه سوره مبارکه قدر خوانده می شود .
در پایان بعد از سلام نماز، می گوییم:🔰
اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر
تقی مصباح، ابن (فرزند) باقر
🌹جهت شادی روح بلند علامه مصباح یزدی (رضوان الله تعالی علیه)
«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
🏴 @ShahidRabe
🗓 ۵ ژانویهٔ (۱۹۲۶م)، مصادف است با سالمرگ «ادوارد گرانویل براون» خاورشناس، ایران شناس فراماسون، مأمور اینتلیجن سرویس انگلیس در ایران، مأمور تحریف تاریخ مشروطه و تطهیر نقش منفی انگلیس در آن! مأمور هماهنگ کننده عناصر غربگرای وابسته به انگلیس در ایران (انتقال دهنده دستورات لندن به ایادی انگلیس)، مأمور تخریب شخصیت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، ...
💢مقدمه
✍ در دوره ای هستیم که متأسفانه به واسطه عدم آگاهی و اطلاع رسانی صحیح و عملکرد های عامدانه برخی مدیران فرهنگی، آثار افراد معلوم الحالی چون براون فراماسون، مبنا، مرجع و منبع تاریخ، قرار می گیرند و مورد استناد! چرا؟! آیا شکل جدیدی از تشکیلات فراماسونری دوره قاجار و پهلوی در حال نفوذ و توطئه در امور فرهنگی و... است؟!
براون، با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکرد! و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز میخواند. به این ترتیب گزینهی بسیار ایدهآلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی انگلستان شناخته می شد! ...در احوال براون، همین بس که از دوستان و همفکران تقی زاده ماسون معلوم الحال بود و تقی زاده، برای بزرگداشتش مجلس یادبود گرفت! ...
یکی از مأموریت های براون، تخریب شخصیت مرجع شهید، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود. از زمان پیروزی جنبش تنباکو، دشمنان دین و مملکت، عظمت علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را که به عنوان نماینده تام الاختیار میرزای شیرازی، نقش محوری و اساسی در پیروزی آن داشت، شناختند و حرکاتش را زیر ذره بین قرار دادند.از این رو میرزای شیرازی همواره نگران حالش بود و جویای احوالش.
ادوارد براون می نویسد:
«لغو این امتیاز لطمه بزرگی به حیثیت دولت انگلیس وارد آورد.»
انگلیس پس از لغو امتیاز تنباکو تصمیم گرفت که عامل این شکست را بتدریج تضعیف و سپس از دور خارج کند. بردار کردن شیخ فضل الله یکی از صحنه های سناریوی شوم انگلیس خبیث در تسلط مطلق بر کشور با تضعیف روحانیت است.
علامه نوری(ره) عالمی فرهیخته، آگاه، با تعصب، با نفوذ و دشمن ستیز بود. او در برخورد با قدرت های استکباری، اصلاً اهل مماشات نبود. به هیچ وجه حاضر نبود آنها را به عنوان حتی یک واقعیت بپذیرد.او به میزانی که دشمن ستیز بود، دارای دشمنان بسیار از قدرتهای خارجی و عوامل داخلی آنها بود.شیخ که به خوبی راه را یافته بود و هدف خود را بی محابا تعقیب می کرد مورد بغض و کینه زورمداران و خائنان به وطن قرار داشت.همانهایی که قدرت فوق العاده روحانیت را در به زانو درآوردن قدرت لندن در جریان تحریم تنباکو[که شیخ نقش اصلی را در آن داشت]در سال ۱۲۷۰ش دیده بودند و شکست ذلّت بار انگلیس را مشاهده کردند، درصدد ضربه زدن به شیخ فضل الله بر آمدند.
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
💢نقدی بر کتاب انقلاب مشروطیت ایران؛
✍ از: عرفان حکیمی، پژوهشگر تاریخ
⁉️ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل میکرد؟
ادوارد براون در قامت یک مورخ، آشکارا تمایلات وطنپرستانهی خود را در نگارش کتاب تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات بهگونهایست که خوانندهی کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان در وقایع مشروطیت را درک نمیکند، بلکه سفارت بریتانیا در تهران، حامی مردم ایران و حافظ استقلال ملت ایران جلوه داده میشود.
ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل میکرد؟
«ادوارد گرانویل براون» در هفتم فوریهی 1862م. در «گلاسترشر»، شهری در جنوب انگلستان به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را در کالج «ایتن» آغاز کرد. وی علیرغم میل پدرش که علاقهمند بود فرزندش مهندسی نام آور شود به پزشکی علاقه نشان داد و در 1879م. در دانشگاه «کمبریج» به تحصیل این رشته پرداخت.
در این زمان اخبار جنگ میان ترکیه و روسیه (1877م.) توجه او را جلب کرده و موجب علاقهمندی او به تاریخ و زبان مردم ترک شد. بنابراین، ضمن تحصیل در رشتهی پزشکی، به آموختن زبان ترکی پرداخت و در تابستان 1882م. به استانبول سفر کرد.
آشنایی او با زبان و ادبیات ترکی وی را به آموختن زبان فارسی و مطالعهی شعر و ادب این زبان سوق داد و از آن پس در دوران تحصیل و پس از آن، اوقات او بیشتر به خواندن کتابهای فارسی، به خصوص شعر و تاریخ و معاشرت با ایرانیان میگذشت. در 1887م. دورهی پزشکی را به پایان رساند و جراح بیمارستان شد، ولی هرگز به آن دل نبست. یک سال پس از اتمام تحصیلات، در سال 1888م. ظاهراً به قصد سیاحت، مطالعه و تحقیق به ایران سفر کرد.
اقامت براون در ایران یک سال به طول انجامید سپس به کشورش بازگشت و در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان، تاریخ و ادبیات فارسی پرداخت و در همین حین به تحقیق در مورد تاریخ، ادبیات و جریانهای فکری، سیاسی و فرقههای مذهبی ایران اشتغال داشت. حاصل تحقیقات وی تألیف و تدوین کتب و مقالات متعددی در خصوص فرهنگ، تاریخ، ادبیات، جریانهای فکری، فرقههای مذهبی و ... در مورد ایران بود. از میان آثار براون، در این مقال به نقد و بررسی کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»میپردازیم.
کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»[1] در یازده فصل به علاوهی پیشگفتار، 25 یادداشت و قسمتی با عنوان «احوالات میرزا رضا کرمانی»، با ترجمهی «مهری قزوینی» از سوی انتشارات کویر منتشر شده است. عناوین فصول یازده گانه به این شرح است:
فصل اول) سید جمال الدین[اسد آبادی]، پیشوای اتحاد اسلام؛ فصل دوم) امتیاز تنباکو و نتایج آن؛ فصل سوم) ترور ناصرالدینشاه؛ فصل چهارم) اعطای مشروطیت توسط مظفرالدینشاه؛ فصل پنجم) محمدعلی شاه و مشروطیت؛ فصل ششم) موافقتنامهی روس و انگلیس از دیدگاه ایران؛ فصل هفتم) کودتای 23 ژوئن 1908م. و انهدام نخستین مجلس؛ فصل هشتم) دفاع تبریز؛ فصل نهم) سقوط تبریز و قیام ایالات؛ فصل دهم) پیروزی ملیون، کنارهگیری محمدعلیشاه و اعادهی مشروطیت و فصل یازدهم) جلوس سلطان احمدشاه و دعوت از مجلس دوم.
از نظر علم تاریخ، [ظاهرا"] اثری موثق، مورد اعتماد و قابل استناد به شمار میرود که در نگارش آن، عناصر و عواملی لحاظ شده باشد؛ رعایت انصاف، دخالت ندادن نگرشها، ارزشها و تعصبهای شخصی، قومی یا گروهی در اثر، لحاظ جنبههای مختلف واقعه و عدم یکجانبهنگری، رعایت توازن در استفاده از منابع، استفاده از اسناد و مدارک مستدل و متقن، حضور مؤلف در بطن حوادث یا قرابت زمان نگارش اثر با زمان وقوع واقعه و ... از جملهی این عناصر و عوامل به شمار میروند.
[اما] واقعیت این است که در اثر ادوارد براون دربارهی انقلاب مشروطهی ایران، اکثر عناصر یاد شده لحاظ نگردیده است. در مورد این اثر شاید مهمترین ـ اگر نگوییم تنهاترین ـ عنصر از میان عناصر مورد اشاره در بالا، نزدیکی زمان نگارش اثر به زمان وقوع واقعهی قابل اشاره میباشد. ناگفته پیداست قرابت زمانی اثر با واقعه و حتی حضور نگارنده در متن و بطن حوادث بدون لحاظ سایر عوامل و عناصر نه تنها حسن محسوب نگشته و موجب سندیت و اتقان اثر نمیگردد، بلکه بالعکس از موارد ضعف آن به شمار میرود.
پاسخ ساده و دلیل روشن این مدعا نیز آن است که نگارنده به دلیل حب، بغضها و تعصبهای شخصی، نقشی وارونه از آن چه رخ نموده، به تصویر کشیده است. در چنین حالتی نه تنها راه رسیدن به حقیقت و واقعیت واقعه مسدود میگردد، بلکه خواننده از مسیر اصلی منحرف شده ره به بیراهه میبرد.
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
با مطالعهی عمیق کتاب انقلاب مشروطیت ایران دو نکتهی اساسی در تاریخ نگاری او هویدا میگردد که به مثابه دو پایهی اساسی این اثر نقش آفرینی نموده است. نکتهی اول که واضح، مبرهن و آشکار بوده و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد، انگلیسی بودن او است؛ اما نکتهی دوم مربوط به منابع و دادههایی است که از سوی نویسنده مورد استفاده قرار گرفته و همانها اساس نگارش و نگرش تاریخی نویسنده قرار میگیرد. توضیح فزونتر در این باره، اعترافی است که وی در پیشگفتار کتاب درج نموده است:
«به سهولت معترفم که از امتیاز حضور عینی و مشاهدهی رخدادهایی که در این جا توصیف میشوند، بهرهمند نبودهام و این نقص عدم قابلیت (عدم صلاحیت) به حساب میآید. اما، از دیگر سوی، من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران، چه ایرانی و چه اروپایی ... اطلاعات وافری در اختیارم گذاردند.»
بنابراین، با لحاظ دو پایهی اصلی یاد شده در تاریخ نگاری ادوارد بروان، بسیاری از نارساییها، یکسویه نگریها، تحلیلهای ناقص و غرضورزانه در این کتاب قابل فهم مینماید. در زیر به تشریح این موضوع، پرداخته خواهد شد.
ادوارد براون به عنوان مستشرقی انگلیسی که در قامت یک علاقهمند به تاریخ و فرهنگ ایران ظاهر شده و میشود، آشکارا تمایلات وطن پرستانهی خود را در نگارش تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات به گونهای است که خوانندهی این کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان و به طور مشخص سفارت این کشور در تهران را در وقایع مشروطیت درک نمینماید، بلکه سفارت بریتانیا در تهران حامی مردم ایران، حافظ استقلال و خواستار پیشرفت و تعالی ملت ایران جلوهگر میگردد.[2]
در صفحههای 171 و 172 کتاب موارد جالبی از جایگاه انگلیسیها در ذهن ایرانیان مطرح شده است؛ براون در این قسمت مینویسد: «بریتانیای کبیر به یمن پناهی که سفارتخانهاش در تابستان 1906م. به 14 یا 15 هزار تن از پناهندگان داده و متعاقب آن مظفرالدین شاه مشروطیت را اعطا کرده بود از محبوبیت بیحدی در بین حزب اصلاحطلب برخودار بوده ...»
در مورد این ادعای براون و مطالبی که در ادامهی این ادعا طرح مینماید که حاصل آن مربوط دانستن ریشهی نفرت ایرانیان از انگلیسیها به ماجرای مذاکرههای روسیه و انگلستان در سال 1907م. است، میبایست نکاتی چند را یادآور شد:
اول، در نظر مورخین بیغرض، پناهندگی عدهای از معترضین به سفارت انگلستان در جریان انقلاب مشروطیت نه تنها حسن به شمار نمیرود، بلکه این رخداد به مثابه سرآغاز انحرافی است که در مسیر نهضت رخ نموده و راه نهضت کنندگان به مقصد عدالتخانه را به سوی مشروطهای ناقص کج مینماید.[3]
دوم، نظر عدهای انگلوفیل که از سوی براون «حزب اصلاحطلب» خوانده میشود به هیچ روی نماینده و نشانگر نظر ملت ایران نیست.
سوم، نفرت مردم ایران از انگلیس آن گونه که براون مینویسد، نه به آن دلیل است که انگلستان با دشمن ایران یعنی روسیه طرح دوستی میریزد بلکه ریشهی این نفرت را میبایست در سیاستهای استعماری انگلستان در ایران جستوجو کرد که برجستهترین نمونهی آن، واقعهی «تنباکو» بود.
اما شِق ثانی و دومین پایهی تاریخ نگاری براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران شاید اهمیتی بیشتر را دارا باشد. همان گونه که اشاره شد، براون خود معترف است که حاضر و ناظر رخدادهای انقلاب مشروطیت ایران نبوده است. در حالی که به اصطلاح «اعتراف» نویسنده به کاستی و نقص موجود در اثر به همین جا ختم نمیگردد.
اتفاقاً اعتراف اصلی در ادامه ذکر گردیده است: «... من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران ...»، نگارش این مطلب در ادامهی «اعتراف صادقانهی!» نویسنده، در واقع نقطهی قوت و اتکایی است که مستشرق انگلیسی برای جبران نواقص کار خویش به آنها اشاره مینماید. اما همین نقاط قوت و اتکا و این جبران نقص ناخواسته، نویسنده را به ارایهی «عذری بدتر از گناه» وا داشته است. و این عذر، زمانی چهره مینماید که منابع مورد استفادهی ادوارد براون برای نگارش کتاب شناسایی شوند. بیشترین ارجاعات براون به روزنامهی «تایمز» چاپ لندن و پس از آن به دوستانی است که وی حضوری یا به صورت مکاتبهای با آنها در ارتباط بوده است.
در مورد روزنامهی تایمز و سمت و سوی این نشریهی انگلیسی، موضوع روشن و مشخص است. از نظر تاریخ نگاری، روزنامهی تایمز به عنوان نشریهای که انعکاس دهندهی مطالبی در راستای منافع دولت بریتانیا است به هیچ وجه نمیتواند قابل اعتنا و اعتماد باشد. ضمن این که تمام نواقص مربوط به منابع ژورنالیستی را داراست.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰