eitaa logo
شهید سید محمدباقر صدر
5.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
67 ویدیو
5 فایل
💠 پژوهشگاه تخصصی شهید صدر مركز الأبحاث والدراسات التخصصية للشهيد الصدر 💻سایت: www.mbsadr.ir 📱اينستاگرام: https://instagram.com/_u/shahidsadr?r=sun1 🔹تلگرام: t.me/shahidsadr ☎️ شماره تماس: +982537846080 ارتباط با ادمین: @P_r_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 خون من خواهد نوشت ... #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر 🆔 @shahidsadr
🔴 ضرورت احیاء جایگاه محوری اسلام در اداره امور امت 💢 اگر مبنای اصلی نظام زندگی و کیان امت باشد و اعتقاد اسلامی، مبنای فکری و قانونی حکومت بوده و در عرصه‌های فردی و اجتماعی و سیاسی بر محور اسلام بگردد، باید برای حفظ مبنای اسلامی حکومت و در عین حال اصلاح بخش‌هایی که با این مبنا تناسب ندارد، روش اصلاحی دعوت را در پیش گرفت. 🔺اما اگر اسلام جایگاه مبنایی خود را از دست داد و یک اندیشه دیگر یا بی‌مبنایی جای آن را گرفت؛ در این شرایط باید دعوت به اسلام دعوت به بازگرداندن آن به جایگاه محوری در و ، در طی فرایند تغییری جامعی باشد که همه بخش‌های غیراسلامی را در بر بگیرد. 📚 ، بارقه‌ها، ص۳۰۶ و ۳۰۷ 🆔 @shahidsadr
حب دنیا منشأ مخالفت و جنگ با امام عصر ⛔️ «حب دنیا سرچمه هر گناه است»؛ زیرا این حب دنیاست که نماز و روزه را پوچ بی‌معنی می‌کند، معنای همه عبادات را از بین می‌برد؛ اگر حب دنیا بر قلب انسان چیره شود، چه معنایی برای این عبادات باقی خواهد ماند؟ 💢 من و شما می‌دانیم آن کسانی که ما به خاطر رفتارشان با امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن‌ها را مؤاخذه و سرزنش می‌کنیم، ▪️نماز را ترک نکردند، ▪️روزه را ترک نکردند، ▪️شراب ننوشیدند –حداقل بسیاری از آن‌ها چنین کارهایی انجام ندادند- اما با این وجود، وقتی قلب انسان آکنده از است این نماز چه ارزشی دارد؟ این روزه چه ارزشی دارد؟ این خودداری از شرب خمر چه ارزشی دارد؟ 📚 ، بارقه‌ها، ص۴۵ 🆔 @shahidsadr
🔺 مجبور می‌شود كه فقط به خودش و دفاع از خودش فكر كند ... #شهیدسیدمحمدباقرصدر #مغزمتفکراسلامی #نابغه_ای_که_نمیشناسیم 🆔 @shahidsadr
◾️ اولین و آخرین وداع شنبه ١۶ فروردین ١٣۵٩ ساعت دوونیم بعدازظهر مدیر کل امنیت نجف به همراه دستیار خود «ابوشیما» به منزل شهید صدر رفت و به او این پیام را ابلاغ کرد: «مسئولین حزب دوست دارند شما را در بغداد ملاقات کنند.» شهید صدر: اگر به تو دستور بازداشت مرا داده‌اند، باشد، هر جا که بخواهی می‌آیم. مدیر امنیت: بله، دستور دارم بازداشتتان کنم. شهید صدر: چند دقیقه منتظرم باش تا غسل کنم، لباس‌هایم را عوض کنم و با خانواده‌ام وداع کنم. مدیر امنیت: نیازی به این کارها نیست. امروز یا فردا برمی‌گردی. شهید صدر: برای شما ضرری دارد که با فرزندان و خانواده‌ام خداحافظی کنم؟ مدیر امنیت: نه، اما نیازی نیست. هر کار می خواهی بکن. شهید صدر غسل شهادت کرد و دو رکعت نماز گزارد و لباس‌هایش را عوض کرد. سراغ مادرِ حیران و اندوهگینش رفت. دست مادرش را در آغوش گرفت و با درخواست رضایت و دعا و طلب حلالیت، عاشقانه دستانش را بوسید. بعد یک‌یک اهل خانه را به آغوش کشید و بوسید. با این رفتارها همه فهمیدند این آخرین وداع آن‌ها با پدر است. وقتی می‌خواست با دختر ١۵ ساله‌اش خداحافظی کند، دخترش تاب نیاورد، رویش را برگرداند و سر به دیوار گذاشت و به شدت گریه کرد. شهید صدر او را بغل کرد و گفت: «عزیزم! دخترم! هر انسانی می‌میرد، مرگ علت‌های متعددی دارد، ممکن است انسان به علت بیماری یا ناگهانی در رختخواب، یا به دلایل دیگری بمیرد. اما مرگ در راه خدا بسیار بهتر و شریف‌تر است. من اگر به دست صدام و دوستانش کشته نشوم، با بیماری یا علت دیگری می‌میرم. اصحاب عیسی علیه‌السلام با اره تکه‌تکه و با میخ به صلیب‌های چوبی آویخته شدند، اما در راه اطاعت و بندگی استقامت کردند. دخترکم! نگران نباش، همه ما امروز یا فردا، خواهیم مرد. گرامی‌ترین مرگ،‌ شهادت است. دخترکم! من به آنچه برایم اتفاق می‌افتد راضی هستم. حتی اگر این کشته شدن بیست سال بعد ثمر بدهد، من راضی هستم». ... سپس نوبت به همسرش فاطمه خانم رسید. روبه‌روی او ایستاد، به او خیره شد... و دلداریش داد: «خواهر موسی! دیروز نوبت برادر تو بود[١]، و امروز نوبت همنشین و شریک و دوست تو است. امروز نوبت من است. بهشت و فردوس من! به خدا می‌سپارمت. صبر داشته باش. ما با خدا بیعت کرده‌ایم و این بیعت برگشت ندارد. ما به خدا فروخته‌ایم و خداوند سبحان خریده است. غریب دور از اهل و وطن! بار تو سنگین است و مسئولیت خانواده بر عهده توست. حلالم کن. این سیاه‌دلان منتظرند و راه فراری نیست. من می‌روم، دیدار به قیامت... سه روز منتظر باش، اگر برنگشتم با مادر و فرزندانم به منزل برادرم سید اسماعیل در کاظمین بروید». شهید صدر در همه بازداشت‌ها، تنها همین یک بار با خانواده وداع کرد؛ برای اولین و آخرین بار. [١] امام موسی صدر، برادر همسر شهید صدر چندی قبل از شهادت شهید صدر توسط رژیم لیبی ربوده شده بود. 🔸 ر.ک: السيرة والمسيرة في حقائق ووثائق ج۴، ص ۲۷۰. #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر 🔹 کانال پژوهشگاه تخصصی شهید صدر 🆔 @shahidsadr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ باور نمی‌کردیم، اما بود... 🎥 خاطره رهبری از اولین آشنایی با شهید صدر #مغزمتفکراسلامی #شهیدسیدمحمدباقرصدر #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر #شهیدصدر #آیت_الله_خامنه_ای 🔹 کانال پژوهشگاه تخصصی شهید صدر 🆔 @shahidsadr
💠 در آستانه سالگرد شهادت شهید سید محمدباقر صدر 👈 🔹 ١ـ نبوغ دستاوردهای فکری و عملی عمر ۴۶ساله شهید سیدمحمدباقر صدر آنقدر شگفت و خارق‌العاده‌ است که برای آشنایان راهی جز اینکه او را نابغه بخوانند، باقی نگذاشته است. او هنوز به ده سالگی نرسیده بود که سه کتاب نوشت؛ یکی در علم منطق، یکی درباره زندگی ائمه و دیگری درباره اعتقادات اسلامی به نام «العقيدة الالهية في الإسلام». شوربختانه هیچ کدام از این کتاب‌ها به دست ما نرسیده‌اند، اما خود او در کتاب «فدک في‌ التاریخ» از کتاب «العقيدة الإلهية» نام می‌برد و می‌نویسد: «حق آن است که همه مراتب علم و صورت‌های ادراک شده، مجرد هستند؛ اما مراتب تجرید آن‌ها تفاوت دارد...ما این رویکرد را در کتابمان «العقیدة الالهیة فی الاسلام» توضیح داده‌ایم». «فدک في التاریخ» نیز که نمونه‌ای کم‌نظیر در روش بحث از مسائل اختلافی میان مذاهب است در سیزده‌سالگی شهید صدر به رشته تحریر درآمده است. شهید صدر هنوز به بلوغ نرسیده بود که به اجتهاد رسید و از جمعی از اساتیدش تا پیش از چهارده‌سالگی اجازه اجتهاد گرفت. بعدها به برخی از شاگردانش گفته بود که من هیچ گاه در دوران تکلیفم تقلید شرعی نکردم. برای اولین بار در ١٩سالگی نظرات اصولیش را در کتاب «غایة الفکر» به چاپ رساند. ٢۴ ساله بود که تنها در ده ماه، برای مبارزه با شیوع کمونیسم در جهان اسلام و ارائه جهان‌بینی اسلام در برابر مکاتب شرقی و غربی، دست به نگارش «فلسفتنا» زد؛ کتابی که مورد استقبال شگفت علمای جهان اسلام واقع شد و هنوز هم از کتاب‌های کم‌نظیر در معرفی اندیشه اسلامی است. کتاب بی‌نظیرش یعنی «اقتصادنا» را در ٢۵سالگی تألیف کرد؛‌ کتابی که به اذعان کارشناسان اقتصادی با گذشت ۶٠سال از تألیف آن هم‌چنان در عرصه نظام‌سازی و ارائه نظریه اسلام در اقتصاد بی‌مانند است. این دو کتاب از همان زمان در سراسر جهان اسلام مورد استقبال قرار گرفت و همه نواندیشان مسلمان را با هر مذهبی به خود جذب کرد. در همان دوران عالمی سنی‌مذهب چون شیخ محمد المبارک، با نقد کتاب‌های بزرگانی مانند سید قطب و ابوالأعلی مودودی، در مدح اقتصادنا چنین می‌نویسد: «اقتصادنا، اثر اندیشمند و پژوهشگر اسلامی سید محمدباقر صدر، اولین و در نوع خود یگانه تلاش علمی‌ است که برای استخراج نظریه اقتصادی اسلام از شریعت و از رهگذر بررسی و ارائه تفصیلی احکام دینی، انجام شده است. نویسنده در این اثر اصالت فقهی را با مفاهیم و اصطلاحات علم اقتصاد، جمع کرده است...». شهید صدر در کنار تلاش‌های علمی از جامعه برکنار نبود و هم‌زمان به فعالیت‌های سیاسی نیز می‌پرداخت. برای نمونه در٢٣سالگی‌اش در کنار شخصیت‌هایی چون شهید سیدمهدی حکیم و علامه عسکری، حزب‌الدعوة را تأسیس کرد و در همان‌ سال‌ها مبانی قانون اساسی در حکومت اسلامی را برای حزب به نگارش درآورد. این مختصر، تنها چکیده‌ای از نشانه‌هایی است که می‌تواند نشان‌دهنده نبوغ علمی و فکری شهید صدر در عرصه‌های مختلف باشد. اما برای دریافتی کامل از این نبوغ باید به آثار شهید صدر در ریاضیات، فلسفه، اصول، فقه، تفسیر، تاریخ و دیگر علوم مراجعه کرد. 🔹 منبع: محمدباقر الصدر؛ السيرة والمسيرة في حقائق ووثائق. 🔸 رهبر معظم انقلاب دام‌ظله: مرحوم آقای صدر به معنای واقعی کلمه یک نابغه بود. ما در زمینه‌ی مسائل فکری و اسلامی و در زمینه‌ی فقه و اصول و بقیه‌ی چیزها آدم‌های پیشرفته زیاد داریم؛ منتها نابغه خیلی نادر است. ایشان جزو نادرهایی بود که حقیقتاً نابغه بود. ذهن و فکر ایشان فراتر از کارهایی که دیگران می‌کنند، حرکت می‌کرد... در میان‌ چهره‌های‌ برجسته‌ی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ در دهه‌های‌ اخیر مرحوم‌ آیت‌الله‌ شهید سید محمدباقر صدر (قدس‌ الله‌ روحه) یکی‌ از ممتازترین‌ و شگفت‌‌انگیزترین‌ آنهاست. او بی‌شک‌ یک‌ نابغه‌ و یک‌ ستاره‌ درخشان‌ بود. از جنبه‌ علمی، جامعیت‌ و تحقیق‌ و نوآوری‌ و شجاعت‌ علمی‌ را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه‌ و در هر آنچه‌ با این‌ دانش‌ها ارتباط می‌یابد در زمره‌ بنیانگذاران‌ و صاحبان‌ مکتب‌ محسوب‌ می‌شد. استعداد خارق‌العاده‌ و پشتکار کم‌نظیر او از وی‌ عالم‌ ذوفنون‌ و ژرف‌نگری‌ پدید آورده‌ بود که‌ دید نافذ و ذهن‌ جستجوگرش‌ در آفاق‌ علوم‌ متداول‌ حوزه‌ها محصور نمانده‌ و هر آنچه‌ را که‌ برای‌ یک‌ مرجع‌ بزرگ‌ دینی‌ در دنیای‌ متنوع‌ امروز سزاوار است‌ به‌ حیطه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ کشیده‌ بود و سخنی‌ نو و فکری‌ بکر و اثری‌ ماندگار در آن‌ می‌آفرید. #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر 🔸 کانال پژوهشگاه تخصصی شهید صدر 🆔 @shahidsadr
💠 در آستانه سالگرد شهادت شهید سید محمدباقر صدر 👈 🔹 ٢ـ محبت اگر از خانواده، شاگردان و اطرافیان شهید صدر بخواهیم او را در چند کلمه معرفی کنند، حتما یکی از آنها مهربانی یا محبت است. شهید صدر آنقدر مهربان بود که برخی بددلان وقتی می‌خواستند بر مرجعیت او خرده بگیرند، غیر از سن کم (کمتر از چهل سال) بر محبت خارق‌العاده او اشکال می‌گرفتند و می‌گفتند: مرجع نباید اینقدر عاطفی باشد ـ یعنی مثلاً باید مقتدر باشدـ ! شهید صدر وقتی این انتقادات را می‌شنید، پاسخ می‌داد: «این‌ها از من چه توقعی دارند؟ می‌خواهند که با مردم با بی‌مهری و خشونت رفتار کنم؟ توقع دارند محبتم را نثار مردم نکنم؟ یک پدر چطور می‌تواند با قلبی بی مهرِ فرزندانش، آنها را تربیت کند؟ این مردم امروز پرچم اسلام را به دوش می‌کشند و از کرامت قرآن دفاع می‌کنند؛ اگر نمی‌توانیم با اموالمان به همه مردم خدمت کنیم، چرا با اخلاق و دل‌ها و عواطفمان آنها را در بر نگیریم؟» نامه‌های شهید صدر به شاگردان و دوستانش، آینه روح لطیف و دل مهربان اوست. یک‌یک شاگردان را با عباراتی مثل: عزیزم و نور چشمم صدا می‌کرد و بی‌دریغ و بی‌ریا در نامه‌ها برای آنها می‌نوشت: بنفسي أنت؛ یعنی فدایت شوم. وقتی حزب بعث، طلاب ایرانی را اخراج کرد،‌ گویی جان محمدباقر صدر را گرفت؛ از بس که او داغدار فراق شاگردانش شد. در وداع هر یک از آنان که برای خداحافظی می‌آمدند، می‌گریست و تا آخرین لحظه ممکن قدوقامت "پاره‌های تنش" را می‌نگریست. پس از مدتی دوری در پاسخ نامه یکی از شاگردان نوشت: «نور چشمم! خدا تو را از من نگیرد و از وجودت محرومم نکند! فدای دلت و محبتت! با دل و دستم نامه عزیزت را دریافت کردم و بارها خواندم؛ آنقدر که دوات نامه با اشک چشم پدرت آمیخت و حرف‌حرف نامه‌ات به اعماق قلب او رخنه کرد؛ پدری که از فرزندش و عزیزش و آرزویی از آرزوهایش چنان دور افتاده که امکان ندارد ذره‌ای از غصه‌هایش و سوز فراقش را بکاهد...» و مانند این عبارات به راحتی صدها نمونه در نامه‌های او یافت می‌شود. دلش حتی برای کسانی که ماه‌ها او را در خانه‌اش محصور کرده بودند و گاهی حتی روزها نمی‌گذاشتند آب و غذا به آنها برسد می‌سوخت. یک بار که از پنجره خانه، تشنگی و عرق ریختن سربازان بعثی را می‌بیند، واقعاً بی‌تاب می‌شود که چرا این‌ها باید این‌طور اذیت شوند. از شیخ محمدرضا نعمانی که در ایام حصر در کنار ایشان بوده درخواست می‌کند که آب مهیا کنند و به سربازان بدهند. همین محبت‌ها روی آن افراد اثر گذاشت. تا آنجا که یکی از فرماندهان آن گروه در ایام محاصره و به‌رغم شرایط بسیار دشوار امنیتی بارها به شهید صدر کمک‌ کرد و مثلاً برای خروج بنت‌الهدی از منزل که برای مدیریت کارهای مبارزه بیرون می‌رفت، شرایط را مهیا می‌ساخت تا کسی او را تعقیب نکند. این‌ها نمونه‌ای از محبت سید محمدباقر صدر است؛ نمونه‌هایی که کمک می‌کند نویسنده از توضیح میزان محبت او به خانواده‌اش بی‌نیاز شود؛ محبتی که همسرش درباره آن می‌گوید: او واقعاً مردی آرمانی بود و در طول زندگیمان حتی یک بار هم من را ناراحت نکرد و هیچ فرصتی را برای اینکه از من مدح و تعریف کند، از دست نمی‌داد. و ارزش این جمله کوچک زمانی قابل درک است که زندگی سراسر جهاد شهید صدر دانسته شود؛ زندگی که حتی یک روزش دور از تلاش علمی و رنج‌های طاقت‌فرسای مبارزات اجتماعی و سیاسی نبود. زندگی که روزهای سختی از آن در تعقیب‌ها، دستگیری‌ها و محاصره‌های سنگدلانه حزب بعث گذشت. اما همه این محبت، برای خدا بود. وقتی صدام برخی از مجاهدان عراق را اعدام کرد، شهید صدر با اعتقاد می‌گفت: کاش هر پنج فرزندم را به جای یکی از آنها می‌کشت؛ چون آنها بیشتر به درد اسلام می‌خورند. محبت بی‌دریغ و وصف‌ناشدنی او به فرزندانش حتی سبب نمی‌شد که او در کوچکترین مسائل پا از مرز تکلیف دینی فراتر بگذارد. نمونه‌وار، وقتی دخترکانش از او می‌خواهند که پولی بدهد تا میوه‌ای نوبرانه بخرند، قبول نمی‌کند ـ و البته با همان مهر شگفت پدرانه ـ به آنها توضیح می‌دهد که من مشکلی ندارم که به شما پول بدهم اما تا وقتی همه نمی‌توانند میوه‌ای را بخورند، ما هم نباید از آن استفاده کنیم. 🔹 منبع: محمدباقر الصدر؛ السيرة والمسيرة في حقائق ووثائق. #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر 🔸 کانال پژوهشگاه تخصصی شهید صدر 🆔 @shahidsadr
💠 در ایام سالگرد شهادت شهید سید محمدباقر صدر 👈 🔹 ٣ـ زهد شاید اینکه پدران محمدباقر صدر، از آیت‌الله حیدر صدر تا امام موسی‌بن‌جعفر علیهمالسلام، همگی مجتهد و از عالمان پارسا بودند و او ثمره چنین شجره‌ای بود، بخشی از شگفتی‌های پدیده محمدباقر صدر را پاسخ دهد. وگرنه مثلاً خوی زاهدانه او در کودکی را که کاملاً آگاهانه بوده است چگونه می‌توان درک کرد؟ ده ساله‌ بود که سید محمد صدر (نخست وزیر وقت عراق و از نزدیکان شهید صدر) نبوغ و ذکاوت او را دید و به خانواده‌اش پیشنهاد داد که اجازه دهند محمدباقر را برای تحصیل در علوم روز به خارج از کشور بفرستد و همه هزینه‌ها را نیز خودش تأمین کند. او اصرار داشت که محمدباقر با این همه تیزهوشی حتماً به‌زودی فارغ‌التحصیل خواهد شد و با جایگاه‌هایی که خواهد یافت خانواده را نیز از فقر نجات می‌دهد. مادر شهید با اینکه در هفت سال گذشته از وفات همسرش، سختی‌های فراوانی را در تأمین معیشت خانواده دیده بود،‌ محمدباقر را در تصمیم‌گیری آزاد گذاشت. پاسخ محمدباقر اما شفاهی نبود. تا چند روز تنها یک وعده نان‌خشک و آب می‌خورد. سپس پرسش مادر و برادر را که نگران حالش شده بودند اینطور پاسخ داد: «خواستم خودتان ببینید کسی که می‌تواند چند روز به کمی نان خشک و آب بسنده کند، از فقر محتمل و گرسنگی ترسی ندارد و می‌داند که خداوند عهده‌دار امور صالحان است. من از غذا سیر می‌شوم،‌ ولی از علم سیر نمی‌شوم. من تصمیمم را گرفته‌ام. حوزه تنها انتخاب من است و با اینکه شرایط مالی سخت زندگی‌ام را کاملاً درک می‌کنم،‌ اما میلی به غیرحوزه ندارم». این دل بریدن از دنیا روزبه‌روز در محمدباقر صدر بیشتر شد و کمتر، نه. پس از ازدواج وقتی همسرش، فاطمه خانم، وارد خانه مادری محمدباقر شد، از او پرسید: «پس لباس‌هایت کجاست؟» و محمدباقر بی‌درنگ جواب داد: تنم! و مادرش خندید که: «دیدی گفتم زنت باور نمی‌کند که تو فقط یک دست قبا داری؟!» در آن دوران که به متفکر بزرگ اسلامی مشهور بود و کتاب‌هایش در سراسر جهان اسلام به فروش میرسید، بازهم همان رویه‌ را داشت و شیوه زندگی‌اش تغییر چندانی نکرد. آنچه داشت و نداشت را خرج اسلام و تبلیغ دین می‌کرد. حتی زمانی که به مرجعیت رسید و افزون بر درآمد کتاب‌ها، وجوهات شرعی نیز در اختیارش بود،‌ همچنان خانه‌ای برای خودش نداشت. چندین بار ارادتمندان ثروتمندش از او خواهش کرده بودند که اجازه دهد برایش خانه‌ای مناسب شأنش تهیه کنند و او پاسخ داده بود،‌ تا وقتی طلبه‌ها مستأجرند، من هم خانه نخواهم خرید. درخواست‌هایشان برای خرید اتومبیل را نیز نپذیرفت و می‌گفت اگر میخواهید، برای اسلام خرج کنید، نه شخص من. در پایان عمر و در زمانی که شهرتی جهانی داشت، در مقبره مامقانی می‌زیست و راضی نمی‌شد که بیش از سطح عموم مردم و طلبه‌ها برای خود رفاهی فراهم کند و همواره به کمترین سطح ممکن از دنیا راضی بود. اما این زهد، از سر بی‌ذوقی نبود. در سایر رفتارهایش پیدا بود که دنیا را می‌چشد و سلیقه دارد، اما برای خودش از این دنیا بریدن را برگزیده بود. وقتی تمجیدهایش از خیاطی و آشپزی فاطمه خانم با آن عبارات دلکش دقایقی طول می‌کشید، معلوم بود زیبایی‌ها را می‌بیند و می‌فهمد، اما راهی دیگر را برای خودش انتخاب کرده است. راهی که آنچنان مهر دنیا را از دلش بگیرد که تهدید و تطمیع هیچ صدامی، پایش را نلرزاند و حتی ثانیه‌ای از عمرش را جز به خدا نفروشد. و این زهد،‌ تنگ‌نظرانه هم نبود. به شاگردانش می‌رسید و در مناسبت‌های مختلف به جز شهریه، هدایای گوناگونی به آنها می‌داد تا با فراغ بال به تحصیل علم بپردازند. می‌گفت شهریه طلبه باید به‌قدری باشد که معیشتش را تأمین کند و او بتواند با خیال راحت درسش را بخواند. هنگامی که یکی از عالمان سرشناس قصد سفری را داشت،‌ مبلغ هنگفتی را به واسطه کسی برای او فرستاد. واسطه که وضعیت آن عالم را می‌دانست، تعجب کرد و گفت:‌ ایشان نیازی به این پول ندارد و پاسخ شنید: ایشان عالم سرشناسی است. باید وقتی سفر می‌رود در غنای کامل باشد که شأن علمی‌اش رعایت شود. حتی وقتی طلبه‌ها را از نجف اخراج کردند به فکرشان بود و شهریه ویژه‌ای را برای آنهایی که می‌دانست به مشکل خواهند خورد، مقرر کرد. برای برخی مدارس طلبه‌ها لباسشویی خرید تا طلبه‌ها برای همواره نظیف بودن، مجبور نباشند وقت زیادی را صرف کنند و در درسشان متمرکز باشند. آخرین درس تفسیرش نیز که در آخرین ماه‌های زندگی‌اش برگزار شد، هشدار به طلبه ها بود برای پرهیز از حب دنیا؛ حب دنیایی که بزرگترین شکست خورده یک عمر جهاد محمدباقرصدر بود. 🔹 منبع: محمدباقر الصدر؛ السيرة والمسيرة في حقائق ووثائق. #١٩فروردین_سالگردشهادت_شهیدصدر 🔸 کانال پژوهشگاه تخصصی شهید صدر 🆔 @shahidsadr