eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
294 ویدیو
414 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰بخش چهارم🔰 دیگری ژست مردم‌گرایی و مشروطه‌خواهی سفارتخانه و ایفای نقش دایه مهربان‌تر از مادر برای مردم و برگزاری اطعام چهل تا پنجاه‌هزار نفری [یا به قولی ۱۸ هزار] در محل آن سفارت (عکس صف طویل دیگهای پلو در سفارت انگلیس برای اطعام مشروطه‌خواهان در تاریخهای مشروطیت و از جمله در «تاریخ پیدایش مشروطیت ایران» می‌توانید ملاحظه نمایید). این گونه کارها برای در اختیار گرفتن افکار عمومی انجام می‌شد! باید تاکید کنم که اساسا طرح واژه «حکومت مشروطه»، که ریشه در تحولات سیاسی تاریخ انگلیس داشت و دقیقا ترجمه عبارت «Constitutional Government»، نام سیستم حکومت انگلستان، و فاقد پیشینه بومی بود، از عوامل انحراف نهضت عدالتخانه به‌ شمار می‌آید. سیستم حکومتی انگلیس فقط در صورتی به درد مسلمانان می‌خورد که آن را با نظام اسلام منطبق سازند که در این صورت مشروطه مشروعه می‌شد. آنچه مردم ایران در آن مقطع طالب آن بودند «عدالتخانه» بود. آنان خواهان تاسیس نهادی بودند که در آن، عده‌ای از عاقلان و موجهان قوم به تنظیم و تصویب یک سلسله قوانین برای دفع مظالم و قدرت سلطنت و احقاق حقوق عامه مردم دست زنند و تأمین عدالت و امنیت نمایند. در آغاز آن نهضت، سطح آشنایی مردم با مفهوم «مشروطه» به‌قدری پایین بود که برخی تصور می‌کردند مشروطه نام آن غذایی است که هر روز در سفارت انگلیس طبخ و توزیع می‌شود! لذا نقل می‌کنند که فردی از عوام در ایام حاتم‌بخشی سفارت انگلیس گفته بود: من مدت زیادی صف مقابل سفارت ایستادم، اما یک لقمه مشروطه به من ندادند! این ناآگاهی عمومی نسبت به ماهیت این پدیده جدیدالطرح از یکسو و تلاش اغواگرانه و انحرافی سفارت انگلیس از سوی دیگر و نیز آمادگی و استعداد جامعه برای رهایی از مظالم شاه در مجموع سبب شد استعمار انگلیس بتواند با انحراف «نهضت عدالتخانه»، عملا نوعی حکومت غربی منهای ملاحظات اسلامی در دیگهای سفارت برای مردم بپزد! □ موضع شیخ شهید در برابر این موج‌سواری سفارت انگلیس و هم‌پیمانان استراتژیک آن در میان روشنفکران چه بود؟ مرحوم حاج شیخ فضل‌الله در آغاز بدین تصور که دست استبداد شاه کوتاه می‌شود و شمشیر او در غلاف می‌رود، موافق مشروطه بود و در نهضت عدالتخانه حضور می‌یافت، اما به‌تدریج وقتی ملاحظه کرد قلم‌به‌دستان فرنگ‌رفته و دیگر بازی‌خورده‌ها به انبیا و مظاهر اسلام و امثال آن اهانت و حاکمیت منهای دین عنوان می‌شود، بی‌درنگ از چنین مشروطه‌ای کنار کشید و اعلام نمود باید مشروطه در لوای شرع و نظام شریعت باشد و این معنی را به همه علما و مردم طی لوایح و بیانیه‌های گوناگون اعلام می‌نمود. شیخ تا آخرین دم حیات هرگز از اندیشه مهار قدرت سلطنت و دفع مظالم استبداد فاصله نگرفت، اما جان کلام وی این بود که این محدودیت لزوما باید برخاسته از آموزه‌های مکتب اسلام باشد. او اعتقاد داشت که استعمار شور و هیجان عمومی مردم برای برقراری عدالتخانه را به نفع خود ربوده و مصادره کرده است. ایشان با مشاهده زمینه‌سازی سفارت انگلیس بارها به اطرافیان و ملازمان خود گفته بود: چگونه است که هیچ عاقلی در این مملکت از خودش نمی‌پرسد چه شده که سفارت انگلیس سنگ برقراری حکومت عدل را برای ما به سینه می‌زند؟! در زمان تحصن در زاویه حضرت عبدالعظیم(ع) نیز تمامی اعتراض ایشان به این بود که الان کسانی میداندار سیاست و اداره کشور شده‌اند که با اسلام عداوت دارند و به دولتهای خارجی به‌ویژه انگلیس وابسته هستند. سالها بعد که تا حدی اسناد و تلگرافها و راپورتهای سفارت انگلیس انتشار یافت، برای عموم مردم روشن شد که صحنه‌گردانی این معرکه به دست کدام مرکز بوده است. 🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰 □ سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که اگر واقعا سیر وقایع نهضت مشروطه این گونه آشکارا به ورطه انحراف سوق داده می‌شد، چگونه آقایان مشروطه طلبِ مقیم نجف و تهران و ...آن را متوجه نشدند یا نسبت به آن بی‌تفاوت بودند؟ قبل از پاسخ به سوال شما باید به این نکته مهم اشاره کنم که اگر امروز ما درباره وجود لایه‌های انحرافی در نهضت مشروطه سخن می‌‌گوییم، پس از گذشت سالها و روشن شدن بخش زیادی از ابعاد و جوانب مسئله و نیز افشای ماهیت عوامل[نفوذی] و جریانهای دخیل در آن طی سالهای پس از این واقعه، چنین قضاوتی می‌کنیم، اما مردمی که در آن مقطع زمانی به‌سر می‌برند در کانون یک سلسله وقایع و رویدادهای سیاسی قرار گرفته بودند که با ماهیت آن آشنایی چندانی نداشتند و هویت جریانهای پیچیده آن زمان برایشان چندان مشخص نبود. اما درباره مطلبی که مطرح کردید باید گفت آنها [معممین حامی مشروطه] به طور مطلق نگرانیهای مرحوم شیخ را بی‌مورد نمی‌دانستند، زیرا قرائتی در دست است که نشان می‌دهد آنها نیز در مواردی با شیخ توافق نظر داشتند؛ البته هیچ یک تیزبینی سیاسی او را نداشتند. نکته مهم دیگر دراین‌باره این است که آنان از اینکه مواضعشان به مواضع شیخ نزدیک شود ابا داشتند؛ زیرا شیخ در آن مقطع، آماج حمله‌های تبلیغی مشروطه‌خواهان غیرمتدین قرار گرفته بود و آنها هم از این بیم داشتند که اگر به شکل مرحوم شیخ بخواهند در برابر برخی از انحرافها بایستند، به وضعیت او دچار شوند.[جاه و مقامشان به خطر بیفتد] به عبارت دیگر آنها نیز [تا حدودی] فهمیده بودند که صحنه‌گردانان واقعی مشروطیت، امثال تقی‌زاده‌ها هستند و رهبری و احترام آنها در آن واقعه، صوری و تشریفاتی است[و به نوعی ابزار دست شده اند!]. البته گذشت زمان نشان ‌داد که اتخاذ همین مشی محافظه‌کارانه نیز در مجموع، کمکی به آنان نکرد؛ زیرا در پایان کار، آنها هم به دست مشروطه‌خواهان سکولار کشته یا منزوی شدند؛ البته در هم‌نوا نشدن با شیخ، برخی علل و عوامل نفسانی! نیز دخیل بود که این مسئله اگرچه به لحاظ مصالحی گفتنی نیست، اما فهمیدنی هست! □ با توجه به قرابت فامیلی، لطفا درباره شخصیت و احوال مهدی (فرزند ناخلف و مخالفِ شیخ) و عوامل دخیل در شکل‌گیری شخصیت وی توضیحاتی بفرمایید. [البته قابل ذکر است که شیخ غیر از مهدیِ ناخلف، فرزندان ذکور دیگری نیز داشت، که متأسفانه از آنها یادی نمی شود! میرزا هادی و آقا ضیاء الدین که هر دو از معممین فاضل و همراه و همفکر پدر بودند و تا آخر حامی و پشتیبان پدر و خانواده باقی ماندند، در قضایای بردار شدن شیخ و پس از آن نیز سختی های زیادی را متحمل شدند]. مهدی مقداری از دروس حوزوی را خوانده و معمم بود، اما [او بر عکس دیگر برادرانش، شیخ ضیاء الدین و شیخ هادی] بهره چندانی از علوم اسلامی نداشت.(برخی از فرزندان علما چندان جدیتی برای دستیابی به درجه های بالای حوزوی ندارند). علاوه بر این، مهدی از بدو جوانی، بیشتر با روشنفکران و تحصیل‌کردگان فرنگ حشر و نشر داشت و این به طور طبیعی موجب شده بود از نظر فکری به آنان گرایش پیدا کند و در مقطع مواجهه مرحوم شیخ با مشروطه‌خواهان، تحت تأثیر تبلیغات و سمپاشیهای دوستان و معاشران خود، علیه پدر موضع گیرد. برای او این توهم پیش آمده بود که به لحاظ فکری و سیاسی، فردی مستقل است و حال آنکه صلاحیت علمی و سیاسی این استقلال را نداشت. جدم آقا شیخ محسن نقل می‌کردند که در ایام تحصن مرحوم شیخ و یارانش در زاویه حضرت عبدالعظیم، به‌رغم اینکه تمامی ما در تدارک رساندن وسایل و ملزومات به متحصنان و در عین حال بسیار نگران و مضطرب بودیم، مهدی کاملا بی‌تفاوت بود و با جمعی از مخالفان پدرش حشر و نشر داشت![شیخ او را به خاطر مصالح اسلام، از خانواده طرد نمود] پس از عملکرد زشت وی در ماجرای مصلوب شدن پدر، [رقصیدن و شادمانی]، برخی از مریدان شیخ که تعدادی از آنها از نزدیکان وی و حتی یکی از آنان مرحوم علی محمدخان سالار مجلل، برادر همسر او بود، تصمیم به انتقام از مهدی گرفتند. به یاد دارم در نوزده‌سالگی که در فصل تابستان مسافرتی به بلده نور داشتم، مرحوم سالار مجلل با فرزندانشان در آنجا بودند و ماجرای ترور میرزا مهدی را برای من نقل کردند. ایشان گفتند که من به اتفاق دو نفر از دیگر ارادتمندان به شیخ، در پشت درختانِِ اطرافِ منزلی که مهدی در آن سکونت می‌کرد، کمین کردیم و هنگامی که وی از منزل خارج شد، هر یک از ما یک تیر به سوی وی شلیک کردیم و این گونه بود که وی کشته شد. ما دستگیر شدیم، اما چون هیچ یک از ما به‌صراحت اعتراف نکردیم، پس از دو سه سال حبس و برگشت افکار جامعه به نفع مرحوم شیخ، آزاد شدیم.(لازم به توضیح است که نورالدین کیانوری، رئیس حزب کمونیستی توده، که پس از پیروزی انقلاب اسلامی قصد کودتا علیه نظام را داشت و دستگیر شد و در حبس خانکی به علت کهولت سن مُرد، فرزند مهدی است) 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰 □ جنابعالی به دلیل داشتن چنین دیدگاهی نسبت به مرحوم شیخ، قطعا تاکنون مناظره‌های فراوانی با مخالفان فکری ایشان داشته‌اید. در صورت امکان به بخشی از خاطرات خود دراین‌باره اشاره کنید. درست است؛ بنده همواره سعی کرده‌ام در مسیر زدودن غبار شایعه و تحریف از دامان این شخصیت بزرگ ساکت نباشیم. به‌رغم اینکه قبل از انقلاب مباحثی با برخی افراد درباره این موضوع داشتم، حجم آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بیشتر شده است. پس از پیروزی انقلاب و تاکید رهبر انقلاب اسلامی و نیز عامه مردم ما بر استقرار نظام مبتنی بر اسلام در جامعه، مخالفان حکومت اسلامی بار دیگر همان مباحث دوران مشروطه را مطرح کردند و ازهمین‌رو به طور طبیعی عقبه فکری و تاریخی اندیشه حکومت اسلامی، از جمله شخصیت و اندیشه‌های مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نیز هدف تعرض این گروه قرار گرفت. به یاد دارم که در همان سالهای‌ آغازین انقلاب، در محفلی حاضر بودم. در آن جلسه نخست یکی از حاضران شروع کرد به سخن گفتن و با حمله به مرحوم شیخ و تکرار ادعای بی‌اساس حمایت وی از استبداد، از این مسئله که یکی از بزرگراه‌های شهر تهران به نام آن مرحوم نامیده شده است اظهار تأسف کرد! من احساس کردم که باید به اینها پاسخ داد و مصلحت نیست که پس از اظهار این سخنان سکوت کنم. اعلام کردم که لازم می‌شمرم مطالبی را به عرض حضار برسانم... و پشت بلندگو قرار گرفتم و خطاب به آنها گفتم: آنچه من در این فرصت می‌گویم نه به خاطر دفاع از فردی است که با من هم‌لباس یا همشهری بوده، بلکه سخن من فقط و فقط برای روشن شدن یک واقعیت تاریخی و جلوگیری از تحریف است. در این جلسه، با بیان دلایلی اثبات کردم که این اتهام از جمله غلط‌ترین اغلاط و واژگونه‌گوییهای تاریخی و سیاسی است. نوار این جلسه هم‌اکنون نزد من موجود است. □ گویا شما با «سیدحسن تقی‌زاده» هم درباره عملکرد و معتقدات شیخ مناظره کرده‌اید. لطفا ماجرای این گفت‌وگو را برای خوانندگان ما توضیح دهید. در سالهای پایانی دهه 1330، بنده در دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی)، در مقطع دکترا تحصیل می‌کردم. البته ما چندان تقیّدی به حضور در کلاسهای آن دانشکده نداشتیم؛ زیرا به لحاظ علمی از آن کلاسها چندان استفاده نمی‌کردیم و ترجیح می‌دادیم بیشتر وقت خود را صرف تحقیقات و مطالعات حوزوی کنیم. در آن روزگار، آقای تقی‌زاده در دانشکده «گاه‌شماری» تدریس می‌کرد و بسیار پیر و فرتوت هم شده بود؛ البته او مایل بود با وجهه تقی‌زاده روشنفکر و بانی تجدد در دوران مشروطه، در دانشکده حضور داشته باشد، اما نگاه عموم دانشجویان به وی به لحاظ سوابق سیاه و دفاع‌ناشدنی‌اش، بسیار منفی و نامطلوب بود. یکی از روزها که بنده در کلاس او حضور داشتم، در ضمن بحث نقل قولی را به ابوریحان بیرونی نسبت داد که کذب بود. من به وی اشکال گرفتم و گفتم که به هیچ وجه ابوریجان چنین دیدگاهی را بیان نکرده است. او که خودش را خلع سلاح می‌دید، پذیرفت. در یکی دو مورد دیگر هم در پاسخ به اشکالات بنده نتوانست مقاومت کند. پس از گذشت چند مورد وقتی مشاهده کرد که ادامه این روند وجهه او را تنزل می‌دهد، تصمیم گرفت در برابر اشکالات ما مقاومت نشان دهد. در یکی از موارد که بین ما بحثی درگرفت، او بدون اینکه از نسبت فامیلی بنده با شیخ مطلع باشد و تنها به لحاظ اشتراک شهرت ما، در میان بحث گفت: خدا بیامرزد شیخ فضل‌الله نوری را، او هم مثل شما خیلی لجوج بود!! وقتی این سخن را بیان کرد، تازه بحثی که ما مدتها مترصد بودیم با وی انجام دهیم آغاز شد. در پاسخ ایشان گفتم: تا ما لجاجت را چه بدانیم! اگر اصرار بر حق و انعطاف نداشتن در برابر عوامل بازدارنده از آن، مصداق لجاجت باشد، زهی سعادت برای کسی که از افتخار لجوج بودن برخوردار است! او گفت اگر لجاجت در برابر مظاهر پیشرفت و ترقی باشد چه؟ عقب‌ماندگی کشور شما به دلیل بی‌توجهی به فرهنگ و الگوی رفتاری غرب است و... . در جواب ایشان گفتم: اگر مظاهر پیشرفت و ترقی را در نفی استبداد و محدودیت قدرت و آزادیهای مشروع بدانیم، قطعا لجاجت در برابر آن مذموم است، اما اگر مظهر پیشرفت را در جا انداختن الگوهای سخیف رفتاری غربیان و پشت پا زدن به مبانی ارزشی و دینی خود بدانیم، مانند کاری که شما در برداشتن عمامه خود کردید، برنتافتن آن قطعا از نشانه‌های عقل و حکمت است...! تقی‌زاده به علت اینکه در سنین پیری از انسجام فکری چندانی برخوردار نبود و نیز به دلیل پراکنده‌گوییهایی که در مقام بحث داشت، دید نزدیک است به کلی آبرویش در برابر شاگردان برود؛ ازهمین‌رو با حالت قهر کلاس را ترک کرد! 🔰ادامه در بخش هفتم/پایانی🔰
🔰بخش هفتم/پایانی🔰 □ همان‌گونه که استحضار دارید، در سالهای اخیر حمله‌های تبلیغی فراوانی به شخصیت و آرای شیخ شهید شده است. عوامل و جریانهایی با در اختیار گرفتن برخی رسانه‌ها و تریبونها، با مخاطب قرار دادن گروهی از جوانان کم‌مطالعه، به دامن زدن به جریان تحریف تاریخی علیه آن بزرگوار دست زده‌اند. از دیدگاه شما ریشه این اقدامات در چیست؟ ریشه حمله‌های تبلیغی چندساله اخیر به مرحوم شیخ را در طرح مجدد نفی حکومت دینی و نیز مقوله اسلام منهای روحانیت، و امثال آن باید جست؛ البته به این نکته نیز باید اعتراف کنم که قصور و تقصیر مسئولان ما در ارائه صحیح نظام، عدالت اجتماعی، امنیت و تأمین رفاه عمومی در پرتو انقلاب و جمهوری اسلامی بخشی از مردم را آزرده‌خاطر کرده است. همه اینها از موجبات زنده شدن فکر اسلامی منهای روحانیت یا نفی حکومت دینی یا این ایده که مذهب باید از سیاست برکنار بماند و امثال این عناوین شده است، اما روی هم رفته، عقبه فکری و سیاسی بخشی از گروه معترض، همان روشنفکران لائیک صدر مشروطه هستند و از نظر هدف نیز که همانا از میان برداشتن قیود و محدودیتهای دینی از عرصه حکومت و اجتماع است، با آنان اشتراک دارند. این عده سودای خام انزوای اسلام و روحانیت و تعطیل منویات سیاسی دین را در سر می‌پرورانند؛ غافل از اینکه بافت جامعه ما بافت مذهبی است و اکثریت قاطع متعهد و معتقد به اسلام و مسلمان‌اند. در چنین جامعه‌ای محال است اسلام و شعائر اسلامی و نظام اسلامی را کنار زد. علاوه بر این، موج بازگشت به مذهب، با سرخوردگی از لامذهبی، لاقیدی، بی‌بندوباری، فساد و فحشای جهانی، امروز در دنیا در حال پیشرفتِ دم به دم است و اسلام هم به دلیل اینکه قابل فهم‌‌ترین و مقبول‌ترین مذهب است، از قدرتهای بی‌رقیب در عرصه مکتبهای بین‌المللی و اندیشه‌ها به‌شمار می‌آید. من گاهی تعجب می‌کنم که اینها چگونه درصدد نفی بخشی از دین برآمده‌اند و اظهار می‌کنند دین فقط درباره مبداء و معاد و اخلاق بحث و رهنمایی دارد و نه درباره سیاست و حکومت! درحالی‌که قسمت عمده فقه اسلام به اداره جامعه مربوط است که بحث نظام سیاسی، حکومت، قوه مجریه و سیاست را مطرح می‌کند. سیاست در متن اسلام است. امام حسن ع مى فرماید: «ندبنا الله السیاسة الامه». ؛ یعنی خداوند ما را برای سیاست و اداره جامعه برگزیده است. لقب «امیرالمؤمنین» یعنی فرمانده و امیر بر مسلمانان که از سالهای آغازینِِ ظهور اسلام به‌کار رفت، یک لقب سیاسی است و با لقبهایی چون زین‌العابدین و سید‌الساجدین و مانند آن تفاوت دارد یا برای نمونه در زیارت جامعه به ائمه اطهار خطاب می‌کنیم: و انتم ساسه‌العباد؛ یعنی شما سیاستمداران و اداره‌کنندگان جامعه‌اید؛ بنابراین نفی جنبه سیاسی اسلام، خیالی واهی است که البته عملا هم در مسیر تحقق این هدف تاکنون توفیقی به‌دست نیاورده‌اند و نخواهند ‌آورد. □ با تشکر مجدد از جنابعالی که در این گفت‌وگو شرکت کردید. موفق باشید؛ درباره شما و همه امت اسلام دعای خیر دارم و توسعه چنین گفت‌وشنودهای سازنده را توصیه می‌کنم. [۱*] و [۲*] 🔰 معممین ثلاث+یک مقیم نجف(حامی جریان غربگرای مشروطه) ◽️شیخ محمد کاظم، معروف به آخوند خراسانی (لازم به توضیح است که شیخ ابراهیم زنجانی، رئیس فراماسونِ دادگاه فرمایشی که حکم به قتل علامه شیخ فضل الله نوری داد، از شاگردان، مُبلغین و معتمدینِ آخوند خراسانی بوده است) ◽️شیخ حسین خلیلی طهرانی ◽️شیخ عبدالله دیوشلی(معروف به مازندرانی) ◽️شیخ محمد حسین نائینی و دیگر معممین حامی مشروطه در ایران🔰 ◽️سید عبدالحسین لاری/ فارس-شیراز ◽️سید عبدالله بهبهانی/تهران ◽️سید محمد طباطبایی/تهران ◽️شیخ نورالله اصفهانی(معروف به حاج آقا نورالله)/اصفهان ◽️شیخ محمد تقی نجفی(معروف به آقا نجفی)/اصفهانی 🔸 منبع کدiichs.ir -4883/ گفت‌وگو با مرحوم آیت الله حاج شیخ یحیی نوری، «شهادت شیخ حقانیت وی را به همگان ثابت کرد»، تارنمای جوان‌آنلاین، ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ ... ✳️ @ShahidRabe
🔳 به بهانه ایام ارتحالِ مشکوکِ یک اُسطوره فراموش شده، از «احیاگرانِ اندیشهِ مرجعِ شهیدِ رابع، علامه شیخ فضل الله نوری(ره)» ✍ آیت الله مجاهد، حاج سید نورالدین حسینی الهاشمی ملقب به نائب الامام (عالم بزرگ مشروعه خواهِ خطه فارس-شیراز)/بهمن ۱۳۳۵ ش 🌹 «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🎥 نشانی پخش مستند «نائب الامام» در تلوبیون👇 http://www.telewebion.com/episode/2670774 ✳️ @ShahidRabe
💀 به بهانه ایام سالمرگ حسن تقی زاده از مهره های اصلی استکبار/ ۸ بهمن ۱۳۴۸ شمسی ⁉️ "تقی‌زاده" از دارسی تا دست ‌داشتن در شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل‌الله نوری(ره) ✍ تقی‌زاده روشنفکر غربگرایی بود که موافق تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس و مخالف ملی‌شدن صنعت نفت بود و به‌ دلیل شدت خشم مردم از شهادت شیخ‌ فضل‌الله نوری(ره) و تجدید امتیازنامه دارسی، ۲ بار مجبور به فرار از ایران شد. کسی که گفت: ایران باید از فرق سر تا ناخن پا غربی بشود! روحانی نمای فراماسون نفوذی در دستگاه علمای همسو با جریان غربگرای مشروطه، از عوامل انگلیس در منحرف کردن مشروطه، از عوامل به سلطنت رسیدن و تقویت دیکتاتوری رضاخان و پسرش محمدرضا پهلوی، مروج فرهنگ غرب...کامل مطلب👇 https://tn.ai/1973697 ✍ رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی‌(۹۸ ش) در حرم مطهر رضوی، شبه‌روشنفکران داخلی که دنبال ترویج فرهنگ غربی هستند را با حسن تقی‌زاده، به ‌اصطلاح منورالفکر دوران پهلوی، مقایسه کردند و برخی از خصوصیات آنها را برشمرند👇 💠 امام خامنه ای(حفظه الله): امروز جوانهای مؤمن و مردم انقلابی نخواهند گذاشت این تقی زاده ها حرفشان به کرسی بنشیند. تقی زاده ها چه می کنند؟ بزک غرب، توجیه و روتوش بدی های غرب، مانع شناخت افکار عمومی نسبت به شرارت باطن دولتهای غربی با تحریف تاریخ/ دفاع از سند ۲۰۳۰ (برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی)/ تزریق سبک زندگی غربی با محتوای: افکار غربی، روشهای غربی، لغات غربی در عرصه:(فرهنگ و هنر) ادبیات، افکار، دانشگاهها و مدارس...۹۸/۱/۱ 📷 حسن تقی زاده، محمد رضا پهلوی، اسدالله عَلَم ✳️ @ShahidRabe
🎤گفت و گو 📚 معرفی کتاب 🔰👇👇