eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
260 ویدیو
351 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰بخش دوم/پایانی🔰 🔸قانون اساسی مشروطه؛ طفلی که ناقص به دنیا آمد! ✍ با آغاز به کار مجلس، تهیه قانونی که ساختار حکومت را تعریف و محدود سازد، به دغدغه بنیادین نمایندگان مجلس بدل شد. نخستین مجموعه‌ای که به این منظور تهیه شد، سندی 51 ماده‌ای بود که توسط برادران پیرنیا (حسن معروف به مشیر الدوله و حسین ملقب به موتمن الملک) به نگارش درآمد. بخش عمده این سند ترجمه‌ای از قوانین اساسی چند کشور اروپایی بود. نکته‌ای که حتی احمد کسروی (فراماسون) هم در کتاب «تاریخ مشروطه» خود به آن ازعان دارد. طراحان قانون اساسی و برخی از نمایندگان مجلس اول که در مقابل گفتمان «مشروطه مشروعه» مرحوم شیخ فضل الله نوری، نگرش غربگرایانه و غیردینی از مشروطه را مدنظر داشتند، با بهره‌گیری از فضای روانی و غلبه حس مشروطه‌خواهی در میان افکار عمومی، این متن را با شتاب به تصویب رساندند. فاصله گرفتن از این فضای هیجانی و آرام شدن سیر رویدادها می‌توانست فضایی عقلانی مهیا سازد تا در سایه آن، ریشه‌های فکری و اهداف غایی سردمداران این طرز تفکر، با محک نقد عالمانه سنجیده شود تا «سیه روی شود هر که در او غش باشد». امّا تعجیل در تدوین و تصویب قانون اساسی مانع از این امر شد و گفتمان شیخ فضل‌الله را به حاشیه راند... این شتاب بیش از حد باعث شد تا در اولین قانون اساسی مصوب مجلس مشروطه، فقدان ارکان و بنیانهای مرسوم در قوانین اساسی، به چشم بیاید. در نتیجه آنچه قانون اساسی نامیده می‌شد عملاً «سند قانونی روشمندی نبود و مرکب از مجموعه شروط با عجله سرهم بندی شده‌ بود! از این مهم تر اینکه در هیچ کدام از اصول آن به حقوق و آزادیهای عمومی، آزادی احزاب، تفکیک قوا و استقلال قوه قضائیه نیز اشاره‌ای نشده بود. متمم قانون اساسی رسما" در ۱۵ مهر ۱۲۸۶ ش و یک سال پس از تأسیس مجلس شورای ملی به تصویب رسید. امّا ناهمخوانی با خصلتهای مذهبی و اجتماعی جامعه، زمین ناهموار سیاست در ایران و حرکات همراه با احتیاط و مدارا و غیرمستقل، برخی نخبگان سیاسی و نمایندگان مجلس (وابستگی به غرب و اجانب) این متمم را نیز دچار ناکارآمدی کرد و زمینه های آغاز دوران سیاه دیکتاتوری رضاشاه را فراهم آورد. مهم ترین اصل آن که با تلاش علامه «شیخ فضل‌الله نوری» و پیگیریهای مداوم ایشان به متمم اضافه شد، اصل دوم متمم بود. متن اصل تنظیم شده شیخ، چنین بود:🔰 «مجلس .... باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه‌ی اسلام و قوانین موضوعه‌ی حضرت خیرالانام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسَلم) نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده‌ علمای اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست». در ادامه این اصل هم ترتیب نظارت مجتهدین بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی را به تشکیل هیاتی پنج نفره از«مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند» منوط می‌ساخت.../سید مرتضی حسینی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، کد5001 💠 امام خمینی(ره): اگر قانون اساسی (اسلامی) با متمم آن، که شیخ فضل الله در راه آن شد، دستخوش تصرفات غربی نمیگردید، اسلام و مسلمین ایران آن رنجها را نمیکشید.ما باید از آن توطئه‌ها عبرت بگیریم.۶۲/۱۱/۲۲ 💠 امام خامنه ای: شیخ فضل الله(ره)سر قضیه متمم قانون اساسی چه‌ها که نکشید.۹۱/۳/۲۲ 💠 مهدی انصاری، مورخ معاصر، در گفتگو با نسیم 🔰 بسیاری از اسناد مشروطه از بین رفته‌اند، متأسفانه قانون اساسی نگارش شده توسط شیخ فضل‌الله(ره) هم در بین این اسناد بود، آن هم یک قانون اساسی مشروعه مشروطه، نه غربی یا عرفی و درباری... 💠 صادق ابوالحسنی، مورخ معاصر🔰 هنر شیخ فضل الله در تاریخ مشروطه این است که به مشروطه سکولار و سرکش، مهار می زند و اصل دوم متمم قانون اساسی را به تصویب می رساند که همان " نظارت فائقه و رسمی مجتهدان طراز اول بر مصوبات مجلس شورا " است. بر این مبنی، تصمیمات مجلس بدون نظارت فقها، فاقد مشروعیت است. اصل دوم متمم، قطعا دستاورد رنجها و مجاهدات جناح مشروعه خواه به رهبری شهید نوری است. مبتکر این اصل، شخص شیخ فضل الله است که برای تصویب آن، جان خود را به خطر افکند. در حقیقت، مرحوم مدرس با زمینه و شرایط مناسبی که شهید نوری با پایمردی خونین اش برای تصویب اصل دوم قانون اساسی فراهم کرد، مجال امکان حضور مقتدرانه در مجلس شورا و از آن طریق، ورود به عرصه سیاست در مرکز کشور را پیدا کرد. نقطه کانونی پیوند شیخ فضل الله با شهید مدرس این است که مرحوم مدرس [پس از شهادت شیخ و حضور در تهران] به عنوان مجتهد طراز اول، وارد مجلس می شود و پا جای پای شیخ فضل الله گذاشته و با تقی زاده ها و شیخ ابراهیم زنجانی ها درگیر می شود و فضای تهران را از نزدیک و آنگونه که شیخ فضل الله هشدار می داد به عینه می بیند./افق حوزه، ویژه نامه بهمن ۹۸ ✳️ @ShahidRabe
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ 🌺🍃اول ربیع الاول سالروز واقعه لیلة المبیت ؛ گاه ایثار و فداکاری حضرت علی علیه السلام بر همه مسلمین و محبین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مبارک باد ✅ ليلة‌المبيت؛ غدیری دیگر/ اثر ذکر یا علی 💠 اندیشمند فرهیخته، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین خادمیان نوش‌آبادی:‌ بزرگداشت لیلة‌المبيت باید مانند عید غدیر تحقق یابد و همه شیعیان این واقعه را تبلیغ و ترویج کنند و مکرر به هم تبریک بگویند./کامل مطلب👇 https://iqna.ir/fa/news/3853280/ ✍ نمونه ای از کرامات شیخ(مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، و ارتباط معنوی و ماورایی با امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام:🔰 به غیر از رسول الله(ص)، امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در صحنه بر دار شدن شیخ حضور داشته اند و زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عمامه سیادت بر سر شیخ می نهد، مولای متقیان علیه السلام، شیخ را بغل کرده و به آسمانها می برد.(الله اکبر) ماجرای شگفت فوق شهرت بسیار دارد و از طرق گوناگونی نقل شده است. حاج ابوالقاسم جاودان (نواده عالم ربانی، عارف بالله آشیخ مرتضی زاهد، که با امام زمان عج در ارتباط بود) در فروردین ۱۳۸۰ از مرحوم آشیخ مرتضی زاهد نقل کرد که می گفت: شام شهادت شیخ، او را در خواب با عمامه سبز دیده. پرسید: آقا! به شما چه گذشت و ماجرای این عمامه سبز چیست؟! فرمود: وقتی بالای دارم می کشیدند، نبی اکرم صلی الله علیه و آله را دیدم که عمامه سبزی در دست داشته و به من می فرمایند: چند دقیقه صبر کن تا این را بر سرت بگذارم. یعنی نگران نباش، تو پیش ما خواهی آمد [تو از ما هستی]. دیگر راویان این مطلب شگفت، به ترتیب، حجت الاسلام قلی زاده (به نقل از آیه الله العظمی حاج شیخ مهدی مازندرانی) و حاج احمد شهامت پور (به نقل از آیه الله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی پیش نماز مسجد ترکها در تهران) هستند. 🔸مأخذ: ک، خانه بر دامنه آتشفشان، علی ابوالحسنی(منذر) ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 تعلق روز به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ✅ منتظر واقعی ظهور باشیم در روایات داریم که هرکدام از ایام هفته متعلق به یکی از معصومین است، و روز جمعه نیز متعلق به امام زمان(عج) است. ظهورحضرت در روز جمعه اتفاق می افتد و اولیای خدا هر جمعه این آمادگی را در وجود خودشان دارند و عهد و میثاق خود را با امام عصر (عج) تجدید می‌کنند، پس در روز جمعه به‌صورت بارزتر باید توسلات و توجهات منتظران واقعی به «امام زمان (عج)» بیشتر باشد. 🤲 اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ. 🔰👇👇
📘 معرفی اثری از آثارِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف ✍ عنوان کتاب:🔰 الصحيفة القائمیه یا الصحيفة المهدویة ✍ حاوی مجموعه ادعیه رسیده از ناحیه (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با تقریظ محدث بزرگ، میرزا حسین محدث نوری (ره)، گرد آوری حدود ۱۳۰۲ ق، قطع وزیری، مخطوط مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، کتابخانه آقای فضل الله نورالدین کیا (نواده پسری مرجع شهید نوری) [۱]. گردآوری و تألیف این مجموعه شریفه معنوی و ارزشمند توسط علامه شیخ فضل الله نوری(ره) در اواخر ایام اقامت ایشان در سامرا صورت گرفته و تقریظ محدث نوری، با تاریخ ۱۳۰۲ ق را در پای خود دارد. آقای محمد ترکمان (مورخ و پژوهشگر معاصر) این صحیفه را چنین معرفی کرده اند: اوراق موجود این رساله شریفه، شامل بیست و سه دعای منسوب به امام زمان (عج) و توقیعات شریفه آن حضرت است.🔰 ✅ قابل توجه آنکه🔰 اجازه نامه "محدثی و نقل حدیث" مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، که در تاریخ ۱۴ ذی قعده ۱۳۰۲ق در سامرا، توسط محدث بزرگ، میرزا حسین نوری(ره)، برای ایشان تحریر و صادر شده است، در میان اوراق رساله شریف صحیفه مهدویه قرار دارد. ✍ ادعیه مذکور عبارتند از:🔰 ۱- دعای روزانه ماه رجب به نقل از مصباح شیخ طوسی ۲- دعای ماه رجب به نقل از مصباح شیخ طوسی ۳- دعای روزانه ماه رجب در مسجد صعصعه بن صوحان ۴- دعا و صلوات حضرت مهدی (عج) در روز مبعث ۵- دعای حضرت مهدی (عج) در روز سوم شعبان ۶- صلوات بر پیامبر و معصومی به انشاء حضرت مهدی (عج) ۷- دعای حضرت مهدی (عج) بین هر دو رکعت نوافل ماه رمضان ۸- دعای پس از صلات فجر روز عید فطر ۹- دعای هنگام زیارت مشاهد مشرفه در ماه رجب ۱۰- دعایی که اختصاص به زمان خاصی ندارد ۱۱- دعا برای قضای حوائج در شب جمعه ۱۲- دعا جهت ازدیاد کشف یقین ۱۳- دعا برای نجات از شدائد و رهایی از زندان ۱۴- دعای موسوم به سهم اللیل ۱۵- دعای استخاره ۱۶- دعای افتتاح جهت شبهای ماه رمضان ۱۷- دعای عبرات به نقل از بلدالامین شیخ ابراهیم کفعمی ۱۸- دعای استخاره رقاع موسوم به استخاره المصیریه ۱۹- دعای استخاره با تسبیح ۲۰- دعای امام زمان (عج) هنگام زیارت جدش حضرت علی علیه السلام ۲۱- دعای امام زمان (عج) هنگام اقامت در حله ۲۲- زیارت امام علی (ع) به انشاء امام زمان (عج) ۲۳- دعا برای ساعات دوازده گانه روز 🔸[۱] نگارنده (استاد فقید ابوالحسنی منذر) سالیان قبل، این اثر را در کتابخانه مرحوم فضل الله کیا(نواده پسری مرجع شهید نوری) مشاهده کرده و احتمال داده که مرحوم فضل الله کیا، آنرا به کتابخانه مجلس شورای اسلامی سپرده باشد. 🔸 منابع: ک، تنهای شکیبا، علی ابوالحسنی/ک، رسائل، مجموعه مکتوبات، اعلامیه ها و...،ج ۲، محمد ترکمان ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ مرجع شهید علامه شیخ فضل‌الله نوری(ره) بر دا‌ر «مشروطه» ⁉️ نفوذ واژه های بیگانه، جنبش عدالت خواهی ایرانیان را منحرف کرد! ⁉️ واژه «مشروطه» چگونه مهمان ناخوانده فرهنگ ایرانیان شد، آن‌هم در شرایطی که مطالبه جدی مردم ایران تأسیس «عدالتخانه» بود؟ ⁉️ علما و روشنفکران هر یک چه نسبت‌هایی با واژگانی مانند آزادی، مشروطه، عدالت، ترقی و... داشتند؟ ✍ این‌ها مسائلی است که در گفتگو با استاد ، پژوهشگر تاریخ، بررسی شده است/فرهنگ سدید کد مطلب 2208 ◽️جنبشی که به‌نام «مشروطه» معروف شده است، به‌نظر شما بر محور ایده «عدالت» شکل گرفته است یا ایده «آزادی»؟ ما تا حدودی از اتفاقات آن دوران آگاه هستیم؛ مثلا می‌دانیم مطالبه اصلی و اولی نهضت تأسیس عدالتخانه بوده است. اگر بخواهیم به آنچه اتفاق افتاده، نظم گفتمانی بدهیم. به نظر دال مرکزی گفتمان نهضت مشروطه چه بوده است؟ درباره آنچه در مشروطه گذشت، تفاوت زیادی بین این دو ایده ازلحاظ گفتمان علمای اسلامی مطرح می‌کرده‌اند، نمی‌بینم. آن‌ها وقتی بحث عدالت را مطرح می‌کردند، هدفشان این بود از ظلم و جوری که پادشاه و حکام محلی بر مردم روا می‌داشتند، کم کنند و از بین ببرند و فضایی عادلانه و همراه با رعایت حقوق مردم فراهم بیاورند. معنای دیگر این، همان آزادی است که در چارچوب گفتمان اسلامی معنا دارد. اگر آن خط عدالتخواهی را که علما دنبال می‌کردند، پی بگیریم، می‌بینیم درنهایت و نتیجه عملی آن همان تحقق حقوق و آزادی‌های مردمی وجود دارد. در‌عین‌حال، کسان دیگری از پایگاه فکری دیگری به طرح مسأله آزادی می‌پرداختند و آن پایگاه تفکرات غرب‌گرایانه بود. آن‌ها بحث خودشان را از آزادی شروع می‌کردند؛ اما این آزادی معنا و مفهوم خودش را در گفتمان غربی پیدا می‌کرد. بنابراین، به تئوری‌های غربی و غیراسلامی متکی بود. از اینجا تفاوت‌ها شروع می‌شد. در بحث رسیدن به آزادی اشتراک لفظی وجود داشت؛ اما تفاوت معنایی مشخص بود. علمای اسلامی از عدالت که مفهوم عمیق اسلامی بود، شروع می‌کردند و هدف‌شان رسیدن به تأمین حقوق و آزادی‌های مردم بود؛ اما آنچه پیروان دیدگاه‌های غربی مطرح می‌کردند، به مسیری می‌رفت که در تضاد با گفتمان اسلامی بود. شما به اشتراک لفظی واژه‌ها در عین تفاوت معنایی‌شان دقت کنید. ما می‌بینیم که از این دوران به‌بعد، در فرهنگ عام و خاص ما، واژگانی وارد شده است؛ واژه‌هایی مثل آزادی، ترقی، مشروطه و.... این واژه‌ها در فرهنگ ما سابقه دارد و به‌مثابه معادل واژگانی در فرهنگ غرب در نظر گرفته می‌شود. سوال این است که نسبت علمای ما با این واژه‌های و فرهنگی که حمل می‌کرد، چه بود؟ مجموعه‌ای از مفاهیم هست که هر انسانی با فکر خودش می‌تواند به آن برسد؛ مثلا عدالت، آزادی و حتی ضرورت «شورا» چیز‌هایی نبود که خلق‌الساعه در زمان مشروطه شکل گرفته باشد. بحث عدالت بحثی انسانی است. آزادی هم این‌گونه است. مسأله اصلی تعبیر و تفسیری است که هرکسی می‌تواند از این واژه‌ها ارائه دهد. همه می‌گویند آزادی چیز خوبی است؛ اما مسأله بر سر معنای آزادی است. در مشروطه هم این‌گونه بود. وقتی نهضت با جنبش عدالتخواهی شروع شد و به‌دنبال عدالتخانه بودند، کسان دیگر متوجه شدند که خاستگاه عدالتخانه تفکر و گفتمان مبتنی‌بر دین اسلام است. غرب‌گرایان دربرابر این واژه، «مشروطیت» را مطرح کردند. عمدتا زمانی این لفظ مشروطیت و مشروطه‌خواهی اوج گرفت که تحصن در سفارت انگلیس شکل گرفت. در آنجاست که متحصنان القا می‌شود که شما شعار مشروطه‌خواهی بدهید. مشروطه ریشه‌اش شرط‌وشروط نیست. بعضی معتقدند این واژه از واژه‌ای فرانسوی گرفته شده است. به‌جای عدالتخواهی که کاملا معلوم و مشخص بود و ریشه‌های دینی داشت، لفظ مشروطه‌خواهی را جایگزین کردند. وقتی این شعار اوج گرفت، روشنفکران غرب‌گرا این واژه را معنا کردند و آن را به‌سمت مفاهیم و ساختار‌های غربی بردند. درواقع، تعریف عملیاتی این واژه‌ها به دست روشنفکران افتاد. وقتی تعریف عملیاتی شد، دیدگاه‌های غرب‌گرایانه را بر این مفاهیم بار کردند؛ در‌حالی‌که ما در گفتمان اسلامی هم می‌توانیم درباره آزادی و... صحبت کنیم. تفاوتی که در علما در نسبت با این واژه‌ها ایجاد شد، این بود که بعضی از آن‌ها به‌سرعت متوجه این ماجرا شدند که سرانجام و عاقبت حرکت روشنفکران غرب‌گرا به کجا خواهد رسید. بنابراین، آن‌ها بر همان مفهوم عدالت و عدالت‌خواهی تأکید کردند و بعد هم که بحث مشروطه بالا گرفت و به‌صورت گفتمان غالب درآمد، شخصیت‌هایی مثل شیخ فضل‌الله نوری به این گفتمان قید زدند و «مشروطه مشروعه» را طرح و سعی کردند این واژه را به گفتمان اسلامی وارد کنند و آموزه‌های اسلامی را بر آن بار کنند. دعوا از اینجا بالا گرفت. 🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 طیف روشنفکران غرب‌گرایی که با خارج‌کردن نهضت انقلابی مردم از مسیر اسلامی و کشاندنش به مسیر غرب‌گرایانه، لفظ مشروطه را وارد کرده بودند تا بتوانند دیدگاه‌های غرب‌گرایانه را سیطره دهند، به‌خوبی فهمیدند که شیخ فضل‌الله چه حرکتی را شروع کرده است و اگر موفق می‌شد تمام زحمات آنان بر باد می‌رفت. بنابراین، به‌شدت ایستادند و جنگ روانی و عملیات سیاسی علیه شیخ به‌راه انداختند و توانستند درظاهر بر او پیروز شوند. از حمایت‌های سفارت انگلیس هم برخوردار بودند و البته بعضی از علما هم آن تیزبینی شیخ فضل‌الله را نداشتند. هرچند سرانجام متوجه شدند این طیف غرب‌گرا چه حقه‌ای را به‌کار برده است و چه اهدافی را در ذهنش دنبال می‌کند، باید بگوییم کمی دیر متوجه شدند و زمانی متوجه شدند که شیخ فضل‌الله اعدام شده بود و روشنفکران غرب‌گرا بر جریان امور کاملا مسلط شده بودند و قدرت را در دست گرفته بودند. هرچند حرکاتی انجام دادند که بتوانند نهضت مردم ایران را به مسیر اصلی خود برگردانند، دیگر کار از کار گذشته بود. ◽️تجربه تاریخی مردم ایران در مشروطه با تقریری که شما فرمودید، ادامه پیدا می‌کند و به انقلاب اسلامی می‌رسد. آیا ما می‌توانیم نسبتی میان این دو مقطع و تجربه پیدا کنیم؟ ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی به چه خودآگاهی‌ای رسید؟ نهضت مشروطه و انحراف آن از مسیر اصلی تجربه بزرگی برای مردم ایران بود؛ به‌ویژه رهبری انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) تجربه بسیار گرانبهایی را از مشروطه داشت. اگر بخواهیم نمونه و خلاصه مطلب را بگوییم، وقتی قرار شد نام نظام بعد از سرنگونی رژیم پهلوی تعیین شود، کسانی گفتند «جمهوری دموکراتیک اسلامی». حضرت امام با بهره‌گیری از تجربه نهضت مشروطه می‌دانستند که اگر واژه غربی وسط نام جمهوری اسلامی بیاید، این واژه می‌تواند توسط کسانی به‌صورت یک پایگاه و سکوی پرتاب دربیاید و آن‌ها برمبنای همین واژه تفکرات و روش‌های غربی را بر نظام بعد از انقلاب بار کنند. حضرت امام جلوی این رخنه و انحراف را گرفتند و گفتند: «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. هرآنچه ما بخواهیم در همین لفظ جمهوری اسلامی هست. اگر انتخابات بخواهیم هست، احکام اسلام هست، بهره‌گیری از تجربه جوامع بشری هست و.... چه نیازی وجود دارد که ما یک عنوان دیگر را به آن اضافه کنیم؟ چه ضرورتی دارد که واژه‌هایی را وارد کنیم که مانند یک نفوذ همان بلایی را که بر سر نهضت عدالت‌خواهی آن زمان آوردند، بر سر انقلاب اسلامی هم بیاورند. این تیزبینی حضرت امام بود. طیف غرب‌گرا و غرب‌اندیش در هر لباس و شکل و شمایلی باشند، همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند. همچنان تلاش می‌کنند مفاهیم غربی را به‌عنوان سرمشق سیاست و فرهنگ در ایران رواج دهند. درواقع، پروژه نفوذ ابتدا ازطریق «واژه‌ها» در گفتمان ما و جدال واژگانی صورت می‌گیرد. بله، معمولا ازطریق یک واژه این نفوذ انجام می‌شود؛ مثلا می‌گویند شعار مشروطه بدهید. همه می‌گویند مشروطه چیست؟ بعد می‌گویند تفسیر این واژه با ماست؛ مایی که این کلمه را رواج دادیم. وقتی تفسیر می‌کند می‌بینیم منظورش همان فرهنگ غربی و ضداسلام است؛ مثلا جمهوری دموکراتیک اسلامی. حالا چه کسی باید «دموکراتیک» را تفسیر کند؟ همان کسانی که آن را وارد کردند. 🔸منبع : صبح نو ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📑 از گروه راهبرد سدید ✍ در تاریخ معاصر شاید کمتر به این نکته اشاره شده باشد که رفتار مشروطه خواهان با مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) چه در دوران تحصن و چه در دوران پس از تسلط بر محمد علی شاه و برگزاری دادگاه فرمایشی و محاکمه شیخ هرگز طبق اصول وعده داده شده مشروطه خواهان نبود. مناقشات دوران مشروطه در جامعه آن زمان و بین خواص و عوام به قدری تند و پرحاشیه بوده است که جناح‌های درگیر تقریباً فرصت شنیدن درست نظرات و مباحث یکدیگر را نداشته و عموماً با سبقه ذهنی و با پیش‌فرض‌های فکری خود نظرات را مورد بررسی قرار می‌داده‌اند. در این میان نزاع سیاسی– فکری شیخ فضل‌الله نوری با برخی مشروطه خواهان تا حدودی بیشتر از دیگر نزاع‌ها موردتوجه تاریخ‌نگاران قرارگرفته است. دلیل این توجه هم جایگاه شیخ فضل الله در آغاز حرکت مشروطه‌خواهی و تحصن اول بوده است و هم به شأنیت شیخ به عنوان مجتهد [مرجع تقلید] اول تهران بر می‌گردد البته سرنوشت شیخ نیر در این میان بی اثر نبوده است چرا که به قول فانون، انقلاب‌ها فرزندان خود را می‌بلعند و شیخ نیز از این قاعده مستثنا نبود. در این مجال قصد داریم با اشاره به یک معضل بزرگ که در ابتدا به آن اشاره شد بدون ورود به اصل مناقشات، فضای حاکم بر جامعه و نخبگان را ترسیم نماییم. در ایام تحصن شیخ در حرم عبدالعظیم حسنی که با حمایت مردمی و رجال دینی تهران همراه شد به گزارش مستوفی تفرشی شاهد عینی ماجرا، شیخ به منبر رفت و گفت: «همه می‌دانند چه مقدار ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد... و دست خط مشروطیت را گرفتیم، حال به تمام شما می‌گویم همه بدانید که مرا در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت ابداً حرفی نیست...» در این فراز شیخ به صراحت می‌گوید نه با مشروطه مخالف است و نه با محدود کردن سلطنت و اصلاح ساختارها، اما نقدش به نحوه قانون نویسی و عدم رعایت مواردی در این خصوص است در واقع ایراد شیخ به اصل مشروطه نیست، ولی نحوه اجرای آن را مغایر با آنچه باید باشد و لحاظ قانون شریعت می‌داند. در همین راستا در طرف دیگر ماجرا برخی از اهل مجلس نیز بدون توجه به اصل نظرات شیخ و با پیش داوری نسبت به نیات و اهداف وی به مقابله می‌پردازند. سید محمد طباطبایی می‌گوید: «خیال این‌ها جر فساد چیزی نیست آنچه لازم مساعدت بود با این فرد کردیم، ابداً متقاعد نشد و جز تخریب اساس مشروطیت هیچ غرضی ندارد» (مذاکرات مجلس دور اول، ص. ۲۰۱) حسام رشتی یکی دیگر از نمایندگان می‌گوید: «شیخ درد دین ندارد می‌خواهد ترتیبات روحانی مجلس به‌کلی به ایشان واگذار شود!» (همان، ص. ۲۰۲) و شهشهانی نماینده دیگر با صراحت گفت: «چون شیخ فتنه انداخته است آیه‌ای که در این خصوص واردشده باید خوانده شود و حکمش هم معلوم است» (همان، ص. ۲۰۲). این نمونه‌ای از دو سر ماجرای مناقشات مشروطه بود. البته دیگرانی نیز در این میان پادرمیانی می‌کردند و یا به دنبال جمع بین مطالب و اصلاح ذات البین بودند، اما از آنجا که گوش شنوایی وجود نداشت این تلاش‌ها به نتیجه نرسید و نزاع‌ها بالا گرفت و در این میان جریانات مرموز نیز دست‌به‌کار شده و اختلاف‌افکنی را به حد اعلا رساندند و شد آنچه شد. در تاریخ معاصر شاید کمتر به این نکته اشاره‌ شده باشد که رفتار مشروطه خواهان با شیخ چه در دوران تحصن که نمونه‌ای از آن بیان شد و چه در دوران پس از تسلط بر محمدعلی شاه و برگزاری دادگاه فرمایشی و محاکمه شیخ هرگز طبق اصول وعده داده‌شده مشروطه خواهان نبود. مشروطه خواهان شیخ را مخالف آزادی بیان و آزادی مطبوعات می‌دانستند، اما دقیقاً در محاکمه شیخ وی را به دلیل مخالفت با برخی اصول مشروطه خواهان و انتشار مواضعش در قالب روزنامه محکوم کردند. مشروطه‌ای که اساسش بر گفتگو و تبادل اندیشه می‌توانست مستحکم شود به جایی رسید که نماینده مجلسی خواستار جاری شدن حکم مفسد فی‌الارض برای یک معترض به نحوه قانون‌گذاری مجلس شد و علناً شیخ را محکوم‌ به اعدام نامید. گرچه تعدادی از مورخان به دلیل مخالفت با دیدگاه‌های شیخ نوری سعی کرده‌اند بیشتر مواضع و اقدامات ایشان را در مخالفت و معارضه با مشروطه تحلیل نمایند، اما نباید فراموش کرد رفتارها و برخوردهای طیف مقابل شیخ که داعیه آزادی‌خواهی و حق شهروندی و آزادی بیان و اندیشه و تجمع داشتند نیز کاملاً بر خلاف ادعاهایشان بود و با شیخ همانگونه برخورد کردند که قبل از ایشان شاهان قجری با مخالفین خود می‌کردند داغ و درفش و اعدام. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 اواخر سده ۱۳(ه.ش) آبستن تحولات زیادی است که شیخ فضل الله را از مدافع سرسخت مشروطه به شیخ شهید مخالف مشروطه تبدیل می‌کند. نفوذ جریانات غرب گرا در صفوف این حرکت مردمی مظلومیت تفکر اسلام ناب را بیش از پیش و مجتهدین شیعه را در انزوایی چندین ساله فرو برد. این مطلب تلاشی برای کاستن از شدت مظلومیت شیخ شهید مشروطه است. انقلاب مشروطه یا به عبارت بهتر جنبش مشروطه که از آذر ۱۲۸۴ (ش) تا مرداد ۱۲۸۵ (ش) رخ داد از منظر تأثیر گذاری بر هندسه سیاسی ایران معاصر جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد، به عبارت بهتر مبدأ تاریخ معاصر ایران را شاید بتوان مشروطه گذاشت، در واقع تاریخ معاصر ایران امروز متشکل از کش و قوس‌هایی است که در میان جریان‌های فعال در مشروطه رخ داد، این أمر به میزانی جدی است که حتی برخی از اندیشمندان تاریخ معاصر، انقلاب اسلامی را خیزش دوباره جریانی در مشروطه می‌دانند که با اعدام شیخ فضل الله به ظاهر از بین رفت. در مشروطه چه گذشت؟ ابتدا و برای آنکه اطلاعات و تحلیل‌های ارائه شده در این بخش معنادار شوند لازم است نگاهی کوتاه به آنچه در مشروطه گذشت بیندازیم. با اوج گرفتن بی عدالتی‌ها در سطح جامعه، فلک کردن تعدادی از تجار توسط میرزا احمد خان علاء الدوله همانند کبریتی در انبار باروت عمل کرده و اعتراضات مردم به رهبری علما را شکل می‌دهد. این اعتراضات با شعار عدالتخانه نخست با تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و سپس با مهاجرت کبری و تحصن در حرم حضرت معصومه (س) ادامه یافت. با غیبت روحانیون به واسطه تحصن در حرم حضرت معصومه (س) روشنفکری عنان جریان را در دست گرفته و تحصن‌ها به سفارت انگلیس انتقال یافت. در این اثنا شعار عدالتخانه جای خود را به مشروطه داد. سپس مجلس اول مشروطه شکل یافته و شیخ فضل الله نوری شعار مشروطه مشروعه را سر داد، سپس با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه دوران استبداد صغیر شروع می‌شود. در مرحله بعد مشروطه خواهان توسط روسیه و انگلیس از شمال و جنوب مسلح شده و روانه تهران می‌شوند و پس از ساقط کردن محمد علی شاه مجلس مشروطه دوم شکل گرفته و شیخ فضل الله اعدام می‌گردد. بستر‌های اجتماعی وقوع مشروطه شاید این بخش از رساله مقیم و مسافر حاج آقا نورالله اصفهانی برای نمایاندن وضعیت آن روز‌ها کفایت کند: «یک موقع سفری به نزدیکی‌های مشهد داشتیم. در آنجا هنگام پخت غذا صاحب خانه التماس کرد که اگر چلو طبخ می‌کنید آبش را در نهایت به ما بدهید. پذیرفتم، ولی کنجکاو شدم که آن‌ها آب چلو را برای چه می‌خواهند. بعد که آب چلو را به آن‌ها دادیم آشپز را مأمور کردم که برود و ببیند آب چلو را برای چه می‌خواستند. سپس آشپز دید که در آن سبوس جو ریخته و با اشتها از دست هم می‌ربایند و می‌خورند. بعد که شدت فقر آن‌ها را دیدم به آشپز دستور دادم که یک بشقاب چلو به آن‌ها بدهد، اما به محض اینکار دیدم صدای شیون از خانه آن‌ها بلند شد. با همراهان به نزد آن‌ها رفتیم و علت شیون را پرسیدیم که گفتند سال گذشته محصول کمی به دست آمد که آنرا فروختیم و به عنوان مالیات به دولت دادیم؛ بعد فروعات حواله کردند که دو بره و گاو داشتیم فروخته و به آن‌ها دادیم. سپس رسوم پیشکاری حواله کردندکه دیگر چیزی نداشیم. مأموران چنان سختگیری می‌کردند که ناچار طفل خود را نزد ترکمن‌ها برده و به هفت تومان فروختیم. طفل وقتی ترکمن‌ها را دید لرزید و به ما پناه آورد. اورا آرام کرده و خواباندم و بعد به ترکمن‌ها گفتم تا من نرفتم اورا بیدار نکنید. اکنون از آن موقع ما هر وقت غذای خوشمزه می‌خوریم به یاد دختر خویش می‌افتیم.» گذشته از فقر گسترده و ظلم ساختاری موجود، قرارداد‌های ننگین استعماری همچون گلستان، ترکمچای، قرارداد‌های اقتصادی رویتر و تالبوف و افزایش نفوذ بیگانگان همگی زمینه را برای ایجاد اعتراضات مساعد می‌ساخت. صحنه گردانان مشروطه بازیگران انقلاب مشروطه را می‌توان به چهار قسم تقسیم نمود: نیرو‌های مذهبی: جریان‌های مذهبی فعال در مشروطه را می‌توان به مشروطه خواهان مقدس به رهبری آخوند خراسانی و [محمد حسین] نائینی [که مدافع و پشتیبان مشروطه چیان جریان غربگرا بودند] و مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل الله نوری [که با سیطره غربگرایان مخالف بودند] تقسیم کرد. هسته مرکزی اندیشه مذهبی را باور به ربوبیت خداوند متعال تشکیل می‌داد؛ به عبارت دیگر حکومت تنها متعلق به خداوند و هر سیستمی که بتواند به این ایده نزدیک‌تر شود مطلوب این جریان بود. در خصوص اختلافات این دو دسته از جریان مشروطه خواه در ادامه مطالبی را مطرح خواهیم کرد. استبداد: به صورت کلی هر کس رأی خود را بدون توجه به هدایت الهی ملاک و میزان قرار دهد مستبد نام دارد. ریشه استبداد ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در نظام ایلیاتی حاکم استوار شدن است. در این ساختار رئیس حتی اگر دینی عمل کند قدرت خود را از دین نگرفته و محبوبیت 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 او میان مردم پیوندی با شیوه عمل او ندارد. روشنفکری و استعمار: روشنفکری پدیده‌ای نوظهور در جوامع اسلامی است که ریشه در تعالیم غربی دارد، این طبقه نوظهور از میان شاهزادگان قاجار که سفر‌هایی به اروپا داشته اند شکل می‌گیرد. دو شاخصه اصلی این طبقه نخست نا آگاهی از تعالیم دینی و سپس ارتباط مستمر با غرب است که به دنبال آن نوعی احساس دلدادگی در میان افراد این طبقه نسبت به غرب شکل می‌گیرد. اشخاصی همچون ملکم خان و آخوند زاده که غرب را خیر مطلق می‌پنداشتند و تنها وظیفه ما را وابسته شدن به آن‌ها تصور می‌کردند از چهره‌های شاخص روشنفکری در این عصر هستند. یکی از مهره‌های اصلی روشنفکری در این برهه حسینقلی خان نواب است که در زمان تحریم تنباکو در استخدام کمپانی رژی به سر می‌برد. وی که همسری ایرلندی داشت، درس خوانده انگلیس و از فعالان ویژه مشروطه در این برهه بود. حسینقلی خان در نهایت کارمند سفارت انگلیس شده و در مجلس اول مشروطه نفوذ فراوانی داشت. وی نقشه ترور شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر را کشید و همچنین در روز به توپ بستن مجلس جان تقی زاده و دیگر روشن فکران را نجات داد. بنا بر سخن سفیر انگلیس، رهبری واقعی جریان با او بوده و در حزب دموکرات تقی زاده، نقش هادی و رهبر را ایفا می‌کرده؛ سپس وزیر خارجه کشور شده و در جریان شوستر به ایران و خلع سلاح ستارخان در پارک اتابک نقش موثری داشت. سر جرج بارکلی سفیر انگلیس پس از اعدام شیخ به انگلیس نامه می‌زند که کمیته ملیون اداره کشور را بر عهده گرفته و حسینقلی خان نواب آن را از نظر فکری اداره می‌کند. حضور چنین اشخاصی نشانه‌ای بزرگ بر تأثیر و نفوذ بریتانیا در جریان مشروطه است. شرح مبسوط اتفاقات مشروطه [۱] شیخ فضل الله در لوایح صادره در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم که تحت عنوان شرح مقاصد منتشر شده بود علل و عوامل شروع حرکت اولیه عدالتخانه را چنین تشریح می‌کند: «سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزراء و حکامش به دلخواه با رعیت رفتار می‌کنند آن دولت سرچشمه ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد و لایزال در پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی می‌افزاید تا آنجا که بالمره آن مملکت از استقلال می‌افتد و در هاضمه جانور‌های جهانخوار به تحلیل می‌رود.» شیخ سپس در ادامه می‌گوید که علما باهم جلسه گرفته و در آنجا گفتند: «معالجه این مرض مهلک آن است که مردم جمع شوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر دهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی؛ و وظایف درباری قراری بگذارند که من بعد رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطی نکند و این قرارداد هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یک دیگر بنویسند به صحه پادشاه رسانده و در مملکت منتشر نمایند. سلسله علمای عظام و حجج اسلام، چون از این تقریر و از این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند؛ مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید ازدولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکلیف دوایر دولتی را معین و تکالیفشان را محدود نماید.» همانطور که ملاحظه می‌کنید در این لوایح دو عنصر غرب و استبداد داخلی در رساندن مردم و روحانیت به اندیشه عدالت خانه و مجلس تأثیر گذار بوده است. در واقع در توضیح عامل غرب باید گفت که سیلی از طرف مغرب زمین آمده؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم تجدد با ساختار‌های غربی اش به سمت ما هجوم آورده از همین رو روحانیت با درک درست این مطلب سعی در برخوردی گزینشی با غرب مبتنی بر دین کردند که حاصل آن عدالتخانه بود. ابتدا نهضتی با گرایش اصیل اسلامی به رهبری علما با عنوان جنبش عدالتخانه شکل گرفت. مهاجرت به قم و بسط نشینی در حرمین مطهر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه متعلق به همین جریان است و دست خط مظفرالدین شاه برای تأسیس مجلس مشروطه هم پاسخی به همین حرکت بود. شهید شیخ فضل الله نوری، نماینده میرزای شیرازی در تهران، مجتهدی چیره دست و آشنا به مکاتب غربی بود از همین رو در تهران نقشی کلیدی را ایفا می‌کرد؛ روحانیت نجف یعنی آخود خراسانی علی رغم دریافت ده هزار نامه از تهران برای ورود به بحث مشروطه هرگز ورودی به موضوع نداشتند مگر بعد از دریافت نامه شیخ که حرکت عدالت خواهی مردم را تأیید کرده بود. شیخ فضل الله در این باره می‌گوید: «علمای بزرگ که در مجاورت عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند همه آن‌ها را با اقامه دلایل و براهین؛ من همراه کردم.» از حرم تا سفارت انگلیس مرحله بعد انقلاب از سفر علما به قم شروع می‌شود که سفارت انگلیس به همراهی روشنفکران داخلی شعار‌ها را از عدالتخانه تغییر داده و جریان 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰 را به سفارت انگلیس می‌کشانند. اولین بار به دنبال تحصن ۱۵ هزار نفره مردم در سفارت انگلیس به مردم گفته شد که مشروطه بخواهید که دوای شما در مشروطه است. بعد از آن با دسیسه دست خط شاه محتضر را تغییر داده و واژه اسلامی را حذف کرده و واژه ملی را به جای آن نشاندند. مشروطه برخلاف تصور رایج که گمان می‌شود از زبان عربی گرفته شده از لاشارت فرانسوی؛ شارت بلژیکی و چارک انگلیسی گرفته شده که مقصود همان قانون اساسی بلژیک و فرانسه است. مشروطه به دست آمده تقریبا بر همان مفهوم فراماسونری آزادی؛ برابری و برادری استوار بود. جریان روشنفکری با زیرکی تمام مشروطه را با واژگان اسلامی معرفی می‌کرد. کسروی در این باره می‌گوید: «تا دیری سخن از شریعت و رواج آن می‌رفت و بسیاری از مردم می‌پنداشتند آنچه خواسته می‌شود همین است. اما پس از این فریب؛ میتینگ‌های ضد اسلامی و شب نامه‌های وهن آمیز علیه اسلام پخش شد و بابی‌ها و فراماسون‌ها سلسله جنبان مجلس مشروطه شدند.» در مقابل همین جریان بود که شیخ شهید مشروطه مشروعه را مطرح ساخت. هنوز یک ماه و نیم از تشکیل مجلس اول مشروطه نگذشته بود که طرح استقراض از انگلیس مطرح شد. یکی از کسانی که در مقابل این طرح به شدت مخالفت کرد و از طرح راه اندازی بانک ملی دفاع کرد شیخ فضل الله بود به گونه‌ای که کسروی می‌نویسد: «ملایان که به چنین کار‌ها کمتر ورود می‌کردند هم همراهی نمودند، از جمله حاجی شیخ فضل الله که ۲۰۰ تومان گردن گرفت». مجلسی که مظفرالدین شاه حکم تأسیس آن را داد وبر اساس آن انتخابات مجلس صدر مشروطه رخ داد، متناسب با تز عدالتخانه و متشکل از اصناف مختلف مردم بود. در واقع عدالت خانه عنصر نظارتی و محدود کنند دولت و مشروطه عنصر جانشین برای شریعت اسلامی است که یکی از کار‌های آن قانون گذاری برای محدود کردن حکومت بود از همین رو مشروطه مفهوم وسیع تری را به نسبت عدالتخانه در بر می‌گیرد. مجلس اول برای عدالت خانه تشکیل شد به همین دلیل اگر به اسم افراد آن نگاه کنید می‌بینید متشکل شده است از اسامی مانند میرزا باقر بقال و رزار و ... که سوادی برای تدوین قانون اساسی نداشتند از همین رو اقلیت روشنفکر مجلس که با قانون اساسی انگلیس و فرانسه آشنا بودند به مجلس خط دهی کرده و قوانین غربی را حتی بر شریعت اسلام هم برتری دادند. طرح شیخ فضل الله در این برهه آن بود که اگر می‌خواهید برای همه چیز قانون بنویسید پس باید بر اساس شریعت اسلام این قوانین تدوین شود، از آنجا که اینکار جز از فقهای اسلام بر نمی‌آید پس باید شورایی از فقها بر مجلس نظارت کنند. جنجال در مشروطه اول بر سر چه بود؟ در جریان نهضت مشروطه یک قانون اساسی وجود دارد که عمدتا در رابطه با نحوه انتخابات مجلس شورا است و یک متمم قانون اساسی که در رابطه با قوانین قضا، دولت، حد و مرز ملت و حکومت است که پس از تصویب به امضاء محمد علی شاه رسیده و جنجالی که در مشروطه اول رخ داد و منجر به بست نشینی شیخ فضل الله و مجتهدین دیگر در حرم حضرت عبدالعظیم شد بر سر همین متمم است. طبعا اشخاصی، چون شیخ فضل الله نمی‌توانستند در مقابل تلاش لژ‌های فراماسونری در تصویب این قانون سکوت کنند. این مطلب تصور اشتباهی است که جناح روشنفکر تنها خودکار در دست دارد بلکه این جریان بمب و شش لول خود را در مقابل علما نشان دادند. در رأس این گروه ها، گروه ترور حیدر عمو اغلی قرار دارد که هر مخالف سرسختی را ترور می‌کند. در چنین فضایی شیخ بر سر هدایت مشروطه، به صورت علنی با سفارت روس و انگلیس درافتاده و شاه را مجبور به نوشتن اعلامیه علیه بیگانگان کرد. در رابطه با شدت نفوذ انگلیس توجه به این دو نکته ضروری است که چرچیل مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس تحت نام آخوند طالقانی به همراه آزادی خواهان برای هدایت افراد نفوذی به قم رفته و از همه مشکل ساز‌تر اداره پست و تلگراف در قبضه انگلیس قرار داشت، در نتیجه بر همه اخبار و حوادث کشور اگاهی و نظارت فائقه داشته که گاهی منجر به تحریف تلگراف‌ها هم می‌شد. [۲]در نهایت جریان روشنفکری وابسته به سفارت انگلیس با مأمور کردن شخصی به نام عبدالکریم دوات‌گر از اوباش تهران تصمیم به ترور شیخ فضل الله گرفت. وی در مقابل خانه با زدن تیری به سمت شیخ اقدام به این کار کرد، البته اطرافیان شیخ فضل الله، دوات‌گر را گرفته و ترور نافرجام می‌ماند.[شیخ به سختی مجروح می شود] در این برهه جریان وارد دوره‌ای جدید می‌شود؛ مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شده و دوران استبداد صغیر شروع می‌شود. برچشیدن مجلس فرنگی مآب چنان موج شادی آفرید که بنابر قول[بابی ازلی] ناظم الاسلام[کرمانی] همه مردم مگر تعداد محدودی از شاه تعریف می‌کردند. به توپ بستن مجلس دستمایه‌ای برای استعمار فراهم کرده تا فشار را بر حکومت بیشتر کند. 🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰
🔰بخش پنجم/پایانی🔰 از طرفی انگلیس، اسعد بختیاری نگهبان لوله های نفت دارسی و مدافع بریتیش پترولیوم را تحت عنوان مشروطه خواه مسلح و از جنوب راهی تهران نمود و از طرف دیگر روسیه، سپهدار تنکابنی مدافع منافع خویش را مسلح و به عنوان مشروطه خواه از گیلان راهی تهران کرد. اتحاد این دو شخصیت با شخصیت یپرم ارمنی؛ مجموعه مخوفی را تشکیل می‌داد که تحقق آن نه به سود کشور بود و نه به سود دین. در چنین وضعیتی شیخ فضل الله با مشروطه مخالفت کرد، اما در مقابل جناح مشروطه خواه مقدس نجف بر احیای این مشروطه تأکید داشت. شیخ فضل الله می‌دید اسعد بختیاری؛ سپهسالار تنکابنی و یپرم ارمنی هنگامی که پابه تهران بگذارند ریشه دین و دیانت باقی نمی‌گذارند. شیخ می‌دانست که حضور دولتی متشکل از چنین اشخاصی به منزله تشکیل شرکت سهامی استعمار و مقدمه اجرای قرارداد ۱۹۰۷ است که دو مانع مهم دولت قاجار و روحانیت بر سر راه آن قرار داشت. در نتیجه شیخ فضل الله [بر اساس دفع افسد به فاسد] از محمد علی شاه و مجلس شورای مملکتی که وی تأسیس کرده بود موافقت مشروط کرد. اما در رابطه با حمایت نجف از این نوع از مشروطه باید گفت: که: آزادی در اندیشه نجف به معنای آزادی در برابر استبداد و برابری به معنای برابری در مقابل شریعت اسلام بود. نائینی در کتاب تنبیه الامه خود می‌گوید مگر در خواب ببینیم که کسی آزادی را به معنای آزادی از مذهب بداند. نجف تصور دیگری نداشت که اکنون شعار‌ها معنای دیگری پیداکرده اند. آیت الله طالقانی در ذیل این جمله می‌گوید: با چشم باز پس از پنجاه سال در بیداری می‌بینیم؛ باید به این حقیقت تلخ و ناگوار اعتراف نمود که آزادی از عبودیت استبداد آزادی از قیود دین را به همراه داشت. شیخ فضل الله می‌دید که شعار آزادی در زبان مشروطه خواهان امروزه یعنی آزادی از دین و برابری به معنای نبود تفاوت میان مسلمان و غیر مسلمان است از همین رو به مخالفت می‌پرداخت. [۳]پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان چندین بار شایعه پناهندگی شیخ فضل الله نوری به سفارت‌های بیگانه منتشر شده تا جایی که شیخ در نامه خود به عضد الملک اینچنین می‌گوید که: «آن روز که وقت نزول بلیات بود و هر کسی به خیال خود پناهی می‌یافت، غیرت اسلامی مرا مانع شد که به احدی غیر از خداوند پناهنده شوم، در آغاز نهضت چهار هزار تومان از مال خود را خرج کردم و بعد از انعقاد مجلس چه همراهی‌ها کردم، تمام حرفم این بود که مجلس باید تهذیب شود. پس پناهندگی برای چه؟» [۴]در رابطه با سرنوشت مشروطه مشروعه پس از فتح پایتخت باید گفت: که: شیخ فضل الله نوری رهبر این جریان اعدام شد، اما این اعدام موجی از تنفر میان مردم ساخت که در نتیجه آن اعدام آشکارا جای خود را به مسموم کردن و ترور و تبعید کردن داد. ملا قربانعلی [زنجانی مشهور به حجت الاسلام] مجتهد برجسته زنجان توسط یپرم خان با [نظر آخوند خراسانی] به [کاظمین] سامرا تبعید شد. حاج میرزا حبیب خراسانی مجتهد بزرگ مشهد مسموم و آیت الله خمامی در رشت هم ترور و به شهادت رسید. در نتیجه [تعداد زیادی] از همفکران شیخ ترور و یا تبعید شدند. جناح مشروطه خواه مقدس نجف پس از اعدام شیخ فضل الله و رو شدن نیات ضد اسلامی مشروطه خواهان به رهبری آخوند خراسانی؛ میرزای نائینی؛ سید بهبهانی و سید طباطبایی با جناح فاتح اختلاف کردند. سرانجام پس از تشکیل کمیته ترور حزب دموکرات تقی زاده؛ سید طباطبایی خانه نشین؛ سید بهبهانی ترور و آخوند هم فوت شد. نائینی هم بعد از این جریان کتاب تنبیه الامه خود را جمع و همه را به فرات ریخت و تا آخر عمر دیگر وارد سیاست نشد. لازم به ذکر است که فاتحان تهران همگی ضد مذهب نبوده بلکه اشخاصی، چون ستارخان هم در این میان نقش ایفا می‌کردند. ستارخان در این ماجرا در واقع لوتی با مرامی است که طبق فتوای آخوند خراسانی و برای دفاع از دین به نفع مشروطه قیام کرده، اما وقتی می‌بیند که در تهران یپرم و ضد دین‌ها حاکم شده و مجتهدین مشروطه خواه را به جرم اسلام خواهی اعدام و ترور می‌کنند؛ تیم ترور تشکیل داده و عناصر روشنفکر ضد دین را از میان بر می‌دارد، اما جریان روشنفکری در پارک اتابک، ستارخان را به توپ و گلوله می‌بندد. وی زخمی شده و یاران خود را از دست می‌دهد و بعد از آن منزوی شده و دیگر در مسائل دخالت نمی‌کند. در نتیجه مشروطه خواهان غرب گرا فاتح کل شده و در مرحله بعد از دل این مشروطه خواهان دولت مستبد پهلوی ظاهر می‌شود. [۱]زمانه: مرداد ۱۳۸۲-شماره ۱۱؛ گفتگو با علی ابوالحسنی، از صفحه ۳ تا ۲۲ [۲]آموزه: تابستان ۱۳۸۳-شماره ۴؛ بررسی پنج اثر از علی ابوالحسنی صفحه ۴۶۰ [۳]ﭘﺎﺭﺳﺎﻧﯿﺎ، ﺣﻤﯿﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﮐﻼﻡ:: ﻗﺒﺴﺎﺕ:: ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ۰۸۳۱ - ﺷﻤﺎﺭﻩ ۲۲ [۴]ر.ک: رهدار، احمد. غرب شناسی علمای شیعه در تجربه ایران معاصر ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 به بهانه فرا رسیدن ایام شمسیِ ارتحال شاگردی از شاگردانِ علامه شیخ فضل الله نوری(ره)🔰 ✍ مجتهد و خطیب شهیر مرحوم آیت الله سید محمد سلطان الواعظین شیرازی، صاحب کتاب گرانسنگ "شب های پیشاور و از شاگردانِ مؤسس حوزه علمیه قم، آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی ره(شیخ عبدلکریم، از شاگردانِ خاصِ علامه شیخ فضل الله نوری بوده است) ایشان برای تبلیغ و سخنرانی راهی پیشاور شد. مجلسی بزرگ با حضور جمع زیادی از مردم پیشاور و علمای شیعه و سنی برگزار شد.سلطان الواعظین مباحثی در زمینه خلافت و ولایت و عقاید شیعه مطرح ساخت. در پایان سخنرانی دو تن از علمای اهل سنت نزد سلطان الواعظین آمده و تقاضای مناظره کردند. مناظره تا ده شب به طول انجامید. استدلال سلطان الواعظین در طول این مناظره، فقط از كتب و منابع اهل سنت بود، و این خود نشانه تسلط و احاطه آن بزرگوار به منابع اهل سنت بوده است.سید در این مناظره طولانی و كم نظیر چنان با صلابت، قدرت و منطق قوی وارد بحث شد كه پس از مدت كوتاهی یكه تاز میدان گردید و آقایان اهل سنت بیشتر به مستمع تبدیل شدند. در پایان شب دهم، تعدادی از رجال و بزرگان اهل سنت به مذهب تشیع مشرف شدند؛ ولی آنچه ثمره جاوید این مناظره پر ارج به شمار می آید، كتاب «شبهای پیشاور» است.مؤلف مشروح مذكرات را كه روز بعد از جلسه توسط جراید محلی چاپ می شد مجدداً بررسی كرده و پس از تنظیم در این اثر ارزشمند آورده است. سلطان الواعظین، واپسین سال‌های عمر خویش را با بیماری شدید قلبی می‌گذراند، به طوری که تقریباً در ده سال آخر زندگی کاملاً خانه‌نشین شد. وی سرانجام در روز جمعه ۱۷ شعبان المعظم ۱۳۹۱ ه. ق، برابر با ۱۶ مهرماه ۱۳۵۰ ه. ش در تهران از دنیا رفت.(در برخی نقل ها ۱۸ مهر ذکر شده) تاریخ قمری فوت ایشان را در وفیات العلماء، بیستم شعبان دانسته‌اند و روی جلد شب‌های پیشاور چاپ دارالکتب نیز همین تاریخ نوشته شده است؛ ولی برابر نوشته حک شده بر سنگ مزار ایشان این تاریخ را ۱۷ شعبان ذکر کرده‌اند. پیکر ایشان پس از انتقال به قم، با تشییع باشکوهی توسط علماء و فضلای حوزه علمیه قم، در جوار بارگاه نورانی حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد. والدِ سلطان الواعظین، حاج سیدعلی‌اکبر اشرف الواعظین شیرازی، رئیس جمعیت بسیاری از سادات شیراز و از پرچمداران دیانت و مروجین مذهب و شریعت بود. ایشان سال‌ها در تهران به ترویج و تبلیغ مشغول بود تا آن که حوادث مشروطه پیش آمد. مرحوم اشرف الواعظین به کرمانشاه نقل مکان کرد و در این شهر ماندگار شد. او در کرمانشاه قدرت و نفوذ بسیاری یافت و در برابر دشمنان دین و معاندین سدی استواری گشت. وی در ترویج شرع انور [مشروعه خواهی] و جلوگیری از انحرافات و ایستادگی در برابر ارباب تفکرهای گمراه کننده، نهایت سعی خود را مبذول داشت. ایشان همواره مورد احترام و توجه علما، همچون آیت‌الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی(صاحب عروه و از همفکران و دوستان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره) و مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم و از شاگردان مرجع شهید علامه نوری ره) بود. وی بعد از تقریباً هشتاد سال زندگی، در سپیده دم روز سه شنبه ۲۱ شعبان سال ۱۳۵۱ ه. ق در کرمانشاه بدرود حیات گفت. به مناسبت درگذشت مرحوم سیدعلی‌اکبر اشرف الواعظین از سوی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری دروس حوزه علمیه قم تعطیل شد و مجلس ترحیمی نیز از سوی ایشان در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) برگزار گردید. 🌹 شادی روح تمامی عالمان واقعی دین، «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🔸 منابع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه(حوزه نت)، ویکی فقه و... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ با جدّ آیت الله سیستانی (حفظه الله) بیشتر آشنا شوید 🔰👇👇
🖋📃 معرفی اجمالیِ یکی از علمای مشروعه خواهِ مخالفِ مشروطه سکولار در خراسان، از همفکران مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه ✍ مرحوم آقا سید علی مجتهد سیستانی (فرزند سید محمد رضا حسینی سیستانی و جد آیت الله سید علی سیستانی، از مراجع کنونیِ عراق) از فقها و علما و مجتهدان بلند پایه خراسان در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری ◽️مخالفت با مشروطه ایشان در دوره مشروطه، نسبت به مشروطه خواهی معترض و مخالف بود. با آخوند محمد کاظم خراسانی و میرزا حسین نائینی از علمای حامی مشروطه در نجف، مکاتبه داشت و حمایت آنان از مشروطه چیان سکولار را مورد انتقاد قرار می داد و به همین دلیل مورد حمله مشروطه خواهان قرار گرفت و حتی مدتی را در زندان به سر برد. این بزرگوار از همفکران مرجع شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری (ره) بود. او مردانه در برابر غربزدگان ایستادگی کرد و به ستیز با جناح سکولار پرداخت. بدین جهت بارها نقشه ترور و قتل وی را طراحی کردند ولی چون نفوذ ایشان اجازه نمی‌داد، ناکام ماندند و دست به تبعید ایشان زدند. آیت الله شیخ محمد واعظ زاده خراسانی در مورد وی می گوید: «ایشان به شدت با مشروطه مخالف بود و همین قضیه ایشان را معروف کرده بود. وی با پسر بزرگ آخوند خراسانی که طرفدار جِدّی مشروطه بود، اختلاف نظر داشت و دیدگاه خود را صریح بیان می کرد. ایشان فرد مقدّسی بود و مقدّسین در مشهد خیلی به او عقیده داشتند.» ◽️خانواده و اجداد اجداد ایشان از سادات حسینی و اصالتاً اهل اصفهان بوده اند. سید محمد جد اعلای وی که از سادات علوی حسینی و از نوادگان فیلسوف شهیر سید محمد باقر داماد می باشد به عنوان شیخ الاسلام (امام جمعه) از طرف سلیمان صفوی، در منطقه سیستان منصوب شد و به همراه خانواده از اصفهان به آنجا هجرت کرد. از این رو، این خاندان، به «سیستانی» معروف شده اند. از نوادگان ایشان اولین فردی که از سیستان به مشهد مقدس مهاجرت کرد و در این شهر اقامت نمود، آقا سید علی مجتهد سیستانی و سپس برادر کوچکترش آقا سید زین العابدین سیستانی می باشد. ◽️فعالیت های علمی آقا سید علی مجتهد سیستانی پس از عزیمت به شهر مقدس مشهد، در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواری مستقر گردید و پس از مدتی از آنجا برای تکمیل دروس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود. ایشان در حوزه علمیه نجف از شاگردان ملا علی نهاوندی و در سامرا از اطرافیان و ملازمین آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی و آیت الله سید اسماعیل صدر بود که پس از سال ها تلاش علمی و عملی به مقامات والای علمی و پارسایی دست یافت. وی حدود سال ۱۳۱۸ قمری به ایران آمد و تا آخر عمر شریفش در مشهد مقدس ساکن شد و در مسجد گوهرشاد به اقامت جماعت و ارشاد مردم و تدریس فقه و اصول پرداخت و شاگردان برجسته ای تربیت نمود. از مهمترین شاگردانش، فقیه بزرگوار شیخ محمدرضا آل یاسین و آیت الله سید علی مدد موسوی قائنی می باشند. ◽️سیره عملی آقا سید علی مجتهد سیستانی عالمی متقی، زاهد و ساده زیست بود و در خانه محقر و خرابی زندگی می کرد و در شمار مردان خوش خلق، غیور و سلیم النفس محسوب می شد. ◽️رحلت این عالم ربانی سرانجام در شب 13 رمضان سال 1340 هجری قمری به طور ناگهانی درگذشت و پیکرش با حضور جمع کثیری از علما و مردم در دارالحفاظ حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم ◽️باقیات الصالحات آقا سید علی مجتهد سیستانی دارای یک فرزند به نام آیت الله سید محمد باقر سیستانی بوده است که راه پدرش را ادامه داده و به جای وی، اقامه جماعت می نمود. وی عالمی متقی، آرام و گوشه گیر و در عین حال مورد احترام مردم بود و در سال ۱۳۷۰ قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد. سید محمدباقر دارای دوازده فرزند (شش پسر و شش دختر) بوده است. پسران سید محمد باقر عبارتند از: 🔹حجت الاسلام سید ابراهیم (از وعاظ مشهد)؛ 🔹سید محمد جواد؛ 🔹آیت الله سید علی سیستانی (مرجع تقلید کنونی در نجف اشرف)؛ 🔹آیت الله سید محمود مجتهدی (از علما و مدرسین مشهد)؛ 🔹سید حسین و حجت الاسلام سید هادی (از فضلای نجف اشرف). 🔸منابع: کتاب طبقات اعلام الشیعه شیخ آقا بزرگ تهرانی، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید علی سیستانی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه خراسان، پایگاه اطلاع رسانی حوزه (حوزه نت) کد مطلب 63819، کانال مدرسه انقلاب... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا