✅ قسمت دوم/پایانی🔰
🔹۴. ولایت فقیه
شیخفضلالله نوری نیز همانند دیگر فقهای شیعه به نیابت فقها از جانب امام معصوم(ع) معتقد است. وی در یکی از لوایح تحصن حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تصریح کرده که در منطق شیعه، دولت و سلطنتی که زمام آن به دست خدا، رسول، امام و نایبان امام، یعنی فقهای عادل نباشد، اوامرش واجبالاطاعه نیست.
شیخ نه تنها مشروعیت حکومت را به نصب امام و از جانب خدا و نیابت از امام معصوم(ع) میداند، بلکه نیابت فقیه جامعالشرایط را در امور اجتماعی و سیاسی انحصاری تلقی میکند و به مشروعیت نداشتن حکومت غیر فقیه تصریح مینماید و میگوید: «امور عامه یعنی اموری که مربوط به تمام افراد رعایای مملکت باشد و تکلّم در امور عامه و مصالح عمومی ناس، مخصوص است به امام(ع) یا نواب او و ربطی به دیگران ندارد.»[5]
🔹۵. حکومت مستقل و آزاد
مرحوم شیخ فضلالله نوری در واقع از حکومت، به یک نوع امانت الهی تعبیر میکند و از همان ابتدا با دو شعار، گفتمان سیاسی خود را شکل میدهد و در واقع نگاه خویش را به سیاست بیان میکند؛ مقابله با استبداد و خودکامگیهای رژیم استبدادی؛ و رهایی از سلطه استعمار بیگانه.
تأکید شیخ بر شعار دوم، بسیار بیشتر از شعار اول بود؛ چون نفوذ روسیه و انگلستان را میدید و گرایشهای برخی از غرب زدگان را به این دو کشور مشاهده میکرد؛ اما به طور کلی شیخ شهید در نوشتههایش به هر دو مطلب اشاره کرده است. در مورد استبداد داخلی هم به طور مکرر خصوصا هنگام تحصن به شاه فشار آورد تا نظامنامهای تدوین شود و رفتار پادشاه و طبقاتی که همراه او بودند، تا حدودی محدود گردد. عدالتخانه را که شیخ مطرح کرد و بعضی نیز به آن اشاره نمودند، در واقع وسیلهای برای همین کار بود که در قالب یک روش اسلامی مطرح شد؛ چون بحث عدالت یک مفهوم دینی بود و مردم با این مفهوم آشنایی داشتند؛ از این رو، برای مهار خودکامگیهای شاه، بحث عدالتخانه مطرح شد.
🔸پینوشتها:
1- سيّد ميرصالح حسينى جبلّى، «شيخ فضل الله نورى؛ هويت و نظريه»، ويژهنامه آموزه ، شماره پنجم، 1383، ص352.
2- هما رضواني، لوايح آقا شيخ فضل الله نوري، تهران، نشر تاريخ، 1362، ص53.
3- حجتالاسلام حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 409
4- موسی نجفی، « انديشه سياسي شيخ فضل الله نوري»، در انديشه سياسي متفکران مسلمان، به کوشش علي اکبر عليخاني، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، 1390، جلد10.
5- حمید هوشنگی، «آرای محمد حسین نائینی و شیخ فضل الله نوری»، زمانه شماره 59، مرداد1386، ص14.
✳️ @ShahidRabe
🌸🍃 به مناسبت سالروز پُر برکتِ ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم
✍ «حضرت معصومه (س) روز يكشنبه ۲۳ ربيع الاول سال ۲۰۱ هجري قمري، شهر قم را با قدوم مباركش منور ساخت».
خانه موسي بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت معصومه است در آن روز در منتهي اليه سمت جنوب غربي شهر قم بوده ... امروزه در محله «ميدان مير» محلي است به نام ستيه كه مسجد و مدرسه اي در اطراف آن بنا كرده اند و از قديم الايام سينه به سينه رسيده است كه اين مكان جاي فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه است.یدالله حاجی زاده/پژوهشكده باقرالعلوم علیه السلام🔰
https://www.balagh.ir/content/5568?amp
🌸🍃برکات ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم+تاریخچه قم🔰
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/4281/27798/
🌸🍃«ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
🌸🍃زندگی نامه و فضائل حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام | پرتال جامع آستان مقدس حضرت معصومه (س)🔰
https://amfm.ir/zendeginameh/
🌸🍃زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها |صوتی و متنی، پرتال جامع آستان مقدس حضرت معصومه (س) + نسخه PDF زیارتنامه🔰
https://amfm.ir/ziaratnameh/
📸 موقعیت مکانی مزار مطهر مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف، در حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها
✳️ @ShahidRabe
📑 #مقاله_تحقیقی از گروه راهبرد سدید
✍ در تاریخ معاصر شاید کمتر به این نکته اشاره شده باشد که رفتار مشروطه خواهان با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) چه در دوران تحصن و چه در دوران پس از تسلط بر محمد علی شاه و برگزاری دادگاه فرمایشی و محاکمه شیخ هرگز طبق اصول وعده داده شده مشروطه خواهان نبود. مناقشات دوران مشروطه در جامعه آن زمان و بین خواص و عوام به قدری تند و پرحاشیه بوده است که جناحهای درگیر تقریباً فرصت شنیدن درست نظرات و مباحث یکدیگر را نداشته و عموماً با سبقه ذهنی و با پیشفرضهای فکری خود نظرات را مورد بررسی قرار میدادهاند.
در این میان نزاع سیاسی– فکری شیخ فضلالله نوری با برخی مشروطه خواهان تا حدودی بیشتر از دیگر نزاعها موردتوجه تاریخنگاران قرارگرفته است. دلیل این توجه هم جایگاه شیخ فضل الله در آغاز حرکت مشروطهخواهی و تحصن اول بوده است و هم به شأنیت شیخ به عنوان مجتهد [مرجع تقلید] اول تهران بر میگردد البته سرنوشت شیخ نیر در این میان بی اثر نبوده است چرا که به قول فانون، انقلابها فرزندان خود را میبلعند و شیخ نیز از این قاعده مستثنا نبود.
در این مجال قصد داریم با اشاره به یک معضل بزرگ که در ابتدا به آن اشاره شد بدون ورود به اصل مناقشات، فضای حاکم بر جامعه و نخبگان را ترسیم نماییم. در ایام تحصن شیخ در حرم عبدالعظیم حسنی که با حمایت مردمی و رجال دینی تهران همراه شد به گزارش مستوفی تفرشی شاهد عینی ماجرا، شیخ به منبر رفت و گفت: «همه میدانند چه مقدار ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد... و دست خط مشروطیت را گرفتیم، حال به تمام شما میگویم همه بدانید که مرا در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت ابداً حرفی نیست...» در این فراز شیخ به صراحت میگوید نه با مشروطه مخالف است و نه با محدود کردن سلطنت و اصلاح ساختارها، اما نقدش به نحوه قانون نویسی و عدم رعایت مواردی در این خصوص است در واقع ایراد شیخ به اصل مشروطه نیست، ولی نحوه اجرای آن را مغایر با آنچه باید باشد و لحاظ قانون شریعت میداند. در همین راستا در طرف دیگر ماجرا برخی از اهل مجلس نیز بدون توجه به اصل نظرات شیخ و با پیش داوری نسبت به نیات و اهداف وی به مقابله میپردازند. سید محمد طباطبایی میگوید: «خیال اینها جر فساد چیزی نیست آنچه لازم مساعدت بود با این فرد کردیم، ابداً متقاعد نشد و جز تخریب اساس مشروطیت هیچ غرضی ندارد» (مذاکرات مجلس دور اول، ص. ۲۰۱)
حسام رشتی یکی دیگر از نمایندگان میگوید: «شیخ درد دین ندارد میخواهد ترتیبات روحانی مجلس بهکلی به ایشان واگذار شود!» (همان، ص. ۲۰۲) و شهشهانی نماینده دیگر با صراحت گفت: «چون شیخ فتنه انداخته است آیهای که در این خصوص واردشده باید خوانده شود و حکمش هم معلوم است» (همان، ص. ۲۰۲). این نمونهای از دو سر ماجرای مناقشات مشروطه بود. البته دیگرانی نیز در این میان پادرمیانی میکردند و یا به دنبال جمع بین مطالب و اصلاح ذات البین بودند، اما از آنجا که گوش شنوایی وجود نداشت این تلاشها به نتیجه نرسید و نزاعها بالا گرفت و در این میان جریانات مرموز نیز دستبهکار شده و اختلافافکنی را به حد اعلا رساندند و شد آنچه شد.
در تاریخ معاصر شاید کمتر به این نکته اشاره شده باشد که رفتار مشروطه خواهان با شیخ چه در دوران تحصن که نمونهای از آن بیان شد و چه در دوران پس از تسلط بر محمدعلی شاه و برگزاری دادگاه فرمایشی و محاکمه شیخ هرگز طبق اصول وعده دادهشده مشروطه خواهان نبود. مشروطه خواهان شیخ را مخالف آزادی بیان و آزادی مطبوعات میدانستند، اما دقیقاً در محاکمه شیخ وی را به دلیل مخالفت با برخی اصول مشروطه خواهان و انتشار مواضعش در قالب روزنامه محکوم کردند. مشروطهای که اساسش بر گفتگو و تبادل اندیشه میتوانست مستحکم شود به جایی رسید که نماینده مجلسی خواستار جاری شدن حکم مفسد فیالارض برای یک معترض به نحوه قانونگذاری مجلس شد و علناً شیخ را محکوم به اعدام نامید. گرچه تعدادی از مورخان به دلیل مخالفت با دیدگاههای شیخ نوری سعی کردهاند بیشتر مواضع و اقدامات ایشان را در مخالفت و معارضه با مشروطه تحلیل نمایند، اما نباید فراموش کرد رفتارها و برخوردهای طیف مقابل شیخ که داعیه آزادیخواهی و حق شهروندی و آزادی بیان و اندیشه و تجمع داشتند نیز کاملاً بر خلاف ادعاهایشان بود و با شیخ همانگونه برخورد کردند که قبل از ایشان شاهان قجری با مخالفین خود میکردند داغ و درفش و اعدام.
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
اواخر سده ۱۳(ه.ش) آبستن تحولات زیادی است که شیخ فضل الله را از مدافع سرسخت مشروطه به شیخ شهید مخالف مشروطه تبدیل میکند. نفوذ جریانات غرب گرا در صفوف این حرکت مردمی مظلومیت تفکر اسلام ناب را بیش از پیش و مجتهدین شیعه را در انزوایی چندین ساله فرو برد. این مطلب تلاشی برای کاستن از شدت مظلومیت شیخ شهید مشروطه است.
انقلاب مشروطه یا به عبارت بهتر جنبش مشروطه که از آذر ۱۲۸۴ (ش) تا مرداد ۱۲۸۵ (ش) رخ داد از منظر تأثیر گذاری بر هندسه سیاسی ایران معاصر جایگاه بسیار ویژهای دارد، به عبارت بهتر مبدأ تاریخ معاصر ایران را شاید بتوان مشروطه گذاشت، در واقع تاریخ معاصر ایران امروز متشکل از کش و قوسهایی است که در میان جریانهای فعال در مشروطه رخ داد، این أمر به میزانی جدی است که حتی برخی از اندیشمندان تاریخ معاصر، انقلاب اسلامی را خیزش دوباره جریانی در مشروطه میدانند که با اعدام شیخ فضل الله به ظاهر از بین رفت.
در مشروطه چه گذشت؟
ابتدا و برای آنکه اطلاعات و تحلیلهای ارائه شده در این بخش معنادار شوند لازم است نگاهی کوتاه به آنچه در مشروطه گذشت بیندازیم.
با اوج گرفتن بی عدالتیها در سطح جامعه، فلک کردن تعدادی از تجار توسط میرزا احمد خان علاء الدوله همانند کبریتی در انبار باروت عمل کرده و اعتراضات مردم به رهبری علما را شکل میدهد. این اعتراضات با شعار عدالتخانه نخست با تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و سپس با مهاجرت کبری و تحصن در حرم حضرت معصومه (س) ادامه یافت. با غیبت روحانیون به واسطه تحصن در حرم حضرت معصومه (س) روشنفکری عنان جریان را در دست گرفته و تحصنها به سفارت انگلیس انتقال یافت. در این اثنا شعار عدالتخانه جای خود را به مشروطه داد. سپس مجلس اول مشروطه شکل یافته و شیخ فضل الله نوری شعار مشروطه مشروعه را سر داد، سپس با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه دوران استبداد صغیر شروع میشود. در مرحله بعد مشروطه خواهان توسط روسیه و انگلیس از شمال و جنوب مسلح شده و روانه تهران میشوند و پس از ساقط کردن محمد علی شاه مجلس مشروطه دوم شکل گرفته و شیخ فضل الله اعدام میگردد.
بسترهای اجتماعی وقوع مشروطه
شاید این بخش از رساله مقیم و مسافر حاج آقا نورالله اصفهانی برای نمایاندن وضعیت آن روزها کفایت کند:
«یک موقع سفری به نزدیکیهای مشهد داشتیم. در آنجا هنگام پخت غذا صاحب خانه التماس کرد که اگر چلو طبخ میکنید آبش را در نهایت به ما بدهید. پذیرفتم، ولی کنجکاو شدم که آنها آب چلو را برای چه میخواهند. بعد که آب چلو را به آنها دادیم آشپز را مأمور کردم که برود و ببیند آب چلو را برای چه میخواستند. سپس آشپز دید که در آن سبوس جو ریخته و با اشتها از دست هم میربایند و میخورند. بعد که شدت فقر آنها را دیدم به آشپز دستور دادم که یک بشقاب چلو به آنها بدهد، اما به محض اینکار دیدم صدای شیون از خانه آنها بلند شد. با همراهان به نزد آنها رفتیم و علت شیون را پرسیدیم که گفتند سال گذشته محصول کمی به دست آمد که آنرا فروختیم و به عنوان مالیات به دولت دادیم؛ بعد فروعات حواله کردند که دو بره و گاو داشتیم فروخته و به آنها دادیم. سپس رسوم پیشکاری حواله کردندکه دیگر چیزی نداشیم. مأموران چنان سختگیری میکردند که ناچار طفل خود را نزد ترکمنها برده و به هفت تومان فروختیم. طفل وقتی ترکمنها را دید لرزید و به ما پناه آورد. اورا آرام کرده و خواباندم و بعد به ترکمنها گفتم تا من نرفتم اورا بیدار نکنید. اکنون از آن موقع ما هر وقت غذای خوشمزه میخوریم به یاد دختر خویش میافتیم.»
گذشته از فقر گسترده و ظلم ساختاری موجود، قراردادهای ننگین استعماری همچون گلستان، ترکمچای، قراردادهای اقتصادی رویتر و تالبوف و افزایش نفوذ بیگانگان همگی زمینه را برای ایجاد اعتراضات مساعد میساخت.
صحنه گردانان مشروطه
بازیگران انقلاب مشروطه را میتوان به چهار قسم تقسیم نمود:
نیروهای مذهبی: جریانهای مذهبی فعال در مشروطه را میتوان به مشروطه خواهان مقدس به رهبری آخوند خراسانی و [محمد حسین] نائینی [که مدافع و پشتیبان مشروطه چیان جریان غربگرا بودند] و مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل الله نوری [که با سیطره غربگرایان مخالف بودند] تقسیم کرد. هسته مرکزی اندیشه مذهبی را باور به ربوبیت خداوند متعال تشکیل میداد؛ به عبارت دیگر حکومت تنها متعلق به خداوند و هر سیستمی که بتواند به این ایده نزدیکتر شود مطلوب این جریان بود. در خصوص اختلافات این دو دسته از جریان مشروطه خواه در ادامه مطالبی را مطرح خواهیم کرد.
استبداد: به صورت کلی هر کس رأی خود را بدون توجه به هدایت الهی ملاک و میزان قرار دهد مستبد نام دارد. ریشه استبداد ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در نظام ایلیاتی حاکم استوار شدن است. در این ساختار رئیس حتی اگر دینی عمل کند قدرت خود را از دین نگرفته و محبوبیت
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
او میان مردم پیوندی با شیوه عمل او ندارد.
روشنفکری و استعمار: روشنفکری پدیدهای نوظهور در جوامع اسلامی است که ریشه در تعالیم غربی دارد، این طبقه نوظهور از میان شاهزادگان قاجار که سفرهایی به اروپا داشته اند شکل میگیرد. دو شاخصه اصلی این طبقه نخست نا آگاهی از تعالیم دینی و سپس ارتباط مستمر با غرب است که به دنبال آن نوعی احساس دلدادگی در میان افراد این طبقه نسبت به غرب شکل میگیرد. اشخاصی همچون ملکم خان و آخوند زاده که غرب را خیر مطلق میپنداشتند و تنها وظیفه ما را وابسته شدن به آنها تصور میکردند از چهرههای شاخص روشنفکری در این عصر هستند. یکی از مهرههای اصلی روشنفکری در این برهه حسینقلی خان نواب است که در زمان تحریم تنباکو در استخدام کمپانی رژی به سر میبرد. وی که همسری ایرلندی داشت، درس خوانده انگلیس و از فعالان ویژه مشروطه در این برهه بود. حسینقلی خان در نهایت کارمند سفارت انگلیس شده و در مجلس اول مشروطه نفوذ فراوانی داشت. وی نقشه ترور شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر را کشید و همچنین در روز به توپ بستن مجلس جان تقی زاده و دیگر روشن فکران را نجات داد. بنا بر سخن سفیر انگلیس، رهبری واقعی جریان با او بوده و در حزب دموکرات تقی زاده، نقش هادی و رهبر را ایفا میکرده؛ سپس وزیر خارجه کشور شده و در جریان شوستر به ایران و خلع سلاح ستارخان در پارک اتابک نقش موثری داشت. سر جرج بارکلی سفیر انگلیس پس از اعدام شیخ به انگلیس نامه میزند که کمیته ملیون اداره کشور را بر عهده گرفته و حسینقلی خان نواب آن را از نظر فکری اداره میکند. حضور چنین اشخاصی نشانهای بزرگ بر تأثیر و نفوذ بریتانیا در جریان مشروطه است.
شرح مبسوط اتفاقات مشروطه [۱]
شیخ فضل الله در لوایح صادره در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم که تحت عنوان شرح مقاصد منتشر شده بود علل و عوامل شروع حرکت اولیه عدالتخانه را چنین تشریح میکند: «سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزراء و حکامش به دلخواه با رعیت رفتار میکنند آن دولت سرچشمه ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد و لایزال در پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی میافزاید تا آنجا که بالمره آن مملکت از استقلال میافتد و در هاضمه جانورهای جهانخوار به تحلیل میرود.» شیخ سپس در ادامه میگوید که علما باهم جلسه گرفته و در آنجا گفتند: «معالجه این مرض مهلک آن است که مردم جمع شوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر دهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی؛ و وظایف درباری قراری بگذارند که من بعد رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطی نکند و این قرارداد هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یک دیگر بنویسند به صحه پادشاه رسانده و در مملکت منتشر نمایند. سلسله علمای عظام و حجج اسلام، چون از این تقریر و از این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند؛ مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید ازدولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکلیف دوایر دولتی را معین و تکالیفشان را محدود نماید.»
همانطور که ملاحظه میکنید در این لوایح دو عنصر غرب و استبداد داخلی در رساندن مردم و روحانیت به اندیشه عدالت خانه و مجلس تأثیر گذار بوده است. در واقع در توضیح عامل غرب باید گفت که سیلی از طرف مغرب زمین آمده؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم تجدد با ساختارهای غربی اش به سمت ما هجوم آورده از همین رو روحانیت با درک درست این مطلب سعی در برخوردی گزینشی با غرب مبتنی بر دین کردند که حاصل آن عدالتخانه بود.
ابتدا نهضتی با گرایش اصیل اسلامی به رهبری علما با عنوان جنبش عدالتخانه شکل گرفت. مهاجرت به قم و بسط نشینی در حرمین مطهر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه متعلق به همین جریان است و دست خط مظفرالدین شاه برای تأسیس مجلس مشروطه هم پاسخی به همین حرکت بود.
شهید شیخ فضل الله نوری، نماینده میرزای شیرازی در تهران، مجتهدی چیره دست و آشنا به مکاتب غربی بود از همین رو در تهران نقشی کلیدی را ایفا میکرد؛ روحانیت نجف یعنی آخود خراسانی علی رغم دریافت ده هزار نامه از تهران برای ورود به بحث مشروطه هرگز ورودی به موضوع نداشتند مگر بعد از دریافت نامه شیخ که حرکت عدالت خواهی مردم را تأیید کرده بود. شیخ فضل الله در این باره میگوید: «علمای بزرگ که در مجاورت عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند همه آنها را با اقامه دلایل و براهین؛ من همراه کردم.»
از حرم تا سفارت انگلیس
مرحله بعد انقلاب از سفر علما به قم شروع میشود که سفارت انگلیس به همراهی روشنفکران داخلی شعارها را از عدالتخانه تغییر داده و جریان
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰
را به سفارت انگلیس میکشانند. اولین بار به دنبال تحصن ۱۵ هزار نفره مردم در سفارت انگلیس به مردم گفته شد که مشروطه بخواهید که دوای شما در مشروطه است. بعد از آن با دسیسه دست خط شاه محتضر را تغییر داده و واژه اسلامی را حذف کرده و واژه ملی را به جای آن نشاندند. مشروطه برخلاف تصور رایج که گمان میشود از زبان عربی گرفته شده از لاشارت فرانسوی؛ شارت بلژیکی و چارک انگلیسی گرفته شده که مقصود همان قانون اساسی بلژیک و فرانسه است. مشروطه به دست آمده تقریبا بر همان مفهوم فراماسونری آزادی؛ برابری و برادری استوار بود. جریان روشنفکری با زیرکی تمام مشروطه را با واژگان اسلامی معرفی میکرد. کسروی در این باره میگوید: «تا دیری سخن از شریعت و رواج آن میرفت و بسیاری از مردم میپنداشتند آنچه خواسته میشود همین است. اما پس از این فریب؛ میتینگهای ضد اسلامی و شب نامههای وهن آمیز علیه اسلام پخش شد و بابیها و فراماسونها سلسله جنبان مجلس مشروطه شدند.» در مقابل همین جریان بود که شیخ شهید مشروطه مشروعه را مطرح ساخت. هنوز یک ماه و نیم از تشکیل مجلس اول مشروطه نگذشته بود که طرح استقراض از انگلیس مطرح شد. یکی از کسانی که در مقابل این طرح به شدت مخالفت کرد و از طرح راه اندازی بانک ملی دفاع کرد شیخ فضل الله بود به گونهای که کسروی مینویسد: «ملایان که به چنین کارها کمتر ورود میکردند هم همراهی نمودند، از جمله حاجی شیخ فضل الله که ۲۰۰ تومان گردن گرفت».
مجلسی که مظفرالدین شاه حکم تأسیس آن را داد وبر اساس آن انتخابات مجلس صدر مشروطه رخ داد، متناسب با تز عدالتخانه و متشکل از اصناف مختلف مردم بود. در واقع عدالت خانه عنصر نظارتی و محدود کنند دولت و مشروطه عنصر جانشین برای شریعت اسلامی است که یکی از کارهای آن قانون گذاری برای محدود کردن حکومت بود از همین رو مشروطه مفهوم وسیع تری را به نسبت عدالتخانه در بر میگیرد.
مجلس اول برای عدالت خانه تشکیل شد به همین دلیل اگر به اسم افراد آن نگاه کنید میبینید متشکل شده است از اسامی مانند میرزا باقر بقال و رزار و ... که سوادی برای تدوین قانون اساسی نداشتند از همین رو اقلیت روشنفکر مجلس که با قانون اساسی انگلیس و فرانسه آشنا بودند به مجلس خط دهی کرده و قوانین غربی را حتی بر شریعت اسلام هم برتری دادند. طرح شیخ فضل الله در این برهه آن بود که اگر میخواهید برای همه چیز قانون بنویسید پس باید بر اساس شریعت اسلام این قوانین تدوین شود، از آنجا که اینکار جز از فقهای اسلام بر نمیآید پس باید شورایی از فقها بر مجلس نظارت کنند.
جنجال در مشروطه اول بر سر چه بود؟
در جریان نهضت مشروطه یک قانون اساسی وجود دارد که عمدتا در رابطه با نحوه انتخابات مجلس شورا است و یک متمم قانون اساسی که در رابطه با قوانین قضا، دولت، حد و مرز ملت و حکومت است که پس از تصویب به امضاء محمد علی شاه رسیده و جنجالی که در مشروطه اول رخ داد و منجر به بست نشینی شیخ فضل الله و مجتهدین دیگر در حرم حضرت عبدالعظیم شد بر سر همین متمم است. طبعا اشخاصی، چون شیخ فضل الله نمیتوانستند در مقابل تلاش لژهای فراماسونری در تصویب این قانون سکوت کنند.
این مطلب تصور اشتباهی است که جناح روشنفکر تنها خودکار در دست دارد بلکه این جریان بمب و شش لول خود را در مقابل علما نشان دادند. در رأس این گروه ها، گروه ترور حیدر عمو اغلی قرار دارد که هر مخالف سرسختی را ترور میکند. در چنین فضایی شیخ بر سر هدایت مشروطه، به صورت علنی با سفارت روس و انگلیس درافتاده و شاه را مجبور به نوشتن اعلامیه علیه بیگانگان کرد. در رابطه با شدت نفوذ انگلیس توجه به این دو نکته ضروری است که چرچیل مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس تحت نام آخوند طالقانی به همراه آزادی خواهان برای هدایت افراد نفوذی به قم رفته و از همه مشکل سازتر اداره پست و تلگراف در قبضه انگلیس قرار داشت، در نتیجه بر همه اخبار و حوادث کشور اگاهی و نظارت فائقه داشته که گاهی منجر به تحریف تلگرافها هم میشد. [۲]در نهایت جریان روشنفکری وابسته به سفارت انگلیس با مأمور کردن شخصی به نام عبدالکریم دواتگر از اوباش تهران تصمیم به ترور شیخ فضل الله گرفت. وی در مقابل خانه با زدن تیری به سمت شیخ اقدام به این کار کرد، البته اطرافیان شیخ فضل الله، دواتگر را گرفته و ترور نافرجام میماند.[شیخ به سختی مجروح می شود]
در این برهه جریان وارد دورهای جدید میشود؛ مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شده و دوران استبداد صغیر شروع میشود. برچشیدن مجلس فرنگی مآب چنان موج شادی آفرید که بنابر قول[بابی ازلی] ناظم الاسلام[کرمانی] همه مردم مگر تعداد محدودی از شاه تعریف میکردند.
به توپ بستن مجلس دستمایهای برای استعمار فراهم کرده تا فشار را بر حکومت بیشتر کند.
🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰
🔰بخش پنجم/پایانی🔰
از طرفی انگلیس، اسعد بختیاری نگهبان لوله های نفت دارسی و مدافع بریتیش پترولیوم را تحت عنوان مشروطه خواه مسلح و از جنوب راهی تهران نمود و از طرف دیگر روسیه، سپهدار تنکابنی مدافع منافع خویش را مسلح و به عنوان مشروطه خواه از گیلان راهی تهران کرد. اتحاد این دو شخصیت با شخصیت یپرم ارمنی؛ مجموعه مخوفی را تشکیل میداد که تحقق آن نه به سود کشور بود و نه به سود دین. در چنین وضعیتی شیخ فضل الله با مشروطه مخالفت کرد، اما در مقابل جناح مشروطه خواه مقدس نجف بر احیای این مشروطه تأکید داشت. شیخ فضل الله میدید اسعد بختیاری؛ سپهسالار تنکابنی و یپرم ارمنی هنگامی که پابه تهران بگذارند ریشه دین و دیانت باقی نمیگذارند. شیخ میدانست که حضور دولتی متشکل از چنین اشخاصی به منزله تشکیل شرکت سهامی استعمار و مقدمه اجرای قرارداد ۱۹۰۷ است که دو مانع مهم دولت قاجار و روحانیت بر سر راه آن قرار داشت. در نتیجه شیخ فضل الله [بر اساس دفع افسد به فاسد] از محمد علی شاه و مجلس شورای مملکتی که وی تأسیس کرده بود موافقت مشروط کرد. اما در رابطه با حمایت نجف از این نوع از مشروطه باید گفت: که: آزادی در اندیشه نجف به معنای آزادی در برابر استبداد و برابری به معنای برابری در مقابل شریعت اسلام بود. نائینی در کتاب تنبیه الامه خود میگوید مگر در خواب ببینیم که کسی آزادی را به معنای آزادی از مذهب بداند. نجف تصور دیگری نداشت که اکنون شعارها معنای دیگری پیداکرده اند. آیت الله طالقانی در ذیل این جمله میگوید: با چشم باز پس از پنجاه سال در بیداری میبینیم؛ باید به این حقیقت تلخ و ناگوار اعتراف نمود که آزادی از عبودیت استبداد آزادی از قیود دین را به همراه داشت.
شیخ فضل الله میدید که شعار آزادی در زبان مشروطه خواهان امروزه یعنی آزادی از دین و برابری به معنای نبود تفاوت میان مسلمان و غیر مسلمان است از همین رو به مخالفت میپرداخت. [۳]پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان چندین بار شایعه پناهندگی شیخ فضل الله نوری به سفارتهای بیگانه منتشر شده تا جایی که شیخ در نامه خود به عضد الملک اینچنین میگوید که:
«آن روز که وقت نزول بلیات بود و هر کسی به خیال خود پناهی مییافت، غیرت اسلامی مرا مانع شد که به احدی غیر از خداوند پناهنده شوم، در آغاز نهضت چهار هزار تومان از مال خود را خرج کردم و بعد از انعقاد مجلس چه همراهیها کردم، تمام حرفم این بود که مجلس باید تهذیب شود. پس پناهندگی برای چه؟» [۴]در رابطه با سرنوشت مشروطه مشروعه پس از فتح پایتخت باید گفت: که: شیخ فضل الله نوری رهبر این جریان اعدام شد، اما این اعدام موجی از تنفر میان مردم ساخت که در نتیجه آن اعدام آشکارا جای خود را به مسموم کردن و ترور و تبعید کردن داد. ملا قربانعلی [زنجانی مشهور به حجت الاسلام] مجتهد برجسته زنجان توسط یپرم خان با [نظر آخوند خراسانی] به [کاظمین] سامرا تبعید شد. حاج میرزا حبیب خراسانی مجتهد بزرگ مشهد مسموم و آیت الله خمامی در رشت هم ترور و به شهادت رسید. در نتیجه [تعداد زیادی] از همفکران شیخ ترور و یا تبعید شدند.
جناح مشروطه خواه مقدس نجف پس از اعدام شیخ فضل الله و رو شدن نیات ضد اسلامی مشروطه خواهان، به رهبری آخوند خراسانی؛ نائینی؛ سید بهبهانی و سید طباطبایی با جناح فاتح اختلاف کردند. سرانجام پس از تشکیل کمیته ترور حزب دموکرات تقی زاده؛ طباطبایی خانه نشین؛ بهبهانی ترور شد و آخوند خراسانی هم [که مردم و خواص، او را از مقصرین بردار شدن شیخ می دانستند و نتوانست جایگاه مرجعیت تام عراق را به دست آورد، با عذاب وجدان] درگذشت. نائینی هم بعد از این جریان کتاب تنبیه الامه خود را جمع و همه را به فرات ریخت و تا آخر عمر دیگر وارد سیاست نشد.
لازم به ذکر است که فاتحان تهران همگی ضد مذهب نبوده بلکه اشخاصی، چون ستارخان هم در این میان نقش ایفا میکردند. ستارخان در این ماجرا در واقع لوتی با مرامی است که طبق فتوای آخوند خراسانی و برای دفاع از دین به نفع مشروطه قیام کرده، اما وقتی میبیند که در تهران یپرم و ضد دینها حاکم شده و مجتهدین مشروطه خواه را به جرم اسلام خواهی اعدام و ترور میکنند؛ تیم ترور تشکیل داده و عناصر روشنفکر ضد دین را از میان بر میدارد، اما جریان روشنفکری در پارک اتابک، ستارخان را به توپ و گلوله میبندد. وی زخمی شده و یاران خود را از دست میدهد و بعد از آن منزوی شده و دیگر در مسائل دخالت نمیکند. در نتیجه مشروطه خواهان غرب گرا فاتح کل شده و در مرحله بعد از دل این مشروطه خواهان دولت مستبد پهلوی ظاهر میشود.
[۱]زمانه: مرداد ۱۳۸۲-شماره ۱۱؛ گفتگو با علی ابوالحسنی، از صفحه ۳ تا ۲۲
[۲]آموزه: تابستان ۱۳۸۳-شماره ۴؛ بررسی پنج اثر از علی ابوالحسنی صفحه ۴۶۰
[۳]ﭘﺎﺭﺳﺎﻧﯿﺎ، ﺣﻤﯿﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﮐﻼﻡ:: ﻗﺒﺴﺎﺕ:: ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ۰۸۳۱ - ﺷﻤﺎﺭﻩ ۲۲
[۴]ر.ک: رهدار، احمد. غرب شناسی علمای شیعه در تجربه ایران معاصر
✳️ @ShahidRabe
‼️به بهانه سالمرگ یک عنصر وابسته به اجانب
🎭 اسعد بختیاری، عضو لژ فراماسونی، یار صمیمی انگلستان، از عوامل اصلی دستگیری و شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، از عوامل سرکوب ستارخان و نیروهایش در تهران ...
‼️مورخین ماسون سعی نمودند با تحریف تاریخ و بهره گیری از احساسات قومی و محلی، چهره ای مبارز از او بسازند!
🎭چهره واقعی او، در ادامه... 🔰👇👇
⁉️ اسعد بختیاری کیست؟
🖋📄 نسیم آنلاین:
علیقلیخان بختیاری (زاده ۱۲۳۶ ه. خ - مرگ ۱-۲ آبان ۱۲۹۶) معروف به سردار اسعد بختیاری، از رؤسای ایل بختیاری و از سیاستمداران دوره قاجاربود، که حیات سیاسی وی مقارن با به قدرت رسیدن چهار پادشاه در ایران بود.
اسعد از جمله کسانی بود که بخش مهمی از زندگی او با مشروطیت پیوند خورد و نقشی تاریخی ایفا کرد و مطابق معمول تاریخ نگاری روشنفکری مشروطه، از جمله چهره های مثبت و «مفاخر» طبقه بندی شده است اما نگاهی به عملکرد او در آن ایام پرآشوب مقابل این ادعا علامت سوال قرار می دهد.
🎭 عضویت در لژ ماسونی بیداری
در تاریخ سیاسی ایران از اواسط دوران قاجار به بعد یک دسته در تمام مقاطع حساس نقشی اساسی ایفا کردند، نقشی که غالبا در برابر روحانیت اصیل شیعی قرار داشت و کنش گری در جهت منافع دولت های استعماری وقت به ویژه انگلستان بود؛ تشکیلاتی که به "فراماسونری" موسوم بود.
اولین لژ ماسونی که از فرانسه به ایران آمد و توانست نقشی حیاتی در جهت خواست غرب ایفا کند، «لژ بیداری» بود؛ لژی که بسیاری از چهره های جناح لیبرال و سکولار مشروطه در آن عضو بودند و اقداماتشان سبب ساز شکست نهضت آزادی خواهانه ملت ایران و سر برآوردن دیکتاتوری رضاخانی از میان آن شد.
یکی از این موثرین مشروطه اسعد بختیاری بود که توانست در لژ بیداری عضو شده و ترقی یابد.
خود اسعد در این زمینه اذعان می کند که: «به فرماسونری پاریس دعوت شد و عضویت بهم رسانید» ( تاریخ بختیاری، ص 270)
اسماعیل رائین در کتاب خود که به نوعی دایره المعارف فراماسونری ایران است در باره لژ بیداری چنین می نویسد: «در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه ایرانیانی که به فرانسه و بلژیک مسافرت کرده و در آنجا وارد فراماسونری شده بودند، به ایران که بازگشتند این فرقه را در تهران تاسیس نموده و بقول ادیب الممالک فراهانی ماسون، آنرا«لژ بیداری ایران» نامیدند. ... میرزا سعید خان وزیر امور خارجه، میرزا سید محمد طباطبایی– سنگلجی، میرزا ابوتراب خان نظم الدوله، علیخان ظهیر الدوله، هادی نجم آبادی، دبیر الملک شیرازی، علی قلی خان سردار اسعد، مسعود میرزای ظل السلطان و... موسسین لژ بیداری بودند» (فراموشخانه و فراماسونری در ایران.،جلد2، ص54)
رایین همچنین تاکید می کند که اسامی، علی قلی خان سردار اسعد، خسرو خان سردار ظفر و جعفر قلیخان سردار بهادر بختیاری [سردار اسعد سوم] در چهار لیست اسامی «اعضاء لژ بیداری ایران» که تاکنون بدست آمده، درج شده است و هر سه نفر موفق به اخذ دیپلم ماسونی نیز شده بودند(همان،صص 70تا79)
حضور اسعد بختیاری در تشکیلات فراماسونری و ارتباط وثیق او با دولت های خارجی از جمله مسائل مهم تاریخی است که تا کنون کسی آن را تکذیب نکرده است.
🇬🇧🤝اسعد بختیاری، یار صمیمی انگلستان
یکی دیگر از مسائلی که پیرامون اسعد بختیاری مطرح است و پیش از انقلاب با افتخار از سوی حامیان وی نقل می شد و پس از انقلاب به ورطه فراموشی سپرده شد، ارتباط علی قلی خان بختیاری و فرزندش با انگلستان و اعتماد زیاد حکومت بریتانیا به وی است.
سید حسن تقی زاده دوست اسعد در خاطرات خودش با عنوان «زندگی طوفانی» در باره وابستگی اسعد به انگلیسی ها می نویسد: «از روسای اردوها مرحوم سردار اسعد بختیاری بود. هم از انگلیسی ها اطاعت می کردند. سهام نفت جنوب را هم داشتند.( زندگی طوفانی ، خاطرات سید حسن تقی زاده، ص 136)
در کتاب « رهبران مشروطه» نیز آمده است: «ممتازالدوله که بین پاریس و لندن رفت و آمد داشت و با معاضدالسلطنه و ادوارد براون و تقی زاده و بعضی مقامات سیاسی انگلستان مربوط بود، سردار اسعد را از نقشه های پشت پرده آگاه کرد.... اسعد که در اروپا برای این اردوکشی تصمیم گرفته بود پس از سفر به لندن و ملاقات با مستر «چارلز» معاون وزارت امور خارجه انگلستان ( ممتازالدوله و ادوارد براون همراهش بودند) و اطمینان از حمایت انگلیسها و قول و قراردادهای لازم به اتفاق چند نفر از جوانان بختیاری از طریق خوزستان وارد ایران شد.( رهبران مشروطه،صص224- 232)»
اعتماد و خوشنودی انگلستان به اسعد به قدری بود که او توانست از این دولت نشان تقدیر دریافت کند.
در صفحه 270 کتاب «ایل بختیاری و مشروطیت » آمده است: «به دنبال خدمات خوانین به پیشنهاد سر والتر تونلی وزیر مختار انگلیس در تهران ، دولت بریتانیا یک نشان K.C.M.G به سردار جنگ و یک نشان K.C.I.E . به سردار اسعد اعطا کرد»
🔰ادامه در بخش دوم🔰
✍بخش دوم🔰
👺تقی زاده و دوستانش، عاملان فساد مشروطه
سیدحسن تقی زاده، یکی از مشهورترین چهره های سکولار و ماسون مشروطه بود که اقدامات افراطی و دین ستیزانه او باعث اعتراض گسترده علمای[حامی مشروطه] شد تا حدی که در ١٢ ربیع الثانی ١٣٢٨ حضرات خراسانی و مازندرانی (از علمای ثلاث حامی مشروطه در نجف، پس از آشکار شدن دیر هنگام ماهیت اصلی مشروطه چیان برایشان) طی نامه و حکمی بر فساد مسلک سیاسی تقیزاده تأکید و حکم به اخراج او از مجلس دادند.
در حکم و نامه آقایان صراحتاً بر ضدیت مسلک او با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدس تأکید شد و از نایبالسلطنه خواسته می شود که از ورود وی به مجلس جلوگیری شده و تقی زاده را از کشور تبعید کند.
اما این حکم که با تلگراف رسیده بود با اعمال نفوذ علیقلی خان سردار اسعد که از جمله دوستان و هم مسلکان تقی زاده بوده افشا نمی شود. (اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده ، ص 538 .)
فساد تقی زاده به حدی بالا بود که ستارخان و باقرخان شدیدا طی نامه ای به نائب السلطنه، تقی زاده و «دوستانش» را «بی شرف» دانسته و خواستار اجرای حکم علما و تبعید او می شوند:
«مقام منیع والاحضرت اقدس نیابت سلطنت عظمی دامت عظمته
فداکاری و زحمات اهالی آذربایجان در قلع ریشه استبداد عموماً ، و این دو نفر فدائی ملت خصوصاً، گویا بر احدی پوشیده نباشد. قریب دو ماه است برحسب احضار وارد تهران شده آثار و علاماتی که فعلاً مشاهده میکنیم جز خرابی وطن عزیز و هدر رفتن زحمات همه، نتیجه دیگری گرفته نشد. چند نفر هستند متفقاً به اغراض شخصی، استقلال مملکت را متزلزل می دارند؛ در ضمن، « چه مقصودی دارند؟!»، به این فدائیان، مجهول است. اکنون جمعی از رؤسای هم مسلک که استقلال مملکت و مشروطیت را می خواهند حاضرند با این فدائیان ملت، عرض می کنیم: این چند نفر خائن ملت که در عین بی شرفی شرف فدائیان مشروطیت را بردند و خرابی مملکت را میخواهند شب و روز به خیال پارتی بازی ادارات کابینه و انتظام ولایات مخل هستند ، در چه مذهب و چه خط سیر میکنند بر احدی پوشیده نیست. مخصوصاً این فدائیان ملت از طرف رؤسای هم مسلک جداً عرض و استدعا می کنیم وجود این چند نفر که اسباب اختلال شرف و ناموس و امنیت و انتظام و آسایش مردم هستند برای استقلال و حفظ مشروطیت مخل می باشند. بدواً به حضور مبارک عرضه می داریم و استدعا می نماییم حتماً باید این چند نفر از این مملکت تبعید بشوند والا از طرف چاکران بر طرد و نفی این چند نفر اقدامی شده است و اگر نشود قطعاً مسئول خدا و خلق و وجدان و والاحضرت اقدس هستیم.
الامرالاقدس الاعلی مطاع» (مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، سند شماره ٤٦ و ٥١٤٥.)
خودسری و اقدامات خود سردار اسعد هم از جمله مسائلی بود که مورد اعتراض قرار داشت و حتی دوست سابقش سپهدار تنکابنی نیز در متن استعفای خود از ریاست وزرا از آن یاد می کند:
«امروز... بنده از ریاست وزرائی استعفا کردم... هرزگی خوانین بختیاری و سواره آنها در تهران و ولایات و مجاهدین آذربایجانی نمی گذارند کار ایران درست شود» (یادداشتهای سپهسالار تنکابنی، ص ٢٨٣ .)
💥🔥واقعه پارک اتابک
پس از ترور سید عبدالله بهبهانی به دست عوامل تقی زاده، ستارخان و باقرخان که از جمله موثرین مشروطه و آزادیخواهان اصیل بودند شدیدا به نایب السلطنه اعتراض و خواهان برخورد با عوامل این جنایت می شوند.
این درخواست با اهمال مواجه شده و سلسله هرج و مرج هایی در تهران به وجود می آید و طی جلسات تصمیم بر خلع سلاح طرفین درگیری ها گرفته می شود.
نکته مهم در این خلع سلاح آن است که نیروهای تقی زاده و هم فکرانش مانند یپرم ارمنی و سردار اسعد بختیاری به بهانه حضور در دستگاه امنیه خلع سلاح نمی شوند و فقط بنا بر گرفتن اسلحه نیروهای ستارخان و باقرخان می شود؛ عملکرد بد و گزینشی مامورین خلع سلاح سبب ساز استنکاف مجاهدین آذربایجانی و همراهان ستارخان که در پارک اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) سکنی داشتند می شود و همین بهترین بهانه را به دست جناح ماسون مشروطه می دهد.
کسروی در کتاب خود بر دشمنی سردار اسعد با ستارخان تاکید ورزیده و می نویسد: « مجاهدان نمیخواستند پی کار خود روند و بسیاری از کار خود به یکبار دورافتاده اگر هم میخواستند نمیتوانستند و اینان ناگزیر به نافرمانی برخاستند. از سوی دیگر دولت نخواست این قانون را دادگرانه به کار بندد چون خود مستوفی رئیس الوزراء و بیشتر وزیران از دسته انقلابی بودند. چنانکه گفتیم این دسته کینه چهار تن سردار را (ستارخان، باقرخان، ضرغام السلطنه و معزالسلطان) در دل داشتند. و همچنین اسعد که در همه کارها دست داشت از این چهار تن سخت خشمناک بود. به ویژه از ستارخان که از بس خشمناک بود زبان خود را نگه نمی توانست داشت....» (تاریخ هیجده ساله آذربایجان. صص ١٣٤-١٣٦ .
🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
✍بخش سوم/پایانی🔰
در اول شعبان 1328، یپرم ارمنی، رئیس خونریز نظمیه به همراه جمعی از نیروهای ارمنی و بختیاری که پسر سردار اسعد همراه ایشان بود درب پارک اتابک را آتش زده و به مجاهدین آذربایجانی هجوم می آورد در نتیجه این اقدام ظرف چهار ساعت، 300 تن از یاران ستار خان کشته شده و خود او نیز از ناحیه زانو مورد اصابت گلوله قرار می گیرد؛ زخمی که حتی تا مدت ها اجازه درمان آن داده نمی شد و در نهایت منجر به قطع بخشی از پای ستارخان و پس از چند سال مرگ او در 48 سالگی شد. (واقعات اتفاقیه در روزگار . ج٢ ، صص ٥٤٩-٥٥٠ .)
🌹 اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(زعیم نهضت مشروعه خواهی مشروطه)، گناه نابخشودنی
همانگونه که ذکر شد یکی از جناح های دخیل و بسیار موثر بر جریان مشروطه، جناح ماسونی و غربگرا بود که عملکرد آنها سبب ساز شکاف در جنبش عدالت خواهانه مردم و شکست آن شد. یکی از کسانی که خود در ابتدا از جمله سردمداران عدالتخواهی بود و پس از آشکار شدن نیت برخی افراد موثر در جنبش مشروطه به مخالفین آن بدل شد، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود.
شیخ، که به اعتراف دوست و دشمن بزرگترین #مرجع_شیعه وقت ایران بود پس از فتح تهران به دست قوای مشروطه محاکمه و اعدام شد. اقدامی که آخرین ضربه بر پیکره موریانه خورده مشروطه بود و بسیاری پس از آن به ماهیت مشروطه خواهان سکولار پی بردند. اما نقش سردار علی قلی خان اسعد بختیاری در این جنایت عظیم چه بود؟
در دادگاه فرمایشی[که به ریاست ابراهیم زنجانی(آخوندِ فاسدِ فراماسون و از شاگردان و معتمدینِ آخوند خراسانی)] برای محاکمه علامه شیخ فضل الله نوری(ره) برگزار شد 12 نفر به عنوان قضات حضور داشتند که یکی از آنها سردار بهادر، پسر سردار اسعد بختیاری بود و همو او نیز حکم اعدام شیخ را [که ابراهیم زنجانی صادر کرده بود] مانند مابقی امضا کرد.
ممکن است گفته شود که ذنب پسر به نام پدر نوشته نمی شود اما این سخن وقتی پذیرفته است که پدر شخصی بی قدرت باشد نه فردی مانند علی قلی خان بختیاری که به گواه تاریخ در آن زمان، همه کاره تهران بود!
در کتاب «رهبران مشروطه» آمده است: «در روز 25 رجب به جای مجلس عالی ، هئیت مدیره موقت به ریاست وثوق الدوله برای نظارت در امور کشور تشکیل شد. سپهدار و سردار اسعد نیز در این هئیت عضویت داشتند و گرداننده اصلی هئیت نیز خود این دو نفر بودند.(رهبران مشروطه، 273)
این مطلب بیان گر قدرت اسعد در آن برهه است. نقش مهم علی قلی خان در جنایتی که بر شیخ شهید رفت تلاش وی برای بی خبر نگاه داشتن نائب السلطنه (که از جمله دوستان شیخ بود) از آن چه می گذشت، بود.
«سردار اسعد که می توانست از این جنایت جلوگیری کند ، شریک این مسئولیت گردید. سپهدار و سردار اسعد ، عضدالملک (نایب السلطنه) را اغفال کردند و الا او نمی گذاشت چنین حادثه ای روی دهد. وی پس از اطلاع بر این حادثه بسیار ناراحت شد و به سپهدار و سردار اسعد و یپرم ناسزا گفت.» (رهبران مشروطه، ص 273)
خسرو معتضد، تاریخ پژوه معاصر هم سردار اسعد را عامل اصلی اعدام شیخ فضل الله معرفی می کند و در مقاله ای با عنوان «چگونه شیخ فضل الله نوری را در میدان سپه بدار کشیدند» می نویسد: «سردار اسعد بدون اطلاع عضدالملک که از هواخواهان شیخ بود، تصمیم دستگیری و اعدام او را به اطلاع اعضای حکومت موقت رسانید و قرار بر این شد که او را محرمانه دستگیر نمایند.»
نقش تاریخی سردار اسعد بختیاری در شکست مشروطه و جنایت بر مشروطه خواهان اسلامی آن چنان آشکار است که کمتر آشنا به تاریخی می تواند آن را منکر شود و در دوران حکومت اسلامی، وی را از جمله مفاخر ملی بداند!
حال سوال این جاست که آیا می توان یکی از وابستگان به انگلستان، عضو تشکیلات فراماسونری و از جمله عاملان موثر در شهادت علامه شیخ فضل الله نوری و سرکوب مشروطه طلبان حقیقی را به عنوان یکی از مفاخر ملی دانست؟ و آیا معرفی چنین اشخاصی به عنوان افتخار، جفا بر قوم سلحشور بختیاری نیست؟
✍ و در پایان بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای ستاد نکوداشت شیر علیمردان خان بختیاری خالی از لطف نیست. بخصوص فراز پایانی فرمایشات ایشان که پس از تجلیل مکرر از قوم پرافتخار بختیاری و مفاخر حقیقی ایشان از قبیل علیمردان خان و مادر وی، توصیه کردند: مراقب باشید تفکیک بشود بین آن کسانى که صادقانه، خالصانه، براى خدا در مبارزات حقیقى و آنچه میشود آن را جهاد نامید شرکت کردند، با آن کسانى که نه، اغراض دیگرى داشتند./
در تهیه این گزارش از این سایت ها نیز بهره گیری شده است:
پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران
پارس نیوز
پژوهشکده باقرالعلوم
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
پایگاه پژوهشی آزادمردان بختیاری
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
🔸از نسیم آنلاین، ۹۵ش، کد مطلب 2032877
✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 به بهانه ایام ارتحال رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری، آیت الله حاج شیخ محمد رضا مهدوی کنی(ره) /۲۹ مهر ۹۳ ش
🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
✍ زندگینامه مرحوم آیت الله مهدوی کنی از زبان خودشان/
برنامه بوستان از رادیو معارف گفت و گویی در رابطه با زندگی ایشان داشته که مشروح آن در لینک زیر آمده است؛👇
https://tn.ai/535163
🎥 روایت مرحوم آیت الله محمد رضا مهدوی کنی (ره) از پیش بینی و پایمردی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)
و خسران سید عبدالله بهبهانی، یکی از روحانیون حامی جریان غربگرای مشروطه
✳️ @ShahidRabe
🌹شهادت: ۱ آبان ۵۷، توسط تیمی مشترک از ساواک شاه و استخبارات رژیم صدام
💠 بیان معنوی شهید، آیت الله سید مصطفی خمینی(ره):
🔹«ای عزیز من و ای خواننده کریم، در محضر ربوبی و عطوفت، رأفت، لطف و محبت وی تدبّر کن و علاوه بر این، تفکر کن در قدرت و غضبی که در برابرش آسمانها و زمین دوام نمیآورند چه رسد به تو ای ضعیفِ زندانی در دنیا و ای محبوس در طبیعت.
🔸بر تو باد کوشش و تلاش در کسب اخلاق فاضله و تخلق به فضائل نفسانی و تشبه به #انسان_کامل تا برای عالَم خود رحمت باشی اگر نمیتوانی رحمة للعالمین باشی.
🔹تدبر کن در آنچه قرآن از حدود رأفت #رسول_الهی_اعظم در سوره شعراء حکایت کرده:«لعلّک باخعُ نفسَکَ علی آثارِهِم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیثِ أسَفاً »
سبحان الله شأن ایشان صلی الله علیه و آله و سلّم چقدر بالاست که بر حال کفار و منکرین نیز تأسف میخورد ومودت و محبتش در رساندن بندگان خدا به دار آخرت و سعادت عظمی به درجهای رسیده که رب العالمین شروع به تسلیت و تسکین قلب شریف ایشان میکند.»
✳️ گزیده و ترجمهای از مباحث اخلاقی در تفسیر قرآن کریم آیتالله سیدمصطفی خمینی
🔸از بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
✍ کانال تخصصی شهید رابع(ره)، سالگرد شهادت فرزند انقلابی و فرهیخته امام راحل را به ولایتمداران تسلیت عرض می نماید.
◽️لازم به توضیح است که شهید سید مصطفی خمینی، داماد آیت الله شیخ مرتضی حائری(فرزند یکی از شاگردان خاصِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، یعنی آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه قم) است. رضوان الله تعالی علیهم
🌹شادی روحشان، الفاتحه مع الصلوات
✳️ @ShahidRabe
✅ به بهانه نکوداشت مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر، دکتر موسی فقیه حقانی، از احیاگران سیره و اندیشه های والای مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)/چهار شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ ش
✍ ششمین عصرانه از سلسله عصرانههای علوم انسانی با دبیری دکتر مالک شجاعی و با حضور و سخنرانی دکتر موسی نجفی، دکتر محمد حسن رجبی دوانی، محمدرضا ورزی(کارگردان-فیلمنامه نویس)، دکتر رضا قریبی، دکتر جواد منصوری و دیگر علاقمندان به تاریخ، با بررسی اندیشهها و خدمات علمی دکتر موسی حقانی در تالار فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد.
🔰👇👇
✍ به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا):
دکتر حقانی در ششمین عصرانه علوم انسانی که به همت موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد و به بررسی اندیشههای ایشان اختصاص داشت، گفت: امیرالمومنین صحبتی درباره تاریخ دارد که این صحبت ایشان اهمیت تاریخ را نشان میدهد. خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجاست، در کجاست و به کجاست؟ این سخن حضرت علی (ع) یعنی تاریخ که میگفت از کجا آمدهایم؟ اکنون در کجا هستیم؟ با این وضعیت و ظرفیت به کجا رهسپارید؟ یکی از استادان تاریخ در تعریفی از تاریخ میگوید تاریخ ما آشنایی با ظرفیتهاست و ما با شناخت ظرفیتها میتوانیم پی ببریم که در کجا هستیم و با این ظرفیتها میخواهیم به کجا حرکت کنیم؟
من نیز با همین رویکرد سراغ تاریخ آمدم. البته ابتدا خیلی به تاریخ معاصر نمیپرداختم در واقع آنچه مرا به سمت تاریخ کشاند، تاریخ اسلام بود. متاسفانه از زمانی که به طور تخصصی در زمینه تاریخ معاصر کار کردم و دیگر کمتر سراغ تاریخ اسلام رفتم و این هم خسارتی است که امیدوارم در آینده بتوانم جبران بکنم و دوباره بازگشتی به مطالعات تاریخ اسلام داشته باشم.
حقانی، رئیس پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر عنوان کرد: تقریبا میتوانم بگویم از سن 14، 15 سالگی مطالعات تاریخی خودم را شروع کردم که تقریبا یک دو سال قبل از پیروزی انقلاب بود با پیروزی انقلاب انگیزههایم خیلی بیشتر شد برای اینکه به تاریخ خودمان به ویژه تاریخ معاصر بپردازم. کار در زمینه مطالعات تاریخی خیلی به من در زمینه شناخت جامعه تاریخی کمک کرد. بالاخره اگر شما بخواهید در هر حوزهای فعالیت داشته باشید به نظرم ناگزیرید سراغ مطالعه تاریخ بروید. از این حیث احساس میکنم که تا حدود قابل توجهی از تاریخ آموختهام.
تعبیر دیگری درباره تاریخ وجود دارد که میگوید ملتی که تاریخ بداند کودکان آن مانند بزرگان میاندیشند و رفتار میکنند و ملتی که تاریخ نداند بزرگان آن مانند کودکان میاندیشند و رفتار میکنند. واقعا غور در تاریخ کشورمان و در تاریخ اسلام این ظرفیت را به انسان میدهد که ابتدا اشتباهات گذشته و دیگران را تکرار نکند، قدمهایش را مطمئنتر بردارد به سمت آینده و آنچه که پیش روی خودش است.
لذا علاقه من به تاریخ قدری هم با اشتغال گره خورد. من از سال 67 جذب موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی شدم که نام پیشین پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر فعلی است. همان سال در دو رشته قبول شدم، یکی حقوق و دیگری تاریخ دانشگاه شهید بهشتی. قدری هم تردید داشتم به کدام سمت بروم در نهایت با همان صبغه مطالعاتی که داشتم تاریخ را انتخاب کردم و شروع کارم از دانشگاه شهید بهشتی و حضور در محضر استادان خوب و برجستهای بود که از محضرشان بهره گرفتم. بعد هم کارشناسی ارشد را تاریخ خواندم و دکتری را اندیشه علوم سیاسی در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی با حاضر شدن در محضر استادان عزیز از جمله دکتر موسی نجفی.
یکی از دغدغههای من در زمینه تاریخ روایتهایی بود که از تاریخ معاصر ایران میخواندم و این روایتها خیلی با بسترهای فرهنگی سیاسی کشورمان جور درنمیآمد. متاسفانه در تاریخ معاصر ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جریان تاریخنگاری انقلابی نداریم هر چند برخی از افراد همچون علی رجبی دوانی، مرتضی مطهری و ... با ظرفیت شخصی خودشان در این زمینه فعالیت داشتند و دولت از آنها حمایت نمیکرد.
کمبود اسناد و حمایت ناچیزی که وجود داشت، دست افراد پژوهشگر تاریخ معاصر که به شکل مستقل فعالیت میکردند بسته بود، هر چند برخی از علما و مجتهدین در این زمینه کمکهایی را انجام میدادند.
همین کار را آیتالله بروجردی در زمینه پژوهشهای تاریخی جرج جرداق انجام داد. به طوری که جرج جرداق میگوید پولی که آیت الله به من داد، باعث شد که با آن پول در لبنان یک خانه در بیروت خریداری کند. به عبارتی مرجع عالیقدر آن زمان به این شکل از پژوهشهای تاریخی حمایت میکرد و این هوشیاری و بینش عمیق مرجعیت شیعه را میرساند. و همچنین مرحوم ایتالله صافی گلپایگانی هم خودشان تاریخ مجسم بودند و هم دانش تاریخی بسیار بالایی داشت.
✅ چند مطلب پژوهشی تحلیلی از دکتر حقانی مرتبط با مشروطه و مرجع شهید علامه شیخ فضل اله نوری(ره)👇
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
💠 دکترحقانی، مورخ و پژوهشگر معاصر، در مراسم اختتامیه نمایشگاه منتظر بصیر، ایستاده در طوفان:🔰
شیخ فضلالله نوری از قهرمانان تاریخ معاصر ایران است. وی اتفاق مهم مشروطه را حرام اعلام کرد و این اقدام مقدمات، دلایل و زمینههایی داشت.
اوایل انقلاب کسی جرأت نداشت از شیخ فضلالله نوری حرفی بزند و سخن گفتن از ایشان برابر با ارتجاع، استبداد و همراهی با نظام طاغوت محمدعلیشاهی تلقی میشد. به بیان دیگر مشروطه مقدس بود و مخالف آن زیر سؤال میرفت.
حتی اکنون نیز سخن گفتن از شیخفضلالله نوری دشوار است و کسی که از او حرف بزند و مدافع او باشد، فحشها خواهد خورد. در دوره مشروطه کشور بر سر یک دوراهی قرار گرفت که میباید مسیر خود را نتخاب میکرد: یا باید به سمت غربی شدن میرفت و یا اینکه بر مبانی اصیل و سنتهای ایرانی اسلامی خود میایستاد. این رویکرد از اوایل دوره قاجار شروع شد و در مشروطه به اوج خود رسید.
در دوره مشروطه علما به میدان آمدند و درصدد تأثیرگذاری بر مردم برای انتخاب مسیر درست از میان این دو راه شدند. نهضت تحریم به تحریم تنباکو رسید و پس از آن حرکت به سوی عدالتخانه و محدود کردن استبداد یک نقطه عطف تلقی میشد. مبنای نهضت تحریم این بود که ما نباید بازار کشور را به نمایشگاهی برای عرضه محصولات غربی تبدیل کنیم. شیخفضلالله از استاد خود میرزای بزرگ شیرازی 61 سؤال و استفتاء گرفته است که تکلیف مردم در قبال کالاهای بیگانه چه باید باشد؟ خود شیخ معتقد بود که ما باید کالای بیگانه را تحریم و از کالاهای داخلی استفاده کنیم و نقطه مقابل غربزدگانی بودند که بر استفاده از کالاهای بیگانه تأکید میکردند.
اکنون و در دوره ما نیز تقابل دو دیدگاه وجود دارد. در آن زمان نیز کسانی چون ملکمخان معتقد بودند که ایرانیان عقل و فهم و درک ندارند تا اختیار خود را در دست بگیرند و باید این عرصهها را در دست خارجیها قرار دهیم و به آنها امتیاز و انگیزه نیز بدهیم تا بیایند و کار کنند و سپس ما از روی آنها کپیبرداری کنیم. با توجه به این دیدگاه بود که امتیازهای وحشتناک به بیگانگان دادند. برای نمونه امتیاز رویترز را به یک یهودی انگلیسی دادند تا 70 سال منابع زمینی و زیرزمینی این مملکت را بهرهبرداری کند و در قبال آن کشور را آباد کند! و کشور نهتنها آباد نشد، بلکه منابع آن را نیز به غارت بردند. بیگانگان در این کشور دو بار برای غارت و در دست گرفتن منابع نفت کودتا کردند که نخستین آنها کودتای رضاخان بود و دومی در سال 1332 اتفاق افتاد.
این دو دیدگاه و جریان تا 1324، یعنی سال امضای فرمان مشروطه بود و بعد از مشروطیت بحث دیگری مطرح شد که تا امروز نیز ادامه داد. آن مطلب این بود که برای توسعه و پیشرفت باید از الگوی غربی استفاده کرد یا باید به دنبال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بود؟ متأسفانه هنگام افزایش فشارها جریان غربگرا فرصت غلبه پیدا میکرد. پس از ایستادگی شیخ در برابر جریان غربزده و به دار کشیدن او جریان متمایل به غرب غلبه پیدا کرد تا این که به قرارداد 1919 و مستعمره کردن ایران انجامید و عامل اصلی مستعمره کردن ایران همین جریان غربزده بود که با قیام کسانی چون شهید مدرس و نهضت مردمی این قرارداد ننگین لغو شد. در زمان رضاخان نیز این جریان غربگرا و امتیاز دهنده به غرب به نوعی حاکم شد و در زمان پهلوی دوم ادامه یافت ودر همه زمینهها وابسته شدیم. با درآمد نفتی که پهلوی دوم در خلال سالهای 50 تا 57 به دست آورد میشدتمام زیرساختها را در ایران ساخت. در زمان انقلاب بسیاری از زیرساختها را نداشتیم و بعد از انقلاب کوشیدیم تا روی پای خود بایستیم. ماجرای اعدام شیخ فضلالله نوری به تقابل این دو خط غربگرا و اسلامگرا برمیگردد. در آن زمان برخی مانند میرزا ملکم خان به صورت علنی کشور را وابسته به غرب کردند و برخی دیگر به صورت غیر علنی این کار را انجام دادند. شیخ، می گفت، مشروطه باید مبتنی بر مبانی اسلام و تشیع باشد. شیخ با مشروطهای مشکل داشت که الگوی غربی و مبتنی بر مبانی فکری تمدن جدید غرب بود و اعتقادی به مبانی الهی و دینی نداشت. هواداران چنین مشروطهای بودند که به جنگ با شیخ برخاستند. در میان مشروطهطلبان به سبک غربی علاوه بر عدهای فوکولی متأسفانه برخی ردههای میانی روحانیت نیز دیده میشدند که در دام مشروطه سکولار و غیر دینی افتاده بودند که سر از کودتای رضا خان درآورد.
شیخ فضلالله مظلوم بود و هست. دیدگاههایش چنان که باید تبیین نشده است و منظر او مبنی بر نظام مردمسالاری مبتنی بر دین به نتیجه نرسید. همواره اتهام همکاری با محمدعلی شاه را به شیخ وارد میکنند، اما واقعیت آن است که شیخ «دفع افسد به فاسد» کرد/
گزارش خبرگزاری تسنیم، از آیین نکوداشت مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری(ره)، نگارخانه مهر فرهنگسرای انقلاب اسلامی، ۲۳ مرداد ۹۲ش/کد مطلب 117795
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
⁉️چگونه، فتوای مُعَمَمینِ حامی جریان غربگرای مشروطه در نجف، باعث «بَر دار» شدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) شد؟!🔰
💠 دکتر موسی حقانی، مورخ شهیر معاصر، به این پرسش پاسخ می دهد:🔰
مراجع [حامی مشروطه در] نجف، [محمد کاظم خراسانی، محمد حسین نائینی، حسین خلیلی طهرانی، عبدالله دیوشلی مازندرانی] از یک موضوع بسیار مهم غافل بودند و آن هم اینکه گروههای ساختار شکن و دین ستیز توانسته بودند در ظرف یک دهه، کاملاً در کانونها و مراکز مختلف دولتی #نفوذ کنند و مستقر شوند و منتظر فرصت مناسب بنشینند. آخوند خراسانی و طرفداران مشروطه نتوانستند تحلیل درستی از میزان تأثیرگذاری گروههای ساختار شکن داشته باشند. عبدالله مازندرانی می گوید: «ما در دفع شجره خبیثه استبداد وارد شدیم و بعضی از مواد فاسده مملکت هم با ما همراهی کردند!» که منظور همان گروههای ساختارشکن هستند.[یعنی برای دفع فاسد از فاسد تر کمک گرفتن!] همین اشتباه در [عمل] باعث شد که جریانات به سمت دیگری تغییر مسیر بدهند. فقط شیخ فضلالله است که ارزیابی دقیقی از این جریانات دارد. ایشان میگوید: اینها گروه منسجم و تردستی هستند که از همه ابزارها بهخوبی استفاده میکنند! #بهاییها، نیهیلیستها، ماتریالیستها و کلاً گروههایی که در «جامعه آدمیت» و «لژ #فراماسونری» جمع شدهاند و میخواهند زمام امور مشروطه را در دست بگیرند و لذا بیکار نمینشیند. اینها در باغ سلیمان خان میکده تشکیل جلسه میدهند. اغلب افراد شرکت کننده، بابی [ازلی] یا مثل اردشیر جی هستند که در آن موقع سر جاسوس انگلیس در ایران بود. یکی از این افراد، سید اسدالله خرقانی است که به او مأموریت میدهند به نجف برود و شعبه «انجمن مخفی» را در آنجا ایجاد کند. در نجف در بیت مراجع و علمای بزرگ نفوذ و «انجمن مخفی» را راه میاندازد. کارش این است که این جریان افراطی هر جا کارش گیر کرد، از مراجع فتوا بگیرد و کارش را راه بیندازد و از طرف دیگر درباره جریان اصیل دینی [که مرجع شهید علامه نوری، نمادش بود]، در ذهن علمای [حامی مشروطه] شبهه و تردید ایجاد کند! اعضای این انجمن هر خبری را که از تهران میرسید و به نفع خودشان بود به علما ارائه میکردند و هر چه که به نفعشان نبود، واژگونه ارائه میدادند. در نتیجه، هر چه شیخ شهید فریاد میزد، به گوش علمای نجف نمیرسید [یا آن حضرات، تحت تأثیر عوامل #نفوذی، حاضر به شنیدن سخنان شیخ نبودند]، اینگونه جلوه میدادند که شیخ با مشروطه مخالف است! بعد هم از مراجع کسب تکلیف میکنند که تکلیف کسی که با مشروطه و مجلس مخالفت میکند، چیست؟! آنها هم حکم میدهند او مطرود است! باید چنین فردی را از بین برد! (یک حکم کلی از آنها می گیرند!)، کسی [به آخوند خراسانی و مازندرانی و نائینی و طهرانی...] هشدار میدهد که: شاید اینها بروند و با این حکم کلی، هزار کار بکنند! ولی عملاً دیر میشود. [و مرجع مجاهد، علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه را بر دار می کنند]
[اسد الله] خرقانی (روحانی نمای فراماسون نفوذی که این فتوا را از این آقایان گرفته بود) در نامه ای به تقیزاده و دو نماینده افراطی مجلس میگوید:🔰
تا دیر نشده است هر چه فتوا میخواهید بگویید که برایتان از علمای نجف بگیرم! که میزان نفوذ او در بیوت مراجع [حامی مشروطه] را بهخوبی نشان میدهد! «خرقانی» بعدها گرایش شبه #وهابی پیدا کرد و امامت حضرت امیر(ع) را منکر شد! او هم با بهائیان همکاری میکرد، هم با بابیان سَر و سِرّ داشت، اما به هر حال نقش او در رساندن واژگونه اخبار ایران به علمای حامی مشروطه در نجف [و گول زدن آنها] یک نقش کلیدی بوده است./برگرفته از گفتگوی نسیم آنلاین، رجانیوز، کد مطلب249867
🔰ادامه در بخش چهارم/پایانی🔰
🔰بخش چهارم/پایانی🔰
💠 دکتر موسي حقانی (مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر):🔰
محمد علی جمال زاده و پدرش (جمال واعظ اصفهانی) از فرقه بابیت (بابی ازلی)بودند.[۱] خود جمال زاده هم در آخر هیچی نبود.
سید جمال واعظ اصفهانی؛ [از تخریب کنندگانِ شخصیتِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) و از عوامل نفوذی در بیوت علمای حامی مشروطه و ماسون بود] از کسانی است که دستگاه مشروطه او را بزرگ جلوه داد. و برای تبلیغ افکارش هزینه بسیار نمود مرحوم شیخ فضل الله نوری(ره) برای افشای این شخص حساسیت داشت و به او «جمال زندیق کافر» می گفت.[۲]
سید جمال [واعظ اصفهانی] گرایشات فرقهای [بابی ازلی] خود را پنهان میکرد.
فردی هم نظیر مرحوم آشیخ فضلالله نوری(ره) كه آدمشناس و جریانشناس و در متن جامعه ایرانی بود، حرف اینها را میشنود و متوجه میشود این حرف از چه موضعی دارد زده می شود.[۳]
[۱] به بابی هایی که پس از علی محمد باب، پیرو یحیی صبح ازل شدند، بابی ازلی گفتند. به بابی ازلی هایی هم که جذب محافل فراماسونری شدند "بابی ازلی ماسون" گفته می شد که جمال واعظ، از این دسته است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه چهارم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «جريانشناسي شيخيه و بهائيت» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، دكتر موسي فقيهحقاني به بررسي جريانشناسي شيخيه و بهائيت پرداخت. کامل سخن ایشان در👇
https://snn.ir/fa/news/182788/
[۲] سخنان دکتر حقانی درباره قهرمانان سکولاریسم👇
https://www.magiran.com/article/1390671
[۳] گفت و شنود با دکتر حقانی در بازشناسی ماهیت منحرف فکری و عملی "سید جمال واعظ اصفهانی"/ در این مصاحبه بلند، دکتر حقانی به بازخوانی مستند ماهیت جمال واعظ پرداخته است، که آگاهي بخش خواهد بود. کامل گفتگو از دو منبع👇
1⃣ https://www.mashreghnews.ir/news/389900/
2⃣ mshrgh.ir/389900
✳️ @ShahidRabe