🔰بخش چهارم/پایانی🔰
✍ نظرات دکتر ذبیح الله نعیمیان، اندیشمند معاصر، درباره این مجموعه:
◽️مجموعه تاریخی تحلیلی «مشروطیت و شیخ فضل الله نوری»، از مشروطه پژوه معاصر حجّت الاسلام و المسلمین علی ابوالحسنی (منذر)، می تواند در جهت پر کردن برخی خلأهای فکری تاریخ پژوهی ایران معاصر مفید باشد.
◽️نگاهی به کتاب های مذکور، خواننده را متوجّه عمق تحقیقات و تسلّط بسیار نویسنده در تاریخ معاصر می کند؛ چنان که انبوه ارجاعات و استنادهای وی، نظر هر خواننده ای را به خود جلب می کند. هرچند این کتاب ها در قطع رقعی و در حجم متوسّط به چاپ رسیده اند، چنین نگارش هایی می توانند افزون بر ترویج کتاب خوانی، الگوی مناسبی برای کتاب های علمی باشند.
◽️نثر روان و پرمایه نویسنده و انتخاب عناوین زیبا برای هر یک از کتاب ها، از جمله اموری است که توانسته جذابیت مجموعه حاضر را بیش تر کند.
◽️حوزوی بودن نویسنده و نکته سنجی های او، توانسته برخی از خلاهای اندیشه ای در شناخت افکار شیخ را پر سازد؛ حال آن که بسیاری از نویسندگان، به سبب عدم تخصّص و ناآشنایی با مبانی و اندیشه های اسلامی، در قالب هایی به مطالعه کارنامه عملی و فکری [مرجع شهید علامه] شیخ فضل الله [نوری(ره)] می پردازند که توان پاسخگویی به برخی از ابهام های اندیشه و زندگی او را ندارند. بی تردید عدم قرابت علمی میان آنان و فضای فکری شیخ می تواند این مشکل را دامن زند.
◽️نویسنده، ترجیح داده از زوایای گوناگون به تحلیل شخصیت و اندیشه شیخ بپردازد؛ چرا که از نظر او، فقط با چنین شیوه ای است که می توان جایگاه تاریخی حرکت شیخ را شناخت و کارنامه او را ارزیابی کرد؛ برخلاف بسیاری از تحقیق ها که فقط از یک منظر خاص به مسائل پیچیده می پردازند.
◽️نویسنده در پژوهش خویش، این شیوه را اتّخاذ کرده است که بر اساس چارچوبی منطقی و سلسله وار از منظر خویش، هر کتاب از این مجموعه را به دنبال یک دیگر در برابر خواننده قرار دهد.
◽️نویسنده، مقاومت شجاعانه و عزّتمند شیخ را در واپسین روزها و لحظه های زندگی اش که مانند برگ زرّینی در پرونده پر بار او است، به مثابه کلیدی برای بازکردن گنجینه اسرار حیات سیاسی او به کار گرفته است. بر این اساس، کتاب «آخرین آواز قو!»، با تحلیل واپسین برگ کارنامه شیخ، «برچسب های ناچسبی» را که مانع از درک واقعیت های زندگی او، یا وارونه شناختن آن می شود، برمی دارد.
◽️خواننده با مطالعه دفتر نخست، آمادگی می یابد تا وارد تأمّل و ارزیابی تاریخ نگاری سده اخیر در وادی شیخ پژوهی شود. این امر در «شیخ فضل الله نوری، و مکتب تاریخ نگاری مشروطه» دنبال می شود و با معرفتی که از مطالعه این دفتر حاصل می شود، غبار کینه های کهنه بر دل ها درباره شیخ، در جایگاه یکی از برجسته ترین مجاهدان روحانی شیعه، زدوده شده و راه برای رسیدن به معرفتی زلال درباره زمان و زندگی سیاسی شیخ فضل الله هموار می شود.
◽️بر اساس سیر منطقی این مجموعه، پس از برگرفتن حجاب چند لایه تاریخ نگاری تحریفگر، کتاب اندیشه سبز، زندگی سرخ، عهده دار بررسی «زمان و زندگی شیخ» است؛ چه آن که پیش از زدودن این مانع، فهم زمان و زندگی او امری مشکل است.
◽️دیگر حلقه منطقی در این سلسله از مباحث، در جهت تکمیل نوشتار پیشین، بررسی شهادتنامه شیخ است که در کتاب «خانه، بر دامنه آتشفشان!، شهادتنامه شیخ فضل الله نوری»، خواننده، با برخی از زوایای [ناشناخته] شیخ آشنا می شود. حجاب زمان، هرچند شهادت او را برای ما تا حدودی غیر قابل فهم کرده، سینه پر سوز تاریخ می تواند ما را در فهم سرّ شهادت وی مدد رساند. این برگ از تاریخ زندگی شیخ فضل الله بر اساس پایداری آهنین و عاشورایی او و تأثیری که بر صحنه رزم سنّت و تجدّد وارداتی و به ویژه خاطره تلخ اعدام وی در یادها داشت، نگاشته شده است.
◽️با آشنایی به زمان و زندگی شیخ، زمینه بررسی دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی وی فراهم می آید. نویسنده در تحقیق عمیق خویش، کتاب دیده بان، بیدار!، دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ » را به این حلقه از پژوهش، اختصاص داده است.
◽️با بررسی دیدگاه ها و مواضع سیاسی شیخ، ذهن خواننده به دنبال آن است تا سرّ به دار آویختن وی را شفّاف تر ببیند تا از این راه، تجربه ای عبرت آموز برای زمان خویش حاصل کند. کتاب، راز پنهان!، شیخ را چرا و چه کسانی کشتند؟» عهده دار حلّ این معمّای تاریخی سیاسی است.
◽️هرچند مطالعه مجموعه، بسیاری از تنگناهای تاریخی در فهم تاریخ معاصر و به ویژه شیخ پژوهی را از میان بر می دارد، اما پرسش هایی بوده اند که در حلقه های پیشین، مجال پاسخ در خور را نیافته، که در کتاب «کارنامه شیخ فضل الله نوری؛ پرسش ها و پاسخ ها» مجال طرح یافته اند. شایعه های متعدّدی نیز، عامدانه درباره شیخ مطرح شده که کتاب «کالبد شکافی چند شایعه درباره شیخ فضل الله نوری؛ عهده دار پاسخ به آن ها است./تلخیص: حوزه نت، مجله آموزه، ۸۳ش
✳️ @ShahidRabe
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰
✍ به بهانه سالگرد قمری درگذشت شیخ محمد حسین نائینی (۲۶ جمادیالاول ۱۳۵۵ قمری) از معممین حامی مشروطه و مخالف مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
💠 دکترعبدالهادی حائری(مورخ، روزنامه نویس، نوه دختری آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی) به نقل از برادر [محمد حسین] نائینی، می نویسد: نائینی با نگرانی به [آخوند محمد کاظم] خراسانی(از دیگر معممین حامی مشروطه و مخالف شیخ فضل الله نوری ره) گفت:
خبر های ناگواری که درباره نوری می رسد، نشانه آن است که زندگی او در خطر است، اگر مشروطه خواهان، او را بکشند، آبروی [ما] علما، خواهد رفت!/ک، خانه بر دامنه آتشفشان، ص۲۰۳
...[آخوند خراسانی] بر اثر شنیدن خبر اعدام شیخ فضل الله، از شدت ضعف، [شرمساری] همانجا وسط کوچه به زمین خورد.../همان، ص ۲۰۰
...بعد از شهادت شیخ، کسی خنده از آخوند...ندید تا از دنیا رفت/همان، ص ۲۰۱
دکتر حائری: به دار آویختن شیخ، از سوی مشروطه خواهان...بسیاری از مردم عادی را...سخت به مشروطیت و پشتیبانان[حامیان] آن!کینه ور گردانید./همان، ص ۱۹۹
[محمد حسین] نائینی، نسخه های تنبیه الأمة را که در اثبات مشروطیت نوشته بود، در اواخر عمر(برای جلوگیری از سوء استفاده منحرفان از مضامین تند آن نسبت به شیخ شهید و صاحب عروة) با بهای گزاف از این و آن می خرید و نابود می کرد.دکتر حائری، وی را یکی از قربانیان سرخوردگی...از مشروطه می داند...که دیگر حتی نام مشروطه را به زبان نیاورد/ک، آخرین آواز قو، ص۱۲۴
💠 مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله بهجت(ره):
...آقایی که معتقد به مشروطه بود گفت: بعد از بیست سال فهمیدیم که به سود انگلیس تلاش میکردیم! آری، ما مسلمانها در گولخوردن مهارت داریم و آنها (کفار و ابرقدرتها) در گولزدن و فریبدادن مهارت دارند. به خدا پناه میبریم." در محضر بهجت، ج2، ص374.
کشتهشدن مرحوم شیخ فضلالله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد و علیه آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود، ریاست مطلقه و مرجعیت عامه به ایشان میرسید...در محضر بهجت، ج2، ص 620./تلخیص از خبرگزاری تسنیم، کد مطلب
1398/05/11/2067343/
💠 حجتالاسلام والسلمین سید حسین خادمیان نوشآبادی، استاد سطح عالی حوزه، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ:👇
⁉️ با روش عجیب [شیخ محمد حسین] نائینی و آخوند [محمد کاظم] خراسانی، شیخ فضلالله نوری(ره) بالای دار رفت
با تأمل در همه اضلاع عصر غیبت ؛ این حقیقت روشن می گردد؛ پیروزی و شکست مکتب در فقاهت فقها نبوده ؛ بلکه به روش آنان وابسته بوده است
گاهی فقیهی مانند میرزای شیرازی با روشی رفیع ؛ مکتب را بر بلندای خورشید منور می فرمود و گاهی فقیهی مانند نائینی و آخوند خراسانی و … با روشی عجیب ؛ سبب بر دار رفتن شیخ شهید ؛ آیت الله العظمی فضل الله نوری علیهم الرحمه می شدند .
این جاست که باید روش ها هم ملاک و معیار قرار گیرد./هدایت پرس
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
💠 روحانی مبارز و انقلابی، حجت الاسلام والمسلمین جعفر شجونی(ره)، در گفتگو با خبرگزاری رسا/ ۱۲ مرداد ۸۹ ش🔰
هر چند شیخ فضلالله نوری(ره) به سبب اشتباه برخی از مراجع تقلید در نجف [آخوند محمد کاظم خراسانی، میرزا محمد حسین نائینی، میرزا حسین خلیلی طهرانی و ملا عبدالله مازندرانی] که با جریان ضد ایشان همراهی کردند، مظلومانه شهید شد، اما با شهادتش، علما را متوجه اشتباهشان کرد و آنان فهمیدند که بازی خوردهاند.
وی با بیان اینکه علما و مراجع تقلید باید از این وقایع تاریخی عبرت بگیرند و مراقب باشند که عوامل نفوذی آنها را فریب ندهند.
وی به دسیسه منافقان در زمان امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: منافقان با «پدر، خمینی/ پدر، خمینی» گفتن، درصدد نفوذ در نجف بودند که با هوشیاری امام، راه به جایی نبردند.
امام خمینی(ره) همچون شیخ فضلالله نوری(ره) که زیر پرچم بیگانگان نرفت، کوچکترین تأثیری از اجانب نپذیرفت و امروز هم کسی کوچکترین تأثیری در رهبر معظم انقلاب ندارد و ایشان یک تنه در مقابل تمام توطئههای خارجی و داخلی ایستاده است./تلخیص از خبر: ۸۲۴۲۹
⁉️ آیا خوب بودن یک عالم، به معنی درست و بجا عمل کردن و با بصیرت بودن او هم هست؟!🔰
💠 امام خامنه ای(حفظه الله):
باید دشمنیها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئلهی #بصیرت را برای خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهی اوقات غفلت میشود از دشمنیهائی که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئی. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئهای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائی که اینها دارند در مجلس شورای ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهی با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضلالله نوری(ره)- جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضل الله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.امام "رضوان الله" که جامعالاطراف بود، یکی از اطراف شخصیت ایشان همین بود؛ حساس بود. بمجرد اینکه نسبت به قانون قصاص یک حرکتی انجام گرفت، فهمید که معارضهی با قصاص اسلامی، معنایش چیست؛ و آن برخورد قاطع را انجام داد.ما باید اینجور باشیم. بایدحساس باشیم ۸۸/۱۲/۶
چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله[مشروطه] كامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده كردند كه كامیاب شدند. در حالی كه مردم كه جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود كه شیخ فضلاللَّه جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. به نظر من مشكل كار از اینجا پیش آمد كه اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما[حامیان مشروطه در نجف و ایران] - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه آسید عبداللَّه بهبهانی و سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابلهی با حرفهای شیخ فضلاللَّه و جناح ایشان داشتهاند، این مسأله را درمییابد...این حرفها به نجف هم منعكس میشده ...كه همین اظهارات در مذاكراتی كه در نجف در جریان بوده، اینها را میبیند - و [آقایان حامی مشروطه در نجف و ایران] حرفهایی را كه از سوی روشنفكرها و بهوسیلهی عمال حكومت گفته میشد و وعدههایی را كه داده میشد، حمل بر صحت میكردند.
اینطور[به آنها] میگفتند كه: اینها[یعنی عوامل جریان غربگرای مشروطه] قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدفشان دین است! انسان میبیند كه حساسیت آنها (آقایان حامی مشروطه) را در مقابل انحراف كم كردهاند؛ اما حساسیت بعضیها مثل مرحوم آشیخ فضلاللَّه باقی ماند؛ اینها حساس ماندند؛ اصرار كردند و در متمم، آن مسألهی پنج مجتهد جامعالشرایط را گنجاندند و مقابله كردند. ولی جمع دیگر، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوشباوری و حُسنظن و شاید هم نوعی تغافل شدند. البته انسان حدس میزند كه بعضی از ضعف شخصیتیها و ضعفهای اخلاقی و هوای نفس بیتأثیر نبود؛ .../ در دیدار شورای مرکزی و کمیتههای علمی همایش صدمین سالگرد مشروطیت۱۳۸۵/۰۲/۰۹
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
⁉️✍ چرا و چگونه، فتوای آقایان مشروطه خواه فاقد #بصیرت! باعث «بر دار» شدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) شد؟!🔰
💠 دکتر موسی حقانی (مورخ شهیر معاصر):🔰
مراجع [حامی مشروطه در] نجف، [محمد کاظم خراسانی، محمد حسین نائینی، حسین خلیلی طهرانی، عبدالله مازندرانی] از یک موضوع بسیار مهم غافل بودند و آن هم اینکه گروههای ساختار شکن و دین ستیز توانسته بودند در ظرف یک دهه، کاملاً در کانونها و مراکز مختلف دولتی #نفوذ کنند و مستقر شوند و منتظر فرصت مناسب بنشینند. آخوند خراسانی و طرفداران مشروطه نتوانستند تحلیل درستی از میزان تأثیرگذاری گروههای ساختار شکن داشته باشند. عبدالله مازندرانی می گوید: «ما در دفع شجره خبیثه استبداد وارد شدیم و بعضی از مواد فاسده مملکت هم با ما همراهی کردند!» که منظور همان گروههای ساختارشکن هستند.[یعنی برای دفع فاسد از فاسد تر کمک گرفتن!] همین اشتباه در [عمل] باعث شد که جریانات به سمت دیگری تغییر مسیر بدهند. فقط شیخ فضلالله است که ارزیابی دقیقی از این جریانات دارد. ایشان میگوید: اینها گروه منسجم و تردستی هستند که از همه ابزارها بهخوبی استفاده میکنند! #بهاییها، نیهیلیستها، ماتریالیستها و کلاً گروههایی که در «جامعه آدمیت» و «لژ #فراماسونری» جمع شدهاند و میخواهند زمام امور مشروطه را در دست بگیرند و لذا بیکار نمینشیند. اینها در باغ سلیمان خان میکده تشکیل جلسه میدهند. اغلب افراد شرکت کننده، بابی [ازلی] یا مثل اردشیر جی هستند که در آن موقع سر جاسوس انگلیس در ایران بود. یکی از این افراد، سید اسدالله خرقانی است که به او مأموریت میدهند به نجف برود و شعبه «انجمن مخفی» را در آنجا ایجاد کند. در نجف در بیت مراجع و علمای بزرگ نفوذ و «انجمن مخفی» را راه میاندازد. کارش این است که این جریان افراطی هر جا کارش گیر کرد، از مراجع فتوا بگیرد و کارش را راه بیندازد و از طرف دیگر درباره جریان اصیل دینی [که مرجع شهید علامه نوری، نمادش بود]، در ذهن علمای [حامی مشروطه] شبهه و تردید ایجاد کند! اعضای این انجمن هر خبری را که از تهران میرسید و به نفع خودشان بود به علما ارائه میکردند و هر چه که به نفعشان نبود، واژگونه ارائه میدادند. در نتیجه، هر چه شیخ شهید فریاد میزد، به گوش علمای نجف نمیرسید [یا آن حضرات، تحت تأثیر عوامل #نفوذی، حاضر به شنیدن سخنان شیخ نبودند]، اینگونه جلوه میدادند که شیخ با مشروطه مخالف است! بعد هم از مراجع کسب تکلیف میکنند که تکلیف کسی که با مشروطه و مجلس مخالفت میکند، چیست؟! آنها هم حکم میدهند او مطرود است! باید چنین فردی را از بین برد! (یک حکم کلی از آنها می گیرند!)، کسی [به آخوند خراسانی و مازندرانی و نائینی و طهرانی...] هشدار میدهد که: شاید اینها بروند و با این حکم کلی، هزار کار بکنند! ولی عملاً دیر میشود. [و مرجع مجاهد، علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه را بر دار می کنند]
[اسد الله] خرقانی (روحانی نمای فراماسون نفوذی که این فتوا را از این آقایان گرفته بود) در نامه ای به تقیزاده و دو نماینده افراطی مجلس میگوید:🔰
تا دیر نشده است هر چه فتوا میخواهید بگویید که برایتان از علمای نجف بگیرم! که میزان نفوذ او در بیوت مراجع [حامی مشروطه] را بهخوبی نشان میدهد! «خرقانی» بعدها گرایش شبه #وهابی پیدا کرد و امامت حضرت امیر(ع) را منکر شد! او هم با بهائیان همکاری میکرد، هم با بابیان سَر و سِرّ داشت، اما به هر حال نقش او در رساندن واژگونه اخبار ایران به علمای حامی مشروطه در نجف [و گول زدن آنها] یک نقش کلیدی بوده است./برگرفته از گفتگوی نسیم آنلاین، رجانیوز، کد مطلب249867
🔰ادامه در بخش چهارم/پایانی🔰
🔰بخش چهارم/پایانی🔰
📑 #مقاله
♻️ نقد موضع روحانیت حامی مشروطه در برابر بر دار کشیدن علامه شیخ فضل اللّه نورى(ره)
◽️نوع مقاله: مقاله پژوهشی
◽️نویسنده :محمد علی رواستان
◽️مجله حوزه، دوره 30، شماره 169-168 تابستان 1392 صفحه 161-200
چکیده
✍ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نورى(ره)، شخصیت برجسته علمى شیعه در ایران عصر مشروطه است که در جنبش تنباکو نقش اساسى داشت و نیز در نهضت مشروطه، همراه سایر علما علیه استبداد قیام کرد. او، پس از آن که دید غرب گرایان، آرمانهاى مؤمنانه مردم را نادیده مى گیرند و آشکارا با قوانین شریعت و ارزشهاى دینى مخالفت مى ورزند و تنها به فکر پیاده سازى قانون هاى کلیشه اى غرب هستند، مخالف سرسخت مشروطه غربى شد و هرگز نتوانست با آن کنار بیاید، تا جان بر سر این اندیشه گذاشت. عالمان مشروطه خواه، به دلیلِ درک دیر هنگام آمال غرب گرایان و آثار منفى مشروطه غربى، موضع جدّى در برابرِ بردار شدن شیخ نگرفتند و تنها به ابراز ناراحتى بسنده کردند.
این موضعگیرى ضعیف، راه را براى از میان برداشتن بسیارى از عالمان، پس از شیخ و حذف آنان از صحنه مشروطه هموار کرد.
...از همان آغازین گامهای حرکت عالمان برای بنیان گذاری عدالت خانه، دستهایی خود را با برخی عالمان دین همراه کردند. بست نشینی در سفارت انگلستان، که شماری از تاریخ نگاران، آن را به سفارش آقای بهبهانی دانسته اند، 6 نخستین گام در به کژراهه کشاندن مشروطیت از مقصود عالمان دین، به قانون و آزادی و مساوات به مفهوم غربی بود و نتیجه آن کنارگذاردن روحانیت از مجلس، غلبه روشنفکرها و تندروها و مانع تراشی برای اسلامی شدن قوانین در آینده بود.
طرح این اندیشه ها در همان اوان قیام مشروطیت، شماری از عالمان و بیش از همه، علامه شیخ فضل اللّه نوری را به روشن گری مراد خویش از مشروطه واداشت، پس از پیروزی مشروطه و غلبه تندروها، تا آن جا پیش رفتند که رهبر مشروطه مشروعه، علامه شیخ فضل اللّه نوری را به دار کشیدند. مردی که در عظمت شخصیت او دوست و دشمن هم داستان اند و او را دلداده شریعت7 و بالاترین مقام دینی پایتخت 8 و برتر از دیگران، معرفی نموده اند. نفوذ او را دشمنان او باور داشته10 و مقام اجتهادش را همگان پذیرفته اند.11 و طرفه آن که شیخ ابراهیم زنجانی [روحانی نمای فاسد فراماسون و رئیس دادگاه فرمایشی که علامه فضل الله را به اعدام محکوم نمود] در ادعانامه خود علیه علامه شیخ فضل اللّه، به فتوای رهبران مشروطه خواه نجف[محمد کاظم خراسانی، حسین خلیلی تهرانی، عبدالله مازندرانی، محمد حسین نائینی] دست آویخت12.
این مقاله پژوهشی درصدد واکاوی این گزاره است که چرا علامه شیخ فضل اللّه بردار شد و عالمان مشروطه خواه مخالف شیخ شهید، چه باید می کردند و نکردند! و در برابر این جنایت بزرگ، چه موضعی باید می گرفتند؟ که نگرفتند!
برای کاوش در این موضوع، نخست به ویژگیهای مرجع شهید علامه شیخ فضل اللّه نوری در مشروطه خواهی اشاره شده است; ویژگیهایی که سبب شد سفارت انگلیس او را خطر بزرگ بداند14 و اعدام او مهم ترین آمال شماری از مشروطه خواهان گردد. آن گاه بازتابها و پیامدهای بردار شدن شیخ نگریسته شده و در بخش پایانی موضع عالمان حوزه به بوته نقد و بررسی گذاشته شده است.
کامل مقاله👇
https://jh.isca.ac.ir/article_516.html
✍ تذکر:🔰
انتشار این مقاله از سوی کانال، به معنی تأیید تمامی مطالب مطروحه، نیست.
✳️ @ShahidRabe
🌹ایام ارتحال مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر، حجت الاسلام والمسلمین استاد علی دوانی(ره) از احیاگران اندیشه و راه مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، تسلیت باد/ (ارتحال: دیماه ۸۵ شمسی)
🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
❇️ اجمالی درباره استاد علی دوانی(ره):🔰
✍روستای کوچک «دوان» در ۱۲ کیلومتری شمال «شرقی» کازرون در طول چهارده قرن، بیش از سی عالم بزرگوار را تربیت، و به عالم اسلام تقدیم کرده است، و بدون تردید، سرآمد آنان در تاریخ معاصر ایران، مرحوم استاد علی دوانی است.
استاد دوانی، در مهر ماه ۱۳۱۰ هجری شمسی در آن روستا متولد شد و تا سن هفت سالگی در دوان به سر می برد و پس از آن، نزد اقوامش به «آبادان» رفت. در آن شهر، دو کلاس اکابر (ششم ابتدایی) را پشت سر گذاشت و وارد آموزشگاه فنی شرکت نفت شد.
حدود سال۱۳۲۲ش برای تحصیل علوم دینی عازم نجف شد و به مدت پنج سال و نیم در حوزه علمیه نجف نزد استادانی چون «شهید آیت الله مدنی»، «آقا شیخ علی کاشانی»، «میرزا محمد اردبیلی»، «محمد غروی»، «آیت الله محمدرضا طبسی» و «آیت الله حاج میرزا علی فلسفی» تحصیل کرد و کتاب قوانین در علم اصول فقه و جلد نخست شرح لمعه را به پایان رسانید.در اوایل سال ۱۳۲۷ش به دلیل کسالت و برای تغییر آب و هوا به کشور بازگشت و ابتدا به زیارت بارگاه حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) شتافت و سپس به نهاوند رفت و با دختر مرحوم آیت الله احمد آل آقا نهاوندی از سلالة استاد کل وحید بهبهانی ازدواج کرد.واستاد دوانی پس از ازدواج برای تکمیل تحصیلات خود به قم رفت و در محضر اساتیدی چون حضرت امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، شهید آیت الله صدوقی و آیت الله بروجردی، فقه، اصول، تفسیر و فلسفه را فرا گرفت و پس از ۲۲ سال دروس حوزوی را به پایان رسانید.این عالم فرزانه کار خود را در دو شیوه متمرکز کرده بود؛ یکی منبر و سخنرانی دینی و دیگری، تألیف و تصنیف کتب مذهبی. بر این اساس، سال ها در داخل کشور و همچنین چندین سال در کشور کویت در ماه های مبارک رمضان، محرم و صفر سخنرانی می کرد. وی در قم با جمعی از فضلای حوزه علمیه، مجله دینی «درس هایی از مکتب اسلام» را منتشر کرد. در سال ۱۳۵۰ش به تهران آمد و در این شهر سکونت کرد و در هر دو مقوله، فعالیت خود را ادامه داد و موفق شد بیش از ۷۶ جلد کتاب در زمینه های تألیف، ترجمه و تصحیح منتشر سازد.ایشان بیش از هشتاد مقاله تحقیقی نیز در جراید به چاپ رسانده است؛ افزون بر آن در دانشگاه های گوناگون از جمله دانشگاه تربیت معلم، امام صادق (ع)، امام حسین (ع)، دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران، دانشکده علوم قرآنی و ... در موضوعات تاریخ اسلام، سیره ائمه معصومین، تاریخ فقه، تراجم و رجال به تدریس پرداخت. استاد دوانی در حدود سی کنگره علمی شرکت کرد و مقالات او در بیشتر این کنگره ها به چاپ رسید. برخی از آثار ایشان به شرح زیر است:
۱. امام مهدی(ع) از دیدگاه قرآن و عترت
۲. دانشمندان عامه و مهدی موعود(ع)
۳. مفاخر اسلام (دوازده جلد)
۴. نگاهی کوتاه به زندگانی پر افتخار سیدرضی
۵. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت
۶. شرح زندگانی استاد کل، وحید بهبهانی
۷. امام خمینی(ره) در آیینه خاطره ها
۸. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت
۹. زندگانی آیت الله بروجردی
۱۰. خاطرات من از استاد شهید مطهری
۱۱. شرح زندگانی جلال الدین دوانی
۱۲. نهضت روحانیون ایران (ده جلد)
۱۳. نقد عمر
🔸(برگرفته از کتاب تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تحقیق دکتر عبدالعلی لهستانی زاده، انتشارات نوید شیراز، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش، ص ۴۹۳).
🌹استاد دوانی سرانجام پس از یک عمر فعالیت و مجاهدت بیوقفه، در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در سن ۷۷ سالگی به لقاءالله پیوست و پس از تشییع با شکوه در صحن عتیق حضرت معصومه (س)، در شهر مقدس قم که آرزوی دیرینش بود به خاک سپرده شد./ پایگاه اطلاع رسانی حوزه، حوزه نت
🔸فهرست تکمیلی از کتب و مقالات...👇
https://www.hamshahrionline.ir/news/43136/
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
✍ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه الشریف از منظر مورخ فقید، استاد علی دوانی 🔰
💠 استاد دوانی(ره):
آنچه مايه كمال تأسف است، اين است كه هرچند پس از پيروزی انقلاب اسلامی ملت ايران به رهبری حضرت امام خمينی(قده)، بيشتر مقاصد آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نوری، از جمله «مشروطه مشروعه» و تاسيس «مجلس شورای اسلامی» و حضور شورای ناظر بر مصوبات مجلس (نگهبان)، جامه عمل پوشيده، و آنچه آن #مرجع_بزرگ و #مجاهد می خواست به وسيله جانشین بحقش حضرت امام خمينی انجام گرفت، ولی از آن آيت بزرگ الهی تقدير شايسته ای به عمل نيامد، حال آن كه بسيار به جا بود درباره وی كتاب های تحقيقی، تأليف و تصنيف شود، و كنگره بزرگی بگيرند.
در يك كلام، آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نوری، شهيد راه اسلام شد. كسی حق او را چنان كه بايد ادا نكرد، و تاكنون هم ادا نشده است، ولی چنان كه گفتم همين كه بازار آشفته ای به وجود می آيد، مزدوران اجانب در گوشه و كنار، بيرون آمده و به سمپاشی بر ضد او و مثله ساختن تاريخ می پردازند، و از اين راه ماموريت خود را به انجام می رسانند./از مقاله استاد دوانی دریادمان «تندیس پايداری»،ویژه نامه روزنامه رسالت درنکوداشت مرجع شهید نوری(ره)/نوید شاهد
✅ 📃 #مقاله
✍ موضوع:[#مرجع_شهید علامه] شیخ فضل الله نورى(ره) و مشروطه
🖋به قلم: محقق و پژوهشگر فقید معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتى براى اولین بار تاریخ مشروطه را مرور کردم و از نقش ارزنده آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى در حفظ و نگاه دارى جنبه دینى آن نهضت آگاه شدم، از سرانجامِ شوم بر خورد مخالفان با آن رهبر بزرگ مذهبى بسیار ناراحت و منقلب شدم، و در صدد برآمدم که آن را جبران کنم. تا قبل از آن که کتاب «نهضت روحانیون ایران» را بنویسم (سال 1341) تاریخ مشروطه را بعضى از افراد بى قید و لامذهب نوشته بودند که از روحانیان عقده به دل داشتند و از روشن فکرى دم مى زدند. همه آنان حق بزرگ و نقش ارزنده آیت الله شهید نورى را تضییع کرده و انگ ها به آن مرد بزرگ علم و دین زده بودند؛ از جمله آنان🔰
◽️ناظم الاسلام کرمانى [بابی ازلی ماسون، از پایه گذاران انجمن های مخفی ماسونی]،
◽️مهدى ملک زاده [فراماسون و فرزند ملک المتکلمین بابی ازلی ماسون] و
◽️احمد کسروى [روحانی نمای دین ستیز فراماسون]
هستند؛ ...
آرى، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه اى که روشن! فکران [معلوم الحال] به وجود آوردند، غل و زنجیرى است که به دست و پاى ملت ایران مى بندند، و آنان را از آن چه مى باید تحقق یابد، محروم مى کنند؛.../کامل مقاله👇
http://mashrootiat.pchi.ir/show.php?page=contents&id=16388
✳️ @ShahidRabe
✍به بهانه ایام ارتحال دو اندیشمند بزرگ (سالگرد استاد علی دوانی و درگذشت جانسوز علامه مصباح یزدی) رضوان الله تعالی علیهما🔰
✳️ تشکر ویژه استاد علی دوانی از علامه مصباح یزدی و آقای حسینی بوشهری، در انتهای مقاله پیش رو🔰
از آیت الله آقاى مصباح یزدى و جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حسینى بوشهرى تشکر مى کنم که مرا به جهت پیشکسوتى در نگارش صحیح تاریخ مشروطه در حوزه علمیه، مورد عنایت قرار دادند.
🔰کامل مقاله🔰
✅ 📃 #مقاله
✍ موضوع:[#مرجع_شهید علامه] شیخ فضل الله نورى(ره) و مشروطه
🖋به قلم: محقق و پژوهشگر فقید معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم. وقتى براى اولین بار تاریخ مشروطه را مرور کردم و از نقش ارزنده آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى در حفظ و نگاه دارى جنبه دینى آن نهضت آگاه شدم، از سرانجامِ شوم بر خورد مخالفان با آن رهبر بزرگ مذهبى بسیار ناراحت و منقلب شدم، و در صدد برآمدم که آن را جبران کنم. تا قبل از آن که کتاب «نهضت روحانیون ایران» را بنویسم (سال 1341) تاریخ مشروطه را بعضى از افراد بى قید و لامذهب نوشته بودند که از روحانیان عقده به دل داشتند و از روشن فکرى دم مى زدند. همه آنان حق بزرگ و نقش ارزنده آیت الله شهید نورى را تضییع کرده و انگ ها به آن مرد بزرگ علم و دین زده بودند؛ از جمله آنان ناظم الاسلام کرمانى[بابی ازلی، از بنیانگذا ان انجمن های مخفی ماسونی]، [ماسون] مهدى ملک زاده[فرزند بابی ازلی ماسون، ملک المتکلمین] و [ماسون]احمد کسروى[دین ستیز] هستند؛ هر چند کسروى تا حدّى حقایق را گفته و بهتر از دیگران واقعیت را ابراز داشته است؛ زیرا مثلاً کسروى در نتیجه گیرى مى گوید: حاج شیخ فضل الله، مشروطه مشروعه مى خواست، و دو سید طباطبائى و بهبهانى مى گفتند: وجود ناقص بهتر از عدم محض است.
[موضع شیخ، طباطبائى و بهبهانى در برابر مشروطه گ]
آرى، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه اى که روشن! فکران به وجود آوردند، غل و زنجیرى است که به دست و پاى ملت ایران مى بندند، و آنان را از آن چه مى باید تحقق یابد، محروم مى کنند؛ ولى دو سیّد مى گفتند با تمام زحماتى که در این راه کشیدیم، به نقطه اى رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودى مقصود ما را تأمین مى کند و خودکامگى شاه و اطرافیانش را قید مى زند. ما مشروطه را به این جا رسانده ایم و نمى توانیم آن را به کلى رها کنیم؛ همین که قانونى تدوین شده، مهم است.
حاج شیخ فضل الله مى گفت مجلس باید «مجلس شوراى اسلامى» باشد. در دو پیش نویس فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولى منورالفکرها در آخر کار که باید به امضاى مظفرالدین شاه مى رسید، آن را به مجلس شوراى ملى تغییر دادند.
آیت اللّه شهید با موضع گیرى هاى خود هنگام تحصن در زوایه حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتى از متمم قانون اساسى، از جمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطه اى که ما در آغاز کار مى خواستیم، محقق نشده و بر سر این کار هم جان خود را از دست داد. دو سیّد نیز از کار خود طرفى نبستند؛ زیرا طباطبائى را به مشهد تبعید کردند و به کلى منزوى نمودند؛ به طورى که کاملاً فراموش شد و آقا سیّد عبد اللّه[بهبهانی] را هم به قتل رساندند. نتیجه آن شد که با روى کار آمدن رضاخان، شاه ایران[رسما"] عامل انگلیس ها شد که اگر مى ماند، حکومت لائیک را مانند ترکیه در ایران بر قرار مى ساخت.
این دست بیگانگان است که با قوّت، در حساس ترین موضع کشورهاى ضعیف فعالیت مى کند.
[ریشه یابى واقعه مشروطه و نقش شیخ فضل الله]
براى این که بدانیم واقعه مشروطه و حق بزرگ شیخ فضل الله در آن از کجا سرچشمه گرفته، به قبل برمى گردیم در قرون وسطى، از فلسفه و شعب علوم عقلى ـ که فروغ تمدن غرب در یونان و روم بود ـ خبرى نبود و ظلمت جهل و بى خبرى سراسر اروپا را گرفته بود. مهم ترین کار اروپاییان، حفظ کتاب هاى مذهبى نقاشى در دِیْرها بود، تا این که اسلام از راه جبل الطارق به اسپانیا و از آن جا به جنوب فرانسه و شمال ایتالیا رسید و از راه دریا هم به جزیره سیسیل و سایر جزایر دریاى مدیترانه آمد که در دست نصارا و اصحاب انجیل قرار داشت.
سرداران اولیه قواى اسلام ـ مخصوصا عبدالرحمن که در سرزمین تور فرانسه شکست خورد و شهید شد ـ به قصد گسترش اسلام به آن نقاط رفتند و نداى اسلام را در آن جا گستردند.
ماجراى آن را مفصل شکیب ارسلان، نویسنده بزرگ دنیاى عرب، در کتاب خود ـ که بنده آن را به نام «تاریخ فتوحات مسلمانان در فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه» ترجمه و چاپ و منتشر کرده ام، و تا کنون هفت بار چاپ شده است ـ آورده است. عظمت اسلام و نقش آن در بیدارى ملل مغرب زمین، از همین کتاب ـ که مآخذ آن هم بیش تر نوشته هاى مورخان غربى است ـ کاملاً پیداست.
نخست در اسپانیا بارقه علوم عقلى که روزى در دست حکماى یونان و روم بود، از شرق به غرب تابید. رسائل فلسفى اخوان الصفا از بصره، و حکمت فارابى و ابن سینا از شرق ایران به اسپانیا رسیده؛ علماى اسلامى در اسپانیا به آن دل بستند و تدریس و تحصیل آن را آغاز کردند. مسلمانان این آثار را در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى به زبان عربى ترجمه کردند و اخوان الصفا، فارابى و ابن سینا به تکمیل ترجمه ها مبادرت ورزیدند و در شعب گوناگون تدوین نمودند.
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
فلسفه و علوم عقلى به زودى جاى خود را در اسپانیاى اسلامى (اندلس) باز کرد و به وسیله ابن صانع، ابن باجه و بیش تر ابن رشد سیر نهایى خود را پیمود. این علوم از آن جا به اروپا رفت و به شاخه هاى زبان لاتین درآمد و باعث بیدارى غربیان شد. ماجراى آن هم از این قرار بود: غربیان به اسپانیا آمدند و نخست زبان عربى را به خوبى آموختند؛ پس از مهارت یافتن در زبان عربى، آن کتب را با خود به اروپا بردند و به سرعت آن ها را ترجمه کردند، و چه بسا که نسخه اصل آن ها را در تمام رشته هاى علمى (فلسفه، نجوم، ریاضیات، هیأت، طب، شیمى، فیزیک، و غیره) به دست آوردند و پس از ترجمه، به تدریس و تحصیل و گسترش آن ها اهتمام ورزیدند. آنان از راه جنگ هاى صلیبى که دویست سال بین اروپاییان و مسلمانان ادامه یافت، به تمام ممالک اسلامى راه یافتند، و از نزدیک تمدن عظیم اسلامى و گسترش علوم و فنون مسلمانان را ملاحظه کردند و آن چه را دیده بودند، در اروپا براى خود پدیدآوردند.
مهم ترین و قدیمى ترین کلیساها و بناهاى تاریخى اروپا، بعد از آمدن اسلام به اسپانیا در اواخر قرن اول هجرى بنا شد. این بناها را هم از روى نقشه مسجد عظیم قرطبه و دیگر بناهاى تاریخى، مانند کاخ ها، سدها، پل ها و جاده هاى مسلمانان در اسپانیا پدید آوردند.
از آن پس غارت کتاب ها و میراث فرهنگى ما را آغاز کردند؛ زمین ها را براى بردن آثار تاریخى ما کاویدند که امروز آن ها را در کتاب خانه ها و موزه هاى آنان مى بینید. همچنین از راه اعزام میسیون هاى تبشیرى به ممالک اسلامى، باقى مانده آثار تمدن اسلامى را با خود به اروپا بردند و براى ما که صاحب اصلى آن ها بودیم، چیزى باقى نگذاشتند. آنان اسلام را از اسپانیا و شرق اروپا عقب زدند.
براى این که بدانید اروپاییان چگونه تمدن، علم و صنعت را از ما مسلمانان گرفتند، به کتاب پر ارزش «آفتاب اسلام در غرب» نوشته خانم دکتر «زگرید هونکه» آلمانى را مطالعه کنید که حقیقت را مانند آفتاب روشن ساخته است؛ به مصداق این بیت:
خوش تر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران
خواندن این کتاب براى مبلغان ضرورى است؛ مخصوصا مبلغانى که به خارج مى روند. بنده در شهر برلین آلمان، سراغ این خانم را گرفتم که بروم از وى تقدیر کنم؛ ولى گفتند در فلان شهر بوده و پنج سال است که به بهشت رفته است! واقعا تأسف خوردم و گفتم باید هم به بهشت برود. شما هم این کتاب را بخوانید و ببینید که جا دارد به بهشت برود یا نه؟
اروپاییان پس از آن، به استعمار و استثمار ممالک اسلامى پرداختند؛ شبه قاره هند را به وسیله کمپانى هند شرقى بلعیدند؛ امپراطورى عثمانى را تجزیه نمودند و کشورهاى اسلامى شمال آفریقا و مصر و سودان را مستعمره خود کردند؛ آن گاه چشم طمع به کشور ما دوختند؛ یعنى ایران بزرگ آن روز؛ ولى در این جا با سدّ پولادینى به نام مرجعیت مطلق مواجه شدند. اگر در دیگر کشورهاى اسلامى، مقام شامخ مرجعیت کاربرد داشت و علما، تابع حکومت وقت و حقوق بگیر آن ها نبودند، مراجع شیعى مى توانستند با حکم جهاد و فتواى قاطع خود، جلو هجوم بیگانگان و نقشه ها و دسیسه هاى آنان را بگیرند؛ ولى در آن جا چنین نبود.
[توطئه هاى انگلیس در ایران و مقابله علما با آن]
در نقشه انگلیس ها که نخست با حضور کمپانى رویتر انجام گرفت، با فتواى اعلم علماى ایران، حاج ملاعلى کنى، مواجه شدند. ایشان به ناصرالدین شاه تلگراف زد که اگر میرزا حسین خان سپهسالار، عاقد قرارداد خائنانه رویتر، با تو از اروپا وارد خاک ایران شود، او را تکفیر مى کنم. همین پایمردى موجب شد که قرارداد مزبور لغو شود.
سپس انگلیسى ها از راه کمپانى رژى وارد شدند و تا پنجاه سال خرید و فروش تنباکوى ایران را در اختیار داشتند. این توطئه هم با فتواى قاطع میرزا شیرازى در هم شکست. مرحوم میرا در فتواى خود چنین نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو ـ بأىّ نحو کان ـ در حکم محاربه با امام زمان است.
شاه مستبد پس از این حکم، مجبور شد قرار داد مذکور را لغو کند تا ملت ایران از خطرهاى آن دو واقعه آسوده شوند.
شایان ذکر است که اگر دو کمپانى انگلیسى در کار خود موفق مى شدند، قضایاى بعدى هم طبق خواست و نقشه آن ها عملى مى شد. اگر هم ایران به استعمار آن ها در نمى آمد، حداقل مثل ترکیه، حکومت آن به صورت لائیک و بدون قید اسلام اداره مى شد. اگر چنین اتفاقى در ایران رخ نداد، بر اثر وجود مراجع عالى قدر و حکم نافذ آنان بود.
پس از لغو قرارداد کمپانى رژى، به دستور ناصرالدین شاه هیأتى مرکب از شاه زادگان، رجال سرشناس و علما تعیین شدند که قرارداد را بررسى کنند و خسارت کمپانى را ارائه دهند تا پرداخت شود. یکى از آن علماى بزرگ تهران، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى بود.
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
این عده از علما وقتى دیدند نفوذشان چنین قراردادى را لغو کرده، تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کردند تا بر سیاست مملکت نظارت داشته باشد و اختیارات شاه و اعضاى دولت را محدود کند و از صورت استبدادى در آورد.
تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کم کم گسترش یافت و به صورت حکومت مشروطه درآمد. آیت اللّه شهید، ابتدا از این هدف پشتیانى کرد؛ ولى همین که دید روشن فکران و ایادى بیگانه وارد عمل شده و سردمدار تدوین قانون مشروطه و تشکیل مجلس شورا شده اند، هشتاد روزنامه یکى بعد از دیگرى به صورت خلق الساعه پدید آمد و دهن کجى به دین و روحانیان را آغاز کرده و از حقوقى که از غرب آمده دفاع مى کنند، خود را کنار کشید و به مخالفت با آن پرداخت تا جایى که جان خود را بر سر این راه گذاشت.
انگلیسى ها، به موقع در نقاط مختلف ایران گشته بودند و از امکانات موجود در ایران و معادن غنى و سرشار آن، از جمله نفت به خوبى اطلاع داشتند؛ به همین جهت پس از شکست دو کمپانى مزبور، از راه رخنه در حکومت مشروطه وارد شدند ـ که گفتیم ـ اگر آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه در تدوین متمم قانون اساسى موفق نمى شد، حتما نقشه انگلیسى ها جامعه عمل مى پوشید و مانند ترکیه ـ که یک سال قبل از ما حکومت مشروطه را به دست آورد ـ، حکومتى لائیک بر سر کار مى آمد.
[نقش علما در مبارزه با بیگانگان]
براى این که بدانید سهم علما و زعماى دینى در جلوگیرى از نفوذ بیگانگان در سیاست مملکت چقدر بوده، نامه اى را ارائه مى دهم که مرحوم آیت اللّه سیّد محمدکاظم یزدى در 14 صفر سال 1321 قمرى، پنج سال قبل از تأسیس حکومت مشروطه، به آقا سیّد حسین صدر قمى، شاگرد میرزاى شیرازى و مشاور مخصوص مرحوم حاج شیخ فضل اللّه نورى، نوشته و از او خواسته است وى را از غائله اى که پدید آمده، آگاه سازد تا تکلیف خود را بداند.
این نامه بسیار پر ارزش است. من از برادرمان آقاى ابوالحسنى (منذر) خواهش کردم روى آن کار کند و اعلام نماید که چگونه آیت اللّه یزدى پنج سال قبل از تأسیس مشروطه خطرهاى آن را پیش بینى کرده است؟!
این نامه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» آورده ام. در این جا چند جمله آن را مى خوانم، و توجه اهل نظر را به آن جلب مى کنم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم... اکنون تکلیف فعلى اقتضا نموده در خصوص مواد متجدده و قوانین مستحدثه که چندى است اخبار موحشه آن، انتظام امور غالبى را مقدّر به انفصام نموده، چون داعى استحضار تام از مواقع ورود و صدور آن به نحوى که موافق نظام و محصل مرام است، ندارم، استکشاف حال و استعلام وظیفه فعلیه آن را از آن جناب نمایم، (1) به جهاتى که مربوط به ورود بر این گونه مواد، از آن جناح مشهود بود، انشاء اللّه تعالى اهتمامى بسزا و تأملى وافى نموده، داعى را هم مسبوق دارید؛ چه این که به نحوى که مربوط است، از گوشه و کنار شورش را موجب گردیده که چنان چه این آشفتگى را برقرار و زمانى پراکندگى به استمرار گذرد، واهمه آن است که طایفه بیگانه که زمانى است به انتظار بازار آشفته اند، وقت را غنیمت شمرند و خداى نخواسته این بُقعه مبارکه ایران که از بین تمامى مملکت وسیعه (اسلامى) اختصاص به اهل ایمان داشته، مانند کشور هندوستان به دست دشمن برسد....
نامه مفصل است. پیداست که آقا سیّدحسین هم کل مطالب را که بعدها در لوایح حاج شیخ فضل اللّه درج شده، به آن مرجع دل سوز به حال اسلام و مسلمانان اطلاع داده است و همان هم موجب شد که آیت اللّه سیّد محمّدکاظم یزدى در ماجراى مشروطه، [در عین حال که همفکر و دوست شیخ شهید بود] روشى احتیاط آمیز داشته باشد و مانند سه مرجع دیگر (آخوند محمد کاظم خراسانى، حاج میرزا حسین تهرانى و حاج شیخ عبداللّه مازندرانى) طرفدار مشروطه کذایى نباشد؛ بلکه خود را از آن ورطه کنار بکشد.
این که مشهور است سیّد کاظم یزدى مخالف مشروطه بوده، از همین جا سرچشمه گرفته؛ زیرا او پنج سال قبل از واقعه، دچار تشویش مى شود که مبادا کارگردان واقعى، بیگانگان و ایادى داخلى آن ها باشد. که این چنین نیز بود و آن شد که نمى بایست بشود.
نکته دیگر این که یکى از صاحب نظران امور سیاسى دین، در کتابش نوشته است:
در زیر هیچ قرارداد استعمارى که در دویست سال گذشته در ایران منعقد شده، شما امضاى یک آخوند نجف رفته را نمى بینید؛ ولى امضاى آقا مهندس و دکتر هست.
اخیرا عده اى از همان قماش ایادى اجانب در صدر مشروطه، گفته اند:
مگر روحانیت وزیر و مسؤول مملکتى بوده اند که امضایشان زیر قراردادها نیست.
مى گوییم اولاً این نوشته روحانیان نیست، نوشته کسى است که تا همین اواخر وقتى قصد توهین به روحانیان را داشتند، به کلام دکتر...؛ استناد مى کردند؛ ثانیا اگر از بیم روحانیان نبود یا آنان با عاقدان قراردادهاى استعمارى کنار مى آمدند یا بى تفاوت مى ماندند، قراردادها بسته مى شد و از لغو آن ها هم خبرى نبود؛
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰
ثالثا حاج میرزا آقاسى، صدراعظم محمّد شاه قاجار، یک آخوند نجف رفته و شاگرد ملا عبدالصمد همدانى و معروف به «آخوند ایروانى» بود. او چهارده سال صدراعظم بود. در تمام دوران صدارت وى یک قرارداد استعمارى به زیان دولت ایران بسته نشد و امضاى او پاى چنان قراردادهایى نیست. با این که ما او را ـ به دلیل خلع لباس قرار گرفتن در ارکان دولت ـ روحانى نمى دانیم. آیا همین کافى نیست که دیگر لب فروبندید و سخنان سخیف بر زبان نیاورید؟
[اصل دوم قانون اساس، خون بهاى شیخ شهید]
بارى، سخن از نقش ارزنده آیت اللّه شهید حاج شیخ فضل اللّه نورى در نجات مشروطه بود، تا جایى که جان خود را در این راه از دست داد. در این جا مناسب مى دانم اصل دوم قانون اساسى را که خون بهاى آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله است، عینا بیاورم:
مجلس مقدس شوراى ملى که به توجه و تأیید... حضرت امام عصر ـ عجل الله فرجه ـ و بذل رحمت اعلى حضرت شاهنشاه اسلام ـ خلد الله سلطانه ـ و مراقبت حجج اسلامیه ـ کثّرالله امثالهم ـ و عامّه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصرى از اعصار، مواد قانونیّه آن مخالفتى با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلى الله علیه و آله نداشته باشد. و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه، بر عهده علماى اعلام ـ ادام الله برکات وجودهم ـ بوده و هست؛ لهذا رسما مقرر است در هر عصرى از اعصار هیأتى که کم تر از پنج نفر نباشد، از مجتهدین و فقهاى متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند، به این طریق که علماى اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامى بیست نفر از علما که داراى صفات مذکور، باشند به مجلس شوراى معرفى بنمایند. پنج نفر از آن ها را یا بیش تر به مقتضاى عصر، اعضاى شوراى ملى به اتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند، تا موادى که در مجلسین عنوان مى شود، به دقت مذاکره و غور و بررسى نموده، هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قوانین مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأس این هیأت علما در این باب مطاع و متّبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر ـ عجل الله فرجه ـ تغییرپذیر نخواهد بود.
[شهادت شیخ فضل الله ]
آرى، نیروهاى سپهدار تنکابنى و بختیارى تهران را فتح کردند و مشروطه خواهان بر پایتخت مسلط شدند. در این بحبوحه فوج مجاهدان اداره شهربانى را قبضه کردند و یپرم ارمنى به ریاست شهربانى رسید. پس از فتح تهران خیرخواهان و نزدیکان به آیت اللّه شهید گفتند براى حفظ جانتان به سفارت روس پناه ببرید. سفیر روس هم از وى دعوت کرد که اگر به سفارت نمى آید، اجازه دهد پرچم روس را روى بامش به اهتزار درآورند تا مصونیت پیدا کند؛ ولى او نپذیرفت و گفت:
براى یک عالم اسلامى ننگ است که پناه به کفر ببرد.
سفیر عثمانى از این موضوع اطلاع یافت و از وى خواست به آن سفارت پناه ببرد که دولتى اسلامى است؛ ولى آیت اللّه شهید به نزدیکانش گفت:
یک عمر نان على را خورده ام، این آخر عُمْرى نمى خواهم وام دار... باشم.
سرانجام عصر روز سیزدهم رجب سال 1327 او را که ـ حتى به گفته دشمنانش ـ اعلم علماى تهران بود، به جرم مخالفت با مشروطه کذایى و گذراندن اصل دوم متمم قانون اساسى، به میدان توپخانه و به پاى دار بردند.
در آن حال آن مرد بزرگ هفتاد ساله، بدون این که رنگ ببازد و از خود ضعف نشان دهد، این آیه شریفه را مى خواند: «و افوض امرى الى اللّه ان اللّه بصیر بالعباد». و مى گفت: «اگر نا مهربان بودیم، رفتیم». هنگامى که به پاى دار رسید، عمامه اش را از سر برداشت و به طرف مردم پرت کرد و گفت:
عمامه را از سر من برداشتند، از سر دیگران هم بر مى دارند.
و لحظه اى بعد در بالاى دار، جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ در حالى که مردم فریب خورده و طرفداران مشروطه به شدت کف مى زدند و شادى مى کردند!
واقعا روانشاد، جلال آل احمد، چه زیبا مى گوید:
من نعش آن بزرگوار را بر سردار هم چون پرچمى مى دانم که به علامت استیلاى غرب زدگى پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد.
🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰