eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
294 ویدیو
410 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ «استاد العلماء العظام» کلماتی است که بر سنگ مزار مطهرش، نقش بسته، در طول عمر پر برکتش، صدها انسان شایسته را در علوم مختلف معقول و منقول، تعلیم داد و از آنان عالمانی فرهیخته ساخت.🔰 ✅ فهرست تفصیلی بیش از ۶۰ نفر از بزرگان، که خوشه چین محضر مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف در نجف، سامرا، تهران و... بودند. از مجتهدین(مراجع)، فقیهان، عارفان، فیلسوفان، ادیبان، ریاضیدانان و منجمین مشهور، که خود بعضاًَ در زمره اساتید بنام قرار گرفتند. رضوان الله تعالی علیهم🔰 ✍ شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه علمیه قم و از اساتید امام خمینی)/حاج آقا حسین طباطبایی قمی (زعیم قیام بر ضد کشف حجاب رضاخانی و از مراجع بزرگ)/شهید آقا سید مصطفی موسوی(والد حضرت امام خمینی)/میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی/شیخ روح الله دانایی قزوینی/میر سید حسین قمی/میر سید علی شوشتری جزایری/میر سید حسن شوشتری جزایری/سید احمد طباطبایی یزدی(فرزند صاحب عروة)/سید احمد طباطبایی سنگلجی/سید جمال الدین اسدآبادی(از رهبران جنبش بیداری مسلمانان)/شیخ مهدی امامی مازندرانی(از اساتید امام خمینی)/شیخ محمد رضا نوری(والد حاج آقا جمال نوری از علمای طراز اول تهران)/شیخ عبد النبی نوری(مرجعیت دینی پس از شهادت علامه شیخ فضل الله نوری در تهران)/علامه محمد قزوینی(ادیب بزرگ ایران، نماینده پژوهشی شیخ فضل الله در اروپا)/میرزا عبدالغفار نجم الدوله(ریاضیدان و منجم مشهور عصر قاجار)/ملا علی مدرس(والد اعظام الوزراه)/شهید سید حسن مدرس/ضیاء الدین دری اصفهانی/آقا سید موسی زرآبادی قزوینی/سید احمد رضوی(مشهور به ادیب پیشاوری)/آقا سید محمود مرعشی(والد آقا سید شهاب الدین مرعشی از مراجع بزرگ)/آقا سید اسماعیل مرعشی(عموی آقا سید شهاب الدین مرعشی)/میرزا علی لنکرانی(والد شیخ حسین لنکرانی)/آیت الحق شیخ مرتضی زاهد(عارف بالله مرتبط با امام زمان عج)/میرزا علی هسته ای(سخنور مشهور و مسئول دفتر علامه شیخ فضل الله نوری)/حاج میرزا عبدالله سبوحی(واعظ مشهور)/شیخ محمد حسن عبادی خراسانی/شیخ محمد بوذری طالقانی/ملا محمد آملی(والد شیخ محمد تقی)/شیخ علی اکبر مجتهد بروجردی/آقا نورالدین عراقی/میرزا مهدی آشتیانی(فیلسوف مشهور)/میرزا ابوالقاسم قمی(برادر بزرگتر حاج آقا حسین طباطبایی قمی)/شیخ محمد تقی شیرازی(میرزای دوم)/شیخ باقر معزی تهرانی/شیخ محمد کبیر قمی/اشرف الواعظین شیرازی(والد سلطان الواعظین)/شیخ حسن تهرانی/شیخ غلامحسین نوری/شیخ عیسی لواسانی/شیخ باقر نجم آبادی/آخوند ملا علیرضا/شیخ علی چیذری/میرزا محمد علی خان اراکی/شیخ محمد سلطان تهرانی/میرزا جمال الدین کرمانی/️میرزا هاشم کرمانی/حاج آقای دماوندی(در ماجرای ترور شیخ، جانفشانی کرد و مانع فرجام آن جنایت شد)/شیخ میرزا جعفر تبریزی/️شیخ محمد تربتی/میرزا زین العابدین پیشوایی/سید حسین حائری/ملا علی یوشی مازندرانی/شیخ محمد قاضی کیای طالقانی/️شیخ علی سولقانی/️شیخ حسن کربلایی اصفهانی(صاحب کتاب تاریخ دخانیه)/️میرزا محمد حسن اصفهانی/️شیخ محمود مفید اصفهانی/سید حسن صاحب زمانی/️شیخ محمد رضا یزدی/شیخ ابراهیم نوری/سید علی موسوی دزفولی/سید محمد علی شوشتری/حاج آقا جمال الدین آل آقا کرمانشاهی/سیداحمد بهبهانی‌کرمانشاهی(آل‌آقا)/شیخ علی بابا مازندرانی/️میرزا خلیل طالقانی/حاجی عمادالواعظین/شیخ محمد مهدی عبدالرب آبادی(شمس العلما)/شیخ محمد جواد صافی(والد شیخ لطف الله صافی از مراجع قم)، آقا سید علی مجتهد سیستانی(جد آقا سیدعلی سیستانی از مراجع نجف) و صدها شخصیت ممتاز دیگر (رضوان الله تعالی علیهم) 🔸منابع: برای تهیه این فهرست از منابع زیادی بهره گرفته شده است ✳️ @ShahidRabe
🏴 ۸ شوال سالروز تخریب قبور مقدس (یوم الهدم)، تسلیت باد 🎥 کلیپ دیدنی از موقعیت مرقد های تخریب شده ائمه اطهار (علیهم السلام) توسط وهابیون ✍ بقیع اولین مزاری است که به دستور رسول اکرم (ص) توسط مسلمانان صدر اسلام ایجاد شد. ابن اثیر می‌گوید: «بقیع در لغت به محل وسیعی که دارای درخت یا ریشه درخت باشد، گفته می‌شود » در ۱۷ محرم ۱۳۲۰ قمری (۱۲۲ سال قبل) مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه، پس از ۱۷ روز، از مکه مکرمه (اتمام مناسک حج)، وارد مدینه منوره شدند و تا چهارم صفر در آنجا اقامت کردند و همزمان با زیارت، به مشکلات شیعیان و مزار مطهر پیامبر اسلام(ص) و ائمه بقیع علیهم السلام رسیدگی نمودند. در آن دوران، مدینه، تحت حکومت عثمانی قرار داشت. امارت مدینه در اواخر سده سوم و چهارم ق. میان سادات حسینی ونوادگان جعفر بن ابی‌طالب دست به دست می‌شد. تا روزگار عثمانی، شاخه‌هایی از سادات حسینی همانند بنی‌مهنا، بنی‌جماز و بنی‌منصور امارت مدینه را عهده‌دار شدند. ۱۶سال پس از شهادت مرجع شهید (۱۳۲۷ ه.ق)، در شوال سال ۱۳۴۳ ه.ق. (می 1925 میلادی) وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، پس از اشغال مکه، روی به مدینه آوردند و پس از جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال نمودند. آنان در هشتمین روز این ماه، اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور آن کردند. 🔸منابع: ک، تنهای شکیبا/ویکی حج/خبرگزاری ابنا و فارس/کانال دکتر موسی نجفی ... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕 (مستند داستانی) 💠 امام خامنه ای (حفظه الله) هیچ بیانی نمیتواند را مثل و بیان کند! ✍ کتاب «عینک شیخ» داستانی مستند از تلاش­های مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه برای جلوگيری از نفوذ انگلیس در نهضت عدالت خواهی مردم و نظام سیاسی کشور است. کتابی كه بطور مستند، دست­های منورالفکران را در ترورهای ناموفق و سپس اعدام شیخ افشا می­کند. کتابی که گفتگوی شیخ با دو معمم دیگر مشروطه و پاسخ ایشان به ساده اندیشی­ها و غفلت­های آنان را مطرح می­کند. کتابی که توطئه­ های تروریست­های بهایی و کمونیست­های قفقازی را برای زمینه ­سازی دین­ ستیزی و کودتای رضاخان نشان داده است. کتابی که ایستادگی و مقاومت مردانه شیخ در برابر نفوذی­ها و تروریست­ها و پناه بردن به پرچم بیگانگان برای زنده ماندن را روشن ساخته است. کتابی که ماجرای تأسف­بار محاکمه شیخ توسط یک روحانی نمای فاسد فراماسون خود فروخته، و صلابت شیخ در برخورد با عوامل اصلی محاکمه را ترسیم می­کند. ✅ «عینک شیخ» داستان مستند زندگی یک مرد است که همچون یک امّت زیست. 🔸انتشار از: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت(ناشر برگزیده نمایشگاه بین المللی کتاب تهران)/قطع: رقعی، تعداد صفحه: ۲۷۲ ✍ دفتر توزیع و پخش در تهران، خیابان پاستور، ۱۲ فروردین جنوبی، کوچه خاقانی، پلاک ۸، تلفن، ۶۶۴۶۹۹۵۶_۶۶۴۱۱۱۵۱/کد۰۲۱، آگاهی از نماینگی‌های شهرستان‌ها با همین‌ نشانی‌ها تلفن‌های دیگر: 66970212 - 66970325 -  66970268  - 66469958  نمابر : 66970205   سامانه پیام کوتاه : 3000191909 سامانه سروش و ایتا : 09352300564 و ایتای بخش فروش 09123882416 🔰👇👇
✅ مقدمه کتاب " عینک شیخ" 🌺🍃تقدیم به آن که جسدش بر چوبه دار، علامتی شد برای رسوایی وابستگان و دلبستگان به فرهنگ و وعده های غرب و نشانه ای شد برای راه درست و مستقیم فراروی شیفتگان خدمت و حجتی شد برای فهم و عمل به اسلام ناب محمدی(ص) و شناخت و تبری از اسلام آمریکایی. ✍ اصل مطلب، بدون حاشیه، این است که ما همه مدیونیم به مجتهد مجاهدی که روز ولادت امام متقین و مجاهدین، امام علی علیه السلام بردار شد. این داستان مستند، نوعی ادای دین است [به مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره)] و روشنگری. ✍ ذکر چند نکته ضروری است: 🔸اول اینکه، این داستان را - البته نسخه ابتدایی آن را- دادیم به یک مستند ساز و یک آگاه به تاریخ معاصر و یک داستان نویس و نظرات آنان را گرفتیم و در حد مقدور خود، اعمال کردیم و شد این نسخه [در قالب سی و یک داستان] که در اختیار شما قرار گرفته است، بدون آنکه داعیه بی عیب و نقص بودن آن را داشته باشیم. 🔸دوم اینکه، اصل ماجراها و بسیاری از گفتمان های این داستان، مستند است [و واقعی] و بیشتر آنها از کتب مورخین و مشروطه طلبانی است که خود در ماجراهای آن دوره پر التهاب و البته پر فریب و رنگارنگ حاضر بوده اند. در برخی جاها، در صحنه آرایی ها و بعضی گفتگو ها، دخالت کرده ایم که طبع داستان همین است، اما به ویژه در گفتگوهای شیخ با سران روحانی مشروطه و بحث های داخل مجلس شورای ملی و گفت و شنودهای جلسه محاکه شیخ و ثقه الاسلام و جلسات انجمن سری و...، دخل و تصرف خاصی نشده و به همین جهت، ادبیات آن با متن داستان کمی متفاوت است. اسامی افراد در این داستان نیز واقعی و بدون تغییر است. 🔸سوم اینکه، نخواستیم با استفاده از ادبیات غالب محافل تروریستی آن دوره و برخی بدگویی ها و فسادگویی ها، این داستان مستند را از لحاظ اصطلاحات و نقاط، نسبت به ادبیات متعارف فعلی سنگین و نامفهوم کرده و یا دارای بدآموزی ها و احیانا اشاعه منکرات کنیم. البته سعی شده تا حدودی فضای حاکم برآن محافل و جلسات و گفتمانها حفظ شود. امیدواریم مقبول طبع حق مدار و قدرشناس شما قرار گیرد و روح آن بزرگ [مرجع شهید حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف] از دعای خیرتان بهره مند و مراتبش عالی تر شود. ان شاء الله 💢مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت ✳️ @ShahidRabe
📑 داستان اول از کتاب "عینک شیخ" ✍ عنوان: [حذف درون گروهی یک] تروریست 🔸قسمت اول: نادعلی [خادم مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره)] پیچید در کوچة تنگ و تاریک، و در لبة چارچوبة در کهنه‌ای به صورت تیغه‌ای ایستاد و به این صورت خودش رو پنهان کرد. تهران، آن روزها خیلی ناامن بود، مثل خیلی از شهرهای دیگر، مثل تبریز، اصفهان، رشت. اشرار و الواط شبها را ناامن کرده بودند. تروریستها و اعضا وابسته به انجمنهای مخفی و نیمه‌آشکار هم دنبال شکار خود بودند: هر چند وقت یکبار جراید از ترور یک نفر، سرقت مغازه‌ها و منازل خبر می‌دادند. برخلاف وعده‌هایی که مجاهدین داده بودند که بعد از فتح تهران و سرنگونی محمدعلی‌شاه، امنیت کامل برقرار خواهد شد، ناامنی بیداد می‌کرد. بخصوص آنهایی که با تفکرات مجاهدین همراهی نداشته یا مشروطه را نظامی مبتنی بر شرع اسلام نمی‌دانستند، بیش‌تر از دیگران احساس ناامنی می‌کردند. نادعلی یکی از آنها بود. او سالهای جوانی و میان‌سالی‌اش را در حوادث متعدد دوران مشروطه گذرانده بود و حالا در سنین پیری با همة وجود، ناامنی را می‌فهمید. همین چند روز پیش بود که مسؤول غلاّت را ترور کردند. نادعلی همیشه در حال فرار بود. خیلیها دنبالش بودند. روزها مخفی بود و شبها گاهی بیرون می‌آمد، امّا باز در امان نبود. همیشه مواظب اطرافش بود. به هیچ‌کس اطمینان نداشت. سینة او صندوقچة اسراری بود که از نظر تعقیب کنندگان نباید افشا می‌شد. حق داشتند. اگر این رازها برملا می‌شد مردم از آنها رو می‌گرداندند. لذا همه‌جا دنبال او بودند تا شاید او را بیابند. به همان حالت که به درِ کهنه تکیه داده بود و حواسش به سرِ کوچه بود تا بعد از رفتن تعقیب‌کننده، به راه خود ادامه دهد، ناگهان درِ خانه بر پاشنة خود چرخید و دستی قوی شانة نادعلی را گرفت و به طرف داخل خانه کشید و درب را بست. ترس تمام وجود نادعلی را پُر کرده بود. چشمانش در تاریکی راهروِ ورودی خانه چیزی را نمی‌دید. لرزشی آشکار، تنش را گرفته بود. دندانها را به هم می‌فشرد تا صدای به هم خوردنش بلند نشود. دست قوی او را کِشان‌کِشان به طرف اتاقی برد که در گوشة خانه قرار داشت. به داخل اتاق که برد، با فشار دست، او را چرخاند تا رو در روی صاحبِ دست شود. نور چراغ گِردسوز، اتاق را نیمه روشن کرده بود. نادعلی به خودش آمد، نگاهش روی صورت صاحب‌خانه خیره شد. چند لحظه گذشت. در ذهنش دنبال نشانه‌ای می‌گشت تا ببیند او را می‌شناسد یا نه. امّا نشانه‌ای نیافت. فکر کرد شاید صاحب‌خانه قیافه‌اش را تغییر داده که نمی‌تواند او را بشناسد. شاید هم واقعاً بار اوّل است که او را می‌بیند. در این فکرها بود که صاحب‌خانه او را به اسم صدا کرد و گفت: - بَه‌بَه، نادعلی! چه عجب این‌طرفها‍! در آسمانها دنبالت بودم، دمِ درِ خانه دیدمت! از قدیم گفتند: کوه به کوه نمی‌رسد، امّا آدم به آدم می‌رسد. چیه، چرا این‌جوری نگاه می‌کنی؟ نکنه من رو نشناخته‌ای؟ نادعلی هر چه فکر کرد که صدا را جایی شنیده یا نه، به خاطرش چیزی نیامد. لرزش بدنش تا حدودی کم‌تر شده بود. امّا نگاه از صورت صاحب‌خانه برنمی‌داشت. - خُب، سالها از آشنایی ما می‌گذرد، حق داری من رو نشناسی. حالا بشین یه شربت بیدمشکِ توپ برات بیارم، حالت که جا اومد من رو خواهی شناخت. نادعلی کنار دیوار نشست، نمی‌توانست تکیه کند، همان‌طور شقّ و رق دوزانو نشست. صاحب‌خانه رفت گوشة دیگر اتاق، جایی که یک میز کوچک بود و سماوری روی آن قرار داشت با چند تا لیوان و استکان و یک قندان. از زیر میز یک بطری عرق بیدمشک درآورد، دو تا لیوان را پُر کرد و کمی قند توی آنها ریخت و آمد نشست روبه‌روی نادعلی. یک لیوان را جلو او گذاشت و لیوان دیگر را جلو خودش. ترس هنوز دست از سر نادعلی برنداشته بود. نمی‌دانست او دوست است یا دشمن. آیا او هم از دستگاه حکومت بود که دنبالش می‌گشته و حالا گرفتارش کرده یا نه؟ میخکوب شده بود روی زمین و تکان نمی‌خورد. چشمانش هم خیره بودند به صورت صاحب‌خانه. خدایا! کِیْ می‌شود من از این عذاب و ترس خلاص شوم؟ سرگردانی و نگرانی‌ام کم بود، حالا سرگشتة این مرد شده‌ام که نمی‌دانم کیست. مرد که حال نادعلی را فهمیده بود، لیوان شربت را برداشت و پس از هم زدن با قاشق چای خوری، داد به دست نادعلی: - بگیر، اضطرابت رو کم می‌کنه، آرومت می‌کنه، رنگ و روت جا می‌آد. بعد لیوان خودش را برداشت. آن را هم زد و یک نفس بالا کشید. نادعلی با دو- سه قُلُپ شربت را خورد و لیوان را روی زمین گذاشت. از لرزش دست نادعلی می‌شد فهمید که هنوز حالش جانیامده است. 🔰ادامه در قسمت دوم🔰