eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
288 ویدیو
403 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ تاریخ تولد، وفات یا شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، چقدر قرین به صحت است؟ ✍ در منابع تاریخی مستند اطلاعات جامع و کاملی درباره زندگی‌نامه حضرت معصومه سلام الله علیها از جمله تاریخ تولد و وفات ایشان ثبت نشده است. مورخ و سیره‌نگار شیعی علامه سیدجعفر مرتضی عاملی،نام مادر حضرت معصومه سلام الله علیها را نجمه خاتون ذکر کرده که مادر امام رضا علیه‌السلام نیز بوده و شهادت ایشان را به وسیله سم در ساوه به دست عوامل بنی‌عباس دانسته که بعد از ۱۷ روز حضور در قم به میزبانی موسی بن خزرج در قبرستان بابلان (حرم فعلی) آرمیده‌ و حرمش به عنوان عش آل محمد پناهگاه مسلمانان و محبین اهل‌بیت علیهم السلام است. در کتابهای حدیثی بحارالانوار و مستدرک، از حضرت امام صادق علیه‌السلام در باب فضیلت زیارت آن حضرت نقل شده است که: "أنَّ زِیارَتَهَا تُعَادِلُ الْجَنَّةَ" به راستی زیارت او برابر با بهشت است.همچنین درباره عظمت علمی و معنوی ایشان از جدش امام صادق علیه‌السلام و پدر بزرگوارش موسی بن جعفر علیه‌السلام و برادرش امام رضا علیه‌السلام روایات معتبری نقل شده است. درباره ازدواج و فرزندان ایشان نیز اطلاعات چندانی در دست نیست، اما مورخین مشهوری مانند یعقوبی (التاریخ یعقوبی،قرن سوم) نوشته اند که به خاطر شرایط ویژه زندگی و طبق سفارش پدرشان و اختناق زمانه، ایشان هرگز ازدواج نکرده اند. از مهمترین القاب ایشان معصومه، کریمه اهل بیت، طاهره، حمیده و اُخت الرضا است. آیت‌الله رضا استادی در کتاب " آشنایی با حضرت عبدالعظیم و مصادر شرح‌ حال او" می نویسد؛نخستین کتابی که در آن، تاریخ تولد و وفات ایشان نقل شده، نورالآفاق نوشته جواد شاه‌عبدالعظیمی است که در سال ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است. در این کتاب، تاریخ ولادت اول ذی‌القعده سال ۱۷۳ قمری و تاریخ وفات یا شهادت ۱۰ ربیع‌الثانی سال ۲۰۱ قمری بیان شده و از آن کتاب به دیگر کتاب‎ها راه‌ یافته که مستندی بر آن نیست. برخی از علمای معاصر نیز مانند آیت‌الله مرعشی نجفی ره به نقل از ریاحین الشریعه محلاتی و آیت‌الله شبیری زنجانی در کتاب جرعه ای از دریا با این نظر شاه‌ عبدالعظیمی در کتابش مخالفت کرده و تاریخ‌های ذکر شده در آن را ساختگی دانسته‌اند. بنا بر همین نقل ساختگی، در تقویم رسمی کشور روز تولد ( روز دختر) و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها درج و توجهی به نظرات این علمای بزرگوار نشده است. امیدواریم در مورد درج وقایع تاریخی_مذهبی اهمیت و دقت بیشتری نسبت به نظرات علمای دین و کارشناسان خبره مذهبی صورت گیرد. ✍ هادی حمیدی 🌹 «ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ 🌹 زیارت‌نامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها |صوتی و متنی، پرتال جامع آستان مقدس حضرت معصومه (س)👇 https://amfm.ir/ziaratnameh/ ✳️ @ShahidRabe
🔳 به بهانه ایام قمری درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی(ره)، از دوستانِ آخوندخراسانی(مرجعی که در مقطعی با خراسانی همفکر بود! اما رفته‌رفته، حقایق بر او آشکار گشت!)/ فوت: ۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۹ ق 📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰 ⁉️‌ ماجرای اعتراض شیخ الشریعه اصفهانی، به آخوند خراسانی(بابت رفتارهای جسارت آمیز و ناشایستِ پسر آخوند)، چه بود؟! ⁉️عاقبت کار پسرِ آخوند خراسانی چه شد؟ ⁉️ آیت الله العظمی امامی مازندرانی(استاد امام راحل و شاگردِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری)، مُعممینِ مُسببِ قتل شیخ (یعنی، آخوند محمدکاظم خراسانی، حسین خلیلی طهرانی، عبدالله دیوشلی مازندرانی..‌.) را به چه تشبیه نمود و چگونه توصیفشان کرد؟! 👈جواب‌ها در ۲ بخش👇 https://eitaa.com/shahidrabe/6331 ✳️ @ShahidRabe
🔳 به بهانه ایام ارتحال مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی(ره)، از پیروان مکتب مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، از دوستان صمیمی امام راحل و امام جماعت مدرسه فیضیه/ در ۵ آبان ۱۳۵۲ ش 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» 💠 مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی(ره): شیخ [ فضل الله نوری(ره)] در مرکز، استخوان علمیش محکم بود. آن روز از جهت ریاست[مذهب]، شخص اول بود. خداوند جزای مسببین را بدهد که در ۱۳ رجب ۱۳۲۷ق که روز عید ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و روز سرور بود، آن مرحوم را به دار زدند./ ک، میراث اسلامی ایران، ر، جعفریان، ۵۹۶/۹ آیت الله زنجانی(ره) از آقای بروجردی نقل می کرد که ما در نجف [طلبه]بودیم و از طرف شیخ فضل الله(ره) نامه ای آمد که: «مظفرالدین شاه مکرر قرض می گیرد و مسافرت خارج می رود و از کشور به خارجی ها امتیاز می دهد. اگر این قرض دادن ها و مسافرت کردن ها و امتیاز دادن ها ادامه یابد، کشور از آنِ بیگانگان می شود. خوب است که جمعی بر کارهای شاه نظارت داشته باشند.» در این مورد همه علما موافقت کردند...اصلا ورود آخوند خراسانی به مشروطه، به خاطر شیخ فضل الله(ره) بود. بعد، مرحوم شیخ فضل الله از این مطلب[به دلیل انحراف مشروطه] برگشت. آخوند... اطلاعاتی که داشت در حد اطلاعاتی بود که [از طرف افراد غیر صالح] می رسید، منتهی بعدا" متوجه شد که آن طور که خیال می کرد، نبوده!/ حیات سیاسی... آخوندخراسانی، در گفتگو با آقا‌سیدموسی‌شبیری‌زنجانی(فرزند‌آقاسید‌احمد)، از نوید شاهد(پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت) و ماهنامه فرهنگی شاهد یاران... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤 گفت‌وگوی سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه اندیشه روزنامه فرهیختگان ⏪ با سید مقداد نبوی‌ رضوی، تاریخ پژوه و نویسنده کتاب‌های «تاریخ مکتوم» «میزا مهدی اصفهانی» «اندیشه اصلاح دین در ایران» و «مکتب شیخیه» ⏪ درباره بررسی اندیشه مرجع شهید علامه شیخ‌ فضل‌ الله نوری(ره) و موضع آن شهید بزرگ اسلام در قبال مشروطه‌خواهان و حوادث آن دوران ✍ نبوی‌ رضوی با برشمردن خاستگاه فکری علامه شیخ فضل‌‌الله نوری و تاثیر حوزه علمیه سامرا بر شکل‌گیری وقایع آن دوران ایران، با تایید موضع‌گیری درست و بهنگام شیخ در برابر مشروطه‌خواه‌نماها به جریان پویای نهان و خزنده روزهای مشروطیت و برنامه‌های آنان برای ایران پس از مشروطه اشاره می‌کند و براساس شواهد و مستندات تاریخی معتقد است بابیه و تحرکات بابی‌ها با پشتیبانی انگلیس، نقش عمده‌ای در تخریب چهره شیخ داشت تا جایی که شهادت آن عالم بزرگ زمانه را رقم زد.  🔰👇👇
🔰قسمت اول در ۲ بخش🔰 ⁉️درخصوص اندیشه مرجع شهید علامه شیخ فضل‌ الله نوری(ره) و عوامل موثر بر شکل‌گیری آن بیشترین نقش را مربوط به کدام‌یک از عوامل می‌دانید؟ به‌عبارتی با توجه به عامل استعمار، حوزه فقهی، وضعیت اجتماعی ایران، روشنفکران و جو فکری آن زمان، شیخ چگونه توانست جریان‌ساز شود؟ آن آگاهی که ایشان داشت از کجا سرچشمه گرفته بود؟ شیخ‌فضل‌الله نوری از خانواده‌ای علمی به‌پاخاست. پدرش از علمای سرشناس زمان خود و به‌ویژه پدربزرگ مادری ایشان علامه محمدتقی نوری، عالم بزرگ خطه مازندران و مورد احترام زیاد مردم آن منطقه بود. دایی‌های‌شان که چهارتا بودند همه از مجتهدان محلی بودند به غیر از مرحوم حاج‌میرزاحسین نوری که با مهاجرت به عتبات و قرار گرفتن در کنار میرزای‌شیرازی در سامرا و نگارش آثار علمی گوناگون از شهرت بسیار بالایی برخوردار شده بود. پس خاندان ایشان، یک خاندان علمی بود. او همراه با محدث نوری، دایی خود به عتبات رفت و در نجف نزد فقیهان بزرگ بعد از شیخ انصاری درس خواند و در میان همه آنها به میرزای‌شیرازی تعلق خاطر خاصی پیدا کرد. در سال ۱۲۹۱ هجری قمری، میرزای‌شیرازی سفر زیارتی به سامرا داشت که طولانی شد و او برنگشت. در میان اصحاب میرزای‌شیرازی، ملافتحعلی سلطان‌آبادی محدث نوری و شیخ‌فضل‌الله نوری به سامرا رفتند که ببینند چرا استاد بازنگشته است و اگر می‌خواهد آنجا بماند آنها هم آنجا بمانند. زیرا نظام درسی آنها در نبود وی به‌هم خورده بود. میرزای‌شیرازی که قصد اقامت در سامرا داشت امر را به استخاره موکول کرد و با خوب آمدن استخاره، آنجا ماند. شیخ‌فضل‌الله نوری و محدث نوری و ملافتحعلی که استاد اخلاق آن دو بود، اولین مهاجران به سامرا بودند که هر سه نزد میرزای‌شیرازی جایگاه والایی داشتند. حوزه علمیه سامرا در این مسیر شکل گرفت که این کار درحقیقت احیای شهر منسوب به امام حی شیعه بود. هدف میرزای‌شیرازی احیای شهر سامرا، محل تولد و غیبت امام‌زمان(عج) و بارگاه عسکریین(ع) بود؛ خانه امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بود و به ارث به حضرت عصر(عج) رسید و در دیوان شیعی عراق به نام حضرت سند خورده و ثبت شده است. درواقع، هدف میرزای‌شیرازی شیعی کردن سامرا و پایتخت معنوی شدن آن شهر سنی‌نشین بود که از جنبه زیارتی هم گاهی برای شیعیان خطرات جانی به همراه داشت. پس با مهاجرت خود و شاگردانش و طلبه‌هایی که به وی و شاگردانش ارادت و تعلق خاطر داشتند، حوزه معتبری آنجا ایجاد کرد با ریاست خودش و شیعیانی را به سامرا مهاجرت داد. برایشان خانه و مغازه تهیه کرد و دو حمام برای زنان و مردان ساخت، کتابخانه درست کرد و در سال‌های بعد مدرسه علمیه جعفریه را بنیان کرد. او تعمیر حرم عسکریین(ع) که سال‌ها قبل از مهاجرت ایشان توسط شیخ عبدالحسین تهرانی «شیخ العراقین» شروع شده بود را ادامه داد و سامرا را در راستای همان شیعی کردن شهر پیشرفته کرد. البته مقاومت‌هایی از جانب ساکنان سامرا در برابر این امر بوده که به دو جنگ میان ساکنان آنجا و شیعیان مهاجر انجامید و در یکی از آنها فرزند بزرگ میرزای‌شیرزای که میرزامحمد نام داشت و نوادگانش الان در ایران و عراق هستند کشته شد. اما میرزای‌شیرازی قاتل را بخشید. در آن زمان انگلیسی‌ها قصد نفوذ در عراق را داشتند، کما اینکه ۳۰ سال بعد سامرا را تصرف کردند. انگلیسی‌ها که دیدند میان اهل سنت سامرا و شیعیان مهاجر جنگ پیش آمده تصمیم گرفتند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند برای نفوذ در عراق عثمانی و برای واسطه شدن به میرزای‌شیرازی مراجعه کردند که وی نپذیرفت و آن را یک درگیری و دعوای داخلی شمرد که انگلیسی‌ها نباید در آن دخالت می‌کردند. خبر بخشش میرزا به سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی رسید و او بسیار خوشحال شد، چون خود او نیز با انگلیسی‌ها درگیر بود و هدایایی همراه با پیغام سپاس نزد میرزای‌شیرازی فرستاد و این مساله در حافظه تاریخی سنی‌های سامرا تا به امروز مانده است و سبب شده نگاه مثبتی به میرزا داشته باشند، طوری‌ که حتی الان کسانی که در سامرا هستند و برای تعمیر حرم مطهر می‌رفتند، گفته‌اند اگر نواده‌ای از میرزای‌شیرازی همراه ما باشد اهل سامرا با ما طور دیگری رفتار می‌کنند و احترام دیگری قائل می‌شوند. بیش از ۱۳۰ سال از وفات میرزای‌شیرازی گذشته و من در کتاب‌هایی خوانده‌ام پیرمردهایی که در زمان آن درگیری نوجوان بوده‌اند یا کودک، گفته‌اند: نحن طلقاء المیزرا؛ یعنی ما آزادشدگان میرزا هستیم. چون می‌توانست از ما انتقام بگیرد، اما انتقام نگرفت. شیخ‌فضل‌الله نوری در سامرا از شاگردان برتر میرزای‌شیرازی بود. حتی در کتاب «المآثر و الآثار» که منسوب به اعتماد‌السلطنه وزیر انطباعات قاجار است، او را برترین شاگرد میرزا معرفی کرده‌اند. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم از قسمت اول🔰 مرحوم سید‌حسن صدر که او هم از شاگردان میرزا و در مرتبه بعد از شیخ‌فضل‌الله بوده، در کتاب «تکمله عمل العامل» گفته: او در عتبات درس خواند تا اینکه همه به اجتهاد او اقرار کردند. از نگاه اساتید، خود او به درجه اجتهاد رسیده بود و حتی در منابعی که مخالفان شیخ‌فضل‌الله مثل مهدی ملک‌زاده که در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت نوشته از دانش، هوش و ذکاوت او تعریف شده است؛ حتی ناظم‌الاسلام کرمانی که هم از نظر فکری با شیخ‌فضل‌الله نوری مغایرت دارد و من معتقدم بابی بوده و مورد تکفیر او یا چیزی شبیه به آن در سال‌های مشروطه قرار گرفته است، در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» اذعان دارد که شیخ‌فضل‌الله نوری اگر اندکی در عتبات توقف کند شخص اول عالم اسلام خواهد شد، چون هم دانش کلان دارد و هم نکات مدیریتی را بهتر از بقیه می‌داند و هم مردم‌دار است. اینها نکاتی است که دشمنان شیخ گفته‌اند و از مخالفان جدی وی بوده و در مشروطیت در برابر او ایستادند. شیخ‌فضل‌الله از نظر فقهی و اصولی در حوزه علمیه سامرا تربیت شده میرزای‌شیرازی بود و جایگاه والایی در تاریخ فقهای تاریخ شیعه دارد. از نظر معرفتی و سلوک روحانی از شاگردان ملافتحعلی سلطان‌آبادی بوده حتی از دوره پیش از مهاجرت به سامرا؛ مجموعه‌ای از خاطرات و نوشته‌های سلوک روحانی او اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود که به خط خود شیخ است. ملافتحعلی سلطان‌آبادی یکی از بزرگ‌ترین اهل سلوک شیعه طی دو قرن اخیر است و ایشان به تعبیر آیت‌الله شبیری‌زنجانی یکی از چهار اهل کرامت زمان خود بوده که دیدگاه خاص سلوکی و مریدانی داشته است و در همان کتاب المآثر آمده که بسیاری از علما و اهل معنا که شاگردان زیادی داشته‌اند خود مرید ملافتحعلی بوده‌اند. رابطه ایشان با میرزای‌شیرازی هم استاد و شاگردی دوطرفه بوده است. محدث نوری، دایی شیخ‌فضل‌الله نوری که پدر همسر وی نیز بود شاید نزدیک‌ترین کس به ملافتحعلی سلطان‌آبادی بود. مقامات باطنی شیخ‌فضل‌الله نوری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری از آن شفاهی تا الان منتقل شده و بیشتر آن هم منتقل نشده و کمتر در کتاب‌ها منعکس شده است. از این بعد هم خاستگاه مهمی را شیخ‌فضل‌الله داشته است. طبیعی است که شیخ‌فضل‌الله در مسائل علوم حدیث هم گفت‌وگو و مباحثاتی با محدث نوری داشته است. حدود ۱۳۰۳ هجری‌قمری که شیخ‌فضل‌الله «صحیفه قائمیه» را تالیف کرد و ادعیه معروف امام عصر(ع) را آنجا تدوین می‌کند، پس از نگارش آن صحیفه، محدث نوری یک اجازه‌نامه روایی مبسوط به شیخ‌فضل‌الله می‌دهد تا او نیز به مشایخی متصل شود که در گردآوری کتاب احادیث دعایی‌اش آمده و تا ائمه‌معصومین(ع) پیگیری شده بودند. او این مشایخ را در خاتمه کتاب مستدرک الوسایل به تفصیل معرفی کرده و سلسه مشایخ روایی خود را آورده بود. آن زمان چهار شیخ حدیث بود؛ شیخ‌مرتضی انصاری، شیخ‌عبدالحسین تهرانی شیخ‌العراقین، ملاعلی خلیلی‌راضی و سیدمهدی قزوینی‌حلی و بعدها در سال‌های بعد از میرزا‌هاشم چهارسوقی هم اجازه نقل روایت گرفته بود. شیخ‌فضل‌الله نوری از طریق این چهار شیخ به محدث نوری متصل شد. مثلا به این شکل که: شیخ‌فضل‌الله نوری در نقل احادیث صحیفه قائمیه مجاز است از محدث نوری، از شیخ انصاری، از سیدصدرالدین عاملی و... تا برسد به ارباب مصنفات، جناب کلینی، به راویان حدیث و برسد به امامان شیعه(ع). محدث مخصوصا ذکر کرده این اجازه را به شیخ می‌دهد تا کتابی را که نوشته بود به صاحبان سخن متصل شود. محدث نوری در حدیث‌شناسی و فقاهت مرتبه بالایی داشت و افقه فقهای زمان خود بود. آنچه مهم است این است که شیخ‌فضل‌الله تربیت‌شده مدرسه میرزای‌شیرازی است. حوزه علمیه سامرا از نگاه من سه رکن داشت: ۱- میرزای‌شیرازی در بعد فقه و اصول، ۲- ملافتحعلی سلطان‌آبادی در بعد توحیدی، روحانی و تفسیری، ۳- حاج‌میرزا‌حسین محدث نوری در علم‌الحدیث؛ بقیه بزرگان حوزه سامرا حول این سه نفر جمع می‌شوند و شیخ‌فضل‌الله که با آنها مانوس بوده در این فضا رشد کرده است، به تعبیر عالم بزرگی مثل سیدحسن صدر که می‌گوید ۲۰ سال با ایشان معاشرت داشته و نقل می‌کند افضل و اعلم شاگردان میرزای‌شیرازی، شیخ‌فضل‌الله است. در سال ۱۳۰۴ هجری‌قمری میرزای‌شیرازی شیخ‌فضل‌الله را به تهران فرستاد. اگر شیخ در سامرا مانده بود پس از مرگ میرزای‌شیرازی جانشین او می‌شد. برخی از مطلعان مثل مرحوم شیخ‌حسین لنکرانی گفته‌اند که میرزای‌شیرازی او را به تهران فرستاد تا شیخ‌فضل‌الله چشم او در تهران باشد. پس شیخ‌فضل‌الله در مدرسه علمی اخلاقی سامرا رشد و بالندگی یافت و از سوی میرزا به تهران فرستاده شد تا نماینده‌اش باشد. یعنی هشت سال قبل از وفات میرزای شیرازی.  👈 قسمت دوم را سه‌شنبه ۹ آبان، ملاحظه کنید ✳️ @ShahidRabe
✍ به مناسبت روز نوجوان و بسیج دانش آموزی/ ۸ آبان، روز شهادت شهید فهمیده 🌹یادی از یکی دیگر از بزرگمردان کوچک 🌹 شهید رضا پناهی جوانترین شهید استان البرز در سال ۱۳۴۸ در خانواده ای مذهبی در شهرستان کرج متولد شد، اما بیشتر از ۱۳ سال تن کوچکش نتوانست روح بزرگش را تحمل کند. او یکی از بزرگ مردان کم سن و سالی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس با احساس مسئولیت و تعهد ناشی از عقبه معرفتی و بصیرتی منبعث از انوار تربیتی حرکت عظیم حضرت امام خمینی (ره)، توانست با وجود سن کم، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل برساند و پس از مجاهدت و تلاش های بسیار، در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ در جبهه قصرشیرین به فیض شهادت نایل آید. رضا به اتفاق چند نفر به مأموریت دیده بانی و شناسایی رفته بود که در برگشت مورد اصابت خمپاره ۶۰ دشمن قرار گرفت و به همراه یکی از دوستانش به شهادت رسید.او علاقه ویژه ای به مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) داشت. 🔴 تلنگری برای هر روزِ ما!👇 ✅ فرازی از وصیت نامه شهید پناهی🔰 ✍ از شما ملت قهرمان میخواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید، که همیشه به قول امام عزیزمان، روحانیت است، که تاکنون اسلام را، زنده نگه داشته است. هیچ گاه از روحانیت مبارز دست بر ندارید. اگر روزی روحانیت مبارز را کنار بگذاریم، [] ما را وابسته به می کنند، چون قشر روحانیت از و آیت الله کاشانی تا حال این را ثابت کرده اند. 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» 🔸از پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت(نوید شاهد البرز)... ✳️ @ShahidRabe
✍ هر سه‌شنبه، بارگذاری سلسله وارِ کتاب فاجعه قرن، تألیف پژوهشگر فقید، استاد جواد بهمنی 🔰قسمت‌‌ ۳۳👇👇
🔴 قسمت‌ ۳۳/ آشفتگی اوضاع! 📕 کتاب فاجعه قرن، تألیف پژوهشگر فقید، استاد جواد بهمنی ✳️ @ShahidRabe
🔰قسمت دوم، در ۳ بخش🔰 ⁉️در بحث پیدایش تجدد در این دوران بیشتر چه عواملی دخیل بودند، عامل داخلی یا خارجی؟ با توجه به اینکه روشنفکران و روحانیون از مدت‌ها پیش استعمار را تجربه کرده بودند، چه افق فکری‌ای را برای بعد از مشروطیت پیش ‌رو داشتند؟ آیا هیچ پیش‌بینی‌ای برای آینده انقلاب داشتند که بتوانند آن را به عرصه فلسفه و گزاره‌های مفهومی بکشانند و پایه‌ای برای ایجاد مشروعیت دولت غیر از زور، بیابند؟   مساله مهمی را شما مطلع هستید و آن این است که ما از دوره جنگ‌های ایران و روس[تزاری] با پدیده تجدد مواجه شدیم. تجدد هم از بعد صنعتی و هم از بعد فکری کم‌کم در میان فرهیختگان ایرانی به‌صورت یک مساله جلوه‌گر شد. این بحث وسیع است و باید درباره جوانب گوناگون آن کار کرد و کار زیادی می‌برد. به این صورت نیست که بتوان تحلیل جامعی را از این مساله ارائه کرد؛ حتی شاید باید بحث‌ها و زیرفصل‌های تخصصی درباره آن تهیه شود که هر کسی بخواهد در مورد ایده عام تجدد متخصص شود، این تحقیقات تخصصی در کنار هم بتوانند این پدیده عام را برای ما توضیح دهند، ولی اوج این داستان را ما در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار می‌بینیم. او زمانی بر ایران حکومت می‌کرد که ما در کشاکش و جدال سنت و تجدد قرار گرفتیم.  ⁉️عمده گروه‌ها یا افراد -اگر قرار باشد دسته‌بندی‌ای از تجددخواهان ارائه کنید- به نظرتان در این دوران کدام هستند و چگونه در عرصه مشروطه دست به کنش می‌زدند؟ عملکرد مرجع شهید علامه شیخ فضل‌الله نوری(ره) در مقابل این دسته موضوعیت پیدا کرد یا مستقیما در برابر استعمار خارجی؟ تفسیرتان این است که این گروه‌های داخلی در خدمت استعمار خارجی بودند و از بیرون هدایت می‌شدند یا نه، افکار آنان هم ریشه در مسائل داخلی داشت؟  من درباره یک قسمت از این داستان کار کردم که از قضا با داستان شیخ فضل‌الله نوری هم گره می‌خورد. ایشان را در رویارویی با این بخش از پدیده تجدد درمی‌یابیم و آن هم داستان بابی‌هاست. بابی‌ها مدعیان تجدد از نگاه دینی بودند؛ یعنی آنها در نظام فکری خودشان از آنجا که اسلام و مسلمانان را خرافه‌زده می‌دانستند و معتقد بودند که اینها از اصل و اساس اسلام فاصله گرفته‌اند و خرافات دینی وارد سنت‌های دینی‌شان شده است، اعتقاد دارند که خداوند پیغمبر جدیدی را مبعوث کرده که دین را از ابتدا به مردم عرضه کند و آنها را به شاهراه توحید دوباره بازگرداند و از شرک، غلو، وهم و این‌گونه انحرافات که در جاهای مختلف از منظومه فکری اسلامی دیده می‌شود، رها کند و طرحی نو دراندازد و از ابتدا شروع کند و دین را به صورت خالص و بی‌پیرایه به مردم عرضه کند. این ادعایی بود که هم باب در آثار خود آورده و هم بابی‌ها با مبنا قراردادن سخنان باب در نوشته‌های خودشان بسط و تفصیل داده‌اند. من در بخش اول کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» که کلیت این داستان است که بابی‌ها چه جایگاهی در شکل‌گیری اندیشه اصلاح دین در ایران داشتند، نمونه‌های مهمی را از آثار باب و پیروان او آورده‌ام. حرف اساسی اینها این بود که «اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست.» آنها می‌گفتند اسلام دین الهی بود و به دلیل اشتباهات ما به خرافات گوناگون مبتلا شد، به‌طوری‌که بازگشت به اساس اسلام ممکن نبود، لذا خداوند با برانگیختن سیدعلی‌محمد باب دین جدیدی را عرضه کرد. این فکر بابیه است. باب از سال ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۶ هجری‌قمری زنده بود و در آن سال به دستور امیرکبیر و موافقت ناصرالدین‌شاه قاجار اعدام شد. در نوشته‌های باب، ملامحمدعلی قدوس، برترین پیروش در برهه‌ای از زمان بود و این برتری را تا جانشینی میرزا یحیی صبح‌ازل حفظ کرد. بابیه او را مثل باب صاحب وحی می‌دانستند و نوشته‌هایی تحت‌عنوان «قدوسیه» دارند که اینها را وحی خداوند بر ملامحمدعلی بارفروشی که از سوی باب اسم‌الله‌القدوس نام داشت و به او حضرت قدوس می‌گفتند، می‌دانستند. نمونه‌های آن موجود است. بعد از او در صبح‌ازل، جانشین باب، نفرت از حکومت قاجار را با عنوان رجعت بنی‌امیه می‌بینیم. آنها معتقد بودند کسانی دقیقا همان ظلم‌های بنی‌امیه بر معتقدان به مذهب حق را تکرار می‌کنند و لذا رجعت صفتی بنی‌امیه هستند، یعنی صفات بنی‌امیه در اینها ظهور یافته و این در آثار باب، قدوس و صبح‌ازل دیده می‌شود؛ لذا به تعبیر برخی آگاهان، بابی‌ها با نفرت از آل‌قاجار مفطور هستند، یعنی به‌صورت فطری با خاندان قاجار دشمنی دارند؛ هم به خاطر مخالفت‌هایی که با دعوت باب کردند و هم به خاطر اینکه باب را کشتند. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم از قسمت دوم🔰 در نگاه بابیه، سفیانی که در روایات آمده و از بنی‌امیه است در آستانه ظهور حضرت مهدی کشتارهایی انجام خواهد داد؛ البته برخی روایات گویای بدا‌پذیربودن هستند، به این معنی که ممکن است سفیانی به پا نخیزد و امام زمان ظهور کند، یعنی این‌طور نیست که ظهور آن حضرت وابسته به ظهور سفیانی باشد، یعنی مساله جدی هست اما ممکن است بداء شود. این مساله‌ای است که باید در پرانتز گفته می‌شد؛ اما به‌هرحال سفیانی که از نسل ابوسفیان و خاندان امیه است، در نگاه بابیه حاج‌محمدکریم‌خان کرمانی است. اینجا باید بگوییم که در روایات آمده که سفیانی کشتار می‌کند اما حاج‌محمدکریم‌خان کرمانی که کسی را نکشته! آنها این مساله را توجیه و به قول خودشان تاویل می‌کنند، یعنی می‌گویند درست است که کسی را نکشت، ولی چون به‌سختی در برابر دعوت باب ایستاد، باعث شد خیلی‌ها به حیات معنوی نرسند، لذا آنها را به قتل معنایی یا معنوی کشت. اینها تاویلاتی در روایات آنهاست که بنیاد بابی‌گری است، چون از درون روایات مهدویت شیعی و حتی اسلامی پدیده‌ای به نام سیدعلی‌محمد باب که مدعی قائمیت و مهدویت شد، درنمی‌آید؛ لذا باید روایات را با تاویل کج و معوج کنند. آنها ادعا می‌کنند که ظاهر این روایات این را می‌گوید اما باطن آن چیزی که ما می‌گوییم را می‌گوید، بدون دلیل هم این را می‌گویند. مساله تاویل را شما در آثار بابی و بعد بهایی به صورت جدی می‌بینید. الان ما فعلا با بابی‌ها کار داریم. حاج‌محمدکریم‌خان کرمانی از خاندان قاجار بود و پدرش ابراهیم‌خان ظهیرالدوله پسرعموی فتحعلی‌شاه‌ قاجار بوده است، لذا سفیانی شده است. دجال حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه است و خاندان قاجار رجعت بنی‌امیه هستند. بابی‌ها با نفرت از آل قاجار مفطور بودند، زیرا قاجاریان آنها را سرکوب کردند و سپس باب را به دستور امیرکبیر و موافقت ناصرالدین‌شاه کشتند. از نظر آنها باب دو قاتل داشت؛ یکی میرزاتقی‌خان امیرکبیر و دیگری، ناصرالدین‌شاه قاجار. در سال ۱۲۶۸ هجری‌قمری که دو سال از اعدام باب می‌گذشت، بابی‌ها ناصرالدین‌شاه را مورد سوءقصد قرار دادند که او را بکشند تا انتقام قتل باب را از وی بگیرند. حکومت قاجار به بابی‌کشی با حالت سخت‌کشی رو آورد و اعدام‌های بد و فجیعی را گاهی رقم زد. این کار نادرست بود و از آن زمان تا امروز بابی‌ها نهان‌زیست شدند، یعنی به ظاهر ادیان مختلفی را داشتند و خود را مسیحی یا شیعه یا سنی متعصب یا حتی ملحد نشان می‌دادند اما در باطن بابی بودند. اینها از یک جهت می‌خواستند دین خود را تبلیغ کنند و از طرفی هم می‌خواستند به بابی‌گری متهم نشوند. آن تحلیلی که من در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» دارم این است که آنها اندیشه اصلاح دین را مبنای کارشان در لباس مسلمانی قرار دادند؛ لذا داعیان مسلمان اندیشه اصلاح دین شدند. آنها به‌واقع معتقد بودند که خرافات وارد اسلام شده و این خرافات با ظهور باب از بین رفته و خدا توحید را دوباره داده است؛ پس صحبت‌هایشان دو بخش شد؛ یکی اینکه خرافات اسلام و مسلمانان را در ‌بر گرفته و دیگر اینکه خداوند با ظهور باب، توحید را دوباره به مردم داده است. در ظاهر اسلامی فقط بخش اول را می‌‌گفتند، یعنی حرف اساسی من در جلد اول کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» همین است که در ظاهر اسلامی فقط قسمت اول را مطرح می‌کردند که خرافات است و باید بازگشت به قرآن داشته باشیم؛ لذا داعیان مسلمان اصلاح دین شدند، درصورتی که مسلمان نبودند. بعدها که بهاءالله ظاهر و مدعی شد که موعود باب است و دین باب را منسوخ کرد و دین بهایی را بنیان‌گذاری کرد، داستان نهان‌زیستی را از میان پیروان خودش لغو کرد؛ لذا بهایی‌ها به تبلیغ آشکار بهایی‌گری از همان دوره قاجار تا امروز پرداختند، ولی بابی‌ها که دیگر به آنها ازلی می‌گویند، چون پیروان صبح‌ازل بودند، سال به سال و دهه به دهه در نهان‌زیستی غوطه‌ورتر شدند و در تحلیل تحرکات بابیه، این مساله خیلی مهمی است. اینها از آن جهت که اسلام را خرافه‌زده می‌دانستند، داعیان تجدد دینی شدند. یک قسمت مهم از داستان تجدد در گستره تاریخ اخیر ما بر دوش بابیه است، چون معتقد بودند اسلام و مسلمانان به خرافات مبتلا شده و خداوند باب را فرستاده تا آنها از خرافات نجات یابند، اما نمی‌توانستند خود را بابی معرفی کنند، چون با خشونت سفت و سخت حکومت و برخی مسلمانان مواجه می‌شدند. لذا در ظاهر اسلامی این حرف‌ها را می‌زدند و سعی می‌کردند آن نکاتی که خرافه می‌دانستند را با مردم در میان بگذارند و مردم را از آنها دور کنند. تفسیر اینها در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» مصداق‌یابی شده است. 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم از قسمت دوم🔰 از طرف دیگر هم ما در نوشته‌های باب نکاتی را می‌بینیم که پیشگویی‌هایی دارد درباره آینده پیروزمندانه پیروان خودش که من این بحث را در مقدمه کتاب تاریخ مکتوم در بخش جامعه آرمانی بابیان آورده‌ام. آنها پیشگویی‌هایی دارند که اکثرا به وقوع نپیوسته اما معلوم است که در میان پیشگویی‌های باب دوتای آن بین پیروانش بسیار مهم بوده؛ یکی اینکه می‌گوید قبل از گذشت 65 سال از ظهور بیان، ذلت اعداءالله و نصرت و ظفر اهل‌الله رخ خواهد داد. دوم اینکه می‌گوید لیله‌القدر خیر من الف شهر. این آیه ملک بنی‌امیه را در تفسیرهای روایی شیعه هزار ماه عنوان می‌کند، در تفسیرهای روایی شیعه ذیل این آیه، قریب به این مضمون هست که درباره ملک هزار ماهه بنی‌امیه صحبت شده و چون قاجار رجعت بنی‌امیه هستند، لیله‌القدر خیر من الف شهر یعنی هزار ماه بیشتر حکومت نخواهند کرد. بابی‌ها به این دو پیشگویی خیلی توجه داشتند، چون آن را وحی خداوند بر باب می‌دانستند. اعتقاد بابی‌ها این است که مشروطیت مصداق پیشگویی اول بود، یعنی ذلت اعداءالله و نصرت و ظفر اهل‌الله پیش از گذشت 65 سال از ظهور بیان و سقوط قاجاریه و برآمدن رضاشاه پهلوی هم تحقق پیشگویی دوم بود. من اسناد این اعتقاد را در همان تحلیل‌ها و به‌خصوص نقل‌قولی از یک ازلی‌ سرشناس در مقدمه کتابم آورده‌ام. مورخان مختلفی مانند دکتر فریدون آدمیت یا نورالدین مدرسی چهاردهی از بابی‌ها صحبت کرده‌اند، به‌ویژه نورالدین مدرسی چهاردهی که برخی از بابی‌ها و ازلی‌های نهان‌زیست را می‌شناخته و در کتاب «باب کیست و سخن او چیست» آنها را شناسایی کرده و حق استادی بر من دارد. کتاب ایشان بود که این مسائل را در ذهن من برانگیخت و بعد پیگیری کردم و تحلیل‌هایی که در کتاب‌هایم به دست دادم، از این طریق به دست آوردم. 👈قسمت سوم را پنج‌شنبه ۱۱ آبان، ملاحظه کنید ✳️ @ShahidRabe