eitaa logo
کانال رسمی شهیدرسول قاسمی
244 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
8 فایل
به محفل آقا رسول خوش اومدین 💚 باحضورگرم خانواده محترم شهید😍 ولات: 1349/5/15اصفهان شهادت؛: 1367/1/29 تأسیس کانال: 1401/9/13 ادمین کانال: @shahidrasuleghasemi_ir ادمین تبادلات: @amirnasirpor_1383 ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/2038046
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 اعزام به جبهه بود... دیدن یکی ، با یک لباس تر و تمیز و چمدان بدست اومد و گفت : من میخوام برم جبهه !!! مسئول اعزام خنده ش گرفت گفت با این کیف و سر وضع میخای بری جبهه چیکار !!! اونجا جنگه ...گرد و خاکی میشیا.... کیفش و گذاشت رو میز و باز کرد و گفت : اینا وسایل کار منه... ✂️ قیچی و شونه و کلی از وسایل مربوط به آرایشگری....شاید جنگیدن بلد نباشم ولی موی سر رزمنده ها رو که میتونم اصلاح کنم... . 📷 : ویژه ۲۵ ✂️ آرایشگر : شهید محمدرضا خانلری . کانال رسمی شهیدرسول قاسمی : 🔸قرارگاه رسانه ای گلزارشهدای گیلان ماسوله میباشد 🔸 🌐 شبکه های اجتماعی 📱| اینستاگــرام | روبیکا| آپارات |ایتا | 🆔️ @shahidrasule_ghasemiir
چطور لقمه از گلوی‌مان براحتی پایین میره⁉️ دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی) از پدر پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ۱۰ بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده‌اند و کتاب می‌خوانند و چشمان‌شان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمردرد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج‌کج راه افتادند. متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین‌کاری پدرت را ببین» از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان‌نشین شده بودم. شاید ۵ آپارتمان را به فواصل ۲ سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب‌کشی کردم. خب بعد از قریب ۱۰ سال، به خانۀ حیاط‌دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ... کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و ۷، ۸ تا مرغ و خروس آنجا پرورش می‌دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ... واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه‌ای نداشت، اهل خانه ندارند.» بگذریم ... آن محرومیت‌های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده‌ها رسیدگی نمی‌کردم. یک ظرف آب مکانیزه‌ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می‌شد و بالا می‌رفت و چون پر می‌شد، سنگینی‌اش آن را به پایین می‌آورد تا مرغ‌ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردنش را نداشتم ... گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغ‌ها سر بزنم. دیدم زبان بسته‌ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی‌گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف ۳ متری کُلِه مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی‌های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده‌های کوچک هم بی‌بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو کنه!». بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا! کفالت این‌ها را تو به دست گرفتی. این‌ها مثل زن و بچه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می‌کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می‌کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می‌خوریم انگار نه انگار گرسنه‌ای هم هست» بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی‌توجهی که داشتی» ____________________________________کانال رسمی شهیدرسول قاسمی : 🌐 شبکه های اجتماعی 📱| اینستاگــرام | روبیکا| آپارات |ایتا | 🆔️ @shahidrasule_ghasemiir
📝 | شهید سید رضی موسوی 🌷 دوسال پیش ایام عید نوروز سوریه منزل شهید سید رضی موسوی برای شام دعوت بودیم. به همراه شهید زاهدی و خانواده قبل از مغرب بود که به منزل سید رسیدیم. همسر محترم سید رضی از ما پذیرایی کردند. اما هرچه منتظر شدیم سید رضی نیامد. شاید تا نزدیک ساعت ۹:۳۰ شب منتظر آمدن صاحب خانه شدیم. 🏨 بالاخره پس از کلی پیگیری مطلع شدیم که سید رضی به علت کثرت اشتغالات و فعالیت‌ها دچار افت فشار و قند خون شده بودند و زیر سرم رفته اند. 🔹 شام را آوردند. تا آخر شب که برگشتیم از منزل ایشان باز هم سید نیامده بود. فقط تلفن زد و از زیر سرم با شهید زاهدی صحبت کرد و از ایشان عذرخواهی کرد. 🔰 سید رضی جزو یکی از پرکارترین نیروهای انقلاب اسلامی بود. کار ایشان علی الدوام بود. اصلاً تعطیلی نداشت. شبانه روزی بود. تقریبا هیچ وقت خواب منظمی نداشت. در طول هفته هر پروازی که از ایران می‌آمد یا از سوریه باز می‌گشت ایشان در فرودگاه بود. این وظیفه غیر از وظیفه لجستیک و پشتیبانی نیروهای مقاومت و حزب الله بود که در طول ۳۶ سال حضور در سوریه و لبنان بر عهده داشت. 🟤 یک مرتبه هم از شهید زاهدی پرسیدم چرا اکثر مسئولین عالی رتبه سوریه سیدرضی را می‌شناسند؟ فرمودند: «چون هرچی امکانات تو این ۴۰ سال از جمهوری اسلامی رفته سوریه بواسطه ایشون بوده ...» 📿 شادی روح شهدا صلوات❤️ کانال رسمی شهیدرسول قاسمی : 🌐 شبکه های اجتماعی 📱| اینستاگــرام | روبیکا| آپارات |ایتا | 🆔️ @shahidrasule_ghasemiir
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• 🎥فیلم خاطره از زندگی شهید قاسمی ۱_شهیدرسول قاسمی درکتابخانهُ پدر۱۴ساله. ۲_شهیدرسول قاسمی زمان جنگ بالباس شخصی. ۳_ازراست به چپ شهیدرسول قاسمی وبرادرکوچکترش وبرادربزدگترش شهید محمدجوادقاسمی. ۴_ازراست به چپ شهیدمحمدجوادقاسمی وهمرزمانش. ۵_شهیدرسول قاسمی درسنگرمشغول نوشتن نامه. ۶_مرحوم آیهّ الله قاسمی نجف آبادی پدر دوشهید..... کانال رسمی شهیدرسول قاسمی : 🌐 شبکه های اجتماعی 📱| اینستاگــرام | روبیکا| آپارات |ایتا | 🆔️ @shahidrasule_ghasemiir 💠ارسال تصاویر توسط خانواده محترم شهید قاسمی🌹🕊✨ . . . . . . . . . . . . . . . . ن_کجا ❤️